متن درس
غرق در لجه توحید: تأملات در باب الغرق از منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۵۸)
دیباچه
در سیر عرفانی «منازل السائرین»، اثر جاودانه خواجه عبدالله انصاری، باب الغرق چونان موجی عظیم در دریای ولایت، سالک را به سوی استغراق در لجه توحید و قرب الهی رهنمون میسازد. این باب، در قسم ولایات، پس از مراتبی چون لحظ، وقت، صفا، سرور، سرّ، نفس، و غربت قرار دارد و منزلگاهی است که سالک در آن، از نفسیت و غیریت فارغ شده، در بحر محبت و توحید غوطهور میگردد. درسگفتار شماره ۵۵۸، شرحی عمیق بر طبقه اول باب الغرق با عنوان «توسط مقام الولاية» ارائه میدهد که با آیه شریفه
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ
[مطلب حذف شد] : و چون هر دو تسلیم شدند و او را به پیشانی بر زمین افکند) پیوندی عمیق دارد. این آیه، تسليم کامل ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام را در برابر امر الهی به تصویر میکشد، که نشانهای از غرق در مقام قرب و ولایت است.
غرق، حالتی است که سالک، چونان غواصی در اقیانوس بیکران توحید، از ساحل نفسیت و تعلقات دور شده و امیدی به بازگشت ندارد. این مقام، با بلاء، هجران، و درد همراه است که چون آتشی در کوره ولایت، جان سالک را پالایش میکند.
بخش نخست: کلیات باب الغرق و جایگاه آن در سلوک
تعریف باب الغرق و مقام ولایت
باب الغرق، در سلسله مراتب سلوک عرفانی، منزلگاهی است که سالک در آن به توسط مقام ولایت میرسد. این مقام، نتیجه استیلای محبت و استغراق در قرب الهی است که سالک را از تعلقات نفسانی و خلقی آزاد میسازد. غرق، چونان فرو رفتن در اقیانوسی بیکران، سالک را از خود و غیر فارغ کرده و در لجه توحید غوطهور میسازد. این مقام، در قسم ولایات، پس از مراتب احوال و مقاماتی چون سرور و غربت قرار دارد و نشانهای از استحکام و خلوص در سلوک است. ولایت، چون کورهای است که با آتش بلاء، جان سالک را پخته و برای قرب الهی آماده میکند.
آیه شریفه
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ
[مطلب حذف شد] : و چون هر دو تسلیم شدند و او را به پیشانی بر زمین افکند) الگویی بینظیر از این تسليم و استغراق ارائه میدهد. ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام، با بذل روح و گذشتن از عزیزترین تعلقات، در بحر توحید غرق شدند و به مقام قرب نائل آمدند.
| درنگ: باب الغرق، منزلگاهی است که سالک در آن، با استیلای محبت و تسليم کامل، در لجه توحید و قرب الهی غوطهور میشود. این مقام، با بلاء و هجران همراه است که جان را برای ولایت پالایش میکند. |
غربت، مقدمه قربت
غربت، چونان پیشدرآمدی بر قربت، سالک را از خود و خلق دور میسازد تا به حق نزدیک شود. تفاوت میان غین غربت و قاف قربت، چونان گذر از تنهایی خلقی به وحدت الهی است. سالک در این مقام، نه تنها در بلد، بلکه در نفس خویش نیز غریب میشود. این غربت، چونان تنهایی در صحرای وجود، او را از تعلقات رها کرده و به سوی قرب الهی رهنمون میسازد. هنگامی که وحشت از تنهایی محو میشود، سالک چونان غواصی بیباک، به آب میزند و در دریای توحید غرق میگردد.
دریا، نماد توحید و محبت
دریا در باب الغرق، لجه توحید و بحر محبت است که با نهیب و عظمت خود، سالک را از غفلت ظاهری بیدار میکند. موج دریا، چونان ذکر «هُوَ حَقٌّ»، جان سالک را به سوی شهود وحدت میکشاند. برخلاف نگاه ظاهری که دریا را تنها مکانی برای آبتنی میبیند، سالک عارف، در نهیب موج و عظمت اقیانوس، جلوه حق را مشاهده میکند. این شهود، مانند نسیمی که از اقیانوس برمیخیزد، قلب را از کدورت پاک کرده و به سوی توحید رهنمون میسازد.
جمعبندی بخش نخست
باب الغرق، منزلگاهی والا در سلوک عرفانی است که سالک را به توسط مقام ولایت میرساند. غربت، چونان دروازهای به سوی قربت، سالک را از نفسیت و تعلقات رها میکند، و دریا، چون لجه توحید، او را در محبت و وحدت غوطهور میسازد. آیه صافات، با به تصویر کشیدن تسليم ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام، الگویی بینظیر از این مقام ارائه میدهد که بلاء و هجران را کورهای برای پالایش جان میسازد.
بخش دوم: تسليم و استغراق در مقام غرق
تسليم ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام
آیه شریفه
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ
[مطلب حذف شد] : و چون هر دو تسلیم شدند و او را به پیشانی بر زمین افکند) تسليم کامل ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام را در برابر امر الهی به تصویر میکشد. این تسليم، نتیجه قوت حب و استغراق در مقام قرب است که عين ولایت را متجلی میسازد. ابراهیم، با بذل روح و گذشتن از اسماعیل، عزیزترین تعلق خود، در بحر توحید غرق شد و اسماعیل، با پذیرش آزادانه این امر، کمال حلم و تسليم را نشان داد.
این تسليم، با آزادی و اختیار همراه است، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ
[مطلب حذف شد] : در دین هیچ اکراهی نیست). اسماعیل با گفتن «يَا أَبَتِ افْعَلْ [مطلب حذف شد] : ای پدر، آنچه فرمان یافتهای انجام ده)، تسليم خود را با اختیار و حلم به نمایش گذاشت.
| درنگ: تسليم ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام، الگویی بینظیر از غرق در مقام قرب است که با بذل روح و گذشتن از عزیزترین تعلقات، سالک را به لجه توحید میرساند. |
قلب سلیم و حلم ابراهیم و اسماعیل
ابراهیم علیهالسلام، با قلب سلیم، عاری از ریب و شک، به حق رسید، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ
[مطلب حذف شد] : چون با دلی سالم به سوی پروردگارش آمد). قلب سلیم، مرکز سلوک عارف است که با اطمئنان کامل، به تسليم و قرب منتهی میشود. اسماعیل علیهالسلام نیز، بهعنوان چکیده حلم بدون نیاز به انابه، کمال ذاتی خود را در تسليم آزادانه به نمایش گذاشت. حلم او، که در قرآن کریم منحصر به او و ابراهیم است، نشانهای از کمال ذاتی و اختیار در سلوک است.
درد ابراهیم، بیش از اسماعیل
درد ابراهیم در ذبح اسماعیل، بیش از درد خود اسماعیل است، زیرا اولیاء خدا درد دیگران را بیش از درد خود حس میکنند. ابراهیم، که حاضر بود همهچیز خود را برای شنیدن ذکری الهی فدا کند، با ذبح اسماعیل، عزیزترین تعلقش را به قربانگاه عشق برد. این درد، چونان آتشی در کوره ولایت، جان او را پالایش کرد و به مقام قرب رساند. اسماعیل نیز، با گفتن «سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ [مطلب حذف شد] : اگر خدا بخواهد، مرا از شکیبایان خواهی یافت)، صبر و حلم خود را نشان داد.
رؤیای ابراهیم، سند الهی
رؤیای ابراهیم، که در آن دید «أَرَى فِي الْمَنَامِ [مطلب حذف شد] : در خواب دیدم که تو را ذبح میکنم)، سندی الهی است. خواب مؤمن، به قدر ایمانش ارزش دارد و رؤیای اولیاء، به دلیل قلب سلیم، حجیت دارد. این رؤیا، مبنای عمل ابراهیم قرار گرفت و تسليم او و اسماعیل را به آزمون گذاشت، که نتیجه آن، تصدیق رؤیا و نجات اسماعیل بود:
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا
[مطلب حذف شد] : رؤیای خود را راست گردانیدی).
جمعبندی بخش دوم
تسليم ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام، الگویی بینظیر از غرق در مقام قرب و ولایت است که با قلب سلیم و حلم ذاتی، سالک را به سوی توحید رهنمون میسازد. درد ابراهیم، که بیش از درد اسماعیل است، نشانه عشق اولیاء به خلق و گذشتن از تعلقات است. رؤیای ابراهیم، بهعنوان سندی الهی، این تسليم را به آزمون گذاشت و مقام والای آنها را متجلی ساخت.
بخش سوم: بلاء و محبت در مقام غرق
بلاء، کوره ولایت
بلاء، چون آتشی در کوره ولایت، جان سالک را پخته و برای قرب الهی آماده میکند. درد، هجران، و سوز، قلب را از کدورت پاک کرده و با اشک و آه، زمینهساز وحدت و محبت میشود. برخلاف عافیتطلبی، که مکری الهی است، بلاء چونان نیشتری است که قلب را به سوز و صفا میرساند. این دیدگاه، با بیت مولانا همخوانی دارد: «هر که در این باب مقرب است / جام بلا بیشترش میدهند». اولیاء خدا، با پذیرش بلاء، به مقام ولایت نائل میشوند.
| درنگ: بلاء، آتشی است در کوره ولایت که با درد و هجران، جان سالک را پالایش کرده و به سوز و صفا میرساند. عافیتطلبی، مانع سلوک است، اما بلاء، دروازه قرب الهی است. |
استیلای محبت و غرق در بحر خلت
غرق، نتیجه استیلای محبت است که سالک را در بحر خلت و لجه توحید غوطهور میسازد. این محبت، سالک را از انانیت و غیریت فارغ کرده و در وحدت الهی مستغرق میکند. سالک در این مقام، چونان غواصی در اعماق اقیانوس، تنها حق را میبیند و از ساحلنشینان بیخبر است. این استغراق، با تسليم کامل در برابر امر الهی، به عين ولایت میانجامد، چنانکه ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام در ذبح، این مقام را متجلی ساختند.
لا إله إلا الله، حصن ولایت
حدیث شریف امام رضا علیهالسلام که فرمود: «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي»، ولایت را در تسليم به توحید و محبت اولیاء خدا نشان میدهد. این کلمه، چونان حصنی استوار، سالک را از غیریت و کثرت حفظ کرده و به وحدت رهنمون میسازد. ولایت، با توحید و محبت خلق پیوند دارد، چنانکه کسی که حب به خلق و اولیاء خدا ندارد، حب به خدا نیز نخواهد داشت.
امام حسین علیهالسلام، افسر عشق
امام حسین علیهالسلام، بهعنوان افسر عشق و فرمانده توحید، در کربلا تأویلی عظیم از غرق در لجه توحید ارائه داد. فهم عرفانی کربلا، نیازمند آکادمیهای جهانی است که عشق، گذشت، و توحید حسینی را تبیین کنند. او با فدا کردن همهچیز، از جمله عزیزانش، در راه حق، الگویی بینظیر از استغراق در ولایت و محبت الهی به نمایش گذاشت.
جمعبندی بخش سوم
بلاء و محبت، دو بال غرق در مقام ولایتاند که سالک را از عافیتطلبی و غفلت رها کرده و به لجه توحید میرسانند. حدیث «لا إله إلا الله» و الگوی حسینی، این مقام را بهعنوان عين ولایت و توحید متجلی میسازند. اولیاء خدا، با پذیرش درد و هجران، به صفا و سوز قلب دست مییابند و در بحر خلت غرق میشوند.
بخش چهارم: رفع غفلت و شهود دل در مقام غرق
رفع غفلت و شهود دل
غرق، غفلت را از سالک رفع میکند و او را به شهود دل همه موجودات رهنمون میسازد. سالک در این مقام، چونان عارفی که دل زمین و خلق را میبیند، از بیحرمتی به موجودات، حتی اشیاء، پرهیز میکند. اولیاء خدا، مانند امیرالمؤمنین علیهالسلام، با محبت به خلق، حتی دشمنانی چون ابن ملجم، عشق الهی را متجلی ساختند. این شهود، نتیجه رفع غفلت است که سالک را از لگدمال کردن دلها بازمیدارد و به محبت و وحدت میرساند.
| درنگ: غرق، با رفع غفلت، سالک را به شهود دل همه موجودات رهنمون میسازد. اولیاء خدا، با محبت به خلق، حتی دشمنان، عشق الهی را متجلی میکنند. |
ولایت، حال مستانه
اهل ولایت، در مقام غرق، مست عشق و صفا هستند و لذتی فراتر از لذات دنیوی میبرند. این حال مستانه، نتیجه غرق در لجه توحید و دوری از زلف و رویای عالم کثرت است. برخلاف اهل دنیا، که در خشونت و غفلت گرفتارند، اولیاء خدا در عشق و صفا غوطهورند و دنیا را برای این حال خلقشده میدانند. این لذت، چونان شرابی الهی، قلب را از سوز و اشک لبریز میکند.
حب خلق، مقدمه حب خدا
محبت به خلق، مقدمه محبت به خداست. کسی که حب به بندگان و اولیاء خدا ندارد، نمیتواند مدعی حب الهی باشد. اولیاء خدا، با محبت به خلق، حتی اشیاء، چونان کفشی که به پا میکنند، دل همه موجودات را میبینند. این محبت، نشانه رفع غفلت و ورود به مقام ولایت است که سالک را از بیحرمتی به خلق بازمیدارد و به وحدت الهی رهنمون میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
مقام غرق، با رفع غفلت، سالک را به شهود دل خلق و محبت الهی رهنمون میسازد. اولیاء خدا، با حال مستانه و محبت به خلق، این مقام را متجلی میکنند. حب خلق، چونان پلی به سوی حب خدا، سالک را از غیریت و کثرت رها کرده و در بحر توحید غرق میسازد.
سخن پایانی
باب الغرق در «منازل السائرین»، چونان اقیانوسی بیکران، سالک را به سوی استغراق در لجه توحید و قرب الهی رهنمون میسازد. طبقه اول این باب، با عنوان توسط مقام الولاية، تسليم کامل ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام را بهعنوان الگویی بینظیر از غرق در محبت و توحید به تصویر میکشد. بلاء، درد، و هجران، چون آتشی در کوره ولایت، جان سالک را پالایش میکنند و محبت، او را از غیریت و نفسیت فارغ میسازد. حدیث «لا إله إلا الله» و الگوی حسینی، این مقام را بهعنوان عين ولایت و توحید متجلی میکنند. سالک در این مقام، چونان غواصی در اعماق بحر خلت، تنها حق را میبیند و از ساحلنشینان بیخبر است. این نوشتار، با استناد به آیات قرآن کریم، احادیث، و سیره اولیاء، راه سلوک را روشن ساخته و بر ضرورت بلاء و محبت در رسیدن به مقام غرق تأکید میکند.
| با نظارت صادق خادمی |