در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 531

متن درس






باب اللحظ: بدایت ولایت در سلوک عرفانی

باب اللحظ: بدایت ولایت در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۳۱)

مقدمه

در سلسله منازل السائرین، «باب اللحظ» به‌عنوان بدایت باب ولایت، منزلگاهی است که سالک پس از طی مراتب احوال، از جمله برق که آخرین مرتبه احوال است، به لحظه‌ای استراقی از شهود حق دست می‌یابد. این مقام، که تجلی نور الهی به‌صورت لمع و سپس لحظ است، سالک را به آستانه ولایت می‌رساند، جایی که وجود اضافی او در برابر تجلی حق فانی می‌شود و حق را در کون خویش مشاهده می‌کند. استناد به آیه ﴿قَالَ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی﴾ (سوره اعراف، آیه ۱۴۳) با : «گفت: به کوه بنگر، اگر در جای خود استوار ماند، به زودی مرا خواهی دید»، تجربه موسی (ع) را در میقات نشان می‌دهد که نفی رؤیت در آن، مختص ظرف وجودی اوست و نه مطلق. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی، باب اللحظ را با زبانی فاخر و علمی برای مخاطبان متخصص تبیین می‌نماید، تا دریچه‌ای به فهم عمیق عرفان اسلامی گشوده شود.

بخش نخست: مفهوم و جایگاه باب اللحظ

تعریف باب اللحظ

باب اللحظ، بدایت باب ولایت است که به‌عنوان لمع النور و متفرع بر برق، آخرین مرتبه احوال، تعریف می‌شود. لحظ، لحظه‌ای است که سالک در ظرف توجه به عنایت حق، وجود خود را حق می‌بیند و حق را در کون خویش مشاهده می‌کند. این مقام، مانند جرقه‌ای الهی است که در دل سالک می‌درخشد و او را از احوال متغیر به سوی مقامات ثابت ولایت سوق می‌دهد.

درنگ: لحظ، لحظه‌ای استراقی از شهود حق است که سالک وجود اضافی خود را فانی و حق را در کون خویش متجلی می‌بیند.

جایگاه لحظ در سلسله ولایت

باب ولایت، بزمی است که در آن، هر که مقرب‌تر باشد، جام بلا بیشتر نوشد. لحظ، به‌عنوان مرتبه نخست این باب، منزلگاهی سنگین و دشوار است که تنها کملین از اولیا، مانند موسی (ع) و اولیای معصومین، توان تحمل آن را دارند. این مقام، پلی است از برق احوال به لمع ولایت، جایی که سالک از تمنای رؤیت به تسلیم و تذلل در برابر مشیت الهی می‌رسد.

درنگ: باب اللحظ، بدایت ولایت است که سالک را از متغیرات احوال به سوی مقامات ثابت ولایت هدایت می‌کند.

ارتباط لحظ با برق و لمع

برق، که در نهایت باب احوال قرار دارد، تجلی دفعی نور الهی است که در باب ولایت به لمع و سپس لحظ تبدیل می‌شود. لمع، درخششی است که از برق نشأت می‌گیرد و لحظ، لحظه‌ای است که سالک این نور را در وجود خویش شهود می‌کند. این تحول، مانند گذر از شعله‌ای گذرا به نوری پایدار است که دل سالک را به سوی حق روشن می‌سازد.

بخش دوم: استناد قرآنی و تحلیل رؤیت

آیه قرآنی و تجربه موسی (ع)

آیه ﴿قَالَ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی﴾ (سوره اعراف، آیه ۱۴۳) به تجربه موسی (ع) در میقات اشاره دارد. پس از چهل شب میقات و تکلم حق با موسی، او درخواست رؤیت کرد: ﴿رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ﴾ («پروردگارا، خود را به من بنمای تا به تو بنگرم»). پاسخ حق، ﴿لَنْ تَرَانِی﴾ («هرگز مرا نخواهی دید») بود، اما این نفی، مختص موسی و ظرف وجودی اوست. خداوند فرمود اگر کوه در جای خود استوار ماند، موسی قادر به رؤیت خواهد بود، اما تجلی حق، کوه را دک کرد و موسی بی‌هوش شد.

درنگ: نفی رؤیت در آیه اعراف مختص موسی (ع) است و رؤیت حق برای اولیای فراتر از او ممکن است.

نقد تأویل عرفانی

شارح، جبل را به «کون موسی» و وجود اضافی او تأویل کرده و معتقد است هیچ کونی در برابر تجلی حق پایدار نمی‌ماند، لذا رؤیت محدث برای قدیم ممکن نیست. این تأویل، به دلیل تعمیم نفی رؤیت به همه اولیا، مورد نقد است. حدوث و قدم، اوصاف اضافی‌اند و مانع رؤیت نیستند. ضعف رؤیت، از عاشق (سالک) است، نه از ماهیت معشوق (حق). اولیای معصومین، که فراتر از موسی‌اند، ممکن است به رؤیت حق نائل شوند، چنان‌که آیه نفی مطلق رؤیت نمی‌کند.

درنگ: رؤیت حق، به دلیل ضعف سالک محدود می‌شود، نه به دلیل ماهیت حق، و اولیای معصومین ممکن است به این شهود دست یابند.

لحظ و شهود وجودی

لحظ، لحظه‌ای است که سالک وجود خود را حق می‌بیند و حق را در کون متجلی مشاهده می‌کند: «وَذَلِکَ النَّظَرُ هُوَ اللَّحْظُ». این رؤیت، به وجود تنزیلی حق محدود است، نه اطلاقی. سالک، مانند کسی است که دست خویش را از آستین حق می‌بیند و در لحظه‌ای، خود را فانی و حق را باقی می‌یابد. این شهود، استراقی است و از دید اجانب و رقبا پنهان می‌ماند.

بخش سوم: مراتب سه‌گانه باب اللحظ

مرتبه اول: ملاحظة الفضل السابق

در مرتبه نخست، سالک سبق فضل الهی را مشاهده می‌کند و از طلب و تکدی آزاد می‌شود: «تَقْطَعُ طَرِیقَ السُّؤَالِ إِلَّا مَا اسْتَحَقَّتْهُ الرُّبُوبِیَّةُ مِنْ إِظْهَارِ التَّذَلُّلِ». دعای او، مانند انابه امام حسین (ع) در عاشورا، نه برای طلب نجات، بلکه برای اظهار تذلل و عبودیت است. این تذلل، مانند سجده‌ای است که دل را در برابر کبریایی حق خاشع می‌سازد.

درنگ: ملاحظة الفضل السابق، سالک را از طلب و تکدی رها کرده و دعایش را به تذلل برای اظهار عبودیت بدل می‌کند.

مرتبه دوم: تنبت السرور

شهود حق، سروری عظیم در دل سالک ایجاد می‌کند، اما این سرور با خطر مکر الهی همراه است: «إِلَّا مَا یَشُوبُهُ مِنْ حَذَرِ الْمَکْرِ». مانند موسی که در پی درخواست رؤیت بی‌هوش شد، سالک ممکن است در سرور غرق شده و گرفتار غفلت یا سقوط گردد. این سرور، مانند آوازی است که اگر بی‌احتیاط رها شود، صدا را می‌گیرد و خاموش می‌کند. سالک باید کتمان کند و از طمطراق پرهیز نماید.

درنگ: سرور ناشی از شهود حق، با خطر مکر الهی همراه است و سالک باید با کتمان و احتیاط از غفلت مصون بماند.

مرتبه سوم: تبعث علی الشکر

لحظ، سالک را به شکر در برابر الطاف الهی وامی‌دارد، اما این شکر به مقام شاکرین محدود است، نه شکورین: «إِلَّا مَا قَامَ بِهِ الْحَقُّ مِنْ حَقِّ الصِّفَةِ وَالشُّکُورِیَّةِ». شکر کامل، مختص حق است و شکر لاحظین، به دلیل نقصان مرتبه، مقید به مکر الهی است. این شکر، مانند نسیمی است که دل را نوازش می‌دهد، اما هنوز به طوفان کمال نرسیده است.

درنگ: شکر لاحظین، ناقص و مقید به مکر الهی است و به مقام شکوریت حق نمی‌رسد.

بخش چهارم: لحظ در اولیای معصومین و شهادت

لحظ در اولیای کملین

در اولیای کملین، مانند امام حسین (ع) و موسی بن جعفر (ع)، لحظ دوام می‌یابد و به استراق نظر از اعین اجانب و رقبا منجر می‌شود. دیگران، سالک را نمی‌بینند، چنان‌که او کون را نمی‌بیند و تنها حق را شهود می‌کند. این مقام، در معراج سماوی رسول‌الله (ص) و نزول ارضی موسی بن جعفر (ع) متجلی است، مانند آیینه‌ای که تنها نور حق را بازمی‌تاباند.

درنگ: در اولیای معصومین، لحظ به دوام می‌رسد و سالک از دید اجانب پنهان شده، تنها حق را شهود می‌کند.

کربلا، دانشگاه عرفان ربوبی

شهادت اولیای خدا، به‌ویژه کربلای امام حسین (ع)، عالی‌ترین مرتبه عرفان ربوبی است. این شهادت، فراتر از شعائر عامه، دانشگاهی است که درس تذلل، تسلیم و سبق فضل الهی را می‌آموزد. سخنان علی‌اکبر (ع): «أَوَلَیْسَنَا بِالْحَقِّ؟ فَلَا أَبَالِی بِالْمَوْتِ» («آیا ما بر حق نیستیم؟ پس از مرگ باکی ندارم»)، نشان‌دهنده تسلیم به مشیت الهی است که در لحظ متجلی می‌شود.

درنگ: کربلای امام حسین (ع)، دانشگاه عرفان ربوبی است که تذلل و تسلیم به مشیت الهی را می‌آموزد.

بخش پنجم: مکر الهی و ضرورت کتمان

مکر الهی در باب لحظ

باب لحظ، مانند درآمد موسیقی، نیازمند احتیاط است. مکر الهی، مانند پروار کردن گوسفند برای کشتار، ممکن است سالک را در اوج گشایش به سقوط بکشاند. سرور بیش از حد، مانند درخواست موسی برای رؤیت، ممکن است به غفلت یا محرومیت منجر شود. سالک باید با شکر و کتمان، از این خطر مصون بماند، مانند کسی که گنجی را در دل پنهان می‌کند تا از چشمان غارتگران در امان ماند.

درنگ: مکر الهی در باب لحظ، سالک را تهدید می‌کند و کتمان و شکر، او را از غفلت و سقوط حفظ می‌کند.

نقش تحمل و صبر

سالک در باب لحظ باید تحمل داشته باشد، چه در خیرات و چه در بلایا. تحمل در برابر سردرد یا پذیرش گشایش مادی و معنوی، مانند صیقل دادن سنگی خشن است که دل را برای شهود آماده می‌کند. درد و بلا، عطایای الهی‌اند که سالک باید آنها را با صبر شیرین کند، مانند بیماری که دارو را با شکیبایی می‌نوشد تا شفا یابد.

درنگ: تحمل در خیرات و بلایا، دل سالک را صیقل داده و او را برای شهود در باب لحظ آماده می‌سازد.

جمع‌بندی

«باب اللحظ»، به‌عنوان بدایت باب ولایت در منازل السائرین، منزلگاهی است که سالک در لحظه‌ای استراقی، وجود خود را فانی و حق را در کون خویش متجلی می‌بیند. این مقام، با مراتب سه‌گانه ملاحظة الفضل السابق، تنبت السرور و تبعث علی الشکر تعریف می‌شود که هر یک به دلیل نقصان مرتبه، با «إلا» مقید شده‌اند. آیه ﴿قَالَ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ﴾، نفی رؤیت را به ظرف موسی محدود می‌کند و رؤیت حق برای اولیای معصومین ممکن است. کربلای امام حسین (ع)، به‌عنوان دانشگاه عرفان ربوبی، تذلل و تسلیم به مشیت الهی را می‌آموزد. سالک در این باب، با کتمان، شکر و تحمل، از مکر الهی مصون می‌ماند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره و تحلیل‌های تفصیلی، مفاهیم عرفانی باب اللحظ را به‌صورت علمی و فاخر تبیین نمود تا منبعی جامع برای پژوهشگران عرفان اسلامی فراهم آورد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده