در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 609

متن درس





کتاب منازل السائرین: باب المعرفة

منازل السائرین: تبیین مقام معرفت عامه در سلوک عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۰۹)

دیباچه

در منظومه عرفان اسلامی، «منازل السائرین» چونان نوری هدایتگر، سالکان را به سوی حقیقت رهنمون می‌شود. «باب المعرفة»، به‌عنوان دروازه‌ای متعالی در قسم النهایات این اثر، سالک را به ادراک صفات و نعوت الهی و تحقق یقین در قلبش دعوت می‌کند. این مقام، با تکیه بر وصول تشریعی از طریق کتب آسمانی و وصول تکوینی از رهگذر شهود موجودات، قلب و عقل سالک را به نور معرفت شهودی حق متصل می‌سازد. آیه شریفه ﴿وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ (آل‌عمران: ۵۴) چونان آیینه‌ای، کمالات الهی را منعکس کرده و معرفت عامه را از صفات نقص مبرا می‌داند

بخش نخست: مفهوم و جایگاه معرفت عامه در سلوک عرفانی

تعریف معرفت عامه و ویژگی‌های آن

معرفت عامه، ادراک ظهورات وصفی و نعتی الهی است که سالک با گشودن چشم و دل به صفات کمالی حق، آن‌ها را در مظاهر هستی مشاهده می‌کند. این معرفت، مانند گشایش پنجره‌ای به سوی باغ بی‌کران حقیقت، سالک را به شهود صفات الهی در موجودات هدایت کرده و او را از تاریکی جهل به روشنایی بصیرت می‌رساند. معرفت عامه، ابتدایی‌ترین مرتبه در باب المعرفة است، اما چونان بنیادی استوار، زیرساخت سلوک عرفانی را تشکیل می‌دهد.

معرفت عامه، ادراک ظهورات وصافی و نعتی الهی است که سالک را به شهود صفات کمالی حق در مظاهر ربوبی هدایت می‌کند.

این معرفت، با تأکید بر بصیرت و وسعت قلب، سالک را از دیگران متمایز می‌سازد. عارف، مانند پرنده‌ای که از فراز آسمان، زیبایی‌های زمین را به روشنی می‌بیند، نعوت الهی را در موجودات ادراک می‌کند، در حالی که دیگران از این شهود محرومند. این تفاوت در آگاهی و اطلاع، مانند تفاوتی است که میان نابینا و بینا وجود دارد؛ سالک با چشم دل، ظهورات حق را در عالم می‌بیند.

جایگاه معرفت عامه در سلوک

باب المعرفة، به‌عنوان اولین منزل در قسم النهایات، دروازه ورود به مقامات عرفانی است. این مقام، مانند چشمه‌ای زلال، قلب سالک را از کدورات نفسانی پاک کرده و او را برای سیر در وادی توحید آماده می‌سازد. معرفت عامه، نه تنها ادراک صفات الهی، بلکه زمینه‌ساز تحقق یقین و عبودیت است، مانند بذری که در خاک قلب کاشته شده و به درختی تنومند بدل می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

معرفت عامه، به‌عنوان ادراک صفات و نعوت الهی، سالک را به شهود کمالات حق در مظاهر هستی هدایت می‌کند. این مقام، با تأکید بر بصیرت و صفا، زیربنای سلوک عرفانی را تشکیل داده و زمینه را برای بررسی مسیرهای وصول به معرفت فراهم می‌سازد.

بخش دوم: مسیرهای وصول به معرفت عامه

وصول تشریعی و تکوینی

سالک از دو مسیر به معرفت عامه دست می‌یابد: وصول تشریعی، که از طریق کتب آسمانی و آیات قرآن کریم حاصل می‌شود، و وصول تکوینی، که از رهگذر مشاهده موجودات و تأمل در هستی به دست می‌آید. این دو مسیر، مانند دو بال پرنده‌ای هستند که سالک را به سوی آسمان معرفت پرواز می‌دهند. وصول تشریعی، مانند چراغی است که راه را در تاریکی نشان می‌دهد، و وصول تکوینی، مانند آیینه‌ای است که حقیقت را در مظاهر عالم بازمی‌تاباند.

سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ

: «به زودی آیات خود را در افق‌ها و در وجودشان به آن‌ها نشان خواهیم داد» (فصلت: ۵۳)

وصول تشریعی از طریق کتب آسمانی و وصول تکوینی از طریق شهود موجودات، دو مسیر اصلی معرفت عامه‌اند که سالک را به شهود حقیقت هدایت می‌کنند.

هستی، خود کتابی تکوینی است که شرح کتب تدوینی، مانند قرآن کریم و احادیث، را ارائه می‌دهد. این دوگانگی، مانند دو رودخانه‌ای است که به یک دریا می‌پیوندند؛ هر دو سالک را از نظریه به شهود می‌رسانند. آیه شریفه ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ﴾ بر نقش آیات تکوینی و تشریعی در این سیر تأکید دارد.

تکوین و تدوین در هم‌آمیزی معرفت

سالک می‌تواند این دو مسیر را توأمان طی کند، مانند مسافری که با نقشه‌ای در دست و چشمانی باز به سوی مقصد گام برمی‌دارد. قرب تکوینی، که از تأمل در موجودات حاصل می‌شود، و قرب تدوینی، که از مطالعه کتب آسمانی به دست می‌آید، مانند دو نورند که قلب سالک را روشن می‌سازند. این هم‌آمیزی، معرفت را از سطح ادراک نظری به مرتبه شهود باطنی ارتقا می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

وصول تشریعی و تکوینی، دو مسیر اصلی معرفت عامه‌اند که سالک را از طریق کتب آسمانی و شهود هستی به ادراک صفات الهی هدایت می‌کنند. این بخش، چارچوبی برای فهم این دوگانگی و نقش آن در سلوک عرفانی فراهم آورد.

بخش سوم: اسمای الهی و توقیفی بودن یا نبودن آن‌ها

توقیفی بودن اسمای الهی در شرع

اطلاق اسما و صفات بر خداوند متعال، در شرع توقیفی است، به این معنا که تنها اسمایی را می‌توان بر حق تعالی اطلاق کرد که در قرآن کریم و احادیث وارد شده باشند. این توقیفی بودن، مانند حریمی است که شرع برای حفظ قداست اسمای الهی ترسیم کرده است. درس‌گفتار تأکید دارد که آنچه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در قرآن کریم و حدیث به ما آموخته، قابل اطلاق است و از آنچه شرع به آن اشاره نکرده، باید پرهیز کرد.

اطلاق اسمای الهی در شرع توقیفی است، اما در معرفت عامه، هر صفت کمالی را می‌توان به حق تعالی نسبت داد، حتی اگر در شرع ذکر نشده باشد.

این دیدگاه، مانند نگهبانی است که از ورود صفات ناقص به ساحت قدس الهی جلوگیری می‌کند. با این حال، در مقام معرفت عامه، این محدودیت فراتر رفته و سالک می‌تواند هر صفت کمالی را به خداوند نسبت دهد، حتی اگر در شرع ذکر نشده باشد.

معرفت عامه و رفع صفات نقص

در معرفت عامه، هر صفت کمالی، مانند نوری که از ذات حق می‌تابد، قابل اطلاق به خداوند است. اما صفات نقص، مانند مکر انسانی، باید به کمال بازگردانده شوند. آیه شریفه ﴿وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ (آل‌عمران: ۵۴) نمونه‌ای روشن از این اصل است. مکر در این آیه، نه به معنای نقص انسانی، بلکه به معنای لطف و تدبیر الهی است، مانند نقشه‌ای حکیمانه که برای هدایت بندگان طراحی شده است.

وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ

: «و خداوند بهترین چاره‌جویان است» (آل‌عمران: ۵۴)

این تبدیل، مانند صیقل دادن سنگی خشن است تا به گوهری درخشان بدل شود. مکر الهی، برخلاف مکر انسانی که از ضعف سرچشمه می‌گیرد، از عزت و قدرت حق نشأت گرفته و مظهر لطف او بر عباد است.

جمع‌بندی بخش سوم

اسمای الهی در شرع توقیفی‌اند، اما در معرفت عامه، هر صفت کمالی قابل اطلاق به حق تعالی است، مشروط بر آنکه از صفات نقص مبرا باشد. این بخش، تمایز میان این دو رویکرد و نقش آیه ﴿وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ در تبیین این اصل را روشن ساخت.

بخش چهارم: موجودات به‌عنوان شواهد حضرة الهیة

ظهورات صفات الهی در موجودات

موجودات، همگی منسوب به اسمای حسنی الهی‌اند و به‌عنوان شواهد حضرة الهیة، ظهورات صفات حق را نشان می‌دهند. خلق در مخلوق، رزق در مرزوق، و قدرت در مقدور، مانند آیینه‌هایی هستند که نور صفات الهی را در عالم بازمی‌تابانند. این شواهد، مانند ستارگانی در آسمان هستی، حقیقت اسمای الهی را به سالک نشان می‌دهند.

موجودات، به‌عنوان شواهد حضرة الهیة، ظهورات صفات الهی مانند خلق، رزق، و قدرت را در مظاهر هستی منعکس می‌کنند.

تمایز میان «خلق در مخلوق» و «خالق در مخلوق» نشان‌دهنده دقت در نسبت دادن صفات، نه ذات، به مظاهر است. خلق، مفهومی است که در مخلوق ظاهر می‌شود، اما خالق، وصف ذاتی حق است که در مخلوق نمی‌گنجد. این دقت، مانند خط‌کشی است که مرز میان حقیقت و مظهر را مشخص می‌کند.

نقش تأمل در موجودات

سالک با تأمل در موجودات، مانند باغبانی که در هر گل، دست‌آفرینش باغبان را می‌بیند، به معرفت اسمای حسنی دست می‌یابد. این تأمل، قلب را به شهود حقیقت متصل کرده و سالک را از کثرت به وحدت می‌رساند. موجودات، مانند کتابی گشوده‌اند که هر صفحه‌اش، حکایتی از عظمت حق می‌گوید.

جمع‌بندی بخش چهارم

موجودات، به‌عنوان شواهد حضرة الهیة، ظهورات صفات الهی را در هستی منعکس می‌کنند. تأمل در این شواهد، سالک را به معرفت اسمای حسنی هدایت کرده و زمینه را برای بررسی نور باطنی فراهم می‌سازد.

بخش پنجم: نور باطنی و بصیرت عارف

نور الهی در سرّ انسان

نور الهی موجود در سرّ انسان، مانند گوهری در صدف قلب، ابزار بصیرت عارف برای مشاهده شواهد صفات حق در عالم است. این نور، مانند چشمی سوم، به سالک توان شهود لطف الهی در مظاهری مانند گل را می‌بخشد. آیه شریفه ﴿أَفَمَنْ شَرَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ﴾ (زمر: ۳۹) این حقیقت را تأیید می‌کند.

أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ

: «آیا کسی که خدا سینه‌اش را برای اسلام گشوده و او بر نوری از پروردگارش است» (زمر: 35)

نور الهی در سرّ انسان، ابزار بصیرت عارف است که با آن ظهورات صفات حق را در عالم شهود می‌کند.

این بصیرت، مانند چراغی است که در شب تاریک، زیبایی‌های عالم را آشکار می‌کند. عارف، با این نور، نه تنها صفات الهی را می‌بیند، بلکه در هر مظهر، لطف و حکمت حق را ادراک می‌کند.

تفاوت بصیرت عارف با دیگران

عارف، برخلاف دیگران، با چشم دل به موجودات می‌نگرد، مانند شاعری که در هر برگ، شعری از آفرینش می‌خواند. این تفاوت، مانند فاصله میان کسی است که به ظاهر گل می‌می‌نگرد و کسی که در آن، دست‌آفرینش را می‌بیند. بصیرت عارف، از وسعت قلب و معرفت او سرچشمه می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش پنجم

نور باطنی در سرّ انسان، ابزار بصیرت عارف برای شهود صفات الهی است. این بصیرت، با گشودن قلب به نور هدایت، سالک را به ادراک حقیقت رهنمون می‌شود. این بخش، زمینه را برای بررسی حیات طیب عقل و قلب فراهم آورد.

بخش ششم: حیات طیب عقل و نقش آن در معرفت

صفا و طهارت عقل

حیات طیب عقل، با صفا و طهارت از وهم و هوی، عقل را برای فکر مستقیم آماده می‌کند. این صفا، مانند پاک کردن آینه‌ای است که نور حقیقت را بازمی‌بتابد. عشق، به‌عنوان شکوفه عقل، صفا و معرفت را به ارمغان می‌آورد، مانند گلی که از شاخه عقل می‌روید و عطر حقیقت را منتشر می‌کند.

حیات طیب عقل، با صفا و طهارت از وهم و هوی، عقل را برای فکر مستقیم و معرفت شهودی آماده می‌سازد.

عقل طیب، از سلطه شیطان مصون است، مانند قلعه‌ای است که دشمن به آن راه ندارد. اولیای الهی، مانند أمیرالمؤمنین (ع)، با این عقل، شیطان را به دیده تحقیر می‌نگرند، مانند کودکی بازیگوش که در برابر عظمت حق، ناچیز است.

عشق به‌عنوان فرزند عقل

عشق، فرزند عقل است و صفا آن، مانند شکوفه‌ای است که از درخت عقل می‌روید. این عشق، عقل را از وهم و هوی آزاد کرده و به مرتبه معرفت شهودی ارتقا می‌دهد. عشق عارف، مانند نسیمی است که از وادی حقیقت می‌وزد و قلب را به سوی حق می‌کشاند.

جمع‌بندی بخش ششم

حیات طیب عقل، با صفا و طهارت، عقل را برای معرفت و فکر مستقیم آماده می‌کند. عشق، به‌عنوان فرزند عقل، این صفا را به مرتبه شهود می‌رساند. این بخش، نقش عقل طیب در سلوک عرفانی را تبیین کرد.

بخش هفتم: حیات طیب قلب و صفا آن

تجرد از نفس و بدن

حیات طیب قلب، با تجرد از غواشی نفس و بدن، تصفیه از کدر طبیعت، و تنویر بصیرت با نور هدایت حاصل می‌شود. این حیات، مانند زلالی چشمه‌ای است که از کوهسار حقیقت جوشیده و قلب را از آلودگی‌ها پاک می‌کند. قلب طیب، از جهل و سفالت رها شده و به حسن نظر در موجودات می‌رسد.

حیات طیب قلب، با تجرد از نفس و بدن و تصفیه از کدر طبیعت، قلب را به شهود عظمت الهی هدایت می‌کند.

این صفا، مانند صیقل دادن آیینه قلب است که تا نور حق را به روشنی بازتاباند. سالک با قلب طیب، مانند مسافری است که از ظلمات نفس به نور هدایت گام می‌نهد.

نقد سبک زندگی مادی

قلب به سرعت آلوده می‌شود، مانند آب زلالی که با ظرف ناپاک کدر می‌گردد. درس‌گفتار از پر کردن معده با مادیات، مانند خمیر و نان، انتقاد کرده و آن را مانع صفا قلب می‌داند. این پرخوری، مانند باری سنگین است که روح را زمین‌گیر کرده و از پرواز به سوی حق بازمی‌دارد.

جمع‌بندی بخش هفتم

حیات طیب قلب، با تجرد و تصفیه از آلودگی‌ها، سالک را به شهود حقیقت هدایت می‌کند. نقد سبک زندگی مادی، بر ضرورت صفا قلب در معرفت تأکید دارد. این بخش، ویژگی‌های قلب طیب و موانع آن را تبیین کرد.

بخش هشتم: تفاوت عالم و عوام در حیات طیب

سبک زندگی عارفانه

عالم، برخلاف عوام، با چشم و گوش غذا می‌خورد، مانند شاعری که زیبایی گل را با دلش می‌چشد. این سبک زندگی، مانند فرقی میان کسی است که به ظاهر غذا می‌نگرد و کسی که عطر و معنویت آن را ادراک می‌کند. عالم از پر کردن معده با مادیات پرهیز کرده و قلب و عقلش را طیب می‌مانند.

عالم، با چشم و گوش غذا می‌خورد و از پر کردن معده با مادیات پرهیز می‌کند، تا قلب و عقلش طیب بماند.

مثال‌هایی مانند خوردن گل با چشم و آب با گوش، مانند رقص نور بر آیینه قلب، شهود زیبایی‌های الهی را نشان می‌دهند. عالم، مانند عاشقی است که در هر مظهر، جلوه معشوق را می‌بیند.

تأثیر سبک زندگی بر معرفت

سبک زندگی عارفانه، مانند آبی زلال، قلب و عقل را از آلودگی‌ها حفظ می‌کند. عوام، با پر کردن معده، مانند باتلاقی که خمیر را در خود فرو می‌برد، از معرفت محروم می‌مانند. این تفاوت، مانند فاصله میان زمین و آسمان است.

جمع‌بندی بخش هشتم

تفاوت عالم و عوام در سبک زندگی، نقش کلیدی در حفظ صفا و معرفت دارد. عالم با شهود زیبایی‌های الهی، قلب خود را طیب نگه می‌دارد. این بخش، این تفاوت و تأثیر آن را تبیین کرد.

بخش نهم: یقین و نقش آن در معرفت عامه

شرط تحقق یقین

یقین، تنها با تحقق معرفت عامه و مشاهده شواهد الهی در موجودات حاصل می‌شود. این یقین، مانند نوری است که شک و ظن را از قلب می‌زداید. آیه شریفه ﴿وَفِيَ الْأَرْضَضِ آيَاتَتٌ لِلْمُوقِينَينَ﴾ (ذاریات: 50) بر نقش شواهد تکوینی در این سیر تأکید دارد.

وَفِي لْفَعَالْأَرْضْحِ آَيَيْدَاتٌ لِلْمْمُوَقِينَ نَ

translate : «و در زمین آیاتی برای اهل یقین است» (ذاریات: 20)

یقین، تنها با معرفت عامه و مشاهده شواهد الهی حاصل می‌شود و قلب را از شک و ظن آزاد می‌کند.

یقین، مانند قلعه‌ای است که از قلب را در برابر طوفان شک محافظت می‌کند. معرفت عامه، بستر این یقین است، مانند خاکی که بذر ایمان در آن رشد می‌کند.

نقش شواهد تکوینی

شواهد تکوینی، مانند آیات،ند که در کتاب هستی نگاشته شده‌اند و سالک با تأمل در آن‌ها، به یقین دست می‌یابد. این شواهد، مانند چراغ‌هایی هستند که در مسیر سلوک، راه را روشن می‌کنند.

جمع‌بندی بخش نهم

یقین، نتیجه معرفت عامه و مشاهده شواهد الهی است که قلب را از شک آزاد می‌کند. این بخش، شرط تحقق یقین و نقش شواهد تکوینی را تبیین کرد.

بخش دهم: علماء رسوم و عبودیت در معرفت

تعریف علماء رسوم

علماء رسوم در باب المعرفة، نه علماء ظاهری یا اهل ظن، بلکه کسانی‌اند که رسم الحق را کشیده و صاحب یقین و عبودیت‌اند. این علماء، مانند ستارگانی‌اند که در آسمان ولایت می‌درخشند و با معرفت و یقین، مظهر حقیقت عرفانی‌اند.

علماء رسوم، صاحبان یقین و عبودیت‌اند که رسم الحق را کشیده و از علم ظاهری متمایزند.

نقد برداشت نادرست از این اصطلاح، مانند رفع غباری است که حقیقت را به روشنی نشان می‌دهد. علماء رسوم، نه علماء ظاهری، بلکه کسانی‌اند که با سلوک خود، حقیقت را به تصویر کشیده‌اند.

نقش عبودیت در معرفت

عبودیت علماء رسوم، مانند چشمه‌ای است که حیات معرفت را به آن‌ها می‌بخشد. این عبودیت، مانند پلی است که سالک را از معرفت نظری به شهود متصل می‌کند. علماء آن‌ها، مانند باغبانانی هستند که با مراقبت از قلب خود، گل‌های معرفت را می‌پروراند.

جمع‌بندی بخش دهم

علماء رسوم، با یقین و عبودیت، مظهر حقیقت عرفانی‌اند و از علم ظاهری متمایزند. این بخش، تعریف و نقش آن‌ها در معرفت عامه را تبیین کرد.

بخش یازدهم: صفا و نقش آن در معرفت

صفا قلب و عقل

صفا قلب و عقل، شرط لازم برای معرفت عامه است. این صفا، مانند زلالی آب است که تنها در ظرف پاک جاری می‌شود. دوری از وهم، هوی، و کدر طبیعت، قلب و عقل را برای فکر مستقیم و شهود صحیح آماده می‌کند.

صفا قلب و عقل، با دوری از وهم و هوی، شرط لازم برای معرفت عامه و شهود صحیح است.

این صفا، مانند نسیمی است که غبار را از آیینه قلب می‌زداید و آن را برای بازتاب نور حق آماده می‌سازد. سالک با صفا، مانند مسافری است که با دلی پاک، به سوی مقصد گام برمی‌دارد.

نقد ظروف ناپاک و خوردن‌های مادی

استفاده از ظروف ناپاک یا خوراک‌های سنگین، مانند آلوده کردن چشمه زلال روان است. درس‌گفتار تأکید دارد که سالک باید از این آلودگی‌ها پرهیز کند، زیرا مانند باری، قلب را از پرواز به سوی حق بازمی‌دارند.

جمع‌بندی بخش یازدهم

صفا قلب و عقل، زیربنای معرفت عامه است و از آلودگی‌های مادی آن‌ها را حفظ می‌کند. این بخش، ضرورت صفا و موانع آن را تبیین کرد.

بخش دوازدهم: عشق و شکوفه عقل

عشق به عنوان فرزند عقل

عشق، شکوفه عقل است و صفا و معرفت را به ارمغان می‌آورد. این عشق، مانند گلی است که از شاخه عقل می‌روید و عطر حقیقت را منتشر می‌کند. عشق عارف، عقل را از وهم و هوی آزاد کرده و به شهود متعالی هدایت می‌کند.

عشق، شکوفه عقل است و با صفا آن، عقل را به مرتبه معرفت شهودی ارتقا می‌دهد.

اولیا، با عشق، شیطان را به دیده تحقر می‌نگرند، مانند پادشاهی که دشمن ضعیف را ناچیز می‌شمارد. این برتری، مانند نوری است که تاریکی وهم را در خود محو می‌کند.

نقش عشق در صفا عقل

عشق، مانند باغبانی است و که با هرس شاخه‌های وهم،، عقل را به شکوفایی می‌رساند. این صفا، عقل را از سلطه هوی مصون داشته و به فکر مستقیم هدایت می‌کند. مانند مسافری که با چراغ عشق، از بیراهه‌ها در امان می‌ماند.

جمع‌بندی بخش دوازدهم

عشق، به‌عنوان فرزند عقل، با صفا آن، سالک را به معرفت شهودی هدایت می‌کند. این بخش، نقش عشق و تأثیر آن در سلوک عرفانی را تبیین کرد.

بخش سیزدهم: حیات طیبه و فراتری از حلال

حیات طیب و ویژگی‌ها

حیات طیبه، فراتر از حلال بودن، گوارا و لطیف است و عقل و قلب را از آلودگی‌های مادی و نفسانی حفظ می‌کند. این حیات، مانند نسیمی است که در بهشت عرفانی می‌وزد و روح را تازه می‌کند. آیه شریفه ﴿وَيُحَيِّلُ لَهُمْ لَهُ الْلْطَبَيِّبَاتِِّتِ وَيُِّحَرِّمَرِمَ عَلَيَّهِ عَلَىٰ الْمُلْخَبَرَايِئِثَثَ﴾ (اعراف: 157) بر اهمیت طیبات تأکید دارد.

وَيُحْيُ ٱللَّهُ لَهُمْلَهُمُ ٱلطَّيِّبَـٰتِ وَيَيُحَرِّمْرِمُ عَلَيْهِمْ عَلَيْهِمُ ٱلْخَبَآئِثَ

: «و پاکیزه‌ها را برایشان حلال می‌کند و ناپاک‌ها را بر آن‌ها حرام می‌گرداند» (اعراف: 157)

حیات طیبه، فراتر از حلال، گوارا و لطیف است و عقل و قلب را برای معرفت حفظ می‌کند.

حیات طیب، مانند آبی زلال است که تنها در ظرف پاک جاری می‌شود. این حیات، شرط لازم برای فکر مستقیم و ادراک صحیح است.

تفاوت حلال و طیب

حلال ممکن است طیب نباشد، مانند غذائی که گرچه جایز، اما سنگین و کدر است. طیب، مانند گوارایی است که روح را تازه می‌کند و قلب را از آلودگی‌ها می‌زداید. این تفاوت، مانند تمایز میان آب معمولی و چشمه زلال است.

جمع‌بندی بخش سیزدهم

حیات طیبه، با گوارایی و لطافت، عقل و قلب را برای معرفت آماده می‌کند. این بخش، ویژگی‌ها و تفاوت آن با حلال را تبیین کرد.

بخش چهاردهم: بصیرت و حسن نظر به موجودات

نقش بصیرت نورانی

بصیرت نورانی، سالک را به حسن نظر در موجودات و تعظیم موجد آن‌ها هدایت می‌کند. این بصیر، مانند چراغی است که زیبایی‌های عالم را آشکار می‌کند. مثال دیدن لطف در گل، مانند شعری است که در هر برگ، حکایتی از آفرینش می‌خواند.

بصیرت نورانی، با حسن نظر به موجودات، سالک را به شهود عظمت الهی هدایت می‌کند.

این حسن نظر، نتیجه صفا قلب و تجرد از نفس است، مانند آیینه‌ای که پاکیزه، نور را بازمی‌تاباند.

شهود زیبایی‌های الهی

سالک با بصیرت، در هر مظهر، زیبایی الهی را می‌بیند، مانند عاشقی که در هر چهره، جلوه معشوق را می‌جسد. این شهود، قلب را به تعظیم موجد و احترام به مخلوقات هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهاردهم

بصیرت نورانی، با حسن نظر به موجودات، سالک را به شهود عظمت الهی می‌رساند. این بخش، نقش بصیرت در معرفت و تأثیر آن را تبیین کرد.

نتیجه‌گیری کلان

این اثر، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه 609، باب المعرفة را به‌عنوان دروازه‌ای متعالی در سلوک عرفانی تبیین کرد. معرفت عامه، با ادراک صفات و نعوت الهی از طریق وصول تشریعی و تکوینی، سالک را به شهود حقیقت هدایت می‌کند. صفا قلب و عقل، حیات طیب، و بصیرت نورانی، زیربنای این معرفت‌اند که با یقین و عبودیت، سالک را به وحدت رهنمون می‌شوند. موجودات، شواهد حضرة الهیة‌اند که اسمای حسنی را منعکس می‌کنند، و نور باطنی، ابزار شهود آن‌هاست. علماء رسوم، با یقین و عبودیت، مظهر این حقیقت‌اند. آیه شریفه ﴿وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾ و دیگر آیات، کمالات الهی را در این سیر روشن می‌سازند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده