در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 551

متن درس





باب النفس: استتار، هجران و سوز عشق

باب النفس: استتار، هجران و سوز عشق

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۵۱)

مقدمه: ظرف نفس، میعادگاه کرب و راحت

در سیر و سلوک عرفانی، باب النفس چونان کوره‌ای گدازان است که سالک را در تلاطم عشق و هجران می‌سوزاند و صیقل می‌دهد. این باب، در قسم الولایات از «منازل السائرین»، پس از مقامات سرور و سرّ، به منزلگاهی اشاره دارد که روح سالک در آن میان رنج و راحت، اضطراب و آرامش، و فقدان و وجدان در نوسان است. طبقه نخست این باب، که «الاستتار» نام گرفته، به احتجاب محبوب پس از تجلی و یا زوال حال صادق سالک می‌پردازد. استتار، نه‌تنها پرده‌ای بر دیدار محبوب می‌کشد، بلکه ظرف هجرانی است که سالک را به سوز و آه و اشک می‌کشاند، اما در عین حال، در این رنج، لذتی شیرین و مقرب نهفته است. این مقام، چونان دریایی مواج است که سالک در آن غوطه‌ور می‌شود، گاه در کرب فقدان محبوب و گاه در تروح شوق وصال. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در درس‌گفتار جلسه ۵۵۱، با بیانی ژرف و عمیق، این مقام را تبیین کرده و با نقد دیدگاه برخی عرفا که استتار را ظلمت و مقامی مستقل می‌دانند، آن را به‌سبب تقرب به محبوب، مقامی شریف و والا می‌شناسد.

بخش نخست: چیستی استتار و مقام نفس

تعریف استتار و جایگاه آن در سلوک

استتار، در عرفان اسلامی، به احتجاب محبوب و اختفای او پس از تجلی اشاره دارد: الاستتار هُوَ احْتِجَابُ الْمَحْبُوبِ وَاخْتِفَاؤُهُ بَعْدَ التَّجَلِّي، أَوْ مُفَارَقَةُ حَالٍ صَادِقٍ كَانَ لَهُ وَزَوَالُهُ. این احتجاب، نه از جانب محبوب، که از ناتوانی محب در رؤیت است، گویی پرده‌ای از نور بر چشمان سالک افتاده که او را از دیدار معشوق محروم ساخته، اما معرفت به وجود او همچنان در قلبش شعله‌ور است. این مقام، چونان شب تاریکی است که ستاره‌ای در آن می‌درخشد؛ سالک معشوق را می‌شناسد، اما از دیدارش محروم است، و این «دارم و ندارم» او را به تلاطم می‌اندازد.

درنگ: استتار، ظرف هجران است که سالک را در میانه شوق وصال و رنج فقدان قرار می‌دهد. این مقام، نه‌تنها ظلمت نیست، بلکه به‌سبب تقرب به محبوب، مقامی شریف و مقرب است.

نفس، در این مقام، چونان ظرفی است که کرب و راحت را در خود جمع کرده است: النَّفْسُ ظَرْفُ الْكَرْبِ وَالرَّاحَةِ. این ترکیب، چونان آمیزه‌ای از آتش و آب، سالک را در نوسانی میان اضطراب و آرامش قرار می‌دهد. آیت‌الله نکونام قدس‌سره این مقام را باب انقلاب می‌نامد، زیرا نفس در آن دگرگونی‌های عمیقی را تجربه می‌کند که گاه به رنج و گاه به تروح می‌انجامد.

هجران: سوز و تلاطم در ظرف نفس

هجران، چونان زخمی است که بر دل عاشق نشسته و او را به ناله و اشک وا می‌دارد. سالک در این مقام، محبوب را می‌شناسد، اما از دیدارش محروم است: الْهِجْرَانُ يُؤَدِّي إِلَى التَّلَاطُمِ وَالْأَضْطِرَابِ. این فقدان، چونان موجی است که کشتی وجود سالک را در دریای شوق به تلاطم می‌اندازد. او در این حالت، نه‌تنها رنج می‌کشد، بلکه در همین رنج، لذتی شیرین می‌یابد، گویی درد هجران، شرابی است که قلب عاشق را مست وصال می‌کند.

آیت‌الله نکونام قدس‌سره با اشاره به حالات امام سجاد علیه‌السلام، این سوز را به زیبایی تصویر می‌کنند. ایشان می‌فرمایند که امام سجاد علیه‌السلام در هجران، سر بر زمین نهاده و با ذکر لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقًّا حَقًّا (لا إله إلا الله حقًا حقًا)، هزاران بار ناله عشق سر داده‌اند، به‌گونه‌ای که زمین از اشک‌هایشان تر شده است. این ذکر، نه از سر طلب ثواب، که از شدت شوق و هجران سرچشمه گرفته است: ذِكْرُ الْإِمَامِ السَّجَّادِ يَعْكِسُ عِشْقَ الْهِجْرَانِ.

درنگ: ذکر امام سجاد علیه‌السلام، نمود سوز عشق و هجران است که از قلب دردمند عاشق سرچشمه می‌گیرد و زمین را از اشک‌های شوق تر می‌سازد.

کرب و راحت: دوگانه عشق در استتار

در باب النفس، کرب و راحت چونان دو بال پرنده‌ای هستند که سالک را در آسمان سلوک به پرواز درمی‌آورند. آیت‌الله نکونام قدس‌سره می‌فرمایند: وَلِلْحَزِينِ فِي ذَلِكَ التَّنَفُّسِ تَرَوُّحٌ مَا؛ در تنفس حزین، تروح و آسایشی است که در دل کرب هجران نهفته است. این تروح، چونان نسیمی است که در میان طوفان هجران بر قلب سالک می‌وزد و او را به سوی وصال رهنمون می‌شود.

این دوگانگی، نشان از آن دارد که نفس، ظرف انقلاب و تحول است: النَّفْسُ ظَرْفُ الْاِنْقِلَابِ وَالتَّرْكِيبِ. سالک در این ظرف، گاه در آتش هجران می‌سوزد و گاه در سایه تروح، آرامش می‌یابد. این ترکیب، چونان آینه‌ای است که حقیقت وجود سالک را بازمی‌تاباند؛ وجودی که در آن رنج و راحت، شوق و فقدان، در هم تنیده‌اند.

بخش دوم: کظم غیظ و کمال صبوران

کظم غیظ: هنر فروخوردن خشم هجران

یکی از ویژگی‌های برجسته باب النفس، کظم غیظ است: نَفْسٌ مَمْلُوءٌ مِنَ الْغَيْظِ الْمَكْظُومِ. کظم غیظ، فروخوردن خشمی است که از هجران محبوب در دل سالک شعله‌ور می‌شود. این خشم، نه از سر کینه، که از شدت شوق و فقدان است، گویی عاشق در برابر پرده استتار، نالانی است که جز صبر و حلم، چاره‌ای ندارد.

آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید می‌کنند که کظم غیظ، کمال والایی است که تنها صبوران حليم به آن دست می‌یابند: الْكَاظِمُ صَبُورٌ حَلِيمٌ، وَلَيْسَ كُلُّ صَبُورٍ كَاظِمًا. این صبر، چونان سپری است که عاشق را در برابر طوفان هجران محافظت می‌کند، و حلم، چونان مشعلی است که راه را در تاریکی استتار روشن می‌سازد.

درنگ: کظم غیظ، نشانه کمال عاشقان دردمند است که با صبر و حلم، خشم هجران را فرو می‌برند و به تقرب الهی نائل می‌شوند.

دو دسته سالک: قوی و ضعیف

سالکان در مقام استتار، به دو دسته تقسیم می‌شوند: السَّالِكُونَ قِسْمَانِ: أَقْوِيَاءُ يَتَحَكَّمُونَ وَضُعَفَاءُ لَا يَسْتَطِيعُونَ. دسته نخست، قویانی هستند که با کظم غیظ، خویشتن را در برابر خلق آرام نگه می‌دارند، گویی چون کوهی استوار، در برابر طوفان هجران ایستادگی می‌کنند. دسته دوم، ضعیفانی هستند که در برابر این طوفان، خویشتن‌داری را از دست داده و گاه به سوء خلق می‌افتند.

این دوگانگی، نشان از ظرف قوت و ضعف در باب النفس دارد: النَّفْسُ ظَرْفُ الْقُوَّةِ وَالضَّعْفِ. سالک قوی، با تسلط بر نفس خویش، هجران را به فرصتی برای تقرب بدل می‌کند، اما سالک ضعیف، در دام تلاطم و استيحاش گرفتار می‌شود.

نقد عافیت‌طلبی و نقش بلایا

آیت‌الله نکونام قدس‌سره با بیانی نافذ، عافیت‌طلبان را از تحمل درد هجران ناتوان می‌دانند: الْعَافِيَةُ تَمْنَعُ تَحَمُّلَ دَرْدِ الْهِجْرَانِ. عافیت‌طلبی، چونان زنجیری است که سالک را از پرواز در آسمان عشق بازمی‌دارد. در مقابل، بلایا و مصائب، چونان کوره‌ای هستند که قلب سالک را دردمند و مستعد عشق می‌سازند: الْبَلَايَا تُهَيِّئُ الْقَلْبَ لِلْعِشْقِ وَالْهِجْرَانِ.

این بلایا، گویی آتشی هستند که ناخالصی‌های نفس را می‌سوزانند و آن را برای تحمل هجران آماده می‌کنند. سالک دردمند، چونان طلای خالص شده در کوره، به مقامی می‌رسد که درد هجران را نه‌تنها تحمل می‌کند، بلکه از آن لذتی شیرین می‌برد.

بخش سوم: استتار، مقام یا ظلمت؟

نقد دیدگاه عرفا درباره استتار

برخی عرفا، استتار را ظلمت و مقامی مستقل می‌دانند: الصُّوفِيَّةُ سَمَّوْهَا ظُلْمَةً وَجَعَلُوهَا مَقَامًا. اما شارح، این دیدگاه را نادرست می‌شمارد: لَيْسَ ذَلِكَ بِسَدِيدٍ. به باور او، مقام در سلوک، باید مقرب و روشنایی‌بخش باشد، در حالی که استتار، به دلیل انقطاع و وحشت، نمی‌تواند مقام تلقی شود.

آیت‌الله نکونام قدس‌سره این دیدگاه را نقد کرده و استتار را به‌سبب تقرب به محبوب، مقامی شریف می‌دانند: الاستتارُ الْمُتَعَلِّقُ بِالْهِجْرَانِ مَقَامٌ مُقَرِّبٌ وَمَطْلُوبٌ. استتار، چونان پلی است که سالک را از رؤیت به هجران و از هجران به وصال رهنمون می‌شود. این مقام، گرچه در مرتبه علم با کرب همراه است، در مرتبه حال، لذتی شیرین دارد که از ناز محبوب سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: استتار، به دلیل تقرب به محبوب و لذت شیرین هجران، مقامی شریف است و نه صرفاً ظلمت و انقطاع.

مرتبه علم و حال در استتار

استتار در مرتبه علم، با کرب و صبر همراه است: فِي مَرْتَبَةِ الْعِلْمِ، الْكَرْبُ خَالِصٌ عَنِ اللَّذَّةِ. در این مرتبه، سالک با علم به وجود محبوب، در برابر هجران صبر می‌کند، گویی دندان بر جگر نهاده و خشم فقدان را فرو می‌برد. اما در مرتبه حال، کرب هجران لذتی شیرین می‌یابد: كَرْبُ الْمَحَبَّةِ لَذِيذٌ لِمُزُوجِهِ بِحَلَاوَةِ فِعْلِ الْمَحْبُوبِ. استتار در این مرتبه، چونان ناز معشوق است که سالک را به شوق وصال می‌کشاند.

این تفاوت، نشان از برتری مرتبه حال بر مرتبه علم دارد. در مرتبه حال، سالک فعل محبوب را می‌بیند و حتی در هجران، از ناز او لذت می‌برد، گویی معشوق با پرده استتار، عاشق را به بازی عشق دعوت می‌کند.

