در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 600

متن درس





کتاب منازل السائرین: باب الاتصال

کتاب منازل السائرین: تأملاتی در باب الاتصال

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۰۰)

مقدمه

در مسیر سلوک عرفانی، باب الاتصال از جمله منازل والای کتاب منازل السائرین است که سالک را به وصول به ذات حق و رهایی از تعلقات نفسانی و اسمائی رهنمون می‌سازد. این مقام، به‌ویژه در درجه دوم خود، یعنی اتصال الشهود، منزلتی است که سالک را از اعتلال، استدلال و شتات اسرار اسمائی آزاد کرده و به شهود بی‌واسطه ذات الهی هدایت می‌کند. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۶۰۰، با تکیه بر آیات قرآن کریم، به‌ویژه آیه ۲۶ سوره آل‌عمران، و با بهره‌گیری از تحلیل‌های عمیق عرفانی، به تبیین این مقام والا می‌پردازد.

بخش اول: تبیین مفهوم اتصال و جایگاه آن در سلوک عرفانی

اتصال: مرتبه‌ای متعالی در سیر و سلوک

اتصال، به‌عنوان یکی از منازل والای سلوک عرفانی، سالک را به قله‌ای رفیع هدایت می‌کند که در آن، از هرگونه تعلق نفسانی و رسوم ظاهری رها می‌شود. این مقام، فراتر از مفاهیم عامیانه‌ای چون حلول و اتحاد است که گاه به دست عوام افتاده و با سوءتفاهم همراه می‌شود. عوام، چه محبان جاهل و چه مخالفان نادان، به دلیل فقدان فهم عمیق، این الفاظ را یا به کفر نسبت می‌دهند یا به معانی سطحی و مادّی فرومی‌کاهند. اتصال، برخلاف تصورات جسمانی، به معنای پیوند روحی و معرفتی با ذات حق است که در آن، سالک از هرگونه اعتلال و تعلق رها می‌شود.

درنگ: اتصال، منزلتی والاست که سالک را از تعلقات نفسانی و رسوم ظاهری رها کرده و به پیوند بی‌واسطه با ذات حق رهنمون می‌سازد.

این مقام، مانند دریایی بی‌کران است که سالک در آن غرق حقیقت می‌شود، نه در امواج رسوم و تعلقات. سالک در این منزل، از هرگونه منیت و تمالک نفسانی آزاد شده و به ظرفی از کمال می‌رسد که در آن، تنها حق را می‌بیند و با او محشور می‌شود.

سوءتفاهم‌های عامیانه در فهم اتصال

متأسفانه، الفاظ عرفانی چون اتصال، گاه به دست دو گروه از عوام می‌افتد: گروهی که با جهل، آن را به حلول و اتحاد مادّی فرومی‌کاهند و گروهی دیگر که با نادانی، هرگونه سخن از این مقامات را کفر و نجاست می‌خوانند. هر دو گروه، به دلیل فقدان معرفت، از درک معانی عمیق عرفانی محرومند. اتصال، نه پیوندی جسمانی است و نه مفهومی عامیانه، بلکه مقامی است که در آن، سالک از هرگونه رسم و قانون ظاهری رها شده و به ذات حق متصل می‌شود.

درنگ: اتصال، فراتر از فهم عامیانه، پیوندی روحی و معرفتی با ذات حق است که از سوءتفاهم‌های عوام مصون است.

این سوءتفاهم، مانند غباری است که بر آینه حقیقت نشسته و مانع از دیدن نور الهی می‌شود. سالک عارف، با زدودن این غبار، به روشنی شهود حق می‌رسد و از تعابیر نادرست عوام فاصله می‌گیرد.

بخش دوم: اتصال الشهود: درجه دوم باب الاتصال

تعریف اتصال الشهود

اتصال الشهود، درجه دوم باب الاتصال، سالک را به مرتبه‌ای هدایت می‌کند که در آن، از سه مانع اصلی رها می‌شود: اعتلال (تعلقات نفسانی و رسوم)، استدلال (حجاب علم)، و شتات اسرار اسمائی (تعدد و تضاد تجلیات اسماء). در این مقام، سالک خود را به ذات حق متصل می‌بیند و از هرگونه واسطه، حتی کمالاتی چون اخلاص، آزاد می‌شود.

درنگ: اتصال الشهود، سالک را از اعتلال، استدلال و شتات اسرار اسمائی رها کرده و به شهود بی‌واسطه ذات حق می‌رساند.

این مقام، مانند پرنده‌ای است که از قفس رسوم و تعلقات رها شده و در آسمان بی‌کران ذات حق به پرواز درمی‌آید. سالک در این منزل، نه تنها از تعلقات نفسانی، بلکه از هرگونه قانون و میزان ظاهری آزاد می‌شود و به خیررسانی بی‌حساب می‌رسد.

خلاص من الاعتلال: رهایی از رسوم و تعلقات

اعتلال، به معنای تعلق به رسوم، قوانین ظاهری و محاسبات نفسانی است. سالک در اتصال الشهود، از این اعتلال خلاص شده و حتی از کمالاتی چون اخلاص، که خود نوعی طلب نفسانی است، رها می‌شود. در این مقام، سالک به جای تکیه بر میزان و عدالت، به امتنان و ولایت می‌رسد و به همه، چه دوست و چه دشمن، خیر می‌رساند.

رفتار حضرت امام حسین (ع) در ظهر عاشورا، نمونه‌ای بارز از این مقام است. ایشان در برابر بدی‌ها نه نفرین کردند و نه آزرده شدند، بلکه با امتنان و خیررسانی، از هرگونه اعتلال نفسانی رها بودند. این رهایی، مانند کوزه‌ای است که از هوای نفسانی خالی شده و آماده پر شدن از آب حیات الهی است.

درنگ: خلاص من الاعتلال، سالک را از رسوم و تعلقات نفسانی، حتی اخلاص، رها کرده و به خیررسانی بی‌حساب هدایت می‌کند.

بی‌نیازی از استدلال: رفع حجاب علم

در اتصال الشهود، سالک از استدلال و علم که خود حجابی بر شهود است، بی‌نیاز می‌شود. علم، گرچه در مراحل اولیه سلوک راهگشاست، در این مقام به مانعی تبدیل می‌شود که شهود بی‌واسطه آن را زایل می‌کند. سالک در این منزل، به جای تکیه بر استدلال، به شهود مستقیم ذات حق می‌رسد.

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ

این آیه از سوره آل‌عمران (آیه ۲۶، : «بگو: بارالها، تویی که فرمانروایی را به هر که بخواهی می‌دهی و از هر که بخواهی بازمی‌ستانی»)، بر مشیت بی‌حساب الهی تأکید دارد که سالک را از تکیه بر محاسبات استدلالی بازمی‌دارد و به تسلیم کامل هدایت می‌کند.

درنگ: بی‌نیازی از استدلال، سالک را از حجاب علم رها کرده و به شهود بی‌واسطه ذات حق رهنمون می‌سازد.

سقوط شتات الأسرار: رفع تعدد اسمائی

شتات اسرار اسمائی، به معنای تعدد و تضاد ظهورات اسماء الهی، مانند جمال و جلال، قهر و لطف، در اتصال الشهود ساقط می‌شود. سالک از حضرة الاسمائیة، که با تعدد و تحير همراه است، به حضرة الذات ترقی می‌کند و با ذات حق محشور می‌شود.

این ترقی، مانند گذر از جنگلی پر از درختان گوناگون به دشتی یکپارچه و بی‌کران است که در آن، تنها وحدت ذات حق دیده می‌شود. سالک در این مقام، از تحير ناشی از اسماء رها شده و به وحدت ذاتی می‌رسد.

درنگ: سقوط شتات الأسرار، سالک را از تعدد و تحير اسمائی به وحدت ذاتی و شهود بی‌واسطه ذات حق هدایت می‌کند.

بخش سوم: خلاص از اخلاص و کمال نفسانی

در اتصال الشهود، حتی اخلاص، که در مراحل اولیه سلوک کمال محسوب می‌شود، به مثابه نقص تلقی شده و سالک از آن خلاص می‌شود. اخلاص، گرچه از ریا و نفاق پاک است، همچنان طلب نفسانی است که در این مقام زایل می‌شود. سالک در این منزل، به مقام «الاخلاص هو الخلاص» می‌رسد، گویی که تیر خلاص به نفس او خورده و از هرگونه منیت رها شده است.

درنگ: خلاص از اخلاص، سالک را از طلب نفسانی، حتی در قالب کمال، رها کرده و به مقام خلوص تام هدایت می‌کند.

این رهایی، مانند رودی است که از سنگ‌های مسیر خود آزاد شده و به دریای بی‌کران حق می‌پیوندد. سالک در این مقام، نه تنها از ریا و نفاق، بلکه از هرگونه طلب و تمالک نفسانی آزاد می‌شود.

بخش چهارم: محبت عام و خیررسانی بی‌حساب

محبت به همه: رهایی از انزجار

سالک در اتصال الشهود، به همه، چه اهل و چه نااهل، محبت می‌ورزد و از انزجار نسبت به بدکاران رها می‌شود. او بدی را از بدکار جدا می‌داند و به جای نفرت از نااهلان، به همه خیر می‌رساند. این محبت عام، نتیجه رهایی از رسوم و اعتلال است.

نمونه این مقام را در رفتار هابیل در برابر قابیل می‌توان دید که گفت: «اگر تو دستت را برای کشتن من دراز کنی، من دستم را برای کشتن تو دراز نمی‌کنم.» این رهایی از انزجار، مانند خورشیدی است که بر همه، چه نیکوکار و چه بدکار، نور می‌افشاند.

درنگ: محبت عام در اتصال الشهود، سالک را از انزجار نسبت به بدکاران رها کرده و به خیررسانی بی‌قیدوشرط هدایت می‌کند.

خیررسانی بی‌حساب: فراتر از میزان و عدالت

اولیای الهی در اتصال الشهود، از میزان و عدالت فراتر رفته و به امتنان و خیررسانی بی‌حساب می‌رسند. این مقام، با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

يُرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ

این آیه از سوره آل‌عمران (آیه ۳۷، : «به هر که بخواهد بی‌حساب روزی می‌دهد»)، نشان‌دهنده خیررسانی بی‌حساب اولیاست که از محاسبات نفسانی آزادند. سالک در این مقام، مانند جویباری است که بدون چشمداشت، به همه زمین‌ها حیات می‌بخشد.

درنگ: خیررسانی بی‌حساب، سالک را از محاسبات نفسانی و رسوم ظاهری آزاد کرده و به ایثار و امتنان هدایت می‌کند.

بخش پنجم: ترقی از واحدیت به احدیت

سالک در اتصال الشهود، از حضرة الواحدية، که با تعدد اسمائی همراه است، به حضرة الأحدية ترقی می‌کند. در این مقام، اسماء الهی دیگر کارگر نیستند و سالک با ذات حق محشور می‌شود. این ترقی، مانند صعود از کوهی پر از سنگلاخ به قله‌ای است که در آن، تنها افق بی‌کران حقیقت دیده می‌شود.

اشاره به این که «خلقت الأشیاء لأحبک وخلقتک لأجلی» (خداوند اشیاء را برای محبت به اولیا و اولیا را برای خود آفرید)، نشان‌دهنده اتصال مستقیم سالک به ذات حق است. در این مقام، سالک از تحير ناشی از تعدد اسماء رها شده و به وحدت ذاتی می‌رسد.

درنگ: ترقی از واحدیت به احدیت، سالک را از تحير اسمائی به شهود ذات حق و وحدت وجودی هدایت می‌کند.

بخش ششم: تمایز اسم و صفت در شتات اسرار

اسماء الهی، به لحاظ مفهومی و ظهوری، شتات و تعدد دارند، مانند جمال و جلال، قهر و لطف، اما به لحاظ ذاتی یکی‌اند. حقیقت اسم، صفت است، اما اسم با لحاظ ذات و صفت بدون آن است. برای مثال، وقتی گفته می‌شود «عادل»، همان عدل است، اما «عادل» با لحاظ ذات حق و «عدل» بدون آن است.

این تمایز، مانند تفاوت میان نوری است که از منشور می‌گذرد و به رنگ‌های گوناگون تجزیه می‌شود، اما در اصل، یک نور واحد است. در اتصال الشهود، سالک از این شتات مفهومی و ظهوری رها شده و به وحدت ذاتی می‌رسد.

درنگ: شتات اسمائی در اتصال الشهود ساقط شده و سالک به وحدت ذاتی اسماء و صفات در ذات حق می‌رسد.

مثال‌هایی چون ﴿يُعِزُّ مَنْ يَشَاءُ وَيُذِلُّ مَنْ يَشَاءُ﴾ (سوره آل‌عمران، آیه ۲۶، : «هر که را بخواهد عزت می‌دهد و هر که را بخواهد ذلیل می‌کند»)، نشان‌دهنده وحدت ذاتی این ظهورات متضاد است که در اتصال الشهود آشکار می‌شود.

بخش هفتم: معرفت مقدم بر عمل

در اتصال الشهود، معرفت بر عمل مقدم است، زیرا عمل قالب معرفت است و گاه بی‌عملی به وصول منجر می‌شود. اولیای الهی، با معرفت به حقیقت عالم، از محاسبات نفسانی و اعمال ظاهری رها می‌شوند. این معرفت، مانند کلیدی است که قفل‌های رسوم و تعلقات را می‌گشاید.

تأثیر دعا، نفرین، یا نگاه اولیا، که گاه شتر را در دیگ می‌کند یا انسان را به گور می‌برد، نشان‌دهنده قدرت معنوی معرفت در این مقام است. سالک در این منزل، از تکیه بر عمل آزاد شده و به شهود و تسلیم به مشیت الهی می‌رسد.

درنگ: معرفت در اتصال الشهود، بر عمل مقدم است و سالک را از تکیه بر اعمال ظاهری به شهود و تسلیم هدایت می‌کند.

بخش هشتم: تغییر دائمی هستی و غفلت انسان

هستی، به لحاظ ذاتی، صفتی و ظهوری، دائماً در حال تغییر است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:

كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ

این آیه از سوره الرحمن (آیه ۲۹، : «هر روز او در کاری است»)، بر تغییر دائمی هستی تأکید دارد. اما انسان غافل، این تغییرات را ثابت می‌بیند و از حقیقت عالم بی‌خبر است. اولیای الهی، با بصیرت به این حقیقت، لحظه‌ای از دعا و تسلیم غافل نمی‌شوند.

درنگ: غفلت انسان از تغییر دائمی هستی، مانع درک حقیقت است، اما اولیا با بصیرت، به تسلیم و توجه دائم به مشیت الهی می‌رسند.

این غفلت، مانند خوابی است که انسان را از بیداری حقیقت بازمی‌دارد. سالک در اتصال الشهود، با چشم بصیرت، این تغییرات را می‌بیند و از آرامش کاذب رسوم رها می‌شود.

بخش نهم: مشیت بی‌حساب الهی

مشیت الهی، که در قرآن کریم با عبارت «من تشاء» توصیف شده، فارغ از اکتساب و محاسبات انسانی است. توفیقات الهی، به دلخواه حق عطا و سلب می‌شوند، چنان‌که در آیه ۲۶ سوره آل‌عمران آمده است:

تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ

این آیه (: «فرمانروایی را به هر که بخواهی می‌دهی و از هر که بخواهی بازمی‌ستانی»)، نشان‌دهنده آن است که وصول به اتصال الشهود، نه با تلاش انسانی، بلکه با مشیت الهی ممکن است. سالک در این مقام، از تکیه بر محاسبات نفسانی بازمانده و به تسلیم کامل هدایت می‌شود.

درنگ: مشیت بی‌حساب الهی، سالک را از تکیه بر اکتساب و محاسبات انسانی به تسلیم کامل به اراده حق هدایت می‌کند.

بخش دهم: ایثار و خیررسانی اولیا

اولیای الهی در اتصال الشهود، مانند حق که بی‌حساب روزی می‌دهد، به همه خیر می‌رسانند. این خیررسانی، با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

يُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ

این آیه از سوره حشر (آیه ۹، : «دیگران را بر خود مقدم می‌دارند، هرچند خودشان نیازمند باشند»)، نشان‌دهنده ایثار اولیاست که حتی در تنگدستی، دیگران را بر خود مقدم می‌دارند. این ایثار، مانند درختی است که میوه‌های خود را بی‌چشمداشت به همه عرضه می‌کند.

درنگ: ایثار اولیا در اتصال الشهود، نتیجه رهایی از رسوم و محاسبات نفسانی است که به خیررسانی بی‌حساب منجر می‌شود.

جمع‌بندی

باب الاتصال، به‌ویژه در درجه دوم خود یعنی اتصال الشهود، سالک را به مرتبه‌ای والا هدایت می‌کند که در آن، از اعتلال، استدلال و شتات اسرار اسمائی رها شده و به شهود بی‌واسطه ذات حق می‌رسد. این مقام، با خلاص از حتی کمالاتی چون اخلاص، سالک را به خیررسانی بی‌حساب، محبت عام و وحدت ذاتی رهنمون می‌سازد. اولیای الهی، مانند حضرت امام حسین (ع)، در این منزل از محاسبات نفسانی و رسوم ظاهری آزاد شده و به همه، چه دوست و چه دشمن، خیر می‌رسانند. آیات قرآن کریم، به‌ویژه آیات ۲۶ سوره آل‌عمران، ۳۷ سوره آل‌عمران، ۹ سوره حشر و ۲۹ سوره الرحمن، مبنای قرآنی این مقام را فراهم می‌آورند.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده