متن درس
کتاب منازل السائرین: تأملاتی در قسم النهایات و باب المعرفة
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۰۶)
مقدمه
قسم النهایات در کتاب شریف منازل السائرین، به عنوان واپسین منزلگاه سلوک عرفانی، به تبیین آثار، لوازم و کمالات وصول سالک به ذات حق پس از اتمام سیر الی الله میپردازد. این قسم، شامل ده باب معرفت، فناء، بقاء، تحقیق، تلبس، وجود، تجرید، تفرید، جمع و توحید است که هر یک، جلوهای از کمالات وجودی سالک را در پی وصول به حق آشکار میسازد. باب المعرفة، به عنوان دروازه این قسم، بر شناخت شهودی حق و ظهور آن در قلب سالک تأکید دارد، چنانکه در آیه شریفه قرآن کریم آمده است:
وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ
(سوره مائده، آیه ۸۳، : «و چون آنچه بر پیامبر نازل شده بشنوند، چشمانشان را میبینی که از اشک لبریز میشود، به سبب آنچه از حقیقت شناختهاند»). این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه ۶۰۶، با رویکردی علمی و تحلیلی، به تبیین قسم النهایات و باب المعرفة پرداخته و با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و مفاهیم عرفانی، این مقامات را به شکلی منسجم و عمیق تشریح میکند. با استفاده از تمثیلات فاخر و ساختار علمی، تلاش شده تا مفاهیم برای پژوهشگران و متخصصان حوزه عرفان اسلامی به گونهای روشن و جذاب ارائه شود.
بخش اول: ساختار سلوک عرفانی و جایگاه قسم النهایات
تقسیمبندی سلوک عرفانی
سلوک عرفانی در منازل السائرین به سه بخش اصلی تقسیم میشود: مبادی، متوسطات و نهایات. مبادی، مقدمات سلوکاند که سالک را برای ورود به مسیر آماده میسازند، مانند یقظه یا بیداری از خواب غفلت. این بیداری، گرچه شرط لازم سلوک است، اما خود سلوک نیست، زیرا ممکن است سالک بیدار شود، اما به حرکت در مسیر ادامه ندهد. متوسطات، به حقایق سلوک پرداخته و سالک را در مسیر کمال هدایت میکنند، در حالی که نهایات، آثار و کمالات وصول به حق را پس از اتمام سیر الی الله تبیین مینماید.
مبادی، مانند خاکی است که برای کشت آماده میشود، اما هنوز بذری در آن کاشته نشده است. نهایات، چون میوههای رسیدهای است که پس از طی مراحل رشد، از درخت سلوک چیده میشود.
تمایز انتباه و قیام
در مبادی سلوک، انتباه یا بیداری از خواب غفلت، مرحلهای غیرارادی است که ممکن است به قیام یا حرکت در مسیر سلوک منجر نشود. سالک ممکن است بیدار شود، اما در شک یا تردید بماند، یا حتی با آگاهی از حقیقت، توان حرکت نداشته باشد. این بیداری، مانند احساسی است که پیش از وقوع حادثهای بزرگ، مانند زایمان یا مرگ، در انسان پدید میآید، اما لزوماً به عمل یا حرکت منجر نمیشود.
این تمایز، مانند تفاوت میان بیدار شدن از خواب و برخاستن برای آغاز سفری پرمخاطره است. سالک بیدار، گاه در آستانه حرکت متوقف میشود، اما سالک قائم، گام در مسیر حقیقت مینهد.
بخش دوم: قسم النهایات و ابواب آن
ماهیت قسم النهایات
قسم النهایات، شامل ده باب معرفت، فناء، بقاء، تحقیق، تلبس، وجود، تجرید، تفرید، جمع و توحید است که به آثار و کمالات وصول سالک به حق پس از اتمام سلوک میپردازند. این ابواب، برخلاف مقامات سلوکی مانند انفصال که به محو سالک از خود منجر میشود، به نتایج وجودی و کمالات نهایی وصول به حق اشاره دارند. نهایات، نه تهمانده سلوک، بلکه قلههای کمال وجودیاند که سالک را به تحقق حقیقت الهی رهنمون میسازند.
نهایات، مانند آفتابی است که پس از سپری شدن شب سلوک، بر آسمان وجود سالک طلوع میکند و نور حقیقت را در همه ابعاد وجودش میگستراند.
ابواب قسم النهایات
ابواب قسم النهایات، هرکدام جلوهای از کمالات وجودی سالک را نشان میدهند:
- معرفت: شناخت شهودی حق و ظهور آن در قلب سالک.
- فناء: محو شدن در ذات حق و رهایی از منیت.
- بقاء: بقای به حق پس از فناء.
- تحقیق: تخلق به اخلاق الهی و تحقق حقیقت در وجود سالک.
- تلبس: پیچیدگیهای مسیر سلوک و تلبس به حقیقت وجود.
- وجود: ظهور وجودی سالک در پرتو حق.
- تجرد: رهایی از تعلقات غیرالهی.
- تفرید: یگانگی و رهایی از دوگانگی.
- جمع: اتحاد با حق و جمع شدن در ذات الهی.
- توحید: تحقق کامل وحدانیت و تلبس به حقیقت توحیدی.
این ابواب، مانند نردبانی هستند که سالک را از زمین تعلقات به آسمان حقیقت الهی میرسانند.
بخش سوم: باب المعرفة و معرفت شهودی
ماهیت معرفت در باب المعرفة
باب المعرفة، به عنوان اولین باب قسم النهایات، بر معرفت شهودی به حق و ظهور آن در قلب سالک تأکید دارد. این معرفت، نه شناخت نظری، بلکه شهودی است که قلب را به حضور پروردگار و رویت حق متصل میکند. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ
(سوره مائده، آیه ۸۳، : «و چون آنچه بر پیامبر نازل شده بشنوند، چشمانشان را میبینی که از اشک لبریز میشود، به سبب آنچه از حقیقت شناختهاند»). این آیه، معرفت را اصل و اشک را اثر آن میداند، چنانکه اشک، نتیجه لبریز شدن قلب از نور معرفت است.
این معرفت، مانند چشمهای است که از اعماق قلب سالک میجوشد و با اشکهای عرفانی، زمین وجودش را سیراب میکند.
تمایز معرفت از اثر آن
پرسش از استشهاد آیه مائده (آیه ۸۳) نشان میدهد که آیا معرفت یا اشک مورد تأکید است. پاسخ روشن است: معرفت، اصل است و اشک، اثر آن. معرفت شهودی، قلب سالک را به حق متصل میکند و اشک، نشانهای از این اتصال است. این تمایز، مانند تفاوت میان خورشید و پرتوهای آن است؛ خورشید، اصل نور است و پرتوها، اثر آن.
بخش چهارم: تمایز نهایات از مقامات سلوکی
نهایات، برخلاف مقامات سلوکی مانند انفصال که به محو سالک از خود منجر میشود، به آثار و کمالات پس از وصول به حق میپردازد. انفصال، آخرین مرز سلوک است که سالک را از حجاب خودی رها میکند، چنانکه حافظ میسراید: «تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز». اما نهایات، به ظهور کمالات الهی در وجود سالک، مانند معرفت، توحید و تخلق به اخلاق الهی، اشاره دارد.
این تمایز، مانند تفاوت میان راه و مقصد است؛ انفصال، راه رهایی از خود است، اما نهایات، مقصد تحقق حقیقت الهی در وجود سالک است.
بخش پنجم: مقایسه با اشارات ابنسینا
آثار عرفان در اشارات
در اشارات ابنسینا، در نمط دهم (اسرار الآیات)، آثار عرفان به امور ظاهری مانند اخبار از غیب، طیالارض، نخوردن و نخوابیدن محدود شده است. اما در منازل السائرین، نهایات به کمالات وجودی مانند معرفت، توحید و تخلق به اخلاق الهی اشاره دارد که عمیقتر و وجودیتر است. ابنسینا، گرچه عارف نبوده، اما عرفان را بهخوبی فهمیده و آثار آن را در حد کرامات ظاهری بیان کرده است.
این تفاوت، مانند تمایز میان گوهر و صدف است؛ اشارات، به صدف ظاهری عرفان پرداخته، اما منازل السائرین، گوهر وجودی آن را آشکار میسازد.
نقد کرامات ظاهری
کرامات ظاهری مانند طیالارض یا اخبار از غیب، غایت عرفان نیستند. یک مرتاض کافر نیز ممکن است ماهها غذا نخورد یا از غیب خبر دهد، اما این امور، فاقد ارزش عرفانیاند. در منازل السائرین، معرفت، توحید و انس با حق، اهداف اصلیاند، نه کرامات ظاهری که حتی مگس نیز «روی هوا راه میرود».
این نقد، مانند جداسازی سره از ناسره است؛ کرامات ظاهری، چون زرقوبرقی فریبندهاند، اما معرفت و توحید، گوهرهای ناب عرفاناند.
بخش ششم: نقش علماء در هدایت امتها
تفاوت علماء یهود و نصاری
علماء، به عنوان ظهور انبیاء، نقش کلیدی در هدایت امتها دارند. تفاوت میان علماء یهود (احبار، مظهر جلال و استکبار) و علماء نصاری (کشیشها و رهبانان، مظهر جمال و تواضع) ریشه در تفاوت انبیاء آنها دارد. حضرت موسی (ع)، مظهر جلال حق بود و امتش به استکبار گرایید، در حالی که حضرت عیسی (ع)، مظهر جمال حق بود و امتش به تواضع و محبت متمایل شد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ
(سوره مائده، آیه ۸۲، : «هرآینه دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود و مشرکان مییابی و نزدیکترینشان در دوستی به مؤمنان را کسانی مییابی که گفتند: ما نصاراییم»). این آیه، بر تأثیر عمیق علماء در شکلگیری رفتار امتها تأکید دارد.
تأثیر عالم بر جامعه
عالم، حتی بدون ابزارهای ظاهری مانند فیلم، میتواند جامعه را هدایت کند. ایثارگریهای ابتدای انقلاب ۵۷، نتیجه حضور طبیعی عالم بود که بدون نیاز به ابزارهای رسانهای، قلبها را به سوی حقیقت رهنمون ساخت. غفلت از نقش عالم، مانع پیشرفت جامعه است، زیرا عالم، ظهور حقیقت نبوی و ولایی است.
عالم، مانند چراغی است که در تاریکی جهل، راه را روشن میکند و بدون نیاز به زرقوبرق، قلبها را به سوی نور هدایت مینماید.
بخش هفتم: نقش ولایت در عرفان
ولایت، قلب عرفان است و حتی در میان برخی از اهل سنت که رنگ ولایی دارند، اثر خود را در سخنان عرفانی نزدیک به شیعه نشان میدهد. شافعیان و طوایف سنی ولایی، به دلیل تأثیر اولیاء خدا، به معرفت و انس با حق نزدیک شدهاند. این ولایت، مانند آبی است که زمین خشک را سیراب کرده و گلهای معرفت را در آن میرویاند.
بخش هشتم: معرفت و تخلق به اخلاق الهی
معرفت در باب المعرفة، به معنای تحقق به اخلاق الهی، حضور پروردگار و انس با حق و هستی است. این معرفت، سالک را به تلبس به حقیقت وجود و ظهورات الهی هدایت میکند. برخلاف کرامات ظاهری، معرفت، هدف اصلی عرفان است که سالک را به تحقق توحیدی و وحدانیت رهنمون میسازد.
این معرفت، مانند آینهای است که حقیقت الهی در آن منعکس شده و وجود سالک را به نور ربوبیت مزین میکند.
بخش نهم: نهایات و تحقق توحید
باب توحید در قسم النهایات، سالک را به تحقق کامل وحدانیت و تلبس به حقیقت توحیدی هدایت میکند. این توحید، نه صرف اعتقاد، بلکه تحقق وجودی است که سالک را به حوراء انسیه، یعنی حقیقتی الهی، تبدیل میکند. این مقام، مانند قلهای است که سالک پس از طی درههای سلوک، بر آن ایستاده و نور وحدت را در همه هستی مشاهده میکند.
جمعبندی
قسم النهایات در منازل السائرین، به عنوان واپسین مرحله سلوک عرفانی، به تبیین آثار و کمالات وصول به حق در ده باب معرفت، فناء، بقاء، تحقیق، تلبس، وجود، تجرید، تفرید، جمع و توحید میپردازد. باب المعرفة، با تأکید بر شناخت شهودی حق و ظهور آن در قلب سالک، دروازه این کمالات است که با استناد به آیه ۸۳ سوره مائده، معرفت را اصل و اشک را اثر آن میداند. برخلاف اشارات ابنسینا که آثار عرفان را به کرامات ظاهری محدود میکند، منازل السائرین بر کمالات وجودی مانند معرفت، توحید و تخلق به اخلاق الهی تأکید دارد. نقش علماء در هدایت امتها، بهویژه در تفاوت میان امت موسی و عیسی، و تأثیر ولایت در عرفان، نشاندهنده عمق و جامعیت این مقامات است.