در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 580

متن درس

 

منازل السائرین: تبیین حیات در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۵۸۰)

مقدمه: حیات، دروازه‌ای به سوی کمال الهی

در مسیر سلوک عرفانی، مفهوم حیات به مثابه دریچه‌ای است که سالک را از ظلمات جهل به سوی نور معرفت رهنمون می‌سازد. این مفهوم، که در چارچوب منازل السائرین به عنوان یکی از بنیادی‌ترین مراتب سلوک پس از مقام معاینه بررسی می‌شود، فراتر از حیات ناسوتی و جسمانی، به حیات معرفتی و معنوی اشاره دارد. حیات در این معنا، نه تنها صفتی الهی و مادر سایر صفات خداوندی است، بلکه ظرف تحقق تمامی کمالات وجودی و معرفتی به شمار می‌رود.

حیات، چونان جویباری زلال، از سرچشمه وجود الهی سرچشمه می‌گیرد و عالم را با نور خود سیراب می‌سازد. این مفهوم، که در متون عرفانی به مثابه پلی میان وجود طبیعی و وجود معنوی ترسیم شده، سالک را از کرانه‌های حیات دنیوی به سوی ساحل بی‌کران حیات طیبه هدایت می‌کند. در این مسیر، مراتب سه‌گانه علم، جمع، و وجود، چونان پله‌هایی است که سالک را به سوی قله کمال وجودی بالا می‌برد.

بخش نخست: حیات، صفت اعلای الهی و ظرف کمالات

حیات به مثابه مادر صفات الهی

در عرفان اسلامی، حیات به عنوان صفتی بنیادین و مادر سایر اسماء و صفات الهی معرفی می‌شود. این صفت، که علم و قدرت از آن منشعب می‌گردند، ظرف تحقق تمامی کمالات الهی است. به تعبیری، حیات چونان بستری است که سایر صفات در آن جریان می‌یابند و بدون آن، هیچ صفتی نمی‌تواند به ظهور رسد. کل عالم، جلوه‌ای از حیات حق تعالی است و این حیات، مرتبه‌ای والا از کمال را نمایندگی می‌کند.

درنگ: حیات، به عنوان صفت اعلای الهی، ظرف تحقق علم و قدرت است و کل عالم، جلوه‌ای از این حیات بی‌کران به شمار می‌رود.

این دیدگاه، که ریشه در حکمت عرفانی دارد، حیات را نه تنها به مثابه وجود طبیعی، بلکه به عنوان مبنای وجودی و معرفتی کل هستی معرفی می‌کند. در این معنا، حیات الهی چونان خورشیدی است که پرتوهایش، تمامی موجودات را روشن می‌سازد و به آن‌ها امکان ظهور و کمال می‌بخشد.

تمایز حیات ناسوتی و حیات معرفتی

حیات در قرآن کریم به مراتب گوناگونی اشاره دارد: از حیات دنیوی و ناسوتی تا حیات طیبه و حیات جاودانه‌ای که به «الذی لا یموت» تعبیر شده است. حیات ناسوتی، که حیات عام و مشترک میان تمامی موجودات است، در سلوک عرفانی مورد توجه نیست. این حیات، که مؤمن و کافر هر دو در آن شریک‌اند، به دلیل عمومیت و عدم ارتباط با تقرب به حق، از دایره سلوک خارج است. در مقابل، حیات معرفتی، که از طریق علم و معرفت به حق تحقق می‌یابد، محور اصلی سلوک عرفانی است.

درنگ: حیات ناسوتی، حیات عام است که برای همه موجودات مشترک است، اما حیات معرفتی، که از طریق علم به حق حاصل می‌شود، ظرف سلوک و تقرب به خداوند است.

این تمایز، چونان خطی است که میان ظاهر و باطن عالم کشیده شده و سالک را از غرق شدن در ظواهر دنیوی به سوی عمق معانی معنوی رهنمون می‌سازد. حیات ناسوتی، چونان پوسته‌ای است که حیات معرفتی، گوهر درونی آن را تشکیل می‌دهد.

بخش دوم: مراتب حیات در سلوک عرفانی

ساختار سه‌گانه حیات: علم، جمع، و وجود

در منازل السائرین، حیات در سلوک به سه مرتبه کلی تقسیم می‌شود: علم، جمع، و وجود. هر یک از این مراتب، خود به سه زیرمرتبه تقسیم می‌گردد که در مجموع، نه مرتبه حیات را تشکیل می‌دهند. این ساختار نظام‌مند، چونان نقشه‌ای است که مسیر سلوک را برای سالک ترسیم می‌کند و او را از مبدأ جهل به سوی مقصد معرفت و اتحاد با حق هدایت می‌نماید.

مرتبه علم، به عنوان پایه این سلسله‌مراتب، نقطه آغاز سلوک است. این مرتبه، که با حیات معرفتی آغاز می‌شود، سالک را از تاریکی جهل به سوی روشنایی علم رهنمون می‌سازد. مراتب جمع و وجود، که پس از علم می‌آیند، مراحل پیشرفته‌تری از سلوک را نمایندگی می‌کنند و سالک را به سوی وحدت وجودی با حق تعالی می‌برند.

درنگ: حیات در سلوک عرفانی به سه مرتبه علم، جمع، و وجود تقسیم می‌شود که هر یک، سه زیرمرتبه دارند و در مجموع، نه مرتبه حیات را تشکیل می‌دهند.

مرتبه علم و سه نفس آن: خوف، رجاء، و محبت

در مرتبه علم، حیات به سه نفس تقسیم می‌شود: نفس خوف، نفس رجاء، و نفس محبت. این سه نفس، چونان سه منزلگاه در مسیر سلوک‌اند که سالک را از ترس الهی به امید رحمت و نهایتاً به عشق بی‌کران حق تعالی می‌رسانند.

نفس خوف: سالک در آغاز سلوک، با مواجهه با آیات و بیانات الهی، به خوف از حق می‌رسد. این خوف، نه ترسی از عذاب جسمانی، بلکه آگاهی عمیق از عظمت و جبروت الهی است که قلب سالک را بیدار می‌کند. آیات وعید و تهدید، چونان آینه‌ای است که فاصله وجودی سالک با حق را به او نشان می‌دهد و او را به سوی اصلاح نفس و تقرب به حق سوق می‌دهد.

نفس رجاء: پس از خوف، سالک که از درک عظمت الهی ناآرام شده، به رجاء روی می‌آورد. این رجاء، امیدی معرفتی است که با تکیه بر آیات رحمت و لطف الهی، آرامش را به دل سالک بازمی‌گرداند. رجاء، چونان نسیمی است که پس از طوفان خوف، قلب سالک را نوازش می‌دهد و او را برای ورود به مرتبه محبت آماده می‌سازد.

نفس محبت: در مرتبه سوم، خوف و رجاء جای خود را به محبت الهی می‌دهند. این محبت، که دوسویه است، در آیه ﴿يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ﴾ (سوره مائده، آیه ۵۴، : «او آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند») تجلی می‌یابد. محبت، چونان قله‌ای است که سالک پس از پیمودن دره‌های خوف و رجاء به آن می‌رسد و در آن، به اتحاد وجودی با حق نائل می‌گردد.

درنگ: مرتبه علم در حیات سلوکی به سه نفس خوف، رجاء، و محبت تقسیم می‌شود که سالک را از جهل به معرفت و از ناآرامی به رضا هدایت می‌کنند.

بخش سوم: تبیین آیات قرآنی در حیات سلوکی

آیه حیات و نور: تمایز حیات ناسوتی و معرفتی

یکی از آیات کلیدی که در درس‌گفتار مورد بحث قرار گرفته، آیه ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ﴾ (سوره انعام، آیه ۱۲۲، : «آيا كسى كه مرده بود و ما او را زنده كرديم و براى او نورى قرار داديم كه در ميان مردم با آن راه برود») است. این آیه، به تمایز میان حیات ناسوتی و حیات معرفتی اشاره دارد. بخش نخست آیه، یعنی «أو من کان میتاً فأحییناه»، به حیات عام و ناسوتی اشاره دارد که برای همه موجودات مشترک است. اما بخش دوم، یعنی «وجعلنا له نوراً یمشی به فی الناس»، به حیات معرفتی و سلوکی مرتبط است که مختص سالکان راه حق است.

این نور، که به علم هدایتگر تعبیر شده، چونان چراغی است که مسیر سالک را در میان ظلمات جهل روشن می‌سازد. کافر، هرچند در حیات ناسوتی شریک است، از این نور محروم است و در تاریکی غفلت باقی می‌ماند. این تمایز، چونان خطی است که میان مؤمن و کافر کشیده شده و سالک را از غرق شدن در ظواهر دنیوی بازمی‌دارد.

درنگ: آیه ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ﴾ تمایز میان حیات ناسوتی و معرفتی را نشان می‌دهد؛ نور معرفت، مختص سالکان است و کافران از آن محروم‌اند.

نقش علم به عنوان نور هدایتگر

علم حقیقی، نوری است که خداوند در قلب سالک قرار می‌دهد: «العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء». این علم، که سالک را در میان مردم هدایت می‌کند، از ظلمات جهل به سوی روشنایی معرفت می‌برد. علمی که راه نمی‌برد، از نظر قرآن کریم علم نیست، بلکه صرفاً دانش ظاهری و اصطلاحی است. علم حقیقی، چونان کلیدی است که قفل‌های جهل را می‌گشاید و قلب سالک را به سوی حرکت در مسیر حق سوق می‌دهد.

درنگ: علم حقیقی، نوری است که قلب را زنده می‌کند و سالک را از جهل به سوی معرفت هدایت می‌نماید.

بخش چهارم: نفس‌های حیات و تخلق به حقایق الهی

نفس خوف و مواعید الهی

نفس خوف، علمی است که به مواعید الهی، یعنی وعید، تهدید، و ترهیب، مرتبط است. این علم، سالک را با عذاب‌ها، دوری از حق، و هجران الهی مواجه می‌کند. خوف در اینجا، نه ترسی ساده‌لوحانه، بلکه درک عمیقی از جبروت الهی است که سالک را از غفلت بیدار می‌کند. این تخلق به مواعید الهی، به معنای تجسم این حقایق در وجود سالک است، نه صرف حفظ آیات و روایات.

سالک در این مرحله، چونان مسافری است که در برابر عظمت کوه‌های جبروت الهی ایستاده و از شکوه آن به لرزه درمی‌آید. این لرزه، نه از سر وحشت، بلکه از سر آگاهی است که او را به سوی اصلاح نفس و تقرب به حق هدایت می‌کند.

درنگ: نفس خوف، با تخلق به مواعید الهی، سالک را از غفلت بیدار می‌کند و به سوی اصلاح نفس هدایت می‌نماید.

نفس رجاء و وعده‌های الهی

نفس رجاء، علمی است که به وعده‌های الهی، بهشت، نعمت‌ها، و قرب به حق مرتبط است. سالک پس از ناآرامی ناشی از خوف، به رجاء روی می‌آورد و با تکیه بر آیات رحمت و لطف الهی، آرامش می‌یابد. این رجاء، امیدی معرفتی است که از درک عمیق وعده‌های الهی ناشی می‌شود. سالک در این مرحله، چونان درختی است که پس از طوفان، در زیر نور خورشید رحمت الهی به آرامش می‌رسد و شاخ و برگش به سوی آسمان معرفت می‌گسترد.

درنگ: نفس رجاء، با تخلق به وعده‌های الهی، آرامش را به دل سالک بازمی‌گرداند و او را برای محبت آماده می‌سازد.

نفس محبت و آیات عشق الهی

نفس محبت، علمی است که به آیات و روایات مرتبط با محبت، شوق، و اراده الهی پیوند دارد. آیاتی چون ﴿يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ﴾ (سوره مائده، آیه ۵۴) و ﴿الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ﴾ (سوره بقره، آیه ۱۶۵، : «و كسانى كه ايمان آورده‌اند، خدا را سخت دوست دارند») این مرحله را تبیین می‌کنند. محبت در این مرتبه، نتیجه اذن الهی است و سالک را به اتحاد وجودی با حق می‌رساند.

محبت، چونان دری است که سالک از آن به باغ بی‌کران رضوان الهی وارد می‌شود. این محبت دوسویه است: خداوند سالک را دوست دارد و سالک نیز خداوند را دوست می‌دارد. این رابطه، نتیجه اذن الهی است که قلب سالک را به نور محبت روشن می‌سازد.

درنگ: نفس محبت، با تخلق به آیات و روایات محبت، سالک را به اتحاد با حق و مقام رضا هدایت می‌کند.

بخش پنجم: نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

مفهوم حیات در منازل السائرین، چونان مشعلی است که مسیر سلوک عرفانی را روشن می‌سازد. این حیات، که فراتر از حیات ناسوتی و در قالب مراتب علم، جمع، و وجود تجلی می‌یابد، سالک را از ظلمات جهل به سوی نور معرفت و از ناآرامی خوف به سوی آرامش رجاء و نهایتاً به قله محبت الهی هدایت می‌کند. آیات قرآن کریم، به‌ویژه ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ﴾ و ﴿يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ﴾، به عنوان چراغ‌های راهنما، نقش نور معرفت و محبت الهی را در این مسیر برجسته می‌سازند.

مراتب سه‌گانه خوف، رجاء، و محبت، چونان سه منزلگاه در مسیر سلوک‌اند که سالک را از آگاهی به عظمت الهی به سوی امید به رحمت و نهایتاً به عشق بی‌کران حق تعالی می‌رسانند. این مسیر، که با تخلق به حقایق الهی و درونی‌سازی معارف قرآنی شکل می‌گیرد، سالک را به سوی کمال وجودی و اتحاد با حق هدایت می‌کند. این تبیین، با حفظ وفاداری به درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، مسیری روشن و نظام‌مند برای پژوهشگران و سالکان راه حق فراهم می‌آورد.

با نظارت صادق خادمی

 

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده