متن درس
غیبت در لجه وحدت: تأملات در باب الغیبة از منازل السائرین
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۶۴)
دیباچه
در سیر عرفانی «منازل السائرین»، اثر جاودانه خواجه عبدالله انصاری، باب الغیبة چونان دریچهای به سوی استغراق در وحدت الهی، سالک را از قیود نفسانی و رسوم علمی رها میسازد و به سوی جمع احدیت رهنمون میکند. این باب، در قسم ولایات، منزلگاهی است که سالک در آن، از خودبینی، تعلقات، و حدود ذهنی غایب شده و در بحر توحید غوطهور میگردد. درسگفتار شماره ۵۶۴، شرحی عمیق بر مراتب دوم و سوم باب الغیبة ارائه میدهد، که با محوریت رهایی از رسوم علم، علل سعی، رخص فتور، و استغراق در عين جمع، سالک را به مقام ولایت و تمکین الهی میرساند. آیه شریفه
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
(اخلاص: ۱؛ : بگو: اوست خدای یگانه) و حدیث شریف «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي» (کلمه لا إله إلا الله قلعه من است)، چونان مشعلی فروزان، این مسیر را روشن میسازد.
غیبت، حالتی است که سالک، چونان غواصی در اقیانوس بیکران احدیت، از ساحل نفسیت و تعاریف علمی دور میشود و در لجه وحدت الهی مستغرق میگردد. این مقام، با رهایی از خودبینی در اعمال، پرهیز از سستی، و محو رسوم و شواهد همراه است، که سالک را به تمکین و ولایت الهی میرساند.
بخش نخست: کلیات باب الغیبة و جایگاه آن در سلوک عرفانی
تعریف باب الغیبة و مراتب آن
باب الغیبة، در سلسله مراتب سلوک عرفانی، منزلگاهی است که سالک در آن از خود و غیر غایب شده و در وحدت الهی مستغرق میگردد. این مقام، در قسم ولایات، پس از مراتبی چون غربت و غرق قرار دارد و سالک را از قیود نفسانی، رسوم علمی، و تعلقات خلقی رها میسازد. غیبت، چونان پردهای است که سالک را از ظواهر کثرت و حدود ذهنی پنهان میکند و او را به سوی شهود احدیت رهنمون میسازد. مراتب غیبت، شامل سه درجه است: مرتبه نخست، غیبت از خود و خلق؛ مرتبه دوم، غیبت از رسوم علم، علل سعی، و رخص فتور؛ و مرتبه سوم، غیبت عارف از عیون احوال، شواهد، و درجات در عين جمع.
مرتبه دوم غیبت، که موضوع اصلی این درسگفتار است، به رهایی سالک از تعاریف علمی (رسوم علم)، انگیزههای نفسانی تلاش (علل سعی)، و مجوزهای سستی (رخص فتور) اشاره دارد. در این مقام، سالک اعمال خود را به خود نسبت نمیدهد و همه چیز را از خدا میبیند، چنانکه گفته میشود: «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» (همه چیز از خداست). مرتبه سوم، اوج غیبت است که عارف در آن، از مظاهر افعالی، حقایق اسمائی، و درجات قرب غایب شده و در قلعه وحدت احدیت (عين جمع) مستقر میگردد.
درنگ: باب الغیبة، سالک را از رسوم علم، علل سعی، و رخص فتور رها کرده و به سوی استغراق در عين جمع و وحدت احدیت رهنمون میسازد. این مقام، با نفی خودبینی و اتصال به اراده الهی، سالک را به تمکین و ولایت میرساند. |
سیر از علم به حال و از حال به جمع
سلوک در باب الغیبة، سیری تدریجی از علم به حال و از حال به جمع است. در مرتبه علم، سالک گرفتار حدود و رسوم ذهنی است، مانند قواعد واجب و حرام، که ذهن را به کثرت و تعاریف محدود میکند. در مرتبه حال، این حدود محو شده و سالک در حضور و شهود الهی غوطهور میگردد، چنانکه از خودبینی در اعمال و جستوجوی رخصت سستی فارغ میشود. مرتبه جمع، اوج سلوک است که سالک در آن، حتی از حال نیز غایب شده و جز ظهور احدیت چیزی نمیبیند. این سیر، چونان گذر از ساحل کثرت به اعماق اقیانوس وحدت، سالک را از غیریت و تعدد رها میسازد.
در این مقام، سالک چونان پرندهای است که از قفس رسوم علمی رها شده و در آسمان بیکران توحید به پرواز درمیآید. حال او، نه نتیجه قواعد علمی، بلکه نتیجه استیلای محبت و اتصال به حق است. این حال، او را از خودستایی و اعجاب نفسانی بازمیدارد و به سوی وحدت الهی هدایت میکند.
جمعبندی بخش نخست
باب الغیبة، منزلگاهی والا در سلوک عرفانی است که سالک را از قیود نفسانی و رسوم علمی رها کرده و به سوی وحدت احدیت رهنمون میسازد. مراتب دوم و سوم این باب، با تأکید بر غیبت از رسوم علم، علل سعی، رخص فتور، و استغراق در عين جمع، سالک را به تمکین و ولایت الهی میرساند. سیر از علم به حال و از حال به جمع، چونان سفری از کثرت به وحدت، جان سالک را پالایش کرده و او را در بحر توحید غرق میکند.
بخش دوم: مرتبه دوم غیبت: رهایی از رسوم علم، قرب و فتور
تعریف مرتبه دوم و استیلای حال
مرتبه دوم غیبت، با عبارت «غيبة السالك عن رسوم العلم وعلل السعى ورخص الفتور» تعریف میشود. در این مقام، سالک از تعاریف و حدود علمی، انگیزههای نفسانی تلاش، و مجوزهای سستی غایب است. رسوم علم، به قواعد و تعاریفی اشاره دارد که ذهن را به کثرت و محدودیت میکشانند، مانند تمایز واجب و مستحب، یا حرام و مکروه. علل سعی، انگیزههایی است که سالک اعمال را به خود نسبت میدهد، مانند «من این کار را کردم» یا «علم من سبب شد». رخص فتور، مجوزهایی است که سالک برای سستی و ترک وظایف جستجو میکند، مانند «این عمل واجب نیست، پس اشکالی ندارد».
در این مرتبه، استیلای حال بر قلب سالک، او را از این قیود رها میکند. سالک، چونان گوهری در صدف توحید، از خودبینی و اعجاب نفسانی فارغ شده و اعمال را به اراده الهی نسبت میدهد. این غیبت، به معنای بیخاری یا تنپری نیست، بلکه سالک با جدیت و اخلاص، به انجام وظایف و عبادات میپردازد، بدون آنکه به دنبال بهانهای برای سستی باشد. چنانکه شارح میفرماید: «غيبة السالك باستيلاء الحال و احكامه عليهها عن رسوم العلم»، حال است که بر سالک حاکم میشود و او را از حدود علمی و انگیزههای نفسانی آزاد میکند.
درنگ: مرتبه دوم غیبت، سالک را از رسوم علم، علل سعی، و رخص فتور رها کرده و با استیلای حال، او را به اخلاص و جدیت در عبادت و خدمت هدایت میکند. همه چیز از خداست و سالک جزء اراده الهی نمیبیند. |
رهایی از خودبینی در اعمال
در مرتبه دوم، سالک از نسبت دادن اعمال به خود غایب میشود و همه را از خدا میبیند. این دیدگاه، که «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»، مانع از خودستایی و اعجاب نفسانی میشود. سالک دیگر نمیگوید: «من این کار را کردم»، یا «چنان کردم»، بلکه اعمال را ظهور اراده الهی میداند. این رهایی، او را از افتخار به کمالات و جستوجوی شرافت نفسانی بازمیدارد. چنانکه در متن آمده، سالک از شرافت نفس خود به دلیل سعید، مانند «علم من سبب شد» یا «مال من به نتیجه رسید»، غایب است و این اعجابها در ظرف علم و حجاب رخ میدهند، نه در ظرف حال.
این مقام، مانند غواصی است که از ساحل خودبینی دور شده و در اعماق بحر توحید، تنها نور حق را مشاهده میکند. سالک در این حال، نه تنها از خودستایی، بلکه از هرگونه انگیزه نفسانی در اعمالش رها میشود و با اخلاص کامل، به خدمت و عبادت میپردازد. این رهایی، نتیجه اتصال به اراده الهی و نفی فاعلیت نفسانی است.
پرهیز از رخص فتور و جدیت در سلوک
سالک در مرتبه دوم، از جستوجوی مجوز برای سستی (رخص فتور) پرهیز میکند. او به دنبال بهانههایی مانند «این کار واجب نیست» یا «اشکالی ندارد» نیست، بلکه با جدیت و اخلاص، به انجام وظایف میپردازد، چه واجب باشد و چه مستحب. این جدیت، نتیجه اتصال به اراده الهی است و نه تنپری یا بیخیالی. چنانکه در متن آمده، سالک سستی را از خود دور میکند، زیرا سعید را از خدا میبیند، نه از خود.
این مقام را میتوان به سربازی تشبیه کرد که در میدان خدمت، بدون توجه به سختی یا آسانی، تنها به اجرای فرمان مولای خود میاندیشد. سالک در این باب، با محبت و حضور، وظایف را با نهایت دقت و جدیت انجام میدهد، بدون آنکه به دنبال رخصت یا بهانهای برای ترک باشد. این اخلاص، او را از رخوت و سستی حفظ کرده و به سوی قرب الهی رهنمون میسازد.
لذت معنوی و حال عبادی
در مرتبه حال، سالک از عبادت و روزه لذت معنوی میبرد، بهگونهای که این لذت، جایگزین لذات مادی میشود. او از صیام، چونان از آب خوردن، و از بیداری، چونان از خواب، لذت میبرد. این حال، نتیجه تحول نفس از اماره به مطمئنه است، که در آن، قلب در محضر الهی حضور یافته و از رضایت حق سرمست میگردد. چنانکه در متن آمده، حال سالک اقتضا میکند که از عبادت نهاری و صیام لذت ببرد، نه به دلیل علم یا حکم، بلکه به دلیل حضور و اتصال.
این لذت، مانند نسیمی است که از باغ وحدت برمیخیزد و جان سالک را از عطر الهی لبریز میکند. سالک در این مقام، نه تنها از وظایف، بلکه از حضور در محضر حق لذت میبرد و این لذت، او را به سوی عبادت بیشتر و اخلاص عمیقتر سوق میدهد.
تفاوت تلاش سالک با تنپروری
برخلاف تنپروری، که با سستی و بیتوجهی همراه است، سالک در مرتبه غیبت، با وجود نفی فاعلیت خود، بیش از دیگران تلاش و عبادت میکند. این تلاش، نتیجه اتصال به اراده الهی است و نه انگیزههای نفسانی. چنانکه در متن آمده، سالک با اینکه خود را کare-a-yi نمیبیند، بیش از همه کار میکند و با اینکه خدا را در صحنه میبیند، تلاشش مضاعف است.
این مقام را میتوان به چشمهای تشبیه کرد که از کوهسار توحید جاری میشود و بدون توقف، زمینهای خدمت را سیراب میکند. سالک، با انگیزه الهی و بدون خودبینی، در مسیر عبادت و خدمت پیش میرود و از سستی و رخوت، که نشانه تنپری است، به دور میماند.
نمونه عملی: عالم ربانی
نمونهای از مقام غیبت را میتوان در سیره عالم ربانی مشاهده کرد که مراجعات مردم را لطف الهی میدانست. او، به جای خودبینی، مراجعات را فرصتی برای خدمت الهی میدید و میگفت: «الحمدلله که خدا شما را فرستاده تا مشکل را حل کنم». این دیدگاه، نشاندهنده غیبت از خودبینی و اتصال به اراده الهی است. چنانکه در متن آمده، این عالم، مراجعهکنندگان را رسول خدا میدانست و با احترام و فروتنی، به آنها خدمت میکرد.
این سیره، مانند آیینهای است که نور تواضع و اخلاص را بازمیتاباند. عالم ربانی، با نفی خود، هر خدمت را به خدا نسبت داده و از این طریق، به مقام قرب و ولایت نائل میشود.
جمعبندی بخش دوم
مرتبه دوم غیبت، سالک را از رسوم علم، علل لذت، و رخص فتور رها کرده و با استیلای حال، او را به اخلاص و جدیت در عبادت و خدمت هدایت میکند. رهایی از خودبینی، پرهیز از سستی، و لذت معنوی از عبادت، نشانههای این مقام هستند. نمونه عالم ربانی، تجلی عملی این مقام را در زندگی روزمره نشان میدهد. این مرتبه، چون پلی است که سالک را از کثرت علمی به وحدت حالی، و از آنجا به سوی جمع احدیت رهنمون میسازد.
بخش سوم: مرتبه سوم غیبت: استغراق در عين جمع
تعریف مرتبه سوم و عين جمع
مرتبه سوم غیبت، با عبارت «غيبة العارف عن عيون الأحوال والشواهد والدرجات فى عين الجمع» تعریف میشود. در این مقام، عارف از عیون احوال (مظاهر افعالی)، شواهد (حقایق اسمایی)، و درجات (ائمه الاسماء) غایب شده و در قلعه وحدت احدیت (عین الجمع) مستقر میگردد. این مرتبه، اوج سلوک است که سالک در آن، جز ظهور احدیت چیزی را نمیبیند و از همه مظاهر و شواهد فانی میشود.
عين جمع، مانند اقیانوسی بیکران است که تمامی نهرهای کثرت در آن محو میشوند. عارف در این مقام، از احوال، که مظاهر افعالیاند، و شواهد، که حقایق اسماییاند، و درجات، که به ائمه الاسماء اشاره دارند، غایب میشود و در وحدت ذاتی حق مستغرق میگردد. چنانکه شارح میفرماید، این غیبت، نتیجه محو رسوم و طمس آثار نفسانی است.
درنگ: مرتبه سوم غیبت، عارف را از عیون احوال، شواهد، و درجات غایب کرده و در عين جمع، او را به وحدت احدیت و فنای کامل در ذات الهی میرساند. این مقام، اوج سلوک و تجلی ولایت است. |
توحید در مرتبه ولایت
در مرتبه ولایت، سالک به توحید کامل میرسد، که شامل وحدت در افعال، صفات، و ذات الهی است. این توحید، نتیجه غیبت از مظاهر و شواهد است، چنانکه گفته میشود: «وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ»، یعنی وحدت در افعال، صفات، و ائمه الصفات، که همان ذات الهی است. سالک در این مقام، همه چیز را در وحدت الهی مشاهده میکند و از کثرت و غیریت رها میشود.
این توحید، مانند نوری است که از مشکات ذات الهی ساطع میشود و تمامی سایههای کثرت را محو میکند. عارف در این مقام، نه تنها از مظاهر افعالی، بلکه از حقایق اسمایی و درجات قرب نیز غایب شده و در بحر احدیت غوطهور میگردد.
فنای رسوم و آثار در عين جمع
در مقام عين جمع، تمامی رسوم و حظوظ ظهوری و مظهری فانی میشوند و سالک به وحدت کامل میرسد. عارف در این مقام، از احوال، شواهد، و آثار نفسانی غایب شده و همه چیز را در ذات الهی محو میکند. چنانکه در متن آمده، عارف واصل، چونان محو کرده رسوم را و طمس کرده حال و اعیان را، در عين جمع مستقر میشود.
این فناء، مانند محو شدن قطره در اقیانوس است، که دیگر اثری از قطره باقی نمیماند. سالک در این مقام، از هرگونه غیریت و تعدد رها شده و تنها ظهور حق را مشاهده میکند. این استغراق، او را از لذتها و نفرتهای نفسانی آزاد کرده و به فعل الهی متصل میسازد.
رهایی از لذتهای نفسانی
در مقام جمع، سالک از لذتها و نفرتهای نفسانی رها شده و تنها به دنبال فعل الهی است. او نه از چیزی خوشش میآید و نه بدش میآید، بلکه با اتصال به اراده الهی، تنها آنچه فعل خداست را دنبال میکند. چنانکه در متن آمده، در ظرف جمع، حال و نفس باقی نمیماند و سالک از خوش آمدن و بد آمدن نفسانی فارغ میشود.
این رهایی، مانند پرواز روح در آسمان بیکران توحید است، که از بند لذات و آلام مادی آزاد شده و در نور الهی غوطهور میگردد. سالک در این مقام، تنها به رضایت حق میاندیشد و از هرگونه انگیزه نفسانی رها میشود.
تمکین و یَد الهی
سالک در مقام جمع، به تمکین و استقامت الهی دست مییابد و به مرتبه ولایت میرسد. در این مقام، دست او به مثابه یَد الهی عمل میکند و افعالش ظهور اراده الهی است. چنانکه در متن آمده، سالک به تمکین میرسد و یَد پیدا میکند، یعنی قدرتی الهی که او را به خدمت خلق و اجرای اراده حق قادر میسازد.
این تمکین، مانند درختی است که در زمین توحید ریشه دوانده و میوههای خدمت و قرب را به بار میآورد. سالک در این مقام، از غیریت و تعدد رها شده و به مرتبهای میرسد که افعالش با اراده الهی همراستا میشود.
نمونه عملی: شیخ انصاری
سیره شیخ انصاری، بهعنوان یکی از اولیای الهی، نمونهای برجسته از مقام غیبت است. او با وجود عظمت علمی و قداست، از تعلقات مادی و نفسانی رها بود و رفتارش با شاگرد و همسرش، این مقام را متجلی میساخت. در نمونهای، شیخ با دیدن شاگردی که از پول کنار در برمیدارد، با فروتنی میگوید: «این پول مال اهل بیت است»، و در نمونه دیگر، با اشاره به لباس کهنه همسرش، او را به یاد حضرت زهرا (س) میاندازد. این سیره، نشاندهنده غیبت از خودبینی و اتصال به اراده الهی است.
این رفتار، مانند نغمهای آسمانی است که از دل تواضع و اخلاص برخاسته و قلبها را به سوی حق رهنمون میسازد. شیخ انصاری، بهعنوان وارث انبیا، با رهایی از تعلقات، در مقام غیبت و ولایت قرار داشت.
جمعبندی بخش سوم
مرتبه سوم غیبت، عارف را از عیون احوال، شواهد، و درجات غایب کرده و در عين جمع، به وحدت احدیت و فنای کامل در ذات میرساند. توحید در افعال، صفات، و ذات، فنای رسوم، و رهایی از لذات نفسانی، نشانههای این مقام هستند. تمکین و یَد الهی، سالک را به ولایت و خدمت الهی میرساند، و سیره شیخ انصاری، تجلی عملی این مقام را نشان میدهد. این مرتبه، اوج سلوک است که سالک را در بحر وحدت غرق میکند.
بخش چهارم: توحید و حصن الهی در باب الغیبة
کلمه توحید: حصن الهی
حدیث شریف «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي» و عبارت «من دخل حصني أمن من عذابي» (هر که وارد قلعه من شود، از عذابم ایمن است)، کلمه توحید را بهعنوان پناهگاه معنوی معرفی میکند. این کلمه، نه خود ذات الهی، بلکه اعتقاد راسخ به وحدت الهی است که سالک را از عذاب نفسانی و دنیوی مصون میدارد. آیه شریفه
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
(اخلاص: ۱؛ : بگو اوست خدای یگانه) نیز بر این توحید تأکید دارد.
این حصن، مانند قلعهای استوار است که سالک را در برابر طوفانهای کثرت و غفلت حفظ میکند. کلمه توحید، با ریشه در قلب، سالک را به سوی وحدت و ایمنی الهی هدایت میکند و او را از هرگونه شرک و غیریت رها میسازد.
درنگ: کلمه توحید، «لا إله إلا الله»، حصن الهی است که سالک را از عذاب نفسانی و غفلت مصون داشته و به وحدت و ایمنی الهی هدایت میکند. |
محو رسوم و آثار در عين جمع
عارف واصل در مقام جمع احدیت، از تمامی احوال، شواهد، و آثار غایب شده و همه را در وحدت الهی محو میکند. این محو، نتیجه استغراق کامل در ذات حق است، که هیچ اثری از نفس و حال باقی نمیگذارد. چنانکه در متن آمده، عارف رسوم را محو کرده و حال و اعیان را در عين جمع نابود میسازد.
این محو، مانند فروغلتیدن ستاره در خورشید است، که دیگر اثری از ستاره باقی نمیماند. عارف در این مقام، از هرگونه کثرت و غیریت رها شده و تنها ظهور حق را مشاهده میکند. این استغراق، او را به فنای کامل و وحدت الهی میرساند.
پرهیز از اعجاب نفسانی
اعجاب و خودستایی نفسانی، نتیجه گرفتاری در حجاب علم است. سالک در مقام غیبت، از این اعجاب رها شده و کمالات را لطف الهی میداند. چنانکه در متن آمده، اعجابهای نفسانی در ظرف علم و حجاب رخ میدهند، اما در ظرف حال و جمع، سالک از این خودبینی فارغ میشود.
این رهایی، مانند پاک شدن آیینه قلب از غبار خودست است. سالک، با فروتنی و تواضع، کمالات را به خدا نسبت داده و از هرگونه خودگویی و پرشدن از خود دور میماند. این تواضع، او را به سوی قرب و صفا بیشتر هدایت میکند.
جمعبندی بخش چهارم
کلمه توحید، بهعنوان حصن الهی، سالک را به وحدت و ایمنی هدایت میکند. محو رسوم و آثار در عين جمع، و پرهیز از اعجاب نفسانی، نشانههای این مقام هستند. عارف در این مقام، با استغراق در وحدت، از کثرت و غیریت رها شده و به فنای کامل میرسد. این بخش، نقش توحید را در سرواژه کرده است.
سخن پایانی
باب الغیبة در «منازل السائرین»، چونان دریچهای به سوی وحدت الهی، سالک را از قیود نفسانی، رسوم علمی، و تعلقات خلقی رها کرده و به سوی استغراق در عين جمع رهنمون میسازد. مراتب دوم و سوم این باب، با تأکید بر رهایی از رسوم علم، علل سعی، رخص فتور، و فنای احوال و شواهد در وحدت، سالک را به تمکین و ولایت الهی میرساند. کلمه توحید، بهعنوان حصن، و آیه شریفه
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
(اخلاص: ۱)، این مسیر را روشن میکنند. سیره اولیاء، مانند شیخ انصاری و عالم ربانی، تجلی عملی این مقام را نشان میدهد. این متن، با استناد به آیات قرآن کریم، احادیث، و سیره اولیاء، راه سلوک را روشن ساخته و بر ضرورت رهایی از خودبینی و اتصال به اراده الهی تأکید میکند.
با نظارت صادق خادمی |