متن درس
منازل السائرین: عیان حقیقت در مقام مشاهدة معاینة
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۷۴)
دیباچه
سلوک عرفانی، سفری است از ظواهر وجود به سوی باطن حقیقت، جایی که سالک، چونان پرندهای سبکبال، از قفس کثرت رها شده و به وحدت ذات الهی میرسد. درسگفتار حاضر، برگرفته از جلسه ۵۷۴ منازل السائرین، به تبیین مقام مشاهدة معاینة، بهعنوان یکی از مراتب والای سلوک عرفانی، میپردازد. این مقام، که در آن سالک به عیان حق دست مییابد، منزلگاهی است که حبال شواهد قطع میشود، نعوت قدسی الهی بر سالک پوشیده میگردد، و زبان اشارات به خاموشی میگراید.
بخش نخست: تبیین مشاهدة معاینة و تمایز آن از معرفت
تعریف مشاهدة معاینة
مشاهدة معاینة، چونان آینهای صیقلیافته، حقیقت الهی را بیحجاب به سالک نشان میدهد. این مقام، که در مرتبه دوم شهود قرار دارد، سالک را به عیان حق میرساند، جایی که ریسمانهای شواهد (حبال الشواهد) قطع میشود، صفات قدسی الهی بر او پوشیده میگردد، و زبان اشارات، چونان پرندهای بیآواز، به خاموشی مینشیند. برخلاف شهود معرفتی، که با انقطاع و انفصال همراه است، مشاهدة معاینة از این محدودیتها مبراست. سالک در این مقام، دائمالصفات و دائمالأحوال است، چونان ستارهای که در آسمان وحدت، بیفروغ و افول میدرخشد.
تمایز مشاهدة معاینة از مشاهدة معرفتی
مشاهدة معرفتی، چونان پلی است که سالک را به سوی حق هدایت میکند، اما این پل، به دلیل وجود بعد و انفصال، ناپایدار است. معرفت، هرچند دریچهای به سوی حقیقت میگشاید، خود حجابی است که سالک را از قرب کامل بازمیدارد. در مقابل، مشاهدة معاینة، چونان رسیدن به ساحل وحدت، سالک را از هرگونه بعد و فاصله رها میسازد. این مقام، به دلیل ثبات و استقرار، فراتر از معرفت است و سالک را به اتصال دائم با حق میرساند. قرآن کریم، در اشاره به محدودیت معرفت در برابر شهود، میفرماید:
﴿وَمَا أَدْرَاكَ مَا [مطلب حذف شد] : «و تو چه دانی که علیین چیست؟»
این آیه، بر ناتوانی معرفت در برابر حقیقت متعالی تأکید دارد، حقیقتی که تنها در مقام معاینة به عیان دیده میشود.
درنگ: مشاهدة معاینة، مقام عیان حق است که سالک را از انقطاع و انفصال معرفتی رها ساخته و به ثبات در قرب الهی میرساند. این مقام، با قطع حبال شواهد، تلبس به نعوت قدسی، و خاموشی اشارات همراه است. |
قطع حبال شواهد
شواهد، چونان ریسمانهایی هستند که سالک را، مانند طالب گنجی در تاریکی، به سوی مطلوب میکشانند. این ریسمانها، که به بوارق و لوایح الهی تشبیه شدهاند، نشانههایی رحمانیاند که صحت مسیر سلوک را تأیید میکنند. اما در مقام مشاهدة معاینة، این ریسمانها قطع میشوند، زیرا سالک به غایت قرب رسیده و دیگر نیازی به واسطههای شهود ندارد. عیان، ظرف قرب است که در آن، مفهوم بعد محو میشود و سالک، چونان ماهی در اقیانوس وحدت، با حق یکی میگردد.
شواهد بهمثابه بوارق و لوایح
بوارق و لوایح، چونان جرقههای نوری از حضرة وجود الهی، بر دل سالک میتابند و او را از صحت مسیرش آگاه میسازند. این شواهد، برخلاف حالات نفسانی یا شیطانی، رحمانیاند و از نور حق سرچشمه میگیرند. سالک، با دیدن این انوار، چونان مسافری خسته که به نشانهای از مقصد میرسد، نیرویی تازه برای ادامه سلوک مییابد. اما در مقام معاینة، این نشانهها کنار میروند، زیرا سالک به خود مقصد رسیده است.
جمعبندی بخش نخست
مشاهدة معاینة، مقامی است که سالک را به عیان حق میرساند و از محدودیتهای معرفتی، چون انقطاع و انفصال، رها میسازد. قطع حبال شواهد، نشانه وصول به قرب کامل است، جایی که بوارق و لوایح، هرچند هدایتگر، دیگر ضرورتی ندارند. این مقام، با ثبات و استقرار، سالک را به اتصال دائم با حق هدایت میکند و بنیانی برای فهم عمیقتر تلبس به نعوت الهی فراهم میسازد.
بخش دوم: تلبس به نعوت قدسی و حفظ عبودیت
تلبس به نعوت الهی
در مقام مشاهدة معاینة، سالک به نعوت قدسی الهی متلبس میشود، چونان که خلعتهای شاهی بر تن کند. این تلبس، فراتر از تخلق به اخلاق الهی است؛ تخلق، همگونی با صفات الهی است، اما تلبس، تحقق عینی این صفات در وجود سالک است. صفاتی چون قوت، غیرت، لطافت، رحمانیت، جباریت، و قهاریت الهی در او تجلی مییابد، بهگونهای که سالک، در ظرف ناسوت، حقنما میشود. او، چونان آینهای که نور خورشید را بازمیتاباند، صفات الهی را در خود متجلی میسازد، اما همچنان در مرتبه عبودیت باقی میماند.
نعوت القدس و صفات سلبيه
نعوت القدس، به صفاتی چون احدیت، سبوحیت، و قدوس اطلاق میشود که بیانگر طهارت و نزاهت ذات الهی از کثرت و تعدد هستند. اما در تفسیر این نعوت بهعنوان صفات صرفاً سلبيه، خطایی رخ داده است. صفت سلام، که در دعاها و آیات قرآنی، مانند «السَّلَامُ مِنْكَ السَّلَامُ وَلَكَ السَّلَامُ»، بهصورت ایجابی به کار رفته، نمیتواند صرفاً سلبي تلقی شود. این نکته، بر ضرورت دقت در تفسیر صفات الهی تأکید دارد، زیرا نعوت قدسی، نه تنها سلب کثرت، بلکه جلای نفس و حقبینی را نیز به سالک عطا میکنند.
درنگ: تلبس به نعوت قدسی در مشاهدة معاینة، تحقق عینی صفات الهی در وجود سالک است. این صفات، خلعتهای الهیاند که نشانه بقای پس از فنای صفات خلقی و حفظ عبودیت در برابر حقاند. |
خلعتهای الهی و بقای عبودیت
تلبس به نعوت قدسی، چونان پوشیدن خلعتهای الهی است که پس از فنای صفات خلقی، در مقام بقای سالک به او عطا میشود. این خلعتها، که با رقم حق مزیناند، دلالت بر اختصاص سالک به حق دارند، مانند خلعتی که سلطان به نزدیکان خود میبخشد. سالک، با این خلعتها، به عبادت حق بالحق نائل میشود، اما باید آگاه باشد که این صفات، عاریتیاند و ذاتی او نیستند. او، چونان مهمانی در بارگاه الهی، باید رسوم عبودیت را حفظ کند و از ادعای مالکیت این خلعتها بپرهیزد.
خطر شطح و اهمیت عبودیت
خطر شطح، چونان سایهای تاریک، سالک را در مقام معاینة تهدید میکند. اگر سالک گمان کند که نعوت الهی ذاتی او هستند و عبودیت خود را فراموش نماید، دچار شطح شده و کمالش به نقص بدل میشود. عبودیت، ذاتی سالک است، اما نعوت ربوبیت، عاریتی و غیرذاتیاند. سالک باید، چونان بندهای فروتن، همواره حقالحقی را در دل نگه دارد و بداند که همه کمالات از حق است. این آگاهی، او را از افول و غرور نجات میدهد.
جمعبندی بخش دوم
تلبس به نعوت قدسی، نشانهای از بقای سالک پس از فناست، اما این تلبس، باید با حفظ عبودیت همراه باشد. خلعتهای الهی، که در مقام معاینة به سالک عطا میشوند، او را به عبادت حق بالحق رهنمون میسازند، اما خطر شطح، سالک را از ادعای مالکیت این صفات برحذر میدارد. نعوت قدسی، نه تنها سلب کثرت، بلکه جلای نفس و حقبینی را به سالک میبخشند، و عبودیت، کلید حفظ این مقام والاست.
بخش سوم: خاموشی اشارات و حضرة احدیت
خاموشی زبان اشارات
در مقام مشاهدة معاینة، زبان اشارات، چونان شمعی در برابر آفتاب، به خاموشی میگراید. اشارات، که به ظرف اسماء و صفات تعلق دارند، در حضرة ذات الهی، که مقام احدیت است، بیمعنا میشوند. در این مقام، کثرت و تعدد محو میگردد و زبان، ناتوان از بیان، به گنگی و لالی میرسد. قرآن کریم، در توصیف این حال، میفرماید:
﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ [مطلب حذف شد] : «چیزى مانند او نیست.»
این آیه، بر نزاهت ذات الهی از هرگونه تشبیه و اشاره تأکید دارد، حاکی از آن است که در حضرة احدیت، زبان اشارات فرومیماند.
حضرة احدیت و فقدان کثرت
حضرة احدیت، مقام جمع و فردانیت است، جایی که هیچگونه تثنیه، تثلیث، یا کثرتی وجود ندارد. در این مقام، اشاره، که به مشیر، مشارٌ به، و واسطه نیاز دارد، بیمعنا میشود. سالک، چونان قطرهای که در اقیانوس وحدت حل شده، از هرگونه دوگانگی رها میشود و به وحدت کامل با ذات الهی میرسد. این مقام، اوج مشاهدة معاینة است، جایی که در آن، جز ذات، چیزی نیست.
استعاره لسان برای اشاره
استعاره لسان برای اشاره، چونان تلاشی است برای بیان حقیقت با زبان ناطق، اما در حضرة احدیت، این نطق به گنگی بازمیگردد. اشاره، که در معنای نطق و بیان به کار رفته، در مقام وحدت، که هیچ دوگانگی وجود ندارد، منتفی میشود. سالک، در این مقام، نه به اشاره نیاز دارد و نه به نطق، زیرا به عیان حقیقت رسیده است. این خاموشی، نشانهای از ورود به حضری است که زبان بشری در برابر عظمتش ناتوان است.
درنگ: در حضرة احدیت، زبان اشارات خاموش میشود، زیرا این مقام، فرای از کثرت و تعدد است. مشاهدة معاینة، سالک را به وحدت ذات الهی میرساند، جایی که اشاره و نطق بیمعنا میگردند. |
جمعبندی بخش سوم
خاموشی زبان اشارات در مقام مشاهدة معاینة، نشانهای از ورود به حضرة احدیت است، مقامی که در آن، کثرت و تعدد محو شده و سالک به وحدت کامل میرسد. استعاره لسان برای اشاره، تلاشی ناکام برای بیان حقیقت در این مقام است، زیرا ذات الهی، فراتر از هرگونه نطق و اشاره است. این مباحث، جایگاه والای معاینة را در سلسله مراتب عرفانی نشان میدهند و راه را برای تأمل در عظمت حضرة حق هموار میسازند.
نتیجهگیری کلی
منازل السائرین، چونان نقشهای آسمانی، مسیر سالک را از کثرت به وحدت روشن میکند. درسگفتار حاضر، با تبیین مقام مشاهدة معاینة، سالک را به عیان حقیقت حق هدایت میکند، جایی که حبال شواهد قطع، نعوت قدسی پوشیده، و زبان اشارات خاموش میشود. این مقام، فراتر از مشاهدة معرفتی، سالک را به ثبات در قرب الهی میرساند، اما حفظ عبودیت و پرهیز از شطح، شرط بقای در این مقام است. تلبس به خلعتهای الهی، نشانه بقای پس از فناست، اما این خلعتها، عاریتیاند و سالک را به عبادت حق بالحق دعوت میکنند. حضرة احدیت، اوج این سلوک است، جایی که کثرت محو و وحدت آشکار میشود.
با نظارت صادق خادمی |