در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 571

متن درس

 

باب المکاشفه: تأملاتی در مراتب شهود عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۷۱)

دیباچه

در ساحت عرفان اسلامی، «منازل السائرین» چونان مشعلی فروزان، راهنمای سالکان طریق حقیقت است. این اثر گران‌سنگ، که در آن مراتب سلوک به سوی حق با دقتی بی‌نظیر ترسیم شده، از جمله منابعی است که سالکان را به سوی فهم عمیق و شهود باطنی رهنمون می‌سازد. در این نوشتار، باب المکاشفه، به‌عنوان یکی از منازل بنیادین سلوک، با تمرکز بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۵۷۱، مورد بازنویسی علمی و آکادمیک قرار گرفته است.

بخش یکم: تبیین مراتب باب الحقائق و جایگاه مکاشفه

مکاشفه، مشاهده و معاینه: مراتب رؤیت باطنی

در ساحت عرفان نظری، باب الحقائق به‌عنوان یکی از ارکان اصلی سلوک، سه مقام بنیادین را در بر می‌گیرد: مکاشفه، مشاهده و معاینه. این سه مقام، چونان مراتب نردبانی آسمانی، سالک را به سوی شهود حقیقت هدایت می‌کنند. مکاشفه، به‌منزله رؤیتی باطنی از دور، چونان نظاره‌ای است که از پس پرده‌ای نازک به حقیقت می‌نگرد. مشاهده، گامی فراتر نهاده و رؤیتی نزدیک‌تر و بی‌واسطه‌تر را رقم می‌زند، گویی سالک در این مقام، پرده‌ها را کنار زده و به آستان حقیقت نزدیک‌تر شده است. معاینه، اما، اوج این مراتب است؛ رؤیتی تمام و کامل، که در آن هیچ فاصله‌ای میان سالک و حقیقت باقی نمی‌ماند، چونان آینه‌ای که حقیقت را بی‌هیچ حجابی بازمی‌تاباند.

این سه مقام، هرچند در ذات خویش به رؤیت و شهود بازمی‌گردند، از حیث خصوصیات و مراتب متمایزند. مکاشفه، چونان طلوع نخستین نور حقیقت در قلب سالک است؛ مشاهده، درخشش این نور در تمامی وجود اوست؛ و معاینه، غرق شدن در اقیانوس بی‌کران حقیقت است. این مراتب، به‌گونه‌ای مترتب بر یکدیگرند که هر یک، مقدمه‌ای برای دیگری است و سالک را به سوی کمال شهود رهنمون می‌سازد.

درنگ: مکاشفه، مشاهده و معاینه، سه مرتبه مترتب در باب الحقائق‌اند که هر یک، درجاتی از شهود حقیقت را نمایان می‌سازند. این مراتب، چونان پله‌های نردبانی الهی، سالک را از رؤیت باطنی به شهود بی‌واسطه هدایت می‌کنند.

بخش دوم: درجه سوم مکاشفه و ویژگی‌های آن

مکاشفه عینی: شهود بی‌واسطه حقیقت

در میان درجات مکاشفه، درجه سوم چونان قله‌ای رفیع می‌درخشد که سالک در آن به شهود عینی حقیقت نائل می‌شود. این مکاشفه، نه مبتنی بر علم است که حجابی بر معلوم می‌افکند، و نه وابسته به حال است که به تناوب و ناپایداری گرفتار است. مکاشفه عینی، چونان رودی زلال، عاری از هرگونه نشانه لذت نفسانی، توقف یا تلوین است. در این مقام، سالک از بند هرگونه حجاب، انقطاع یا تأثیرات نفسانی رها شده و به شهودی بی‌واسطه دست می‌یابد.

مکاشفه عینی، گویی آیینه‌ای است که حقیقت را بی‌هیچ غباری بازمی‌تاباند. در این مقام، سالک نه خود را می‌بیند و نه به لذت‌های نفسانی دل می‌بندد؛ بلکه در اقیانوس شهود حق غرق شده و از هرگونه تلوین و رنگ‌پذیری نفس آزاد می‌گردد. این رهایی، چونان پر کشیدن پرنده‌ای از قفس تنگ نفس است که به سوی آسمان بی‌کران حقیقت پرواز می‌کند.

درنگ: مکاشفه عینی، اوج مقام مکاشفه است که در آن، سالک از حجاب علم، تناوب حال و لذت نفسانی رها شده و به شهود بی‌واسطه حقیقت نائل می‌گردد.

تمایز مکاشفه عینی با مکاشفه علمی و حالی

مکاشفه عینی، در تمایز آشکار با مکاشفه علمی و حالی، چونان ستاره‌ای در آسمان عرفان می‌درخشد. مکاشفه علمی، گرفتار حجاب علم است؛ علمی که به دلیل ماهیت ذهنی و کلی خود، چونان پرده‌ای مانع شهود مستقیم حقیقت می‌شود. در عرفان، معرفت، که امری جزئی و حقیقی است، بر علم، که کلی و ذهنی است، برتری دارد. مکاشفه حالی نیز، به دلیل وابستگی به حالات نفسانی و تناوب آن‌ها، ناپایدار است و سالک را در نوسانات حال گرفتار می‌سازد. اما مکاشفه عینی، فراتر از این محدودیت‌ها، شهود مستقیم حقیقت را به ارمغان می‌آورد.

تفاوت این مراتب، چونان تفاوت میان نظاره از پشت پنجره‌ای غبارآلود (مکاشفه علمی)، نظاره در لحظه‌ای گذرا از پس پرده‌ای نازک (مکاشفه حالی)، و ایستادن در برابر آفتاب حقیقت بی‌هیچ مانعی (مکاشفه عینی) است. در این مقام، سالک از هرگونه حجاب و انقطاع رها شده و به وحدت با حقیقت می‌رسد.

بخش سوم: رهایی از حجاب و تلوین در مکاشفه عینی

محو لذت نفسانی و تلوین

در درجه سوم مکاشفه، سالک به مقامی می‌رسد که هیچ نشانه‌ای از لذت نفسانی یا تلوین در او باقی نمی‌ماند. لذت نفسانی، چونان سایه‌ای است که در درجات پایین‌تر مکاشفه، به دلیل باقی ماندن بقایای نفس، بر قلب سالک می‌افتد. اما در مکاشفه عینی، این سایه محو شده و سالک در نور حقیقت غرق می‌گردد. تلوین، که رنگ‌پذیری نفس در برابر حالات متغیر است، نیز در این مقام از میان می‌رود. سالک در این مرحله، خود را نمی‌بیند و در شهود حق فانی می‌شود، گویی چون قطره‌ای در اقیانوس بی‌کران الهی حل شده است.

این رهایی، چونان رهایی پرنده‌ای است که از بند قفس آزاد شده و در آسمان بی‌انتهای حقیقت به پرواز درمی‌آید. در این مقام، هیچ اثری از توقف، اضطراب یا انقطاع باقی نمی‌ماند و سالک به تمکین و اقتدار بر نفس دست می‌یابد.

درنگ: در مکاشفه عینی، لذت نفسانی و تلوین محو شده و سالک، با رهایی از نفس، به تمکین و اقتدار در شهود حقیقت دست می‌یابد.

تمکین و اقتدار در شهود

صاحب مکاشفه در درجه سوم، که به مشاهده می‌رسد، صاحب تمکین است؛ مقامی که در آن، نفس کاملاً رام شده و سالک از هرگونه تلوین و توقف آزاد می‌گردد. این تمکین، چونان تاجی است بر سر سالک که او را به اقتدار بر نفس و رهایی از هرگونه تأثیرات نفسانی یا خارجی آراسته می‌سازد. در این مقام، سالک خود را نمی‌بیند، بلکه در شهود حق چنان مستغرق است که گویی وجود خویش را به کلی فراموش کرده و در نور الهی فانی شده است.

این اقتدار، چونان مهار کردن اسبی سرکش است که سالک را به سوی مقصد نهایی، یعنی مشاهده بی‌واسطه حقیقت، هدایت می‌کند. در این مقام، هیچ اثری از بقایای نفس یا لذت‌های نفسانی باقی نمی‌ماند و سالک به وصول عینی نائل می‌شود.

بخش چهارم: غایت مکاشفه و پیوند با مشاهده

مشاهده: اوج شهود بی‌واسطه

غایت درجه سوم مکاشفه، ورود به مقام مشاهده است؛ مقامی که در آن، شهود کامل و بی‌واسطه حقیقت محقق می‌شود. مشاهده، چونان رسیدن به قله‌ای است که سالک پس از عبور از گردنه‌های مکاشفه، در آن به نظاره بی‌مانع حقیقت می‌نشیند. در این مقام، هیچ حجاب، انقطاع یا تزلزلی وجود ندارد و سالک در نور دائمی حق غرق می‌شود.

این مقام، چونان آینه‌ای است که حقیقت را بی‌هیچ غباری بازمی‌تاباند. سالک در این مرحله، به رؤیتی پایدار و بی‌انقطاع دست می‌یابد که عاری از هرگونه اضطراب یا توقف است. مشاهده، مقصد نهایی مکاشفه است که سالک را به وحدت با حقیقت رهنمون می‌سازد.

درنگ: غایت مکاشفه عینی، مشاهده است؛ مقامی که در آن، سالک به شهود بی‌واسطه و دائمی حقیقت نائل می‌شود و از هرگونه حجاب و تزلزل رها می‌گردد.

بخش پنجم: نقد و تحلیل آیه محوری

آیه سوره ق و نقد کاربرد آن

در درس‌گفتار، به آیه‌ای از سوره ق اشاره شده است که فرموده است:

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ

(: بی‌گمان در این، یادکرده‌ای است برای کسی که دل دارد یا گوش فرادهد و او شاهد است). این آیه (ق: ۳۷) به تذکر و آگاهی برای دو گروه اشاره دارد: کسانی که صاحب قلب‌اند، یعنی دارای عقل و بصیرت، و کسانی که گوش شنوا دارند و شاهدند.

با این حال، درس‌گفتار نقدی دقیق بر کاربرد این آیه برای مقام مشاهده وارد می‌سازد. در قرآن کریم، واژه «شهید» در این آیه به رؤیت حسی اشاره دارد، نه شهود باطنی که در عرفان مورد نظر است. از این‌رو، استفاده از این آیه برای تبیین مقام مشاهده، که شهودی باطنی و بی‌واسطه است، نادرست دانسته شده است. این نقد، چونان چراغی است که راه تفسیر دقیق و متناسب آیات قرآن کریم را در بستر عرفان روشن می‌سازد.

تمایز شهادت و یقین در عرفان

در عرفان اسلامی، تمایز میان شهادت و یقین، چونان خطی روشن میان دو ساحت معرفتی ترسیم شده است. شهادت، به رؤیت حسی وابسته است؛ گویی نظاره‌ای است که با چشم سر به حقیقت می‌نگرد. اما یقین، که در عرفان به شهود باطنی اشاره دارد، فراتر از حواس ظاهری است و با قلب و بصیرت درونی محقق می‌شود. از این‌رو، کاربرد واژه «شهید» در آیه مذکور، که به رؤیت حسی اشاره دارد، با مقام مشاهده، که شهودی باطنی است، تناسبی ندارد.

این تمایز، چونان تفکیک میان نور شمع و نور خورشید است؛ شمع، روشنایی محدود و گذرایی دارد، اما خورشید، نوری فراگیر و پایدار است که تمامی زوایا را روشن می‌سازد. شهود عرفانی، در این معنا، نوری خورشیدسان است که قلب سالک را به تمامی در بر می‌گیرد.

درنگ: شهادت در قرآن کریم به رؤیت حسی اشاره دارد، در حالی که مشاهده در عرفان، شهود باطنی است. این تمایز، بر لزوم دقت در تفسیر آیات در بستر عرفانی تأکید می‌کند.

بخش ششم: نقش سوره ق در فهم مقامات عرفانی

اهمیت سوره ق و حروف مقطعه

سوره ق، که با حروف مقطعه «ق» آغاز می‌شود، چونان گوهری درخشان در قرآن کریم می‌درخشد. حروف مقطعه، به دلیل نورانیت و رازآمیزی خاص خود، نشانه‌ای از عظمت و اهتمام ویژه این سوره‌اند. این سوره، با تبیین حقایق عالم، بهشت، جهنم و تذکر الهی، بستری برای تأمل در مقامات عرفانی فراهم می‌آورد. درس‌گفتار بر این نکته تأکید دارد که سوره‌های دارای حروف مقطعه، چونان دروازه‌هایی به سوی فهم حقایق الهی‌اند که سالک را به تأمل و تذکر دعوت می‌کنند.

این سوره، چونان آیینه‌ای است که حقایق دنیا و آخرت، زمین و آسمان، و بهشت و جهنم را در برابر چشمان سالک قرار می‌دهد. تذکر و آگاهی‌بخشی این سوره، سالک را به سوی معرفت و شهود هدایت می‌کند و او را از غفلت به سوی بیداری می‌راند.

درنگ: سوره ق، با حروف مقطعه و تأکید بر تذکر و آگاهی، بستری برای فهم حقایق عرفانی و هدایت سالک به سوی شهود فراهم می‌آورد.

جمع‌بندی

باب المکاشفه، به‌عنوان یکی از منازل بنیادین در «منازل السائرین»، دریچه‌ای است به سوی شهود حقیقت. درجه سوم مکاشفه، که اوج این مقام و پلی به سوی مشاهده است، سالک را از حجاب علم، تناوب حال، لذت نفسانی و تلوین رها ساخته و به شهود بی‌واسطه حقیقت رهنمون می‌سازد. این مقام، چونان قله‌ای است که سالک پس از عبور از گردنه‌های دشوار سلوک، در آن به نظاره نور دائمی حق می‌نشیند. نقد دقیق کاربرد آیه سوره ق، بر اهمیت تفسیر آیات قرآن کریم در بستر عرفانی تأکید دارد و تمایز میان شهادت حسی و شهود باطنی را روشن می‌سازد. سوره ق، با حروف مقطعه و تذکرات عمیق خود، بستری برای فهم این مقامات فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی

 

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده