متن درس
کتاب منازل السائرین: تبیین مقام سرّ
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۴۸)
دیباچه
مقام سرّ، منزلگاهی است در سلوک عرفانی که سالک در آن به وصال حقیقت دست یافته و با باطنی متعالی، در ظاهر خود را در پرده کتمان و تستر نهان میدارد. این مقام، چونان دری گرانقدر در صدف محفوظ است که جز به چشم بصیرت دیده نشود.
بخش نخست: مراتب سرّ و وصول به حقیقت
مرتبه دوم سرّ: از همت بلند تا وصال
در سیر عرفانی، مقام سرّ دارای مراتبی است که سالک را از همت بلند به وصال حقیقت هدایت میکند. مرتبه نخست، منزل همت و قصد است؛ جایی که سالک با عزمی راسخ، گام در مسیر باطن مینهد و قلبش را به سوی حقیقت متعالی رهنمون میسازد. اما در مرتبه دوم، که موضوع این درسگفتار است، سالک از همت به وصول رسیده است. او دیگر تنها در پی مقصد نیست، بلکه به مقصود دست یافته و در مقامات باطنی جای گرفته است. این مقام، چونان قلهای است که سالک پس از پیمودن راههای پرپیچوخم، بر آن ایستاده و از افقهای بلند حقیقت، نظارهگر عالم است.
در این مرتبه، سالک صاحب سرّ است؛ باطنش چون آیینهای صیقلیافته، نور حقیقت را بازمیتاباند، اما ظاهرش چونان جامهای ساده، او را از دیدههای نامحرم پنهان میدارد. این دوگانگی، نه از سر ریا، بلکه از ادب و کتمان است. سالک، با کتمان مقامات خود، اسرار الهی را در سینه محفوظ میدارد و از افشای آن در برابر خلقی که ظرفیت پذیرشش را ندارند، پرهیز میکند. این رفتار، چونان نگهبانی است که گنجینهای گرانقدر را از دسترس غارتگران حفظ میکند.
درنگ: وصول در مرتبه دوم سرّ
سالک در مرتبه دوم سرّ، از همت بلند به وصال حقیقت رسیده است. او صاحب مقام است، اما با کتمان و تستر، اهليت خود را در ظاهر انکار میکند تا اسرار الهی را از دیدههای نامحرم مصون دارد. این مقام، تجلی اخلاص و ادب سالک در حفظ باطن متعالی است.
اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ (هود: ۳۱)
: خداوند به آنچه در دلهایشان است آگاهتر است.
این آیه کریمه از قرآن کریم، بر پنهان بودن اسرار باطنی اولیاء از غیر خدا تأکید دارد. سالک در این مقام، با آگاهی به این حقیقت، کتمان را چونان سپری برای حفظ اسرار الهی به کار میگیرد.
تفاوت سالک و منافق: باطن متعالی در برابر ظاهرنمایی
یکی از تمایزات بنیادین در مقام سرّ، تفاوت میان سالک و منافق در نسبت ظاهر و باطن است. سالک، باطنی متعالی دارد که با تزکیه و اخلاص صیقل یافته، اما در ظاهر خود را بیادعا و ساده مینمایاند. این سادگی، نه از سر ضعف، بلکه از حکمت و ادب است. در مقابل، منافق باطنی خبیث دارد و با آراستن ظاهر، در پی فریب خلق است. سالک، چونان درختی است که ریشههایش در عمق زمین حقیقت استوار است، اما شاخسار ظاهریاش ساده و بیپیرایه مینماید. منافق اما، چونان پوستهای توخالی است که با زرقوبرق ظاهری، خلق را به سوی باطنی فاسد میکشاند.
وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ (منافقون: ۴)
: و چون آنها را ببینی، جسمشان تو را به شگفت آورد، و اگر سخن گویند به سخنانشان گوش فرا میدهی.
این آیه کریمه از قرآن کریم، به روشنی ظاهرنمایی منافقان را به تصویر میکشد، در حالی که سالک در مقام سرّ، از چنین خودنمایی پرهیز کرده و باطن خود را با اخلاص تیمار میکند.
درنگ: تمایز سالک و منافق
سالک در مقام سرّ، باطنی متعالی دارد و ظاهر خود را ساده مینمایاند، در حالی که منافق با باطنی خبیث، ظاهر را آراسته میکند. این تمایز، نشاندهنده صدق و اخلاص سالک در برابر ریا و فریب منافق است.
کتمان و تستر: سپر حفظ اسرار الهی
کتمان، چونان پردهای است که سالک بر باطن خود میافکند تا اسرار الهی را از دیدههای نامحرم مصون دارد. در مقام سرّ، سالک صاحب اهليت و مقام است، اما در ظاهر خود را بیادعا نشان میدهد. این کتمان، نه از سر ترس، بلکه از ادب و حکمت است. سالک میداند که خلق، به دلیل فقدان صلاحیت و استعداد، توان دریافت اسرار باطنی را ندارند. از اینرو، او چونان نگهبانی هوشیار، گنجینه حقیقت را در سینه پنهان میدارد و از افشای آن در برابر نامحرمان پرهیز میکند. این رفتار، مشابه تقيّه اولیاء است که به تعبیر درسگفتار، «دينى و دين ابائى» است.
سالک در این مقام، خود را در میدان جنگ با جهل خلق میبیند. او برای حفظ حرمت سلوک، ظاهر را ساده میسازد و اهليت خود را انکار میکند. این انکار، چونان حيلهای است که در جنگ رواست؛ نه از سر فریب، بلکه برای حفاظت از حقیقت. مثال آن، سالکی است که در برابر پرسش مرید از نماز، با ادب و صداقت پاسخ میدهد و از اظهار کاذب پرهیز میکند، حتی اگر این صداقت او را در ظاهر ناتوان نشان دهد.
غيرت الهی: حفاظت اولیاء از اظهار ناخواسته
یکی از جلوههای بینظیر مقام سرّ، غيرت الهی است که اولیاء را از افشای ناخواسته مقاماتشان مصون میدارد. خداوند، به دلیل عزت اولیاء، چونان سایهای مهربان بر آنها گسترده است و با حکمت خویش، آنها را از دیدههای خلق پنهان میکند. گاه این حفاظت، با انگ یا حادثهای غیرمنتظره رخ میدهد که سالک را از مرکز توجه خلق دور میسازد. این غيرت، چونان نسیمی است که گرد و غبار شهرت را از چهره سالک میزداید و او را در پرده تستر نگه میدارد.
إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ (ملک: ۱۲)
: بیگمان کسانی که از پروردگارشان در نهان میترسند، برایشان آمرزش و پاداشی بزرگ است.
این آیه کریمه از قرآن کریم، بر مقام پنهانی اولیاء و پاداش اخلاص آنها تأکید دارد. غيرت الهی، چونان سپری است که سالک را از آسیب خلق مصون میدارد.
درنگ: غيرت الهی
خداوند، با غيرت بر اولیاء، آنها را از اظهار ناخواسته مقاماتشان حفظ میکند. این حفاظت، گاه با موانع غیرمنتظره رخ میدهد که سالک را در پرده تستر نگه میدارد و نشانه لطف و عزت الهی است.
ادب و ظرافت: کلید تهذیب سالک
ادب، چونان مشعلی است که راه سالک را در مقام سرّ روشن میسازد. این ادب، او را از شطح، خودنمایی و افشای اسرار بازمیدارد و با تواضع و تظاهر به مسکنت، او را در لباس عوام مخفی میکند. ظرافت (ظرف)، که در درسگفتار به معنای زرنگی عرفانی است، سالک را با اخلاق و تواضع تهذیب میکند. او چونان باغبانی است که باطن خود را با مراقبه و اخلاص میپروراند، اما در ظاهر، چونان عامی ساده در میان خلق گام برمیدارد.
این ادب، سالک را از لغزشهای نفسانی مصون میدارد. او با تظاهر به جهل و مسکنت، از دشمنان خوبیها، که در آخرالزمان فراواناند، در امان میماند. این رفتار، چونان جامهای است که عزت باطنی سالک را در برابر طوفانهای حسادت و دشمنی حفظ میکند.
درنگ: ادب و ظرافت
ادب و ظرافت، سالک را از شطح و خودنمایی بازمیدارد و با تواضع و تظاهر به مسکنت، او را در لباس عوام مخفی میکند. این ویژگیها، چونان سپری، سالک را از لغزشهای نفسانی و دشمنی خلق مصون میدارند.
بخش دوم: تمکین و استقامت در مقام سرّ
تمکین: تسلط بر احوال و مقامات
تمکین، نشانهای است از تسلط کامل سالک بر احوال و مقامات خویش. او چونان رانندهای ماهر است که فرمان سلوک را در دست دارد و هیچچیز از کنترل او خارج نیست. در این مقام، سالک با استقامت در مسیر حقیقت، به سطح فهم خلق نزول میکند و با زبانی ساده با آنها سخن میگوید. این نزول، نه از سر ضعف، بلکه از حکمت و اخلاص است. اولیاء سرّ، در ظاهر چونان عامی در میان خلقاند، اما در باطن، در مقام خاصة الخاصه جای دارند.
این تمکین، سالک را از درگیری با جهل خلق بازمیدارد. او با تظاهر به عادی بودن، از حسادت و دشمنی خلق در امان میماند. این رفتار، چونان پلی است که سالک را از کثرت خلقی به وحدت باطنی رهنمون میسازد.
درنگ: تمکین و استقامت
اولیاء سرّ، با تمکین و استقامت، بر احوال خود مسلطاند و به سطح فهم خلق نزول میکنند. این نزول، نشانه اخلاص و ادب است که آنها را از درگیری با جهل خلق مصون میدارد.
تظاهر به مسکنت و جهل: حکمت عرفانی
سالک در مقام سرّ، با تظاهر به مسکنت و جهل، خود را در نظر خلق ساده مینمایاند. این سادگی، چونان نقابی است که باطن متعالی او را از دیدههای حسود پنهان میکند. خلق، که به حب نفس گرفتارند، کسی را که مانند خود میپندارند، دوست میدارند. از اینرو، سالک با این حکمت عرفانی، از دشمنی و حسادت خلق در امان میماند. این رفتار، چونان کلیدی است که درِ سلامت را به روی سالک میگشاید و او را از طوفانهای شهرت و خودنمایی حفظ میکند.
مثال تاریخی معروف کرخی، که پس از وفاتش هر گروه و مذهبی او را از خود میدانست، گواهی بر این حقیقت است. او با تستر و سادهنمایی در زمان حیات، چنان در میان خلق مخفی بود که پس از مرگ، همه او را از خود پنداشتند. این تستر، نشانهای است از موفقیت اولیاء سرّ در حفظ باطن از دیدههای نامحرم.
درنگ: تظاهر به مسکنت
سالک با تظاهر به مسکنت و جهل، خود را از حسادت و دشمنی خلق مصون میدارد. این حکمت عرفانی، او را در لباس عوام مخفی کرده و از آسیبهای شهرت حفظ میکند.
نقد اظهار کرامات و شهرتطلبی
یکی از نکات برجسته درسگفتار، نقد شدید اظهار کرامات و شهرتطلبی است. سالک حقیقی، از افشای اسرار و کرامات خود پرهیز میکند، زیرا این اظهار، نشانهای از کمبود اخلاص و گرایش به دنیا است. درسگفتار، این رفتار را به فاحشهای در باب کمال تشبیه میکند که سالک را به گمراهی میکشاند. مثال مرحوم حاجی سبزواری، که از تجمع خلق اطراف خود جلوگیری میکرد و با تواضع و سادگی از شهرت پرهیز مینمود، الگویی است از رفتار سالک در مقام سرّ.
اظهار کرامات، چونان افشای ناموس است که سالک را در معرض آسیب خلق قرار میدهد. سالک حقیقی، با کتمان و تستر، کمال خود را حفظ میکند و از تبدیل شدن به لقمه حسودان و دشمنان خوبیها در امان میماند. این نقد، بر ضرورت اخلاص و پرهیز از خودنمایی در سلوک تأکید دارد.
درنگ: نقد اظهار کرامات
اظهار کرامات و داعیه کمال، نشانه گمراهی و دنیاطلبی است. سالک حقیقی، با کتمان و تستر، از افشای اسرار پرهیز میکند و کمال خود را در پرده اخلاص حفظ مینماید.
بخش سوم: پاسخ به شبهات و نقد تحلیل
شبهه اظهار دروغ برای تستر
یکی از شبهات مطرح در درسگفتار، مثالی است از عارفی که نماز نخوانده، اما به مرید میگوید «خواندم». این رفتار، ممکن است به دروغ برای حفظ ظاهر تعبیر شود. اما درسگفتار به صراحت این رفتار را نقد کرده و آن را «کلک» و خطرناک میخواند. سالک حقیقی، حتی در مقام تستر، از رفتار خلاف شريعت پرهیز میکند. او با صداقت و ادب، مانند گفتن «هنوز نخواندهام، منتظر باشید»، حرمت شريعت را حفظ مینماید. این پاسخ، نشاندهنده پیوند ناگسستنی شريعت و عرفان در سلوک است.
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ (عصر: ۳)
: مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و یکدیگر را به حق سفارش کردند.
این آیه کریمه از قرآن کریم، بر لزوم صداقت و عمل صالح تأکید دارد و نشان میدهد که سالک، حتی در تستر، از رفتار خلاف شريعت پرهیز میکند.
نقد تحلیل: کمبود تبیین کتمان و شريعت
تحلیل ارائهشده، کتمان را بهخوبی بهعنوان غيرت و ادب سالک معرفی کرده، اما از تبیین دقیق رابطه آن با شريعت و خطرات احتمالی، مانند لغزش به دروغ یا شطح، کمتر سخن گفته است. درسگفتار اما، با مثالهای عملی، مانند نقد اظهار کرامات و رفتار مرحوم حاجی سبزواری، این خلأ را جبران کرده و بر لزوم رعایت شريعت در کتمان تأکید دارد. سالک باید با ظرافت و ادب، از هرگونه رفتار مذموم شرعی پرهیز کند تا در مسیر سلوک، از لغزش مصون بماند.
بخش پایانی: جمعبندی و تأملات نهایی
مقام سرّ، چونان دری گرانبها در صدف سلوک است که سالک را از کثرت خلقی به وحدت باطنی رهنمون میسازد. در مرتبه دوم این مقام، سالک به وصال حقیقت دست یافته و با باطنی متعالی، در ظاهر خود را در پرده کتمان و تستر نهان میدارد. کتمان، ادب و ظرافت، چونان سه گوهر درخشان، سالک را از شطح، خودنمایی و آسیب خلق مصون میدارند. غيرت الهی، چونان سایهای مهربان، اولیاء را از افشای ناخواسته مقاماتشان حفظ میکند. مثالهایی چون معروف کرخی و مرحوم حاجی سبزواری، نشاندهنده عملی بودن این مقام در سلوک است.
پیوند شريعت و عرفان، در این مقام به روشنی نمایان است. سالک، با التزام به شريعت، از لغزشهای نفسانی و اظهار کاذب پرهیز میکند و با ادب و تواضع، باطن خود را در لباس عوام مخفی میسازد. این مقام، سالک را به سوی قلههای کمال هدایت میکند، مشروط بر آنکه با غيرت، ادب و اخلاص همراه باشد. درسگفتار آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چونان مشعلی فروزان، راه سلوک را برای سالکان روشن میسازد و پژوهشگران را به تأمل در ژرفای حقیقت دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی