در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 555

متن درس





غربة الحال: تبیین مقام دوم غربت در منازل السائرین

غربة الحال: تبیین مقام دوم غربت در منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۵۵)

دیباچه

مقام غربت، از جمله منازل والای سلوک عرفانی است که در کتاب شریف منازل السائرین به قلم خواجه عبدالله انصاری، با ظرافت و عمق بی‌مانندی تبیین شده است. در میان مراتب سه‌گانه غربت، مرتبه دوم، موسوم به «غربة الحال»، جایگاه ویژه‌ای دارد، زیرا سالک را در میانه قومی فاسد، جاهل یا منافق، به انفرادی باطنی و قربی الهی رهنمون می‌سازد. درس‌گفتار شماره ۵۵۵ از مجموعه بیانات آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تمرکز بر این مرتبه، غربت را نه‌تنها شرطی اساسی برای سلوک، بلکه عاملی برای تهذیب نفس و وصول به صفا و خلوص معرفی می‌کند.

بخش نخست: تبیین مفهوم غربة الحال

تعریف و ماهیت غربة الحال

غربة الحال، مرتبه دوم از مراتب سه‌گانه غربت در سلوک عرفانی است که سالک به دلیل برخورداری از اوصاف شریف صلاح، علم یا صداقت، در میان قومی فاسد، جاهل یا منافق، منفرد و غریب می‌گردد. این غربت، برخلاف مرتبه نخست (غربت من الأوطان) که به هجرت ظاهری از وطن و تعلقات مادی اشاره دارد، ریشه در انفصال باطنی سالک از محیطی دارد که با حقیقت او ناسازگار است. سالک در این مقام، چونان وصله‌ای ناجور در پارچه‌ای فرسوده، با محیط خود بیگانه است و این بیگانگی، او را به سوی انفراد و تقرب به حق سوق می‌دهد.

درنگ: غربة الحال، انفرادی باطنی است که سالک را به دلیل صلاح، علم یا صداقت، از قوم فاسد، جاهل یا منافق جدا می‌سازد و او را به صبر و تقيه وامی‌دارد.

قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید:
«وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (لقمان: ۱۷).
: «و بر آنچه به تو می‌رسد شکیبایی کن، که این از کارهای استوار است.»
این آیه، بر ضرورت صبر در برابر سختی‌های غربت تأکید دارد، زیرا سالک در غربة الحال، با تحمل رنج انفراد، به تهذیب نفس و قرب الهی نائل می‌شود. صبر در این مقام، چونان کیمیایی است که ناخالصی‌های نفس را زایل کرده و سالک را به سوی خلوص هدایت می‌کند.

غربت به‌مثابه شرط بنیادین سلوک

غربت، در کنار فقر، از شرایط اصلی سلوک عرفانی شمرده شده است. این دو، چونان چاشنی‌هایی هستند که سوز، حسرت و هجران را در دل سالک برمی‌انگیزند و او را به حرکت در مسیر حق وامی‌دارند. غربت، با جدا ساختن سالک از تعلقات مادی و دنیوی، چونان وطن، عشیره و ثقل‌های زندگی، او را برای سلوک آماده می‌سازد. فقر و غربت، دل را از وابستگی‌ها آزاد کرده و زمینه‌ساز تخلق به اوصاف الهی می‌گردند.
قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
«يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» (انشقاق: ۶).
: «ای انسان، تو به‌سوی پروردگارت به سختی در تلاشی و او را دیدار خواهی کرد.»
این آیه، به تلاش و رنج سلوک اشاره دارد که غربت، چونان آتشی، سالک را از تعلقات می‌رهاند و به سوی لقای حق رهنمون می‌سازد.

درنگ: غربت و فقر، دو چاشنی سلوک‌اند که با برانگیختن سوز و هجران، سالک را از تعلقات آزاد کرده و به سوی قرب الهی هدایت می‌کنند.

صفا و خلوص در غربت

غربت، با وجود درد و رنجی که به همراه دارد، صفایی عمیق‌تر از سایر مقامات عرفانی، چون وقت، سرّ، سرور و صفا، در خود نهفته دارد. این صفا، نتیجه انفراد سالک و جدایی او از غیر حق است. سالک در این مقام، چونان گوهری در میان خاکستر، از کثرت خلقی به وحدت باطنی می‌رسد و با تحمل درد هجران، به خلوص و قرب الهی دست می‌یابد. این صفا، چونان نسیمی است که غبار تعلقات را از دل می‌زداید و سالک را به آرامشی معنوی می‌رساند.

جمع‌بندی بخش نخست

غربة الحال، مرتبه‌ای از غربت است که سالک را به دلیل اوصاف شریفش در میان قومی ناسازگار، به انفرادی باطنی و صبر و تقيه وامی‌دارد. این مقام، با درد و هجران همراه است، اما صفایی عمیق‌تر از سایر منازل عرفانی در خود دارد. غربت و فقر، چونان دو بال، سالک را از تعلقات رها ساخته و به سوی قرب الهی پرواز می‌دهند. آیات قرآن کریم، با تأکید بر صبر و تلاش در راه حق، این مقام را به‌مثابه مسیری برای تهذیب نفس و وصول به خلوص تبیین می‌کنند.

بخش دوم: اوصاف سالک در غربة الحال

انفراد و منفردین

انفراد، حالتی است که حق‌تعالی، سالک را از غیر خود جدا ساخته و او را با خود تنها می‌کند. این تنهایی، نه انزوای اجتماعی، بلکه انفصال باطنی از کثرت و شرک است. منفردین، بندگان برگزیده‌ای هستند که حق، آنها را برای خود جدا کرده و از غیر او منقطع ساخته است. این انفراد، چونان نوری است که ظلمت تعلقات را می‌شکافد و سالک را به وحدت الهی می‌رساند.
قرآن کریم می‌فرماید:
«وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ» (محمد: ۳۸).
: «و اگر روی بگردانید، قومی غیر از شما را جایگزین می‌کند.»
این آیه، به برگزیدگی بندگان خاص حق اشاره دارد که در انفراد، به مقام قرب نائل می‌شوند.

درنگ: انفراد در غربة الحال، تنهایی باطنی با حق است که سالک را از کثرت خلقی به وحدت الهی رهنمون می‌سازد.

تقيه: ابزار حفظ سالک

تقيه، استراتژی عرفانی سالک برای حفظ حقیقت در میان قوم فاسد یا منافق است. این تقيه، نه مصلحت‌اندیشی دنیوی، بلکه ادب باطنی برای جلوگیری از افشای اسرار الهی در برابر نامحرمان است. سالک، با رعایت تقيه، چونان گوهری در صدف، حقیقت خود را از گزند محیط فاسد مصون می‌دارد. عبارت «کن فی الناس و لا تکن معهم» (در میان خلق باش، اما با آنها مباش)، به زیبایی این مقام را ترسیم می‌کند. تقيه، همراه با هجرت، سالک را از آسیب‌های محیط حفظ کرده و به خلوص و قرب می‌رساند.

رجل صالح، عالم و صديق

سالک در غربة الحال، دارای اوصاف صلاح، علم و صداقت است. «رجل صالح»، نه به معنای جنسیت، بلکه به مفهوم جوانمردی و فتوت است که با تقوی و خیر همراه است. «عالم»، به معنای برخورداری از معرفت الهی است که سالک را در میان جاهلان متمایز می‌سازد. «صديق»، کسی است که صدقش در ظاهر و باطن متجلی است و با صراحت در راه حق گام برمی‌دارد. این اوصاف، سالک را در میان قوم فاسد، جاهل یا منافق، چونان ستاره‌ای در آسمان تاریک، برجسته می‌کنند.
قرآن کریم می‌فرماید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» (توبه: 119).
: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا بترسید و با صادقان باشید.»
این آیه، بر لزوم همراهی با صادقان تأکید دارد. سالک صديق، با صدق و صراحت، در غربة الحال منفرد است.

درنگ: سالک در غربة الحال، با اوصاف صلاح، علم و صداقت، چونان گوهری در میان خاکستر، از قوم فاسد متمایز می‌گردد.

منافق و کثیراللغه

منافق، به دلیل فقدان اصالت و خوف، دارای طرق متعدد و کثیراللغه است. این تعدد، مانند سوراخ‌های موش در زمین، نشانه نفاق و شرک است. در مقابل، صديق با صراحت و وحدت در راه حق حرکت می‌کند. منافق، ظاهر را می‌آراید، اما باطنش خالی است.
قرآن کریم می‌فرماید:
«وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْهِمْ» (منافقون: ۴).
: «و چون آنها را ببینی، جسمشان تو را به شگفت آورد، و اگر سخن گویند به سخنانشان گوش فرا می‌دهی.»
این آیه، به ظاهرنمایی منافقان اشاره دارد. سالک صديق، با صدق و صراحت، از این کثرت فاصله می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش دوم

سالن‌ک در غربة الحالال، با اوصاف صلاح، علم و صداقت، به انفراد باطنی و تقيه مجهز می‌گردد. انفراد، او را از کثرت خلقی به وحدت الهی می‌رساند، در حالی که تقيه، حقیقت او را از گزند محیط فاسد مصون می‌دارد. در این مقام، سالک چونان گوهری در صدف، از نفاق و کثرت منافقان دوری گزیده و با صراحت و خلوص به سوی حق گام برمی‌دارد. آیات قرآن کریم، این اوصاف را با تأکید بر صدق و تقوی، تأیید و تبیین می‌کنند.

بخش سوم: غربت و مقامات معنوی

طوبی للغرباء: غربت و بهشت

حدیث شریف «طوبی للغرباء» و «الإسلام غریب و سیعود غریبا»، به غربت ذاتی حق‌طلبی در دنیا اشاره دارد. غرباء، بندگانند که در زمان فاسد، با صفا و درد، به مقامات عالی می‌رسند. طوبی، بهشتی است که صالحان غریب، با تحمل رنج غربت، به آن دست می‌یابند. این غربت، چونان پلی است که سالک را از دنیای کثرت به بهشت وحدت رهنمون می‌سازد.
قرآن کریم می‌فرماید:
«وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء: ۱۰۵).
: «و به‌راستی در زبور پس از ذکر نوشتیم که زمین را بندگان صالح من به ارث می‌برند.»
این آیه، به صالحان غریب اشاره دارد که با تحمل غربت، به مقامات عالی نائل می‌شوند.

درنگ: حدیث «طوبی للغرباء» غربت را نشانه حقانیت و صفا می‌داند که سالک را بهشتی معنوی رهنمون می‌سازد.

زمان فاسد و فتنه‌ها

زمان فاسد، با کثرت فتنه‌ها (هرج و مرج، قتل) و مناهی (گناهان، خوشگذرانی) مشخص است. در این محیط، امر به معروف و نهی از منکر کمرنگ شده و سالک به انفراد و تقيه وامی‌گردد. این زمان، چونان دریایی طوفانی است که سالک را در آزمون صبر و صداقت قرار می‌دهد.
قرآن کریم می‌فرماید:
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّرِِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ» (روم: ۴۱).
: «فساد در خشکی و دریا به سبب آنچه دست‌های مردم فراهم آورده پدیدار شد.»
این آیه، فساد زمان را به اعمال خلق نسبت می‌دهد. سالک، در این محیط، با صلاح و صداقت غریب است.

درد و خلوص در غربت

درد و هجران در غربت، چونان تحفه‌ای است که سالک را از غفلت بازمی‌دارد و به خلوص و قرب می‌رساندد. این درد، مانند آتشی است که ناخالصی‌ها را می‌سوزاند و صفا را به ارمغان می‌آورد. اولیاء الله، با تحمل این درد، به مقام «فزت ورب الکعبه» می‌رسند.
قرآن کریم می‌فرماید:
«إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا» (شرح: ۶).
: «بی‌گمان با دشواری آسانی است.»
این آیه، به صفا و یسر پس از عسر اشاره دارد. درد غربت، زمینه‌ساز خلوص و قرب است.

درنگ: درد غربت، چون کیمیایی است که سالک را از غفلت آزاد کرده و به خلوص و قرب الهی هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

غربت، با صفا و درد، سالک را که در زمان فاسد به انفراد و تقيه روی آورده، به بهشتی معنوی رهنمون می‌سازد. حدیث «طوبی للغرباء» و آیات قرآن کریم، این مقام را به‌مثابه پلی برای وصول به خلوص و قرب الهی تبیین می‌کنند. درد غربت، چونان آتشی، ناخالصی‌ها را زایل کرده و سالک را به صفا و وحدت باطنی می‌رساند.

بخش چهارم: نقد و پاسخ به شبهات

شبهه: معنای لغوی حال در غربة الحال

برخی شارحان، «حال» در غربة الحال را به معنای لغوی (وصف) تفسیر کرده‌اند، در حالی که متن اصلی بر حال عرفانی (ولوله دل و تخلق الهی) تأکید دارد. این تفسیر، از عمق عرفانی مقام غربت می‌کاهد.
پاسخ آن است که غربة الحال، حالتی عرفانی است که سالک در آن با درد، هجران و ولوله دل به قرب می‌رسد. حال عرفانی، شامل صلاح، علم و صداقت است که سالک را از خلق جدا می‌سازد.
قرآن کریم می‌فرماید:
«فَمْنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَرَهُ» (زلزال: ۷).
: «پس هر که به مقدار ذره‌ای خیر کند، آن را ببیند.»
این آیه، به تأثیر حال عرفانی در سلوک اشاره دارد که فراتر از وصف لغوی است.

نکته: حال در غربة الحال، عرفانی است و به ولوله دل و تخلق الهی اشاره دارد، نه صرف وصف لغوی.

نقد: عدم تبیین کامل تقيه

برخی شارحان، تقيه را تنها به‌عنوان ابزار حفظ سالک ذکر کرده و رابطه آن را با خلوص و قرب به‌طور کامل تبیین نکرده‌اند.
پاسخ آن است که تقيه، ادب باطنی برای حفظ حقیقت است که سالک را از افشای اسرار در برابر نامحرمان بازمی‌دارد و به خلوص و قرب کمک می‌کند. این مقام، سالک را چونان گوهری در صدف، از گزند محیط فاسد مصون می‌دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

نقد و پاسخ به شبهات، بر اهمیت تبیین عرفانی غربة الحال و تقيه تأکید دارد. حال عرفانی، با ولوله دل و تخلق الهی، سالک را به قرب می‌رساند، در حالی که تقيه، با حفظ حقیقت، به خلوص او کمک می‌کند. این تحلیل‌ها، خلأهای تفسیری شارحان را پر کرده و مقام غربت را در جایگاه واقعی خود قرار می‌دهند.

فرجام‌سخن

غربة الحال، مرتبه‌ای والا در سلوک عرفانی است که سالک را به دلیل صلاح، علم و صداقت، در میان قوم فاسد، جاهل یا منافق، به انفراد باطنی و قرب الهی رهنمون می‌سازد. این مقام، با درد و هجران همراه است، اما صفا و خلوصی که به ارمغان می‌آورد، سالک را به وحدت باطنی و بهشتی معنوی می‌رساند. انفراد، تقيه و صبر، ابزارهایی هستند که سالک را در زمان فاسد از گزند محیط حفظ کرده و به سوی حق هدایت می‌کنند. حدیث «طوبی للغرباء» و آیات قرآن کریم، این مقام را به‌مثابه پلی برای وصول به خلوص و قرب الهی تبیین می‌کنند. درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تأکید بر نقش غربت در تهذیب نفس، این مفاهیم را به زبانی روشن و عمیق ارائه کرده است.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده