در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 601

متن درس





باب الاتصال: فنای عبد و ظهور احدیت

باب الاتصال: فنای عبد و ظهور احدیت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۰۱)

دیباچه

باب الاتصال، به‌منزله یکی از مراتب متعالی سلوک عرفانی در منازل السائرین، سالک را به قله فنای عبد و بقای حق رهنمون می‌سازد. این مقام، که در مرتبه سوم آن، یعنی اتصال وجودی، به اوج خود می‌رسد، جایی است که غیریت و اثنینیت به‌کلی زایل شده و جز حق، هیچ چیز باقی نمی‌ماند. در درس‌گفتار جلسه ۶۰۱، با تکیه بر سخنان حکیمانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، این مقام عرفانی با استناد به آیات قرآن کریم، کلام حضرت امیرالمؤمنین (ع)، و اشارات شاعرانه تبیین شده است.

بخش اول: مفهوم اتصال و مراتب آن

تعریف اتصال و جایگاه آن در سلوک

اتصال، در عرفان اسلامی، به معنای رفع هرگونه جدایی و غیریت میان سالک و حق است. این مقام، که در اواخر سلوک عرفانی قرار دارد، سالک را از توهم وجود مستقل خویش رها ساخته و به وحدت با حق رهنمون می‌سازد. اتصال، نه به معنای پیوند دو موجود متمایز، بلکه به معنای فنای کامل عبد و ظهور تام حق است. این مقام، چونان آینه‌ای صیقل‌یافته، هیچ اثری از غیر حق را بازنمی‌تاباند و سالک را به شهود احدیت هدایت می‌کند.

درنگ: اتصال وجودی، غایت سلوک عرفانی است که با فنای عبد و بقای حق، غیریت و اثنینیت را به‌کلی زایل می‌سازد.

در این مقام، سالک به جایی می‌رسد که جز حق نمی‌بیند و خود را موهوم و فانی در وجود حق می‌یابد. این حقیقت، با استناد به کلام نورانی قرآن کریم روشن می‌شود:

﴿لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ۖ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ﴾
(سوره غافر، آیه ۱۶، : «امروز فرمانروایی از آنِ کیست؟ از آنِ خداوند یگانه چیره است»).

مراتب اتصال: اعتصامی، شهودی، وجودی

اتصال، در سه مرتبه اعتصامی، شهودی و وجودی تبیین شده است. اتصال اعتصامی، به معنای دفع غیریت و رفع توهم جدایی است، جایی که سالک از تردد و دوگانگی رها می‌شود. اتصال شهودی، وصول به شهود حق است، اما همچنان شاهد و شهود باقی می‌ماند، که خود نشانه‌ای از غیریت است. اما در اتصال وجودی، شاهد و شهود به‌کلی زایل شده و سالک در وجود حق فانی می‌گردد. این مرتبه، چونان رسیدن به اقیانوسی بی‌کران است که قطره وجود سالک در آن محو می‌شود.

تفاوت این مراتب، در شدت رفع غیریت و زوال اثنینیت است. در اتصال اعتصامی، سالک توهم غیریت را دفع می‌کند؛ در اتصال شهودی، به حق واصل می‌شود اما هنوز خود را شاهد می‌بیند؛ و در اتصال وجودی، هیچ اثری از عبدیت و غیریت باقی نمی‌ماند. این پیشرفت، چونان صعود از دامنه کوهی به قله‌ای رفیع است که در آن، جز نور حق چیزی دیده نمی‌شود.

بخش دوم: اتصال وجودی و ویژگی‌های آن

اتصال به معنای رفع اتصال

اتصال وجودی، برخلاف معنای ظاهری اتصال که پیوند دو چیز متمایز را تداعی می‌کند، به معنای رفع هرگونه اتصال و غیریت است. در این مقام، عبد به‌کلی فانی شده و حق به تمامی باقی می‌ماند. این رفع اتصال، چونان محو سایه در برابر نور خورشید است که هیچ اثری از آن باقی نمی‌ماند. سالک در این حالت، خود را موهوم و وجود خویش را خیالی می‌یابد و جز حق، هیچ واقعیتی نمی‌بیند.

درنگ: اتصال وجودی، رفع هرگونه غیریت و اثنینیت است که با فنای کامل عبد و بقای تام حق محقق می‌شود.

این مفهوم، با کلام حکیمانه حضرت امیرالمؤمنین (ع) روشن‌تر می‌شود: «صحو المعلوم مع محو الموهوم». در این کلام، صحو المعلوم به انکشاف تام حق و محو الموهوم به زوال توهم غیریت و عبدیت اشاره دارد. سالک در این مقام، چونان کسی است که از خواب خیال بیدار شده و جز حقیقت حق را نمی‌بیند.

فنای عبد و بقای حق

در اتصال وجودی، فنای عبد به معنای زوال توهم وجود مستقل اوست، نه امتزاج یا حلول در حق. این فناء، چونان محو قطره در دریا است که نه قطره باقی می‌ماند و نه دریا تغییر می‌یابد. بقای حق، ظهور احدیت اوست که از ازل تا ابد ثابت و سرمدی است. این حقیقت، با آیه شریفه قرآن کریم تأیید می‌شود:

﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ﴾
(سوره انفال، آیه ۱۷، : «و تو [تیر] نینداختی آنگاه که انداختی، بلکه خدا انداخت»).

این آیه، نفی فاعلیت عبد و اثبات فاعلیت حق را نشان می‌دهد، که در اتصال وجودی به اوج خود می‌رسد. سالک در این مقام، همه افعال و وجود خویش را به حق مستند می‌کند و خود را جز جلوه‌ای از او نمی‌بیند.

احدیت و فقدان نعت

مقام احدیت، عاری از هرگونه تعدد و اثنینیت است، لذا اتصال وجودی قابل توصیف با نعت یا صفت نیست. حق، سرمدی و باقی است، و فانی (عبد) اصلاً وجودی نداشته تا نعتی برایش متصور باشد. این فقدان نعت، چونان ناتوانی زبان از توصیف بی‌کرانگی اقیانوس است که هیچ واژه‌ای نمی‌تواند عظمت آن را دربرگیرد.

در این مقام، حتی لفظ «اتصال» نیز عاریتی است و تنها به‌عنوان اشاره‌ای گذرا به فنای عبد در حق به‌کار می‌رود. این محدودیت، بیانگر ناتوانی زبان ناسوتی در برابر حقایق متعالی است، چنان‌که در قرآن کریم نیز با الفاظی چون «کان الله علیما حکیما» به این محدودیت اشاره شده است.

بخش سوم: محدودیت‌های زبانی در بیان اتصال

ناتوانی الفاظ در توصیف احدیت

اتصال وجودی، به دلیل قرار گرفتن در مقام احدیت، فراتر از حدود زبان و ادراک بشری است. لفظ «اتصال»، چونان لباسی عاریتی، تنها برای اشاره به فنای عبد به‌کار می‌رود، اما نمی‌تواند حقیقت این مقام را به تمامی بیان کند. این محدودیت، چونان تلاش برای به بند کشیدن نور در کوزه‌ای گلی است که هرگز ممکن نیست.

درنگ: لفظ «اتصال» در مقام احدیت، عاریتی است و زبان ناسوتی از بیان حقیقت فنای عبد و ظهور حق عاجز است.

این ناتوانی، در اشارات شاعرانه نیز بازتاب یافته است: «لاترى الضّب بها ينحجر». این بیت، به وحدت کامل و فقدان هرگونه جدایی در مقام اتصال اشاره دارد، جایی که هیچ اثری از دوگانگی نیست. همچنین، عبارت «لمح اليه مشار» بیانگر آن است که این مقام تنها با نگاهی گذرا و اشاره‌ای ظریف قابل درک است، نه با توصیف کامل.

نقد مفاهیم حلول و اتحاد

مفاهیم حلول (امتزاج عبد با حق) و اتحاد (یکی شدن دو چیز) به دلیل دلالت بر اثنینیت و دوگانگی، در عرفان اسلامی مردودند. اتصال وجودی، نه حلول است و نه اتحاد، بلکه فنای عبد و ظهور حق است. این حقیقت، با کلام حضرت امیرالمؤمنین (ع) تأیید می‌شود: «داخل فى الاشياء لا بالممازجة، خارج عن الاشياء لا بالمفارقة». این کلام، حضور حق در اشیا را بدون امتزاج یا جدایی تبیین می‌کند.

نقد حلول و اتحاد، چونان رفع غبار از آینه حقیقت است که سوءتفاهم‌های فلسفی و عامیانه را از مفهوم توحید می‌زداید. سالک در اتصال وجودی، نه با حق یکی می‌شود و نه در او حلول می‌کند، بلکه توهم وجود خویش را زایل می‌بیند و جز حق نمی‌یابد.

بخش چهارم: پیوند اتصال با توحید و شهود

اتصال و توحید محض

اتصال وجودی، تحقق توحید محض است که در آن، هیچ اثری از شرک یا اثنینیت باقی نمی‌ماند. این مقام، جایی است که سالک به حقیقت «لا إله إلا الله» می‌رسد و جز حق، هیچ موجودی را واقعی نمی‌بیند. این توحید، با آیه شریفه قرآن کریم تأیید می‌شود:

﴿لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ۖ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ﴾
(سوره غافر، آیه ۱۶، : «امروز فرمانروایی از آنِ کیست؟ از آنِ خداوند یگانه چیره است»).

این آیه، زوال ادعای غیر حق و ظهور توحید محض را نشان می‌دهد، جایی که همه «من»‌ها و ادعاهای وجودی محو شده و تنها حق باقی می‌ماند. اولیاء خدا در این مقام، خود را فانی می‌یابند و با گفتن «لا حول ولا قوة إلا بالله» به این حقیقت شهادت می‌دهند.

صحو المعلوم و محو الموهوم

کلام حضرت امیرالمؤمنین (ع)، «صحو المعلوم مع محو الموهوم»، محور عرفانی اتصال وجودی است. صحو المعلوم، به انکشاف تام حق اشاره دارد، جایی که حقیقت الهی به تمامی آشکار می‌شود. محو الموهوم، زوال توهم غیریت و عبدیت است، جایی که سالک خود را خیالی و موهوم می‌بیند. این دو، چونان دو بال، سالک را به سوی شهود احدیت پرواز می‌دهند.

درنگ: صحو المعلوم و محو الموهوم، انکشاف حق و زوال توهم غیریت را در اتصال وجودی نشان می‌دهند.

این کلام، چونان چراغی است که راه سالک را در تاریکی توهم روشن می‌کند. در این مقام، سالک با شهود صفای حق، از هرگونه وهم و خیال رها شده و جز او چیزی نمی‌بیند.

بخش پنجم: اولیاء خدا و اتصال وجودی

فنای اولیاء در حق

اولیاء خدا در مقام اتصال وجودی، خود را فانی در حق می‌یابند و هیچ اثری از منیت و عبدیت در آن‌ها باقی نمی‌ماند. آن‌ها، چونان آینه‌ای صاف، تنها نور حق را بازمی‌تابانند و همه افعال و وجودشان را به او مستند می‌کنند. این حقیقت، با تمثیل زیبایی روشن می‌شود: چونان ستاره‌ای که در برابر خورشید محو می‌شود، اولیاء خدا نیز در برابر نور حق، وجود خویش را زایل می‌بینند.

این مقام، با اشاره به زندگی حضرت امیرالمؤمنین (ع) و دیگر اولیاء خدا تأیید می‌شود. آن‌ها در همه حالات، از عبادت تا جهاد، خود را در ید حق می‌دیدند و هیچ ادعای مستقلی نداشتند.

زوال منیت و ادعای وجود

در اتصال وجودی، اولیاء خدا از هرگونه منیت و ادعای وجود رها می‌شوند. این رهایی، چونان خلاصی از بندهای خیال است که سالک را به آزادی کامل در سایه حق می‌رساند. به تعبیر درس‌گفتار، در قیامت کبری، هنگامی که حق می‌پرسد «لمن الملك اليوم»، تنها او پاسخ می‌دهد «لله الواحد القهار»، زیرا غیر او هیچ ادعایی ندارد.

اولیاء خدا، پیش از قیامت، به این مقام می‌رسند و با گفتن «لا حول ولا قوة إلا بالله»، به زوال منیت خویش شهادت می‌دهند. این شهادت، چونان امضای توحید است که جز حق را به رسمیت نمی‌شناسد.

بخش ششم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

باب الاتصال، به‌ویژه در مرتبه اتصال وجودی، قله‌ای رفیع در سیر و سلوک عرفانی است که سالک را به فنای عبد و بقای حق رهنمون می‌سازد. این مقام، با رفع غیریت و اثنینیت، توحید محض را محقق می‌کند و سالک را به شهود احدیت هدایت می‌نماید. درس‌گفتار جلسه ۶۰۱، با تکیه بر آیات قرآن کریم، کلام حضرت امیرالمؤمنین (ع)، و اشارات شاعرانه، این حقیقت را به زیبایی تبیین کرده است. اتصال وجودی، نه حلول است و نه اتحاد، بلکه زوال توهم عبدیت و ظهور تام حق است. محدودیت زبان در بیان این مقام، از یک‌سو، و انکشاف حق و محو وهم از سوی دیگر، این مقام را به غایتی متعالی تبدیل کرده است.

این تبیین، با ادغام محتوای اصلی و تحلیل‌های تفصیلی، مسیری نظام‌مند برای فهم عمیق‌تر باب الاتصال ارائه می‌دهد. اولیاء خدا، که به این مقام رسیده‌اند، چونان مشعل‌هایی هستند که راه سالکان را به سوی توحید و احدیت روشن می‌کنند.

با نظارت صادق خادمی


فوتر بهینه‌شده