در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 539

متن درس





منازل السائرین: باب وقت

منازل السائرین: باب وقت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۳۹)

مقدمه

باب وقت در سلوک عرفانی، منزلگاهی است که سالک را به تأمل در حقیقت زمان و پیوند آن با وجود حق دعوت می‌کند. این مقام، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۵۳۹ با عمقی بی‌نظیر تبیین شده، به‌عنوان یکی از مراتب کلیدی منازل السائرین، جایگاه ویژه‌ای در عرفان اسلامی دارد. وقت، نه‌تنها مقطعی از زمان، بلکه ظهور حیات آدمی و جلوه‌ای از حقیقت الهی است که سالک را از پراکندگی و کثرت به سوی وحدت و تمکین رهنمون می‌سازد.

بخش: حقیقت وقت و مراتب آن

معنای سوم وقت: الوقت هو الحق

در تبیین معنای سوم وقت، عرفا گفته‌اند: «الوقت هو الحق»، بدین معنا که وقت، در وجود حق مستغرق شده و به ظهور حقیقت الهی تبدیل می‌گردد. این معنا، که در ظرف ثالث وقت به کمال خود می‌رسد، بیانگر محو شدن رسم وقت در وحدت الهی است. وقت در این مقام، نه صرفاً مقطعی از زمان، بلکه جلوه‌ای از حیات آدمی و ظهور حق در اوست.

درنگ: معنای سوم وقت، «الوقت الحق»، به استغراق رسم وقت در وجود حق اشاره دارد، جایی که کثرت زمانی در وحدت الهی محو شده و سالک به حقیقت وقت دست می‌یابد.

این مقام، سالک را از محدودیت‌های زمانی و تعینات خلقی به سوی وحدت حقی هدایت می‌کند. به تعبیری، وقت در این مرتبه، چونان آینه‌ای است که نور حق در آن منعکس شده و سالک را به شهود حقیقت دعوت می‌کند. استغراق وقت در حق، مانند محو شدن قطره در دریا نیست، بلکه چون آب با آب یکی شدن است؛ زیرا وقت و حق هر دو از یک حقیقت سرچشمه می‌گیرند.

مراتب وقت و ظرف ثالث

وقت، دارای مراتب سه‌گانه‌ای است که در درس‌گفتار به‌تفصیل شرح داده شده است. ظرف ثالث، که کمال وقت نامیده می‌شود، مرتبه‌ای است که سالک در آن از تلون، اضطراب، و پراکندگی رها شده و به تمکین می‌رسد. تمکین، استقرار کامل سالک در لحظه‌ی حال و حضور در حق است، جایی که هیچ غیرتی، فکری، یا غیبتی وجود ندارد.

در این مقام، سالک به «تمام الوقت» دست می‌یابد، که برابر با حقیقت وقت و ظهور حق است. این مرتبه، سالک را از تردد و بازگشت بازمی‌دارد؛ چنان‌که گفته شده: «آن‌که یقدم رجلاً و یؤخر رجلاً، قدر وقت را نمی‌داند». سالک در ظرف ثالث، چونان مسافری است که راه را بی‌تردید می‌پیماید و در هر گام، جز حق نمی‌بیند.

وقت به مثابه ظهور حیات آدمی

وقت، ظهور دم و حیات انسانی است که به بیان مأثور «اغتنم فرصة بین العدمین» اشاره دارد. انسان، میان دو عدم (عدم پیشین و پسین) قرار گرفته و وقت، فرصتی است که برای سلوک و معرفت به او اعطا شده است. این فرصت، به دلیل محدود بودن عمر، ارزشی بی‌نهایت دارد و از هر شیء مادی، حتی طلا، متعالی‌تر است.

وَالْعَصْرِ ۝ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ

ترجمه‌ی : سوگند به عصر، که انسان در زیان است.

این آیه، بر ارزش وقت و خطر هدر دادن آن تأکید دارد. عصر، به‌عنوان وقت و ظهور حق، فرصتی است که انسان باید از آن بهره ببرد، وگرنه در خسران خواهد بود.

جمع‌بندی

حقیقت وقت، در معنای سوم آن، به‌عنوان ظهور حق در حیات آدمی و استغراق رسم وقت در وجود الهی، منزلگاهی متعالی در سلوک عرفانی است. ظرف ثالث، که کمال وقت است، سالک را به تمکین و رهایی از کثرت و تلون هدایت می‌کند. وقت، چونان دم آدم، فرصتی است که با اغتنام آن، انسان از خسران رهایی یافته و به حقیقت حق می‌پیوندد.

بخش دوم: تمکین و رهایی از تلون

تلون: مانع سلوک

تلون، به معنای پراکندگی ذهن و قلب سالک در امور مختلف، مانع اصلی حضور کامل در لحظه است. سالک گرفتار تلون، چونان مسافری است که در هر گام، به‌سوی مقصدی دیگر می‌نگرد و از مسیر اصلی بازمی‌ماند. مثال‌های درس‌گفتار، مانند کسی که در حال غذا خوردن به فکر چیز دیگری است یا در صلاه، ذهنش به امور دنیوی مشغول است، نشان‌دهنده‌ی این پراکندگی است.

تلون، قوای سالک را متلاشی کرده و او را از بهره‌برداری کامل از وقت بازمی‌دارد. این پراکندگی، چونان بادی است که خاکستر وجود آدمی را به هر سو پراکنده می‌سازد و او را از تمرکز و استقرار محروم می‌کند.

درنگ: تلون، پراکندگی قوا و عدم تمرکز در لحظه است که سالک را از حضور کامل در حق بازمی‌دارد. تمکین، جمع‌آوری قوا و استقرار در لحظه‌ی حال است.

تمکین: حضور کامل در لحظه

تمکین، استقرار کامل سالک در لحظه‌ی حال و حضور در حق است. سالک در این مقام، از اضطراب و تردد رها شده و در هر عمل، به تمامیت می‌رسد. اولیای الهی، الگوی این مقام هستند؛ چنان‌که در درس‌گفتار آمده، آن‌ها در هر عملی، چه صلاه، چه جهاد، یا عبادت، تمامیت داشتند و هیچ پراکندگی در آن‌ها نبود.

سالک در مقام تمکین، چونان درختی است که ریشه‌هایش در زمین حقیقت استوار شده و هیچ بادی او را از جای نمی‌کند. او در هر کاری که انجام می‌دهد، از مطالعه تا عبادت، به‌طور کامل حضور دارد و لذت روحانی آن را درمی‌یابد.

استجماع قوا و بهره‌برداری از وقت

سالک با استجماع قوا، تمامی‌ نیرو‌ها و توان خود را در لحظه‌ی حال متمرکز کرده و از وقت به‌صورتی بهینه بهره می‌برد. مثال مردی که در خطر مرگ، ساعت‌ها خود را روی میله نگه می‌دارد، نشان‌دهنده‌ی ظرفیت نهفته‌ی انسان است که در شرایط عادی، به دلیل تلون و اضطراب، هدر می‌رود.

این استجماع، چونان جمع‌آوری پرتوهای نور در یک نقطه است که شعله‌ای فروزان ایجاد می‌کند. سالک با تمرکز قوا، از وقت خود بهره‌ای کامل برده و به رشد مادی و معنوی دست می‌یابد.

بخش سومام

تلون، چونان سا در برابر سال است که او را از حضور کامل در لحظه و بهره‌برداری از وقت بازمی‌دارد. تمکین، با رهایی از پراکندگی و استجماع قوا، سالک را به استقرار در حق و تمامیت در هر عمل هدایت می‌کند. اولیای الهی، با حضور کامل در هر لحظه، الگویی برای این مقام هستند و سالک را به سوی بهره‌مندی کامل از فرصت‌های الهی دعوت می‌کنند.

بخش سوم: عارف و مقام ابن الوقت

عارف به مثابه ابن الوقت

عارف، ابن الوقت است، یعنی فرزند وقت و ظهور حق در لحظه‌ی حال. وقت، دم و اعطای الهی است که سالک با قدر دانستن آن، به سلوک متعالی می‌رسد. عارف، چونان موجی است که با جریان دریا هماهنگ شده و در هر لحظه، جلوه‌ای از حقیقت را منعکس می‌کند.

این مقام، سالک را از هدر دادن وقت و فرصت بازمی‌دارد و او را به استفاده‌ی کامل از دم هدایت می‌کند. عارف، با حضور در لحظه، از کثرت و غیریت رها شده و به وحدت حقی می‌رسد.

درنگ: عارف، ابن القتال است، یعنی با لحظه‌ی حال هماهنگ شده و در آن، ظهور حق را می‌بیند. این مقام، سالک را از هدر دادن وقت بازمی‌دارد.

نقد اصطلاح «الوقت هو الحق»

شارح، با احتیاط، اطلاق «الوقت هو الحق» را سنگین می‌داند، زیرا وقت، جزء زمان و ظرف کون است و نمی‌توان آن را مستقیماً حق نامید. او معتقد است که بین معنای لغوی وقت (جزء زمان) و معنای عرفانی آن (ظهور حق)، نسبتی وجود ندارد که این اطلاق را توجیه کند.

با این حال، درس‌گفتار استدلال می‌کند که وقت، به‌عنوان ظهور دم آدمی و حق، می‌تواند به حقیقت الهی متصل شود. وقت، چونان جلوه‌ای از اسماء الهی است که در کون و کینون ظهور می‌یابد و با حق پیوندی ناگسستنی دارد.

استغراق وقت در وجود حق

وقت، به‌عنوان دم آدمی، ظهور حق است و در مقام ثالث، رسم وقت در وجود حق مستغرق می‌شود. مثال قطره و دریا، که در درس‌گفتار نقد شده، به این استغراق اشاره دارد. نقد این مثال، بر این اساس است که قطره و دریا هر دو از جنس آب‌اند و وقت و حق نیز از یک حقیقت سرچشمه می‌گیرند.

این استغراق، چونان محو شدن سایه در نور خورشید است که کثرت زمانی را در وحدت الهی محو می‌کند. سالک در این مقام، از تعینات زمانی رها شده و به حقیقت بی‌زمان حق می‌پیوندد.

تلاشی کشفی و نه وجودی

در ظرف ثالث، تلاشی سالک، کشفی است و نه وجودی محض: «یتلاشی فیه الرسوم کشفا لا وجودا محضا». این تلاشی، به معنای محو شدن رسوم خلقی در شهود حق است، بدون آنکه وجود سالک به‌طور کامل محو شود.

تلاشی کشفی، چونان گشوده شدن پرده‌ای است که نور حقیقت را آشکار می‌کند، اما وجود سالک همچنان باقی است. این مقام، به شهود احدیت حق بدون تلوین اشاره دارد و سالک را به حضور کامل در حق دعوت می‌کند.

جمع‌بندی

عارف، به‌عنوان ابن الوقت، با لحظه‌ی حال هماهنگ شده و در آن، ظهور حق را می‌بیند. نقد شارح بر اصطلاح «الوقت هو الحق» نشان‌دهنده‌ی احتیاط در اطلاقات عرفانی است، اما درس‌گفتار با استدلال قوی، وقت را ظهور حق می‌داند. استغراق وقت در وجود حق و تلاشی کشفی، سالک را به شهود وحدت الهی رهنمون می‌سازد.

بخش چهارم: دوام و مسامره با حق

دوام در ظرف وجود

در ظرف شهود، دوام وجود ندارد، اما در ظرف وجود، سالک به دوام و استقرار می‌رسد. این مقام، با مسامره و انس با حق همراه است. سالک در این مرتبه، چونان عاشقی است که در حضور معشوق، از هر غیرتی رها شده و به لذت وصال دست می‌یابد.

دوام در ظرف وجود، سالک را به شهود مداوم حق و انس با او هدایت می‌کند. این انس، مانند مناجات امام سجاد (ع) با ذکر «لا إله إلا الله حقا حقا»، لذت و صفای روحانی را به ارمغان می‌آورد.

درنگ: در ظرف وجود، سالک به دوام و انس با حق می‌رسد. مسامره، لذت مناجات و حضور مداوم در حق را به ارمغان می‌آورد.

مسامره و انس با حق

مسامره، به معنای خلوت و گپ زدن با حق، حالتی است که سالک در آن، از ذکر و عبادت لذت می‌برد، نه برای ثواب، بلکه برای خود حق. مثال حضرت، که ایشان هزار بار «لا إله إلا الله» می‌گفت، نشان‌دهنده‌ی این لذت روحانی است.

سالک در مقام مسامره، چونان کودکی است که در آغوش مادر، از هراس و اضطراب رها شده و به آرامش می‌رسد. این انس، قلب سالک را به عشق و شوق مداوم متصل می‌کند و او را از کثرت و تفرقه رهایی می‌بخشد.

نسیم حق و رهایی از تفرقه

سالک در مقام وقت، به نسیم حق می‌رسد که او را از کدر تفرقه رها می‌کند. این نسیم، چونان بادی است که غبار پراکندگی را از قلب سالک می‌زداید و او را به وحدت و حضور کامل در حق متصل می‌سازد.

نسیم حق، تجلی الهی در قلب است که او را در حالت عشق و شوق مداوم قرار می‌دهد. اولیای الهی، با دریافت این نسیم، در هر لحظه به حق متصل بودند و از هر چیزی رها شدند.

جمع‌بندی

دوام در ظرف وجود، سالک را به انس و مسامره با حق هدایت می‌کند. نسیم حق، با رهایی از تفرقه و کثرت، قلب را به عشق و حضور مداوم در حق متصل می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

باب وقت در منازل السائرین، منزلگاهی است که سالک را به درک عمیق حقیقت وقت به‌عنوان ظهور حق دع می‌کند. معنای سوم وقت، «الوقت هو الحق»، استغراق رسم وقت را در وجود حق نشان می‌دهد و سالک را از تلون و اضطراب به تمکین و حضور کامل در لحظه می‌رساند.
اولیا با تمامیت در هر عمل و رهایی، الگوی این مقام هستند. نقد شارح بر اصطلاح «الوقت هو الحق» نشان‌دهنده‌ی احتیاط در اطلاقات عرفانی است، اما درس‌گفتار با استدلال، وقت را ظهور حق می‌داند.

وَالْعَصْرِ ۝ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ

ترجمه‌ی : سوگند به عصر، که انسان در زیان است.

سالک با استجماع قوا، مسامره با حق، و دریافت نسیم، به سلوک متعالی می‌رسد و از خسران نجات می‌یابد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده