در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 563

متن درس





باب غیبت: مراتب انقطاع و وصول به حقایق الهی

باب غیبت: مراتب انقطاع و وصول به حقایق الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۶۳)

مقدمه: غیبت، منزلگاه وصول به وحدت الهی

در ساحت عرفان اسلامی، غیبت منزلگاهی است که سالک در آن از حجاب‌های خودیت و غیریت رها شده، به وحدت با حق تعالی می‌رسد. این مقام، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۵۶۳ از کتاب شریف «منازل السائرین» تبیین شده، نه تنها نقطه اوج سلوک عرفانی، بلکه ختم رنج‌ها و سوزهای سالک در مسیر وصول به حقایق ربوبی است. غیبت، به مثابه دری است که سالک را از ظلمت تعلقات نفسانی به نور شهود الهی رهنمون می‌سازد، چنان‌که گویی روح او در اقیانوس بی‌کران حق غرق شده و جز او چیزی نمی‌بیند. این نوشتار، با تجمیع درس‌گفتار اصلی و تحلیل‌های تفصیلی، به تبیین مراتب غیبت، ارتباط آن با مقام ولایت، و نقش آن در انقطاع از غیر و وصول به حقایق الهی می‌پردازد.

بخش یکم: مفهوم غیبت و مراتب آن در سلوک عرفانی

تبیین مفهوم غیبت

غیبت در عرفان اسلامی، به معنای محو شدن سالک در برابر حق تعالی و غایب شدن از هر آنچه غیر اوست، تعریف می‌شود. این مقام، که در درس‌گفتار مورد بحث به سه مرتبه تقسیم شده، سالک را از علایق نفسانی و موانع سلوک رها ساخته، به وحدت با اراده الهی می‌رساند. چنان‌که در متن اصلی آمده:

اَلْغَيْبَةُ الَّتِي يُشَارُ بِهَا فِي هَذَا الْبَابِ عَلَى ثَلَاثِ دَرَجَاتٍ

این مراتب، مراحل تدریجی انقطاع سالک از غیر و وصول به شهود حق را نشان می‌دهند. غیبت، به مثابه آینه‌ای است که در آن، جز جمال حق چیزی منعکس نمی‌شود و سالک از خودیت و تعلقات نفسانی آزاد می‌گردد. این مقام، نهایت ولایت و تمکین است، جایی که تصرفات ولی صرفاً در راستای اراده الهی قرار می‌گیرد.

درنگ: غیبت، منزلگاه وحدت با حق است که سالک را از حجاب‌های خودیت و غیریت رها ساخته، به تمکین در مقام ولایت می‌رساند.

ارتباط غیبت با مقام ولایت

غیبت، به عنوان اوج مقام ولایت، سالک را به مرتبه‌ای می‌رساند که هیچ‌چیز جز حق در وجودش باقی نمی‌ماند. در این مقام، سالک از خودیت محو شده و تصرفاتش صرفاً در راستای اراده الهی است. چنان‌که در متن اصلی آمده:

«باب غیبت، در واقع نهایت باب ولایت است که تمکین است. تصرفات ولی است.»

تمکین، به معنای استقرار کامل در مقام ولایت، سالک را به نقطه‌ای می‌رساند که وجودش چون آیینه‌ای صیقلی، تنها انعکاس‌دهنده نور الهی است. این مقام، جایی است که سالک از هرگونه تعلق به غیر، حتی به خود، آزاد شده و به وحدت با حق می‌رسد.

بخش دوم: مراتب غیبت در مسیر سلوک

مرتبه اول: غیبت مرید در مخلص القصد

مرتبه نخست غیبت، که به غیبت مرید در مخلص القصد تعلق دارد، سالک را به خلوص نیت و رهایی از علایق نفسانی دعوت می‌کند. در این مرحله، سالک با ترک علایق و درک موانع، خود را برای ورود به مراتب بالاتر آماده می‌سازد. متن اصلی این مرتبه را چنین توصیف می‌کند:

اَلدَّرَجَةُ الْأُولَى غَيْبَةُ الْمُرِيدِ فِي مُخْلِصِ الْقَصْدِ عَنْ أَيْدِي الْعَلَائِقِ، وَ دَرْكِ الْعَوَائِقِ، لَا الْتِمَاسِ الْحَقَائِقِ

مخلص القصد، به معنای خالص کردن نیت از هرگونه تعلق به غیر، سالک را از بند علایق نفسانی، مانند محبت به فرزند، نفس، یا مال، رها می‌سازد. این خلوص، چون کلیدی است که قفل‌های تعلقات را می‌گشاید و سالک را به سوی انقطاع کامل هدایت می‌کند. در این مرتبه، سالک هنوز به التماس حقایق نرسیده، اما با درک موانع و رهایی از علایق، پایه‌های سلوک خود را استوار می‌سازد.

خلوص و اخلاص در باب غیبت

اخلاص در این مقام، به معنای خلاصی کامل از غیر است. چنان‌که در متن اصلی تأکید شده:

«خلوص الاخلاص همان خلاص از غیر است… الاخلاص هو الخلاص و خلاص عن الغیر باب غیبت است.»

اخلاص، چون جریانی زلال، قلب سالک را از آلودگی‌های تعلقات نفسانی پاک می‌کند و او را به سوی وحدت با حق سوق می‌دهد. این خلوص، فراتر از نیت خالص است و به معنای محو کامل هر آنچه غیر خداست، حتی خود سالک، می‌باشد.

درنگ: اخلاص در غیبت، خلاصی از هرگونه تعلق به غیر، حتی خود، است که سالک را به سوی وحدت با حق هدایت می‌کند.

مرتبه دوم: خلوص از درک موانع

مرتبه دوم غیبت، سالک را از درک موانع آزاد می‌سازد. در این مرحله، هیچ مانعی، اعم از ممکن یا غیرممکن، سالک را از سلوک بازنمی‌دارد. متن اصلی این مرتبه را چنین توصیف می‌کند:

«ظرف ثانی خلوص عن ادراک العوائق است، مانع نبینند اصلاً.»

سالک در این مرتبه، چون پرنده‌ای که از قفس موانع رها شده، با عزمی راسخ و سعيی صحیح، به سوی مقصود الهی پیش می‌رود. این خلوص، فراتر از توکل و تسلیم است؛ زیرا در توکل و تسلیم، سالک موانع را می‌بیند و به خدا واگذار می‌کند، اما در غیبت، اساساً مانعی نمی‌بیند. این مقام، چون دریای بی‌کرانی است که سالک در آن غوطه‌ور شده و هیچ سدی راهش را نمی‌بندد.

تفاوت غیبت با توکل و تسلیم

غیبت، مرتبه‌ای والاتر از توکل و تسلیم است. در توکل، سالک موانع را می‌بیند و به خدا امیدوار است، اما در غیبت، موانع برای او بی‌معنا می‌شوند. متن اصلی این تمایز را چنین بیان می‌کند:

«ظرف غیبت بالاتر از ظرف توکل است، بالاتر از ظرف تسلیم است.»

این تمایز، چون نوری است که تاریکی‌های تردید و مانع‌نگری را می‌زداید و سالک را به سوی وحدت کامل با اراده الهی هدایت می‌کند. در این مقام، مانع نه تنها سد راه نیست، بلکه خود طریق وصول به حق می‌شود.

درنگ: غیبت، مرتبه‌ای فراتر از توکل و تسلیم است که سالک را از درک موانع آزاد ساخته، به وحدت با حق می‌رساند.

مرتبه سوم: وصول به حقایق الهی

مرتبه سوم غیبت، وصول به حقایق و درک اسماء و صفات الهی است. در این مرحله، سالک به مقام وحدت رسیده و جز حق چیزی نمی‌بیند. متن اصلی این مقام را چنین توصیف می‌کند:

«ادراک الحقائق به ظرف وحدیت می‌رسد لذا باب ولایت باب ختم تمام رنج و سوز و ساز است.»

در این مرتبه، سالک چون ستاره‌ای در آسمان وحدت، درخشش اسماء و صفات الهی را مشاهده می‌کند. او با رحمان و رحیم نزدیک می‌شود، جبار و قهار را می‌شناسد، و مظاهر الهی را در همه جا می‌بیند. این مقام، ختم سلوک است که سالک را به کمال و وحدت با حق می‌رساند.

درنگ: وصول به حقایق در مقام غیبت، سالک را به شهود مستقیم اسماء و صفات الهی و ختم رنج‌های سلوک می‌رساند.

بخش سوم: انقطاع از غیر و محو خودیت

رهایی از علایق نفسانی

انقطاع از غیر، جوهره غیبت است. سالک در این مقام، از هرگونه تعلق به غیر، اعم از فرزند، مال، یا نفس، رها می‌شود. متن اصلی این مفهوم را با بیانی شاعرانه چنین توصیف می‌کند:

«در ظرف غیبت که رهایی از غیر است… تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.»

این بیت، چون مشعلی فروزان، بر ضرورت رفع حجاب خودیت تأکید دارد. سالک، چون پرنده‌ای که از قفس تعلقات رها شده، باید خود را از میان بردارد تا به شهود بی‌واسطه حق نائل شود. این انقطاع، قلب سالک را چون آیینه‌ای صاف و صیقلی می‌سازد که تنها جمال حق در آن منعکس می‌شود.

نمونه یعقوب و یوسف

درس‌گفتار با ذکر نمونه حضرت یعقوب علیه‌السلام، این انقطاع را به زیبایی تبیین می‌کند:

«همان‌طور که در جناب یعقوب عرض شد، یعقوب به یوسف برای یوسف نبود، برای رسالت بود، برای استمرار نبوت بود، برای بقای الحق بود.»

محبت یعقوب به یوسف، نه از سر تعلق نفسانی، بلکه در راستای اراده الهی و استمرار رسالت بود. این مثال، چون گوهری درخشان، الگویی از محبت الهی را نشان می‌دهد که در آن، حتی محبت به فرزند در مسیر حق قرار می‌گیرد.

ایثار اولیا و رهایی از نفس

اولیای الهی، چون حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، با ایثار و مقدم داشتن دیگران بر خود، نمونه‌ای والا از انقطاع از نفس را به نمایش می‌گذارند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:

وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ

(: «و دیگران را بر خود مقدم می‌دارند، هرچند خودشان نیازمند باشند.»)

این آیه، چون نوری الهی، بر اهمیت ایثار به‌عنوان نشانه‌ای از محو نفس تأکید دارد. اولیا با این ایثار، به مقام غیبت رسیده و از خودیت رها می‌شوند، چنان‌که وجودشان چون جویباری زلال، تنها در مسیر اراده حق جاری است.

درنگ: ایثار اولیا، نشانه رهایی از نفس و وصول به مقام غیبت است که قلب را به ظرف شهود حق تبدیل می‌کند.

بخش چهارم: دار و دلدار در مقام غیبت

وحدت حب و بغض در راستای حق

در مقام غیبت، حب و بغض سالک تنها برای خداست. این وحدت، او را به مرتبه‌ای می‌رساند که دار (مشکلات) و دلدار (محبوب) برایش تفاوتی ندارند. متن اصلی این مفهوم را چنین بیان می‌کند:

«الحب لله و البغض لله… النطاب دار با اطاق دلدار تفاوتی ندارد.»

این وحدت، چون پلی است که سالک را از دوگانگی خیر و شر به وحدت الهی می‌رساند. در این مقام، سختی‌ها و آسانی‌ها، چون دو روی یک سکه، در برابر اراده حق یکسان می‌شوند.

جمع دار و دلدار در اولیا

اولیای الهی، چون پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، هم دار و هم دلدار را در خود جمع کرده‌اند. متن اصلی این حقیقت را چنین بیان می‌کند:

«و اولیاء خدا، دار و دلدار را در خانه داشتند.»

این جمع، چون گوهری نفیس، نشانه کمال مقام غیبت است که اولیا را به مرتبه‌ای فراتر از انبیای سلف می‌رساند. آن‌ها، چون باغبانی که هم خار و هم گل را در باغ خود می‌پروراند، خیر و شر را در راستای اراده الهی پذیرا می‌شوند.

درنگ: جمع دار و دلدار در اولیا، نشانه کمال غیبت است که خیر و شر را در راستای اراده الهی یکسان می‌سازد.

بخش پنجم: نقش استغفار و صمت در سلوک غیبت

استغفار: کلید رفع موانع

استغفار، چون دارویی شفا‌بخش، موانع نفسانی و خارجی را از مسیر سلوک برمی‌دارد. متن اصلی این حقیقت را چنین بیان می‌کند:

«استغفار را شروع کند… بهترین دارو استغفار است.»

استغفار، قلب سالک را از آلودگی‌های نفسانی پاک کرده، او را به سوی خلوص و وحدت با حق هدایت می‌کند. این عمل، چون جریانی زلال، موانع را شسته و راه را برای وصول به حقایق هموار می‌سازد.

صمت: سکوت باطنی و تمرکز بر حق

صمت، یا سکوت باطنی، یکی از صفات برجسته سالک در مقام غیبت است. متن اصلی این صفت را چنین توصیف می‌کند:

«سالک صمت دارد، سکوت دارد.»

این سکوت، نه تنها از کلام ظاهری، بلکه از هرگونه تعلق و توجه به غیر است. سالک در این مقام، چون دریاچه‌ای آرام، تنها حضور الهی را در خود منعکس می‌کند و از هرگونه مزاحمت غیر رها می‌شود.

درنگ: صمت و استغفار، دو بال سالک در مقام غیبت‌اند که او را از موانع رها ساخته، به وحدت با حق می‌رسانند.

جمع‌بندی: غیبت، منزلگاه کمال سلوک

باب غیبت، به عنوان یکی از منازل والای سلوک عرفانی، سالک را از تعلقات نفسانی و موانع ظاهری و باطنی رها ساخته، به وحدت با حق تعالی می‌رساند. این مقام، که در سه مرتبه غیبت مرید، خلوص از موانع، و وصول به حقایق تعریف می‌شود، سالک را به تمکین در مقام ولایت هدایت می‌کند. اولیای الهی، چون پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، الگوهایی والا از این انقطاع و وحدت‌اند که دار و دلدار را در راستای اراده الهی پذیرا می‌شوند. استغفار و صمت، چون دو بال، سالک را در این مسیر یاری می‌کنند تا قلبش را از آلودگی‌ها پاک کرده، به شهود مستقیم اسماء و صفات الهی نائل شود. این متن، با تبیین دقیق و تفصیلی این مفاهیم، چارچوبی نظام‌مند برای فهم مقام غیبت و نقش آن در سلوک عرفانی ارائه می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده