متن درس
“`html
منازل السائرین: تبیین مقام سرّ و مراتب أخفیاء
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۴۷)
مقدمه
در گستره عرفان اسلامی، کتاب «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری، چونان چراغی فروزان، راهنمای سالکان طریق حقیقت است. این اثر، با تبیین مراتب سلوک، از مقامات ابتدایی تا قلههای رفیع ولایت، نقشهای جامع از سفر روحانی انسان به سوی حق تعالی ارائه میدهد. در میان این مراتب، مقام سرّ، جایگاهی بس والا دارد که پس از مقام سرور، در قسم الولایات، بهعنوان یکی از دشوارترین و عمیقترین مراحل سلوک عرفانی معرفی میشود. در درسگفتار جلسه ۵۴۷، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگاهی ژرف و قلمی نافذ، به تبیین طبقه نخست این مقام، یعنی مرتبه أخفیاء، اولیای پنهان الهی، میپردازند. این اولیا، که ذخائر الهی نامیده شدهاند، در باطن، همتهایی بلند، قصدی صاف، و سلوکی صحیح دارند، اما در ظاهر، هیچ نشانهای از این کمالات به چشم نمیآید. حضورشان، چون درختی بیادعا، خیرات معنوی و مادی را به جامعه ارزانی میدارد، بیآنکه نمود ظاهری داشته باشد.
بخش نخست: تبیین مقام سرّ و مرتبه أخفیاء
مفهوم سرّ در سلوک عرفانی
مقام سرّ، در سلسله مراتب منازل السائرین، جایگاهی است که سالک پس از عبور از مقام سرور، به آن دست مییابد. این مقام، به سه طبقه تقسیم میشود، که هر یک درجاتی از کمال را نمایان میسازند. طبقه اول، مرتبه أخفیاء است، اولیایی که در باطن، همتهایی بلند، قصدی صاف، و سلوکی صحیح دارند، اما در ظاهر، هیچ نشانهای از این کمالات به چشم نمیرسد. اینان، چون گوهری در صدف، سرّ الهی را در سینه نهان داشته، از هرگونه شهرت و نمود ظاهری پرهیز میکنند. عبارت «هُوَ ثَلَاثُ طَبَقَاتٍ لِثَلَاثِ دَرَجَاتٍ» در متن اصلی، به این سهگانه اشاره دارد، که طبقه اول، به دلیل خموشی ظاهری و خروش باطنی، از دشوارترین مراتب مراتب است.
درنگ: أخفیاء، اولیای پنهان الهیاند که در ظاهر خموش و در باطن پرخروشاند. اینان، با همت بلند، قصد صاف، و سلوک صحیح، ذخائر الهی نامیده میشوند، چرا که خیراتشان، بینمود ظاهری، به خلق میرسد. |
ویژگیهای أخفیاء: اولیای پنهان
أخفیاء، به تعبیر درسگفتار، «طَائِفَةٌ عَلَتْ هَمَمُهُمْ وَصَفَتْ قَصُودُهُمْ وَصَحَّ سُلُوكُهُمْ وَلَمْ يُوقَفْ لَهُمْ عَلَى رَسْمٍ وَلَمْ يُنْسَبُوا إِلَى اسْمٍ». این اولیا، در ظاهر، هیچ رنگ و نشانی از باطن پرشکوهشان ندارند. همتشان، چون عقابی که به سوی قلههای رفیع پرواز میکند، متعالی است؛ قصودشان، چون چشمهای زلال، از هر آلودگی مبرا؛ و سلوکشان، چون راهی مستقیم، بیانحراف است. اینان، نه به طایفهای منسوب میشوند، نه کسوتی میپذیرند، و نه به نامی از اسماء الهی شناخته میشوند. در باطن، غرق در حقاند، اما در ظاهر، چون عابری عادی در میان خلق گام برمیدارند.
همت بلند: پرواز به سوی حق
همت أخفیاء، در بالاترین درجه کمال قرار دارد: «عَلَتْ هَمَمُهُمْ إِلَى الدَّرَجَةِ الثَّالِثَةِ مِنْ بَابِ الْهِمَّةِ». این همت، نه به امور دنیوی تعلق دارد، نه به پاداش اخروی، بلکه تنها به ذات حق معطوف است. سالک در این مرتبه، چون پروانهای که گرد شمع حق میگردد، همه چیز را در راه وصول به معبود فدا میکند. اینان، شبها را به عبادت و روزها را به خدمت خلق میگذرانند، بیآنکه خستگی یا ملال به دل راه دهند. تمثیل درسگفتار از سجدهای طولانی یا عبادتی که تا سپیدهدم ادامه مییابد، گواه این همت والاست.
قصد صاف: زلالی عزیمت به سوی فناء
قصد أخفیاء، خالص و بیآلایش است: «صَفَتْ قَصُودُهُمْ عَنِ الِالْتِفَاتِ إِلَى الْغَيْرِ فِي التَّوَجُّهُ نَحْوَ الْحَقِّ». این صفا، به معنای نفی هرگونه التفات به غیر حق است. سالک در این مقام، چون تیر رها شده از کمان، تنها به سوی هدف الهی روان است و هیچ مانعی، حتی لذات دنیا یا وعدههای آخرت، او را از مسیر بازنمیدارد. این قصد، عزیمتی است بر «اقتحام بحر الفناء»، یعنی غرق شدن در اقیانوس نیستی خویش برای وصول به ذات حق.
سلوک صحیح: رفع موانع و قطع علائق
سلوک أخفیاء، از هر انحرافی به دور است: «صَحَّ سُلُوكُهُمْ بِرَفْعِ الْعَوَائِقِ وَقَطْعِ الْعَلَائِقِ». صحت سلوک، از دو طریق حاصل میشود: نخست، رفع موانع علمی، یعنی پاکسازی ذهن از انحرافات فکری و عقیدتی؛ دوم، رفع موانع عملی، یعنی قطع تعلقات نفسانی و علایق دنیوی. اینان، چون باغبانی که خار و خاشاک را از باغ دل میزداید، هر مانعی را از مسیر سلوک خویش برمیدارند و دل را تنها به حق میسپارند.
ذخائر الهی: خیرات پنهان أخفیاء
أخفیاء، «دَخَائِرُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ حَيْثُ كَانُوا»، یعنی گنجینههای الهیاند که در هر کجا باشند، خیر و برکت به همراه میآورند. اینان، بدون فعالیت ظاهری، چون درختی که بیصدا هوا را تلطیف میکند، خیرات مادی و معنوی را به جامعه ارزانی میدارند. حضورشان، محلهای را آباد میسازد، دعایشان بلایا را دفع میکند، و نگاهشان، بیآنکه شناخته شوند، دلها را نورانی میگرداند. قرآن کریم، در توصیف این نقش پنهان، از مؤمنانی یاد میکند که خیرشان به دیگران میرسد، بیآنکه خود در پی شهرت باشند.
﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ﴾ (سوره بقره، آیه ۲۰۷)
«و از مردم كسى است كه جان خود را براى خشنودى خدا مىفروشد.»
خموشی ظاهری و خروش باطنی
یکی از برجستهترین ویژگیهای أخفیاء، دوگانگی ظاهر و باطن آنهاست: «فِي الظَّاهِرِ خَموشُونَ وَفِي الْبَاطِنِ خَرُّوشُونَ». در ظاهر، اینان چون مردمانی عادیاند که هیچ نشانی از عظمت باطنیشان به چشم نمیآید. اما در باطن، چون دریایی مواج، سرشار از لطف و عنایات الهیاند. این خموشی، نه از خمودگی یا سستی، بلکه از پنهانکاری عمدی برای حفظ سرّ الهی است. درسگفتار، این ویژگی را با تمثیل حضرت هود (ع) تبیین میکند، که با وجود مقام والا، خود را عادی جلوه میداد تا سرّش نهان ماند.
بخش دوم: نقش و جایگاه أخفیاء در جامعه
تأثیر پنهان: آبادانی باطنی جامعه
حضور أخفیاء در جامعه، چون وجود عالمی وارسته در محلهای، خیر و برکت به همراه میآورد. اینان، بدون آنکه منبری بروند یا جماعتی اقامه کنند، با دعا، نگاه، و ذکرشان، خلق را حمایت و هدایت میکنند. درسگفتار، این نقش را با تمثیل درختی بینمود اما پرخیرین تبیین میکند: «كَالشَّجَرَةِ لَا نَمَاءَ لَهَا وَلَكِنَّهَا مُنْتِجَةٌ». برخلاف نانوا که کارش آشکار است، درخت، بیصدا و بیادعا، هوا را تلطیف میکند. أخفیاء نیز، بیآنکه شناخته شوند، خیراتشان به خلق میرسد.
دفع بلا: نقش ذخائر الهی
أخفیاء، به تعبیر درسگفتار، بلایا را از بندگان دفع میکنند: «يَدْفَعُ اللَّهُ بِهِمُ الْبَلَاءَ عَنْ عِبَادِهِ». این نقش، مشابه گنجینهای است که فقر و نیاز را برطرف میسازد. حضور اینان، چون سپری الهی، جامعه را از آفات و بلایا محفوظ میدارد. قرآن کریم، در توصیف این نقش، از اولیایی یاد میکند که دعایشان خیر را به خلق میرساند:
َجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾ (سوره انبیاء، آیه ۷۳)
«و آنان را پیشوایانى قرار دادیم كه به فرمان ما هدایت مىكردند.»
پنهانکاری عمدی: حفظ سرّ الهی
أخفیاء، برای حفظ سرّ خویش، گاه با حیل، خود را از شناسایی دور میکنند: «إِذَا احْتَاجُوا إِلَى حِيلَةٍ يُبْعِدُونَ مَنْ يَشُمُّ بَوْحَ سِرِّهِمْ». این پنهانکاری، نه از ترس یا ضعف، بلکه از عمد و برای حفظ مقام ولایت است. درسگفتار، این ویژگی را با اشاره به حضرت هود (ع) تبیین میکند، که با وجود نبوت، خود را عادی جلوه میداد تا سرّش نهان ماند. اینان، چون گوهری در دل سنگ، تنها برای اهل بصیرت آشکار میشوند.
درنگ: أخفیاء، با پنهانکاری عمدی، سرّ الهی را حفظ میکنند. اینان، چون گوهری نهان، تنها برای حق آشکارند و خیرشان، بینمود ظاهری، به خلق میرسد. |
بخش سوم: تمایز أخفیاء از دیگر اولیا
عدم انتساب به اسم و کسوت
برخلاف اولیایی که به اسمهای جزئی منسوباند، مانند عبدالکریم یا عبدالقيوم، أخفیاء از هر اسمی مبرا هستند: «لَمْ يُنْسَبُوا إِلَى اسْمٍ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ تَعَالَى». اینان، در حضرة احدیت فانیاند و هیچ ظهوری جز برای حق ندارند. درسگفتار، این تمایز را با اشاره به عبدالله، که مقام جمع اسمایی است، تبیین میکند. عبدالله، چونان آینهای که همه تجلیات الهی را در خود منعکس میکند، بالاترین مرتبه ولایت است.
﴿إِنَّهُ لَقَامَ عَبْدُاللَّهِ یَدْعُوهُ﴾ (سوره جن، آیه ۱۹)
«كه او [پیامبر] بنده خدا بود كه در حالى که او را میخواند بپا خاست.»
تفاوت با عبید اسماء
اولیای منسوب به اسمهای جزئی، مانند عبدالعظيم یا عبدالصمد، در مرتبهای پایینتر از أخفیاء قرار دارند. اینان، به تجلی خاصی از اسماء الهی متوقفاند، اما أخفیاء، با فناء در حضرة الهی، از هر اسمی مبرا شدهاند. درسگفتار، این تمایز را با تمثیل گیاهان و موجودات مختلف تبیین میکند: هر موجودی، به حسب تجلی خاص خود، نامی دارد، اما أخفیاء، چونان روحی آزاد، از این قید رها هستند.
حدیث قباء و نقد شهرت
أخفیاء، با حدیث «أَوْلِيَائِي تَحْتَ قِبَائِي لَا يَعْرِفُهُمْ غَيْرِي» شناخته میشوند. قباء، استعاره از ولایت الهی است که اینان را از شناسایی غیر حق محفوظ میدارد. با این حال، درسگفتار، نسبت دادن افراد خاص، مانند اويس قرني یا شیخ محمد بن عبدالجبار نِفَری، به این مقام را مورد تردید قرار میدهد: «كَيْفَ عُرِفَ الْأَخْفِيَاءُ إِذَا كَانُوا تَحْتَ قِبَائِي؟». این نقد، بر تناقض میان پنهانکاری و شهرت تأکید دارد و هشدار میدهد که دلبستگی به نقلهای غیراصیل، سالک را از مسیر حق بازمیدارد.
بخش چهارم: نقد و جمعبندی
هشدار در برابر الفاظ و نقلها
درسگفتار، با لحنی حکیمانه، هشدار میدهد که سالک نباید به الفاظ و نقلهای عرفانی غیراصیل دل بندد: «لَا يَنْبَغِي التَّعَلُّقُ بِالْأَلْفَاظِ وَالْأَنْعُ الْمُبْدَثَةَةِ فِي الْعِرْفَانِ». عرفان حقیقی، در گرو تمسک به قرآن کریم و احادیث معتبر است. این هشدار، بر ضرورت بازگشت به منابع اصیل و پرهیز از پیرایههای بشری تأکید دارد. سالک، چونان کبوتری که به سوی آشیان حق پرواز میکند، باید از دام الفاظ رها شود و به حقیقت ناب دست یابد.
جمعبندی نهایی
مقام سرّ، در منازل السائرین، یکی از رفیعترین مراتب سلوک عرفانی است که در طبقه نخست، به أخفیاء، اولیای پنهان الهی، اختصاص دارد. اینان، با همت بلند، قصد صاف، و سلوک صحیح، ذخائر الهیاند که خیرشان به خلق میرسد. خموشی ظاهری و خروش باطنی، پنهانکاری عمدی، و عدم انتساب به اسم یا کسوت، از ویژگیهای برجسته آنهاست. حضورشان، بلایا را دفع میکند و جامعه را آباد میسازد، بیآنکه شناخته شوند. عبدالله، بهعنوان مقام جمع اسمایی، بالاترین مرتبه است، اما أخفیاء، با فناء در حضرة احدیت، از هر اسمی مبرا هستند. تأکید بر اصالت قرآنی و پرهیز از دلبستگی به نقلهای غیرمستند، پیامی جاودان برای حقیقتجویان است.
با نظارت صادق خادمی |
“`