متن درس
باب اللَّحظ: شکوفایی ولایت در نور کشف
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۳۳)
دیباچه
در ساحت سلوک عرفانی، باب اللَّحظ چونان شکوفهای است که در باغ ولایت میروید و سالک را به نور کشف و قرب عاشقانه به حق رهنمون میسازد. این منزل، که در سلسله منازل السائرین جایگاهی والا دارد، دروازهای است به سوی ظهور کمالات عارف، جایی که او با ملاحظه نور الهی، لباس تولی پوشیده، طعم تجلی را میچشد و از عوار تسلی مصون میماند. درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۵۳۳، با تبیین مراتب لحظ و ویژگیهای ولایت، مشعلی است برای سالکان در مسیر شهود و قرب ربوبی.
جایگاه باب ولایت در سلوک عرفانی
ولایت، ثمره کمالات عارف
باب ولایت، در نظام منازل السائرین، قویترین و والاترین منزل سلوک است که پس از طی اصول، اودیه، و احوال ظهور مییابد. این باب، چونان میوهای رسیده بر شاخسار سلوک، کمالات عارف را به نمایش میگذارد. درسگفتار با تأکید بر عبارت بَابُ الْوَلَايَةِ أَقْوَى بَابٍ، ولایت را ظرف ظهورات کمالات عارف میداند، جایی که او به شکوفایی معنوی رسیده و چونان گلی در باغ معرفت، جلوهگر میشود. ولایت، مقامی است که عارف در آن به بار مینشیند و ثمرات سالها سلوک او در قرب به حق نمایان میگردد.
باب اللَّحظ: شکوفه ولایت
ماهیت باب اللَّحظ
باب اللَّحظ، اولین مرتبه ولایت و لحظه توجه عاشقانه به نور حق است که چونان شکوفهای بر شاخه محبت میروید. این منزل، با ملاحظه نور کشف آغاز میشود و سالک را به سوی ولایت هدایت میکند. درسگفتار، لحظ را بهعنوان شروعی توصیف میکند که عارف در آن به نور حق ناظر میشود، نه به ذات او. این توجه، چونان روزنهای است که شعاع نور الهی از آن به قلب سالک میتابد و او را به سوی قرب ربوبی دعوت میکند.
مراتب لحظ
باب اللَّحظ دارای دو مرتبه اصلی است: مرتبه اول، سبق الفضل است که با سرور و شکر همراه است؛ و مرتبه دوم، ملاحظه نور کشف است که سه صفت برجسته را به سالک ارزانی میدارد: لباس تولی، طعم تجلی، و عصمت از عوار تسلی. درسگفتار با اشاره به عبارت وَالدَّرَجَةُ الثَّانِيَةُ: مُلَاحَظَةُ نُورِ الْكَشْفِ، مرتبه دوم را محور بحث قرار داده و ویژگیهای آن را تبیین میکند. این مراتب، چونان پلههایی هستند که سالک را از اعتقاد به فضل الهی به شهود نور حق میرسانند.
مرتبه اول: سبق الفضل
ویژگیهای سبق الفضل
مرتبه اول لحظ، سبق الفضل است که با اعتقاد به فضل و خیر مطلق حق همراه است. سالک در این مقام، به این یقین میرسد که حق تعالی به حقش تعدّی ندارد و خیر الامور در اوست. این اعتقاد، سرور و شکر را در دل او میکارد، چنانکه قلبش از شادی و سپاس الهی لبریز میشود. درسگفتار این حالت را به شکوفگی دل عارف تشبیه میکند، جایی که او با ایمان به فضل الهی، به سرور و شکر نائل میگردد.
مرتبه دوم: ملاحظه نور کشف
ماهیت نور کشف
مرتبه دوم لحظ، ملاحظه نور کشف است که سالک در آن شعاع نور حق را از روزنهای ظریف مشاهده میکند. این نور، نه ذات حق، بلکه لَمَع و هلالی از تجلی الهی است که به قدر سلوک و قوت ظهور سالک نمایان میشود. درسگفتار با تشبیه نور کشف به رؤیتی از سوراخی به درون خانه، ظرافت و دقت این شهود را توصیف میکند. نور کشف، چونان مشعلی است که قلب سالک را روشن کرده و او را به سوی تجلیات الهی هدایت میکند.
ویژگیهای ملاحظه نور کشف
ملاحظه نور کشف، سه صفت برجسته به سالک ارزانی میدارد:
- تُسْبِلُ لِبَاسَ التَّوَلِّي: سالک را به لباس تولی (ولایت) میآراید.
- تُذِيقُ طَعْمَ التَّجَلِّي: طعم تجلی حق را به او میچشاند.
- تُعْصِمُ مِنْ عَوَارِ التَّسَلِّي: او را از عوار تسلی (خودمانی شدن با حق) مصون میدارد.
این ویژگیها، سالک را به مقام ولیالله میرسانند، جایی که او با شهود نور حق، خلعت ولایت پوشیده و از لذات ناسوتی به تجلی الهی روی میآورد.
لباس تولی: خلعت ولایت
لباس تولی، خلعت الهی ولایت است که با ملاحظه نور کشف بر تن سالک پوشانده میشود. درسگفتار تأکید میکند که ولایت، تنها با شهود نور حق حاصل میشود، نه با علم ظاهری مانند فقه و اصول. بدون ملکه قدسیه، که از طهارت و تقوا نشأت میگیرد، علم ظاهری به ولایت نمیانجامد. این لباس، چونان جامهای از نور است که سالک را به مقام ولیالله میرساند و او را خلیفه الهی میسازد. درسگفتار با استناد به کلام شهید در لمعه، ملکه قدسیه را جوهره ولایت میداند که بدون آن، حتی مجتهد نیز ولیالله نمیشود.
ملکه قدسیه و عبودیت
ولایت، متفرع بر ملکه قدسیه است که با طهارت، تقوا، و عبودیت حاصل میشود. درسگفتار با اشاره به عبارت عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، عبودیت را شرط ولایت و مقدمه رسالت میداند. بدون عبودیت، نه ولایت ممکن است و نه رسالت. سالک باید ابتدا عبدالله باشد تا ولیالله گردد. این عبودیت، چونان کلیدی است که درهای ولایت را به روی او میگشاید و او را از نفس و خودبینی آزاد میسازد.
قرب حبی و ولایت
ولایت، قرب عاشقانه به محبوب ازلی است، نه قرب مکانی یا منفعتی. درسگفتار با استناد به کلام امیرمؤمنان علیهالسلام، ولیالله را کسی میداند که نه از خوف جهنم میترسد و نه طمع بهشت دارد، بلکه عاشق حق است. این قرب حبی، چونان رشتهای از نور است که قلب سالک را به محبوب ازلی پیوند میزند و او را از هر سود و زیان ناسوتی آزاد میسازد. ولیالله، با این عشق، از اکراه در عبادت رها شده و با معشوق خود موانست و معاشقه میکند.
طعم تجلی: غذای ولیالله
لباس تولی، ذائقه سالک را تغییر داده و او را به چشیدن طعم تجلی حق رهنمون میسازد. درسگفتار تأکید میکند که ولیالله، از لذات ناسوتی بینیاز شده و غذای او از مطبخ الهی است. این تجلی، چونان شرابی گوارا، قلب سالک را سیراب کرده و او را به شهود حقیقت حق دعوت میکند. مثال امیرمؤمنان علیهالسلام، که با نان خشک زیست اما به تجلی حق سیر بود، این مقام را بهزیبایی توصیف میکند.
عصمت از عوار تسلی
ملاحظه نور کشف، سالک را از عوار تسلی، یعنی خودمانی شدن با حق و تزلزل در عبودیت، مصون میدارد. درسگفتار هشدار میدهد که بدون لباس تولی و طعم تجلی، سالک ممکن است به خودبینی و اهمال گرفتار شود. ولیالله، حتی در اوج قرب، عبد باقی میماند و عبودیتش متزلزل نمیشود. این عصمت، چونان سپری است که سالک را از عیوب نفسانی حفظ کرده و او را در مسیر حق ثابتقدم نگه میدارد.
ولیالله و عیالالله
خدمت به خلق
ولیالله، هم و غم عیالالله دارد و خادم بندگان خداست. درسگفتار با مثال امیرمؤمنان علیهالسلام، که حتی در غربت به فکر امت بود و برای حفظ دین از باطل نیز حمایت کرد، این ویژگی را تبیین میکند. ولیالله، فارغ از خودیت، به فکر خلق است و حتی در اوج بلا، نفرین نمیکند، بلکه به عیالالله میاندیشد. این خدمت، چونان رودی زلال است که از قلب ولیالله جاری شده و خلق را سیراب میکند.
تفاوت محبین و محبوبین
محبین و محبوبین در ولایت
لباس تولی محبین، مانند ابراهیم و موسی علیهماالسلام، با طی بلایا و تلاش حاصل میشود، اما محبوبین، یعنی معصومین علیهمالسلام، خود جامهدار ولایتاند. درسگفتار تأکید میکند که وجود معصومین، عین ولایت است و آنها واسطه تولی محبیناند. این تفاوت، چونان فرق میان باغبان و گل است: محبین با کوشش به گل میرسند، اما محبوبین خود گلستان ولایتاند.
عشق اولیای خدا
عشق الهی اولیا
عشق اولیای خدا، با تجلی اسمایی و ازدیاد محبت همراه است و از عشقهای ناسوتی، مانند لیلی و مجنون، متمایز است. درسگفتار با استناد به صحیفه سجادیه، مناجات رسولالله صلیاللهعلیهوآله، و نهجالبلاغه، این عشق را توصیف میکند. اولیا، عاشقانیاند که شبها از عشق حق مستاند و جز او هیچچیز خوشحالشان نمیکند. این عشق، چونان آتشی است که قلب اولیا را روشن کرده و آنها را به شهود حقیقت حق میرساند.
کربلا: دانشگاه ولایت
کربلا، مظهر عشق و ولایت
کربلای امام حسین علیهالسلام، عالیترین نمونه ولایت و عشق حقیقی است. درسگفتار تأکید میکند که امام حسین علیهالسلام، حتی در ظهر عاشورا، به فکر عیالالله بود و نفرین نکرد. کربلا، دانشگاهی است که عشق، عقل، و خدمت به خلق را در اوج خود نشان میدهد. این مقام، چونان قلهای است که اولیا و عرفا در آن گرد آمدهاند و درس عشق و ولایت را به جهانیان آموختهاند.
عشق شیعیان و وراثت انبیا
ظرفیت شیعیان در سلوک عاشقانه
شیعیان، با خلقت از گل عشق و محبت، ظرفیت بالایی برای سلوک عاشقانه و وراثت انبیا دارند. درسگفتار با اشاره به عبارت خُلِقُوا مِنْ فَاضِلِ طِينَتِنَا و مثال انقلاب ۵۷، این ظرفیت را تبیین میکند. عشق شیعی، ریشه در ولایت معصومین دارد و در بزنگاهها، چونان شکوفهای، در خدمت به حق و خلق ظهور مییابد. این عشق، چونان رودی است که از سرچشمه ولایت جاری شده و عالم را سیراب میکند.
جمعبندی
باب اللَّحظ در منازل السائرین، منزلتی است که سالک را با ملاحظه نور کشف به ولایت رهنمون میسازد. این باب، با دو مرتبه سبق الفضل و نور کشف، عارف را از اعتقاد به فضل الهی به شهود نور حق میرساند. نور کشف، سالک را به لباس تولی آراسته، طعم تجلی را به او میچشاند و از عوار تسلی مصون میدارد. ولایت، قرب عاشقانه به محبوب ازلی است که با ملکه قدسیه، عبودیت، و تقوا محقق میشود. ولیالله، خادم عیالالله است و از لذات ناسوتی به تجلی حق روی میآورد. معصومین، جامهداران ولایتاند و کربلای امام حسین علیهالسلام، مظهر عشق و خدمت به خلق است. شیعیان، با خلقت از گل عشق، ظرفیت والایی برای سلوک عاشقانه دارند. این نوشتار، با تبیین دقیق مفاهیم عرفانی، تلاش کرد تا درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره را در قالبی علمی و فاخر برای پژوهشگران ارائه نماید.