متن درس
منازل السائرین: باب اللحظ
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۳۴)
دیباچه
کتاب «منازل السائرین» اثر خواجه عبدالله انصاری، یکی از شاهکارهای عرفان اسلامی است که با بیانی موجز و ژرف، مراحل سلوک سالک الیالله را ترسیم میکند. باب اللحظ، بهعنوان یکی از درهای معنوی باب الولایات، منزلگاهی است که سالک در آن جرقهای از نور حق را درمییابد و با شهود وحدت الهی، به سوی کمال هدایت میشود. این باب، با درجات ثلاثهاش (سبق الفضل، نور الکشف، و عین الجمع)، مراتب معرفت و شهود را به تصویر میکشد و سالک را از خواب غفلت به بیداری معرفت رهنمون میسازد. درسگفتار شماره ۵۳۴ از سلسله درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تبیینی عمیق و نقادانه، به تشریح این باب پرداخته و با تأکید بر اهمیت حفظ شریعت، نقد تفاسیر نادرست، و تبیین آثار جمعیت، راهنمای سالکان و پژوهشگران در مسیر فهم حقیقت ولایت است.
بخش نخست: حقیقت باب اللحظ و درجات ثلاثه آن
مفهوم باب اللحظ و درجات آن
باب اللحظ، بهمثابه جرقهای از نور الهی در قلب سالک، لحظهای است که پردههای غفلت کنار میرود و شهود جمال ذات حق برای او ممکن میشود. این باب، بهعنوان یکی از درهای دهگانه باب الولایات، سالک را به سوی معرفت و وحدت الهی هدایت میکند. متن اصلی این باب، با بیانی موجز و عمیق، چنین آغاز میشود:
وَ تُذِيقُ طَعْمَ التَّجَلِّي، أَيْ تُذِيقُهُ حَلَاوَةَ الْمُشَاهَدَةِ وَلَذَّةَ شُهُودِ جَمَالِ الذَّاتِ، فَإِنَّ التَّجَلِّي هُوَ الظُّهُورُ وَكَشْفُ الْحِجَابِ.
این عبارت، به معنای چشاندن شیرینی تجلی و لذت شهود جمال ذات الهی است. تجلی، ظهور حق و برداشتن حجابهای غفلت است که قلب سالک را به نور معرفت منور میسازد. این باب، با سه درجه اصلی (سبق الفضل، نور الکشف، و عین الجمع) ترسیم شده است که هر یک، مرحلهای از سیر سلوک را نشان میدهد.
– **سبق الفضل**: این درجه، به پیشی گرفتن در فضیلت از طریق ایمان راسخ به خداوند اشاره دارد. سالک در این مرحله، با اعتقاد قلبی به حق، گام در مسیر سلوک مینهد و قلب خود را برای دریافت نور الهی آماده میسازد.
– **نور الکشف**: این درجه، لحظهای است که سالک نور معرفت الهی را دریافت میکند و طعم تجلی به او چشانده میشود. این نور، او را از عوارض قرب (مانند خودبینی و خودمانی شدن با حق) محافظت میکند و به سوی ظرف ولایت هدایت مینماید.
– **عین الجمع**: این درجه، قله شهود وحدت الهی است که سالک در آن، جمعیت صفات کمال را مشاهده میکند و از کثرت به وحدت میرسد. این مقام، مانند آینهای صیقلیافته است که نور حق را در خود منعکس میکند و سالک را به درک وحدت در کثرت میرساند.
این درجات، مانند پلههای نردبانی هستند که سالک را از ایمان ظاهری به شهود باطنی هدایت میکنند، چنانکه هر گام، او را به سوی قله معرفت نزدیکتر میسازد.
درنگ: باب اللحظ، جرقه شهود الهی است که با درجات ثلاثه (سبق الفضل، نور الکشف، و عین الجمع)، سالک را از ایمان ظاهری به وحدت باطنی هدایت میکند. |
نور الکشف و نقش آن در سلوک
نور الکشف، بهمثابه شعاعی از نور الهی، قلب سالک را منور میسازد و او را به ظرف ولایت وارد میکند. این نور، طعم تجلی را به سالک میچشاند و او را از عوارض قرب، مانند خودبینی و خودمانی شدن با حق، محافظت میکند. متن اصلی چنین میفرماید:
وَ تَعْصِمُ مِنْ عَوَارِ التَّسَلِّي، أَيْ تَعْصِمُهُ بِنُورِ الْكَشْفِ، الْمُوجِبِ لِازْدِيَادِ الْمَحَبَّةِ وَالْعِشْقِ مِنْ عَيْبِ التَّسَلِّي وَنَقْصِهِ.
این عبارت، به محافظت سالک از عیب تسلی (خودشیرینی و خودبینی) توسط نور کشف اشاره دارد. تسلی، در مذهب عشق، عیبی است که باید از آن پرهیز کرد، چنانکه مانند کشف عورت در شریعت و عقل، مذموم و ناپسند است. نور کشف، با افزایش محبت و عشق الهی، سالک را از این نقص مصون میدارد و او را به سوی معرفت و شهود هدایت میکند. این نور، مانند مشعلی است که تاریکیهای نفس را روشن میسازد و سالک را از دام خودبینی نجات میدهد.
این مقام، سالک را به درک حضور الهی میرساند، اما با هشداری جدی همراه است: خودمانی شدن با حق، که به معنای از دست دادن ادب و تقوا در برابر جلال الهی است، خطری است که باید از آن اجتناب کرد. سالک در این مرحله، باید با فروتنی و خشیت، به شهود جمال الهی بپردازد و از هرگونه غرور یا خودپسندی دوری گزیند.
درنگ: نور الکشف، سالک را به ظرف ولایت وارد میکند، طعم تجلی را به او میچشاند و از عوارض قرب، مانند خودبینی و خودمانی شدن با حق، محافظت مینماید. |
جمعبندی بخش نخست
باب اللحظ، بهمثابه لحظهای از شهود الهی، سالک را از خواب غفلت بیدار میکند و با درجات ثلاثهاش (سبق الفضل، نور الکشف، و عین الجمع)، او را به سوی وحدت و معرفت الهی هدایت مینماید. نور الکشف، با چشاندن طعم تجلی و محافظت از عوارض قرب، سالک را به ظرف ولایت وارد میکند، در حالیکه عین الجمع، او را به شهود وحدت صفات کمال میرساند. این بخش، مانند دریچهای است که نور معرفت را بر قلب سالک میتاباند و او را برای درک عمیقتر آثار جمعیت آماده میسازد.
بخش دوم: آثار جمعیت در مقام عین الجمع
استهانت مجاهدات: بیداری از اصالت عمل
اولین اثر جمعیت در مقام عین الجمع، بیداری سالک از اصالت دادن به عمل است: «تُوقِظُ بِاسْتِحَانَةِ الْمُجَاهَدَاتِ». این بیداری، به معنای درک این حقیقت است که عمل، هرچند ضروری، تنها ابزار اعدادی است و اصالت در سلوک به معرفت و عنایت الهی وابسته است. سالک در این مقام، از خواب غفلت بیدار میشود و درمییابد که عمل بدون معرفت، مانند بدنی بیروح است که ارزش ذاتی ندارد.
متن درسگفتار تأکید میکند که سالک پیش از این، به اعمال خود اصالت میداد و به آنها دل میبست، اما در مقام عین الجمع، درمییابد که عمل، تنها ابزاری است که به عنایت الهی وابسته است. این بیداری، مانند نسیمی است که پردههای غفلت را کنار میزند و سالک را به سوی حقیقت معرفت هدایت میکند.
قرآن کریم نیز بر این حقیقت تأکید دارد:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
(: و جن و انس را جز برای عبادت نیافریدم؛ ذاریات: ۵۶).
این آیه، نشان میدهد که عبادت، برای معرفت است و سالک در مقام عین الجمع، به این حقیقت میرسد که معرفت و عنایت الهی، محور سلوک است، نه صرف عمل. این بیداری، سالک را از ریا و غرور عمل دور میکند و او را به سوی فروتنی و اخلاص هدایت مینماید.
درنگ: استهانت مجاهدات، بیداری سالک از اصالت دادن به عمل است که او را به درک معرفت و عنایت الهی بهعنوان محور سلوک هدایت میکند. |
خلاصی از رعونت معارضات
دومین اثر جمعیت، خلاصی از رعونت معارضات است: «تُخَلِّصُ مِنْ رُؤُونَةِ الْمُعَارَضَاتِ». سالک در این مقام، از سرزنش و قضاوت دربارهی اعمال دیگران فارغ میشود و به جای دخالت در امور خلق، به خودسازی و معرفت الهی میپردازد. این رهایی، مانند گسستن زنجیرهای نفس است که سالک را از قید قضاوتهای نفسانی آزاد میکند.
متن درسگفتار تأکید میکند که برخی افراد، به جای تمرکز بر خودسازی، به سرزنش دیگران مشغولاند و از خود غافل میمانند. اما سالک در مقام عین الجمع، به این حقیقت میرسد که هر کس به مقتضای استعداد و تقدیر خود عمل میکند: «كُلٌّ مُيَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ». این درک، او را از معارضه با خلق بازمیدارد و به سوی رفتار کریمانه هدایت میکند.
قرآن کریم این رفتار را چنین توصیف میکند:
وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا
(: و چون بر لغو بگذرند، با بزرگواری میگذرند؛ فرقان: ۷۲).
این آیه، بر رفتار کریمانه سالک تأکید دارد که به جای سرزنش دیگران، با متانت و بزرگواری از خطاها عبور میکند، بدون آنکه امر به معروف و نهی از منکر را ترک نماید. سالک در این مقام، امر به معروف را با اخلاص و بدون ریا انجام میدهد و از زخم زبان و تحقیر دیگران پرهیز میکند.
درنگ: خلاصی از رعونت معارضات، سالک را از سرزنش و قضاوت دیگران آزاد میکند و او را به رفتار کریمانه و خودسازی هدایت مینماید. |
مطالعه بدایات: تأمل در لطف الهی
سومین اثر جمعیت، مطالعه بدایات است: «تُفِيدُ مُطَالَعَةَ الْبَدَايَاتِ». سالک در این مقام، به گذشته خود نظر میافکند و با تأمل در ریاضات و مجاهدات اولیه، به لطف و عنایت الهی پی میبرد. این تأمل، مانند نگاهی از قله کوه به مسیری است که سالک از آن عبور کرده و او را به شکر و فروتنی هدایت میکند.
متن درسگفتار تأکید میکند که سالک در این مقام، با آه سردی به یاد بدایات میافتد و درمییابد که تمامی مراحل سلوک، نتیجه لطف الهی بوده است. او به یاد ریاضات، مجاهدات، و سختیهای اولیه میافتد و میبیند که چگونه عنایت الهی او را به این مقام رسانده است. این تأمل، مانند آینهای است که گذشته سالک را در برابر چشمانش قرار میدهد و او را به شکر و فروتنی وامیدارد.
این مقام، با سخن جنید بغدادی همخوانی دارد که میفرماید: «الرُّجُوعُ إِلَى الْبَدَايَةِ». نهایت سلوک، بازگشت به بدایت است، چنانکه سالک پس از رسیدن به قله شهود، به مبادی خود بازمیگردد و با تأمل در لطف الهی، به شکر و معرفت عمیقتر دست مییابد.
درنگ: مطالعه بدایات، سالک را به تأمل در لطف الهی هدایت میکند و او را از غرور عمل به سوی شکر و فروتنی رهنمون میسازد. |
جمعبندی بخش دوم
آثار جمعیت در مقام عین الجمع، سالک را به بیداری، رهایی، و تأمل هدایت میکند. استهانت مجاهدات، او را از اصالت دادن به عمل بازمیدارد و به سوی معرفت و عنایت الهی سوق میدهد. خلاصی از رعونت معارضات، او را از سرزنش دیگران آزاد میکند و به رفتار کریمانه رهنمون میسازد. مطالعه بدایات، با تأمل در لطف الهی، او را به شکر و فروتنی میرساند. این آثار، مانند سه شعاع نور، قلب سالک را منور میسازند و او را برای درک عمیقتر حقیقت ولایت آماده میکنند.
بخش سوم: نقد تفاسیر نادرست و حفظ شریعت
نقد بیعملی در مقام وصول
یکی از مهمترین نکات درسگفتار، نقد تفاسیر نادرستی است که وصول به مقامات عالی را به معنای ترک عمل میدانند. متن تأکید میکند که سالک واصل، هرگز از عمل فارغ نمیشود و عبادت، حتی پس از رسیدن به مقامات عالی، ادامه دارد. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان میکند:
وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ
(: و پروردگارت را بپرست تا یقین به تو آید؛ حجر: ۹۹).
این آیه، بر تداوم عبادت حتی پس از وصول به مقامات عالی تأکید دارد. سالک واصل، عمل را بهعنوان وظیفه شرعی و از روی معرفت انجام میدهد، بدون آنکه دل به آن ببندد. این نکته، مانند مشعلی است که راه را از انحراف حفظ میکند و سالک را به سوی شریعت و حقیقت هدایت مینماید.
متن درسگفتار با نقد شدید تفاسیر نادرست، تأکید میکند که ترک عمل به بهانه وصول، گمراهی و انحراف است. اولیای الهی، مانند پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع)، با وجود وصول به مقامات عالی، همواره به عبادت و تضرع مشغول بودند. برای مثال، پیامبر اکرم (ص) در پاسخ به سؤالی درباره طولانی بودن تهجدشان فرمودند:
أَفَلَا أَكُونُ عَبْدًا شَكُورًا
(: آیا نباید بندهای شکرگزار باشم؟).
این سخن، نشاندهنده آن است که عبادت، نه از روی نیاز، بلکه از روی شکر و معرفت انجام میشود. سالک واصل، مانند درختی است که ریشه در شریعت دارد و میوههای معرفت و عشق را به خلق عرضه میکند.
درنگ: وصول به مقامات عالی، به معنای ترک عمل نیست؛ سالک واصل، عمل را با معرفت و بدون دلبستن به آن انجام میدهد. |
نقد خودمانی شدن با حق
متن درسگفتار هشدار میدهد که سالک در مقام قرب، نباید خود را با حق خودمانی بداند: «تَعْصِمُ مِنْ عَوَارِ التَّسَلِّي». خودمانی شدن با حق، به معنای از دست دادن ادب و تقوا در برابر جلال الهی است که عیبی بزرگ در سلوک محسوب میشود.
این هشدار، مانند نگهبانی است که سالک را از لغزش در پرتگاه غرور و خودبینی حفظ میکند. سالک باید با فروتنی و خشیت، به شهود جمال الهی بپردازد و از هرگونه خودپسندی یا خودشیرینی دوری گزیند. این مقام، مانند دری است که تنها با کلید ادب و تقوا گشوده میشود و سالک را به سوی معرفت حقیقی هدایت میکند.
درنگ: خودمانی شدن با حق، عیبی است که سالک را از ادب و تقوا دور میکند؛ حفظ فروتنی و خشیت، شرط ورود به مقامات عالی است. |
نقد تفسیر قساوت قلب به معنای شهود
یکی از قویترین نقدهای درسگفتار، به تفسیر نادرست قساوت قلب به معنای شهود الهی اختصاص دارد. برخی شارحان، مانند تلمسانی و کاشانی، قساوت قلب را به معنای رسیدن به مقام شهود دانستهاند و گریه و خشیت را مختص مبتدیان قلمداد کردهاند. این تفسیر، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته و گمراهی خوانده شده است.
متن درسگفتار تأکید میکند که قساوت قلب، به معنای خشکی قلب و دوری از گریه و خشیت الهی است، نه رسیدن به مقام شهود. اولیای الهی، مانند پیامبر اکرم (ص)، حضرت زهرای مرضیه (س)، و امام سجاد (ع)، همواره در حال گریه و خشیت بودند، و این نشاندهنده آن است که شهود الهی، نهتنها اشک را خشک نمیکند، بلکه آن را فزونی میبخشد.
این نقد، مانند شمشیری است که پردههای گمراهی را میدرد و حقیقت عرفان را از آلودگیهای تفاسیر نادرست پاک میسازد. سالک در این مقام، باید از هرگونه انحراف دور بماند و با حفظ خشیت و گریه، به سوی معرفت الهی گام بردارد.
درنگ: قساوت قلب، به معنای دوری از گریه و خشیت است، نه شهود الهی؛ اولیای خدا همواره در حال گریه و خشیت بودند. |
حفظ مراتب و نقد زندیقگرایی
متن درسگفتار هشدار میدهد که عدم حفظ مراتب در سلوک، به زندیقگرایی منجر میشود. سالک باید شریعت، طریقت، و حقیقت را با هم حفظ کند و از ترک شریعت به بهانه وصول پرهیز نماید.
این نکته، مانند قطبنمایی است که سالک را در مسیر درست هدایت میکند و او را از انحرافات حفظ مینماید. متن تأکید میکند که طريقت، متفرع بر شریعت است و بدون شریعت، رسیدن به حقیقت ممکن نیست. قرآن کریم نیز این حقیقت را تأیید میکند:
وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ
(: و تو [ای پیامبر] تیر نینداختی آنگاه که تیر انداختی، بلکه خدا تیر انداخت؛ انفال: ۱۷).
این آیه، نشاندهنده آن است که فعل، به عبد نسبت داده میشود، اما اقتدار از حق است. سالک باید اختیار خود را در کنار قدرت الهی حفظ کند و از افراط یا تفریط دوری گزیند. این حفظ مراتب، مانند پلی است که شریعت را به حقیقت متصل میسازد و سالک را از گمراهی نجات میدهد.
درنگ: حفظ مراتب شریعت، طریقت، و حقیقت، سالک را از زندیقگرایی حفظ میکند و او را به سوی معرفت حقیقی هدایت مینماید. |
جمعبندی بخش سوم
نقد تفاسیر نادرست و تأکید بر حفظ شریعت، از مهمترین محورهای درسگفتار است. سالک واصل، هرگز از عمل فارغ نمیشود و عبادت را با معرفت و شکر ادامه میدهد. خودمانی شدن با حق و تفسیر قساوت قلب به معنای شهود، گمراهیهایی هستند که سالک را از مسیر حقیقت دور میکنند. حفظ مراتب شریعت، طریقت، و حقیقت، مانند نوری است که راه سالک را روشن میسازد و او را از انحرافات حفظ میکند.
بخش چهارم: وصول و حرکت دوری در سلوک
نقد وصل ساکن و تداوم حرکت
یکی از نکات کلیدی درسگفتار، نقد این دیدگاه است که واصل پس از رسیدن به مقامات عالی، باید ساکن شود و از حرکت بازماند. متن تأکید میکند که وصول الهی، مانند وصول جسمانی نیست که حد و مرزی داشته باشد. سالک واصل، همواره در حرکت است، زیرا «لَيْسَ وَرَاءَ اللَّهِ مَرْمَى» (هیچ هدفی فراتر از خدا نیست).
این نکته، مانند رودی است که هرگز متوقف نمیشود و سالک را به سوی دریای بیکران حق هدایت میکند. اولیای الهی، مانند پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع)، با وجود وصول به مقامات عالی، همواره در حال عبادت و تضرع بودند. این تداوم حرکت، نشاندهنده آن است که سلوک، حرکتی دوری است که از مبدأ به مراد و از مراد به مبدأ بازمیگردد.
سخن جنید بغدادی که «الرُّجُوعُ إِلَى الْبَدَايَةِ» است، این حقیقت را تأیید میکند. سالک پس از رسیدن به نهایت، به تأمل در مبادی خود بازمیگردد و با شکر و فروتنی، به سلوک خود ادامه میدهد.
درنگ: وصول الهی، حرکتی دوری است که سالک را از مبدأ به مراد و از مراد به مبدأ بازمیگرداند؛ واصل ساکن وجود ندارد. |
رهایی از تعب شوق و مشقت مسافرت
متن درسگفتار تأکید میکند که سالک در مقام وصول، از تعب شوق و مشقت مسافرت رها میشود، اما این به معنای بیعملی نیست. او عمل را با ذوق و شکر انجام میدهد، نه از روی اجبار یا خودنمایی.
این رهایی، مانند پرندهای است که از قفس نفس آزاد شده و با بالهای معرفت، در آسمان قرب الهی پرواز میکند. سالک در این مقام، عمل را بهعنوان وظیفه شرعی و با لذت و شکر انجام میدهد، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ
(: پروردگارا، به من حکمت عطا کن و مرا به شایستگان ملحق فرما؛ شعراء: ۸۳).
این آیه، نشاندهنده آن است که سالک واصل، با حکمت و معرفت، به سوی کمال هدایت میشود و عمل را با شکر و فروتنی ادامه میدهد.
درنگ: رهایی از تعب شوق، به معنای انجام عمل با ذوق و شکر است، نه ترک عمل. |
جمعبندی بخش چهارم
سلوک عرفانی، حرکتی دوری است که سالک را از مبدأ به مراد و از مراد به مبدأ بازمیگرداند. واصل ساکن وجود ندارد، و سالک در مقام وصول، با ذوق و شکر به عبادت ادامه میدهد. رهایی از تعب شوق و مشقت مسافرت، او را به آرامش در سلوک میرساند، اما این آرامش، به معنای ترک عمل نیست، بلکه انجام آن با معرفت و عشق است. این بخش، مانند نقشهای است که مسیر سلوک را ترسیم میکند و سالک را به سوی حقیقت هدایت مینماید.
نتیجهگیری نهایی
باب اللحظ در «منازل السائرین»، بهمثابه جرقهای از نور الهی، سالک را از خواب غفلت بیدار میکند و با درجات ثلاثهاش (سبق الفضل، نور الکشف، و عین الجمع)، او را به سوی شهود وحدت الهی هدایت مینماید. آثار جمعیت در مقام عین الجمع، شامل استهانت مجاهدات، خلاصی از رعونت معارضات، و مطالعه بدایات، سالک را به درک عمیق معرفت و عنایت الهی میرساند. نقد تفاسیر نادرست، مانند قساوت قلب به معنای شهود یا ترک عمل در مقام وصول، نشاندهنده اهمیت حفظ شریعت و رعایت ادب در برابر خداوند است. سلوک عرفانی، حرکتی دوری است که سالک را از مبدأ به مراد و از مراد به مبدأ بازمیگرداند، و او را با شکر و معرفت، به سوی کمال هدایت میکند. این متن، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره و تحلیلهای تفصیلی، راهنمایی جامع برای پژوهشگران و سالکان در مسیر فهم حقیقت باب اللحظ است.
با نظارت صادق خادمی |