بخش چهارم: آیات و روایات در تبیین استتار

آیات قرآن کریم

قرآن کریم، در آیات متعدد، به حالات هجران و شوق عاشقان اشاره دارد. یکی از این آیات، آیه ۳۲ سوره رعد است که به ناز الهی و امتحان بندگان اشاره می‌کند:

وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ
(: و به یقین، پیش از تو پیامبرانی به استهزا گرفته شدند، پس به كسانی كه كفر ورزیدند مهلت دادم، آن‌گاه آنان را فرو گرفتم. پس [بنگر] كیفر من چگونه بود.)

این آیه، به‌نوعی به ناز الهی و مهلت دادن به بندگان اشاره دارد، گویی استتار محبوب، امتحانی است که عاشق را به صبر و شوق وا می‌دارد.

همچنین، آیه ۳۰ سوره شوری، به نقش بلایا در آماده‌سازی قلب برای تقرب اشاره می‌کند:

وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ
(: و هر مصیبتی به شما برسد به سبب كارهایی است كه مرتكب شده‌اید، و [خدا] از بسیاری درمی‌گذرد.)

این آیه، نشان می‌دهد که بلایا، چونان کوره‌ای هستند که قلب را برای تحمل هجران و عشق آماده می‌سازند.

روایات و مثال امام سجاد علیه‌السلام

روایات نیز به حالات هجران و سوز عشق اشاره دارند. ذکر امام سجاد علیه‌السلام، که در درس‌گفتار به آن اشاره شده، نمونه‌ای بارز از این حالات است. ایشان با تکرار لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقًّا حَقًّا، سوز هجران را به نمایش گذاشتند، گویی قلبشان در آتش شوق می‌سوخت و اشک‌هایشان زمین را تر می‌کرد.

این حال، چونان آینه‌ای است که حقیقت عشق الهی را بازمی‌تاباند. سالک در این مقام، نه برای ثواب، که از شدت شوق و هجران ناله می‌کند، گویی قلبش در کوره عشق گداخته شده و به سوی محبوب پرواز می‌کند.

بخش پنجم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

جمع‌بندی بخش‌ها

باب النفس، چونان ظرفی است که کرب و راحت، شوق و هجران، و قوت و ضعف را در خود جمع کرده است. استتار، به‌عنوان طبقه نخست این باب، سالک را در تلاطم عشق و فقدان قرار می‌دهد، اما در همین تلاطم، لذتی شیرین و مقرب نهفته است. کظم غیظ، کمال والایی است که صبوران حليم را به تقرب الهی رهنمون می‌شود. نقد آیت‌الله نکونام قدس‌سره بر دیدگاه برخی عرفا، استتار را از ظلمت به مقامی شریف بدل می‌کند که سالک را به سوی وصال هدایت می‌کند.

مرتبه علم و حال، دو ساحت این مقام را نشان می‌دهند: در مرتبه علم، سالک با صبر و کظم غیظ، در برابر هجران ایستادگی می‌کند؛ و در مرتبه حال، از ناز محبوب لذت می‌برد و در هجران، شوق وصال می‌یابد. آیات قرآن کریم و روایات، این مقام را تأیید می‌کنند و نشان می‌دهند که هجران و بلایا، کوره‌ای هستند که قلب عاشق را برای عشق الهی آماده می‌سازند.

نتیجه‌گیری کلی

باب النفس، با تمرکز بر استتار، منزلگاهی است که سالک را در کوره هجران صیقل می‌دهد و به سوی تقرب الهی رهنمون می‌شود. این مقام، نه‌تنها ظلمت نیست، بلکه چونان مشعلی است که در تاریکی هجران، راه وصال را روشن می‌سازد. سوز و آه و اشک سالک، گویی نغمه‌های عاشقی است که در این مقام به سوی معشوق سر می‌دهد. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تبیینی ژرف و دقیق، این مقام را به‌عنوان پلی به سوی وصال معرفی می‌کنند و نشان می‌دهند که درد هجران، درمانی است که پایانش به رؤیت محبوب می‌رسد.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده