در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 567

متن درس





سفر در اقیانوس حقائق: تبیین قسم الحقائق در منازل السائرین

سفر در اقیانوس حقائق: تبیین قسم الحقائق در منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۶۷)

دیباچه

کتاب شریف منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، چونان نقشه‌ای آسمانی، مسیر سلوک عرفانی را برای سالکان طریق حق ترسیم می‌کند. قسم الحقائق، به‌عنوان یکی از مراتب رفیع این سلوک، منزلگاهی است که آثار سلوک در آن به ظهور می‌رسد و سالک را به اقیانوس بی‌کران شهود و وصول به حقیقت رهنمون می‌سازد. درس‌گفتار شماره ۵۶۷ آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تکیه بر این قسم، حقائق را نه‌تنها مقصدی برای رؤیت الهی، بلکه پلی میان مقام ولایت و نهایات معرفی می‌کند.

بخش نخست: ساختار و جایگاه قسم الحقائق در منازل السائرین

نظام سلسله‌مراتبی منازل السائرین

کتاب منازل السائرین، مراحل سلوک عرفانی را به ده قسم کلی تقسیم کرده است: بدایات، ابواب، معاملات، اخلاق، اصول، اودیه، احوال، ولایات، حقائق و نهایات. هر قسم، شامل ده باب و هر باب، مشتمل بر سه درجه است که در مجموع، سیصد منزل سلوک را تشکیل می‌دهند. این ساختار، چونان بنایی استوار، سالک را از مراحل ابتدایی توبه و یقظه تا قله‌های رفیع شهود و وصول هدایت می‌کند. قسم الحقائق، به‌عنوان نهمین مرحله، منزلگاهی است که آثار سلوک در آن به ظهور می‌رسد و سالک، پس از عبور از امواج پرتلاطم کثرت، به ساحل آرام وحدت می‌رسد.

درنگ: منازل السائرین، با تقسیم سلوک به سیصد منزل در ده قسم، نظام جامعی برای هدایت سالک از بدایات تا نهایات ارائه می‌دهد.

جایگاه قسم الحقائق

قسم الحقائق، نقطه‌ای است که سالک پس از تکمیل مراتب ولایت، به ظرف رؤیت و وصول به حقیقت وارد می‌شود. این قسم، شامل ده باب است: مکاشفه، مشاهده، معاینه، حیات، قبض، بسط، سکر، صحو، اتصال و انفصال. هر باب، مرحله‌ای از شهود و تجربه باطنی را نمایان می‌سازد، از مکاشفه که رؤیت از دور است، تا معاینه که قرب محیی را به ارمغان می‌آورد، و اتصال که به اتحاد کامل با حق منتهی می‌شود. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که این مقامات، چونان مراتب نور، هر یک درخششی از حقیقت را به سالک نشان می‌دهند و او را به کمال رؤیت هدایت می‌کنند.

تمکین: پلی میان ولایت و حقائق

مقام تمکین، نقطه اوج باب ولایت و آغاز باب حقائق است. این مقام، سالک را به ظرف رؤیت و وصول به حقیقت رهنمون می‌سازد، جایی که آثار سلوک به‌صورت مکاشفه و مشاهده ظاهر می‌شود. تمکین، چونان کلیدی است که درهای شهود را می‌گشاید و سالک را از تلاش و صبر به تجربه مستقیم حقیقت می‌رساند. این مقام، آغاز سفر دوم، یعنی «من الحق فی الحق»، است که سالک را به اقامت در حق و سپس بازگشت به خلق برای دستگیری هدایت می‌کند.

درنگ: تمکین، به‌عنوان نهایة ولایت و بدایت حقائق، سالک را به ظرف رؤیت و آغاز سفر من الحق فی الحق رهنمون می‌سازد.

سفرهای سلوک و نقش حقائق

سلوک عرفانی، در سه سفر تعریف می‌شود: من الخلق إلی الحق، من الحق فی الحق، و إلی الخلق. تا باب حقائق، سفر سالک از خلق به سوی حق است. در قسم الحقائق، این سفر به اقامت در حق تبدیل می‌شود و سپس به بازگشت به خلق برای دستگیری و هدایت منتهی می‌گردد. این مرحله، چونان قله‌ای است که سالک پس از صعود، به خلق بازمی‌گردد تا چونان سفیر حق، نور هدایت را به دیگران بتاباند. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که این بازگشت، نشانه کمال اولیای الهی است که در ظرف نبوت یا وراثت به هدایت خلق می‌پردازند.

جمع‌بندی بخش نخست

قسم الحقائق، به‌عنوان نهمین مرحله سلوک در منازل السائرین، منزلگاهی است که آثار سلوک در آن به ظهور می‌رسد. این قسم، با ده باب خود، سالک را به مراتب رؤیت و وصول به حقیقت هدایت می‌کند. تمکین، به‌عنوان پلی میان ولایت و حقائق، آغاز سفر من الحق فی الحق است که سالک را به اقامت در حق و سپس دستگیری خلق رهنمون می‌سازد. این بخش، چونان دریچه‌ای به سوی اقیانوس معرفت، زمینه‌ساز درک عمیق‌تر مراتب بعدی است.

بخش دوم: مراتب و مقامات قسم الحقائق

باب‌های ده‌گانه حقائق

قسم الحقائق، شامل ده باب است که هر یک، مرحله‌ای از شهود و وصول به حقیقت را نمایان می‌سازد:

  1. مکاشفه: رؤیت حقیقت از دور، چونان دیدن نوری در افق.
  2. مشاهده: رؤیت حقیقت از نزدیک، چونان تماشای خورشید در آسمان صاف.
  3. معاینه: رؤیت حقیقت با قرب کامل، چونان لمس نور در قلب.
  4. حیات: وصول به حیات الهی، که سالک در آن با نور حق زنده می‌شود.
  5. قبض: حال انقباض و تنگنای روحی، که سالک را به صبر و توکل می‌خواند.
  6. بسط: حال انبساط و گشایش، که قلب سالک را به شکر و سپاس وا می‌دارد.
  7. سکر: حال مستی و فنا در حق، که سالک در آن از خود بی‌خود می‌شود.
  8. صحو: حال هوشیاری پس از فنا، که سالک با بقا در حق به خلق بازمی‌گردد.
  9. اتصال: اتحاد کامل با حق، که سالک در آن به وحدت باطنی می‌رسد.
  10. انفصال: جدایی ظاهری از حق برای هدایت خلق، در حالی که باطن سالک متصل است.

این مقامات، چونان پله‌های نردبانی آسمانی، سالک را به سوی قله‌های شهود هدایت می‌کنند.

درنگ: باب‌های ده‌گانه حقائق، مراتب رؤیت و وصول به حقیقت را از مکاشفه تا اتصال و انفصال ترسیم می‌کنند.

مکاشفه، مشاهده و معاینه: مراتب رؤیت

مکاشفه، مشاهده و معاینه، سه مرتبه اصلی رؤیت در باب حقائق هستند. مکاشفه، رؤیت از دور است، چونان دیدن ستاره‌ای در آسمان شب. مشاهده، رؤیت از نزدیک است، مانند تماشای ماه در شبی صاف. معاینه، قرب کامل به حقیقت است، چونان لمس نور خورشید در دل. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که این مراتب، سالک را از شهود ناپایدار به وصول پایدار هدایت می‌کنند و او را از چشم ظاهر به چشم باطن مجهز می‌سازند.

حیات: وصول به حیات الهی

حیات، مقام وصول به حیات الهی است که سالک در آن با نور حق زنده می‌شود. این حیات، نه حیات مادی، بلکه حیاتی است که در آن صفات به حق منسوب می‌گردد. سالک در این مقام، چونان درختی که از چشمه حق سیراب می‌شود، به کمال رشد می‌رسد و میوه‌های هدایت را به خلق عرضه می‌کند.

قبض و بسط: احوال متضاد

قبض و بسط، دو حال متضاد در سلوک هستند. قبض، حال انقباض و تنگنای روحی است که سالک را به صبر و توکل دعوت می‌کند، چونان زمستانی سرد که درخت را به استقامت می‌خواند. بسط، حال انبساط و گشایش است که قلب سالک را به شکر و سپاس وا می‌دارد، مانند بهاری که گل‌ها را به شکوفایی می‌رساند. این دو حال، سالک را در مسیر تخلق به اخلاق الهی پرورش می‌دهند.

سکر و صحو: فنا و بقا

سکر، حالت مستی و فنا در حق است که سالک در آن از خود بی‌خود می‌شود، چونان غواصی که در اقیانوس حق غرق می‌گردد. صحو، هوشیاری پس از فناست که سالک با بقا در حق، به خلق بازمی‌گردد تا نور هدایت را بتاباند. این دو مقام، چونان دو بال پرنده، سالک را به پرواز در آسمان عرفان قادر می‌سازند.

اتصال و انفصال: وحدت و بازگشت

اتصال، اتحاد کامل با حق است که به وحدت باطنی می‌رسد، مانند قطره‌ای که به دریا می‌پیوندد. انفصال، جدایی ظاهری از حق برای هدایت خلق است، در حالی که باطن سالک همچنان متصل به حق می‌ماند، چونان ستاره‌ای که در روز از نظر غایب است، اما نورش در شب آشکار می‌شود. این دو مقام، کمال حق را در سالک به ظهور می‌رسانند.

درنگ: اتصال، سالک را به وحدت باطنی با حق می‌رساند، و انفصال، او را برای دستگیری خلق به خلق بازمی‌گرداند.

جمع‌بندی بخش دوم

باب‌های ده‌گانه حقائق، مراتب رؤیت و وصول به حقیقت را از مکاشفه تا اتصال و انفصال ترسیم می‌کنند. این مقامات، سالک را از شهود ناپایدار به وحدت باطنی و سپس هدایت خلق رهنمون می‌سازند. هر باب، چونان گوهری در اقیانوس معرفت، از حقیقت را به سالک نشان می‌دهد و او را به کمال سلوک هدایت می‌کند. این بخش، زمینه‌ساز درک عمیق‌تر نقش اولیا در هدایت خلق است.

بخش سوم: نقش اولیا در هدایت خلق

نبوت و وراثت: دو ظرف دستگیری

دستگیری خلق در دو ظرف انجام می‌شود: نبوت و وراثت. نبوت، هدایت به‌صورت مستقل است، مانند چشمه‌ای که مستقیماً از کوه می‌جوشد. وراثت، هدایت تبعی است، مانند رودی که از چشمه سرچشمه می‌گیرد، مانند امامت یا فقاهت. آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره تأکید دارند که این دو ظرف، مظاهر ظهور حقائق در سلوک هستند و اولیای الهی را به هدایت خلق مکلف می‌کنند. در ظرف نبوت، انبیا به تشرین و تکوین هدایت می‌کنند، و در ظرف وراثت، اولیا به تبع انبیا، این نقش را ادامه می‌دهند.

نبوت: اصالت هدایت

نبوت، ظرف اصیل هدایت است که در آن، انبیا با اصطفاء و اجتباء الهی، حق را به خلق می‌رسانند. از مرحله تنزیل تا خاتمیت، انبیا چونان مشرق انوار، حقیقت را به بشریت عرضه کردند. آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید دارند که نبوت، نه‌تنها در تشریع، بلکه در تکوین نیز ادامه دارد، جایی که اوحدین از کملین به مقام انباء می‌رسند و در باطن خود، نور هدایت را دریافت می‌کنند.

وراثت: تداوم هدایت

وراثت، ظرف تداوم هدایت است که در آن، اولیا به تبع انبیا، خلق را هدایت می‌کنند. این ظرف، شامل امامت، خلافت و فقاهت است. آیت‌الله نکونام قدس‌سره با اشاره به حدیث «العلماء ورثة الأنبیاء»، تأکید دارند که فقها، به‌عنوان وراث انبیا ع، باید به هدایت مجهز باشند. این هدایت، نیازمند ملکه قدسیه، تقوی، طهارت باطنی و صافی دل است که فقها را به عدالت حقیقی رهنمون می‌سازد.

درنگ: نبوت و وراثت، دو ظرف هدایت خلق هستند که اولیا را به رساندن نور حقیقت به بشریت مکلف می‌کنند.

ملکه قدسی و عدالت حقیقی

فقاهت، علاوه بر علم و اصول فقهی، نیازمند ملکه قدسیه است که به معنای طهارت باطنی، تقوی و استحکام در برابر معاصی است. آیت‌الله نکونام با نقل از شهید ثانی تأکید دارند که فقها باید دلی صاف و آینه‌سان داشته باشند تا بتوانند دین خدا را حفظ کنند. عدالت حقیقی، فراتر از حسن ظاهر، به طهارت دل و استحکام باطنی وابسته است. حسن ظاهر، تنها نشانه‌ای از عدالت است، اما عدالت حقیقی، چونان گوهری است که در دل پاک می‌درخشد.

این تمایز، نقدی بر دیدگاه‌هایی است که عدالت را به حسن ظاهر تقلیل می‌دهند. آیت‌الله نکونام قدس‌سره هشدار می‌دهند که کسی که فاقد استحکام باطنی است، نمی‌توان دین خدا را به او سپرد. فقها باید، مانند اولیا، باطنی محکم داشته باشند تا در برابر معاصی و فتنت‌ها مقاوم باشند. این ملکه، مانند سپری است که فقها را در مسیر هدایت خلق حفظ می‌کند.

درنگ: ملکه قدسیه و عدالت حقیقی، فقها را از حسن ظاهر به طهارت باطنی و هدایت خلق رهنمون می‌سازند.

مثال موسی (ع): وصول به حقائق

قرآن کریم در آیه‌ای شروق به تجربه موسی (ع) در طلب رؤیت خدا اشاره می‌کند:

«فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ»

: «چون به هوش آمد، گفت: «پاکسبی تو، توبه کردم به سوی تو و من نخستین مؤمنانم» (الأعراف: ۱۴۳).

این آیه، به وصول موسی (ع) به حقائق پس از محو انیت او اشاره دارد. آیت‌الله نکونام توضیح می‌دهند که موسی، پس از افاقه، از خودیت خود توبه کرد و به مقام ایمان کامل رسید. این توبه، نشانه رهایی از انیت و وصول به شهود حقیقت است. موسی، چونان سالکی که از خود می‌میرد، به نور هدایت حقانی نائل شد و به رسالت برگزیده شد.

قرآن کریم می‌فرماید:

«يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَبِكَلَامِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ»

: «ای موسی، من تو را با پیام‌هایم و با گفت‌وگویم بر مردم برتری دادم، پس آنچه به تو عطا کردم بگیر و از سپاسگزاران باش» (الأعراف: ۱۴۴).

این آیه، به اصطفای موسی برای هدایت خلق اشاره دارد. او پس از دریافت حقائق، مأمور شد تا نور هدایت را به قوم خود منتقل کند. این مثال، نشان‌دهنده نقش اولیا در وصول به حقائق و سپس دستگیری خلق است.

اولیا و دریافت اسرار اسم «هادي»

اولیای الهی، با دریافت حقائق معارف و حکمت‌ها از اسم «هادی»، به هدایت خلق مجهز می‌شوند. آیت‌الله نکونام تأکید دارند که این اسرار، اولیا را به حقایق ربوبی مسلح می‌کند تا بتوانند خلق را به سوی حق هدایت کنند. این هدایت، در ظرف نبوت به‌صورت مستقل و در ظرف وراثت به‌صورت تبعی انجام می‌شود. اولیا، چونان آینه‌هایی زلال، انعکاس‌دهنده نور هدایت الهی هستند و خلق را به سوی تزکیه و معرفت رهنمون می‌سازند.

درنگ: اولی با دریافت اسرار اسم «هادی»، به هدایت خلق در ظرف نبوت یا وراثت مجهز می‌شوند.

جمع‌بندی بخش سوم

اولیای الهی، در ظرف نبوت و وراثت، به هدایت خلق می‌پردازند. نبوت، اصالت هدایت، و وراثت، تداوم آن را تضمین می‌کند. فقها، به‌عنوان وراث انبیا، نیازمند ملکه قدسیه و عدالت حقیقی هستند تا بتوانند دین خدا را حفظ کنند. مثال موسی (ع)، نشان‌دهنده وصول به حقائق و سپس رسالت هدایت است. دریافت اسرار اسم «هادی»، اولیا را به ابزارهای هدایت خلق مجهز می‌سازد. این بخش، چونان گوهری در اقیانوس معرفت، نقش اولیا را در سلوک و هدایت خلق ترسیم می‌کند.

بخش چهارم: اوصاف و احوال اولیا در مقام حق

تخلق به اخلاق الله

سالک در مقام حقائق، به تخلق به اخلاق الهی نائل می‌شود. آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید دارند که او دیگر خلق را با چشم خدا می‌بیند و همه را عیال‌الله می‌داند. این نگاه، چونان نسیمی الهی، کینه و خودخواهی را از دل او می‌زدایت و قلبش را به مهر و شفقت می‌آراید. او در این مقام، چنان از خود رها شده است که حتی در برابر آسیب، به فکر دشمن است، مانند حضرت علی (ع) که با قاتل خود، ابن ملجم، با محبت رفتار کرد.

درنگ: سالک در مقام حقائق، با تخلق به اخلاق الله، خلق را با چشم احدیت می‌بیند و از کینه و خودخواهی رها می‌شود.

دل دریایی و صافی

دل اولیا در مقام حق، به دریایی مانند است که از هر آلودگی مصون می‌ماند. آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید دارند که خداوند، کمالات و صفات خود را به دل‌های آلوده منتقل نمی‌کند. دل اولیا، چونان آینه‌ای صاف، آماده دریافت حقائق ربوبی است. این صافی، نتیجه فنای از خود و اتصال به حق است که قلب را از هر زنگار نفسانی پاک می‌کند.

مسامره: گفت‌وگوی شبانه با حق

مسامره، گفت‌وگوی شبانه با خدا در دل خلوت است. آیت‌الله نکونام قدس‌سره بیان می‌کنند که ولی عارف، شب را به خواب نمی‌گذراند، بلکه در آن به زمزمه و مکاشفه با حق می‌پردازد. شب، چونان زمانی مقدس، فرصت دریافت الهامات الهی را فراهم می‌کند. این حالت، نشانه‌ای از وصول به مقام حقائق است که سالک در آن، با زمزای قلب، به شهود حقیقت نائل می‌شود.

درنگ: مسامره، گفت‌وگوی شبانه با خدا، نشانه وصول به مقام حقائق و دریافت الهامات الهی است.

رؤیت حقیقت بدون چشم ظاهر

در مقام حقائق، سالک به رؤیت حقیقت بدون چشم ظاهر نائل می‌شود. آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید دارند که او برای دیدن، محتاج چشم و برای شنیدن، نیازمند گوش نیست. این رؤیت، چونان شهودی باطنی است که سال را را از محدودیت‌های ظاهری آزاد می‌کند. او با چشم دل، حقیقت را می‌بیند و با گوش جان، کلام حق را می‌شنود.

جمع‌بندی بخش چهارم

اولیا در مقام حقائق، با تخلق به اخلاق الله، دلی دریایی و صاف، و گفت‌وگوی شبانه با حق، به کمال شهود می‌رسند. آن‌ها بدون چشم ظاهر، حقیقت را می‌بینند و خلق را با مهر الهی هدایت می‌کنند. رفتار حضرت علی (ع) با ابن ملجم، نمونه‌ای عینی از این مقام است که شفقت و صافی دل را نشان می‌دهد. این بخش، چونان آینه‌ای زلال، اوصاف اولیا را در پرتو حقیقت ترسیم می‌کند.

بخش پنجم: چالش‌ها و الزامات سلوک در مقام حقائق

ضرورت اعتقادات، اخلاق و احکام

سلوک در مقام حقائق، نیازمند اصلاح اعتقادات، اخلاق و احکام است. آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید دارند که سالک ابتدا باید اعتقاداتش را استوار کند، سپس به تهذیب اخلاق بپردازد و در نهایت، احکام و اعمال صالح را به جا آورد. بدون اعتقادات صحیح و اخلاق سالم، اعمال صالح بی‌ثمر خواهند بود. این مراحل، چونان پایه‌های بنایی هستند که سالک را به سوی کمال هدایت می‌کنند.

درنگ: سلوک در مقام حقائق، نیازمند اصلاح اعتقادات، تهذیب اخلاق و انجام احکام صالح است.

اجتماعیات و سیاست مدن

در عصر حاضر، سالک علاوه بر اعتقادات، اخلاق و احکام، نیازمند سیاست مدن و اجتماعیات است. آیت‌الله نکونام قدس‌سره هشدار می‌دهند که بدون فهم اجتماعی و سیاسی، سالک ممکن است در جامعه آسیب‌پذیر شود. فقه، خود شامل سیاست و اجتماعیات است و فقها را به درک عمیق مسائل اجتماعی مکلف می‌کند. این فهم، چونان سپری است که سالک را در برابر فتنه‌های اجتماعی حفظ می‌کند.

خطر ادعای بی‌اساس

آیت‌الله نکونام قدس‌سره با نقد ادعاهای بی‌پایه در حوزه عرفان و فقاهت، تأکید می‌کنند که مدعیان باید با درس، بحث، تحقیق و ارائه آثار علمی، صدق ادعای خود را نشان دهند. ادعای ارثی یا موروثی، بدون پشتوانه علمی و عملی، چونان بادی است که گوهری را به همراه نمی‌آورد. سالک باید به جای ادعا، در مسیر تحقیق و هدایت خلق گام بردارد.

درنگ: ادعای عرفانی یا فقاهی بدون پشایت علمی و عملی، بی‌ارزش است و سالک باید با تحقیق و هدایت خلق، صدق خود را نشان دهد.

الگوی اولیا: صفا و بی‌ادعایی

آیت‌الله نکونام قدس با اشاره به وصیت مرحوم فیض کاشانی، که از ساخت گنبد بر قبر خود جلوگیری کرد، تأکید دارند که اولیا از ادعا و خودنمایی پرهیز می‌کنند. صفا و خلوص، چونان گوهری است که در دل اولیا می‌درخشد و آن‌ها را از هرگونه دلبستگی به ظواهر دنیوی آزاد می‌کند. این صفا، نشانه‌ای از وصول به مقام حقائق است.

جمع‌بندی بخش پنجم

سلوک در مقام حقائق، نیازمند اصلاح اعتقادات، اخلاق، احکام و فهم اجتماعی است. ادعاهای بی‌پایه، مانع سلوک هستند و سالک باید با تحقیق و هدایت، صدق خود را نشان دهد. الگوی اولیا، مانند فیض کاشانی، صفا و بی‌ادعایی است که آن‌ها را به کمال حق می‌رساند. این بخش، چون هشداری است که سالک را به سوی خلوص و هدایت هدایت می‌کند.

فرجام‌سخن

قسم الحقائق، منزلتی والا در سلوک عرفانی است که سالک را به اقیانوس بی‌کران شهود و وصول به حقیقت هدایت می‌کند. این مقام، با باب‌های ده‌گانه خود، مراتب رؤیت را از مکاشفه تا اتصال و انفصال ترسیم می‌کند. تمکین، به‌عنوان پلی میان ولایت و حقائق، سالک را به سفر من الحق فی الحق و سپس دستگیری خلق رهنمون می‌سازد. اولیای الهی، در ظرف نبوت و وراثت، با دریافت اسرار اسم «هادی»، خلق را به سوی حق هدایت می‌کنند. دل آن‌ها، چون دریایی صاف، از هر آلودگی مصون است و با مسامره شبانه، به شهود حقیقت نائل می‌شوند. چالش‌های سلوک، از ادعای بی‌پایه تا فقدان اجتماعیات، با تحقیق، صفا و تهذیب باطن قابل عبورند. درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چون چراغی در راه، این مسیر را روشن کرده است. این نوشتار، مانند ساحلی زلال، تلاش دارد تا مفاهیم عرفانی را در قالبی علمی و فاخر برای پژوهشگران ارائه دهد.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده