در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

منازل السائرین 611

متن درس





منازل السائرین: باب المعرفة (درجه دوم: معرفة الذات)

منازل السائرین: در باب معرفت (درجه دوم: معرفة الذات)

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۱۱)

دیباچه

باب المعرفة، در سیر عرفانی منازل السائرین، چونان دروازه‌ای است که سالک را به سوی شناخت حقیقت الهی رهنمون می‌سازد. این باب، که در قسم النهایات جای دارد، معرفت به حق را در سه درجه متعالی تبیین می‌کند: معرفة الصفات، معرفة الذات، و معرفة المستغرقة. درجه دوم، یعنی معرفة الذات، سالک را به شناخت ذات حق با رفع تفرق بین ذات و صفات هدایت کرده و با تحقق علم جمع، صفا در میدان فناء، استکمال با علم بقاء، و اشراف به عین الجمع، او را به حضرة الواحدیة و نزدیکی به حضرة الأحدیة می‌رساند. این مقام، چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته است که در آن، وحدت ذات و صفات در پرتو نور الهی منعکس می‌شود.

بخش نخست: تبیین مفهوم معرفت و مراتب آن

ماهیت معرفت در سلوک عرفانی

معرفت، در عرفان اسلامی، وصول به حقیقت معروف، یعنی ذات الهی، است. عارف در این مسیر، به اتحاد با مرتبه‌ای از معروف دست می‌یابد، هرچند نه به تمامی آن، زیرا معروف دارای مراتب بی‌شمار است. این معرفت، چونان سفری است که سالک را از ظلمت نفس به نور حقیقت رهنمون می‌سازد. در بیان درس‌گفتار، معرفت در سه درجه تعریف شده است: معرفة الصفات (شناخت صفات و نعوت الهی)، معرفة الذات (شناخت ذات با وحدت صفات)، و معرفة المستغرقة (معرفتی که در آن سالک غرق در حق می‌شود). هر درجه، خود دارای سه طایفه است که مسیر سلوک را با دقت و ظرافت تبیین می‌کند.

مراتب و طوایف معرفت

معرفت در سه درجه اصلی سامان یافته است:

  • معرفة الصفات: شامل سه طایفه است: نفي تشبیه (رفع هرگونه شباهت بین حق و خلق)، نفي تعطیل (اجتناب از انکار صفات الهی)، و عکوف عند الذات (توقف و استقرار نزد ذات الهی).
  • معرفة الذات: شناخت ذات حق با رفع تفرق بین ذات و صفات، که به وحدت ذاتی و حضرة الواحدیة منتهی می‌شود.
  • معرفة المستغرقة: درجه‌ای که سالک در آن غرق در شهود حق شده و از هر کثرتی رها می‌گردد.

معرفة الذات، که موضوع این گفتار است، مرتبه‌ای متعالی‌تر از معرفة الصفات بوده و سالک را به وحدت ذات و صفات هدایت می‌کند. این مقام، چونان پلی است که سالک را از کثرت اسمائی به سوی وحدت ذاتی رهنمون می‌سازد.

درنگ: معرفت، وصول به حقیقت الهی است که در سه درجه (صفات، ذات، و مستغرقة) سامان یافته و معرفة الذات، سالک را به وحدت ذات و صفات هدایت می‌کند.

بخش دوم: معرفة الذات و ویژگی‌های آن

تعریف معرفة الذات

معرفة الذات، به معنای شناخت ذات حق با اسقاط تفرق بین ذات و صفات است. در این مرتبه، سالک ذات الهی را با صفاتش به عینیت می‌بیند، نه به غیریت یا تعدد. این شناخت، چونان صیقل دادن آیینه دل است تا نور ذات و صفات در آن بی‌هیچ حجابی منعکس شود. در این مقام، دوئیت بین ذات و صفات رفع شده و سالک به وحدت ذاتی، که حضرة الواحدیة نامیده می‌شود، دست می‌یابد.

وحدت ذات و صفات

در معرفة الذات، صفات الهی ظهور ذات‌اند، نه چیزی غیر از ذات. کثرت اسمائی، که نتیجه نسب اعتباری است، در این مقام به وحدت بازمی‌گردد. سالک در این مرتبه، صفات را عین ذات می‌بیند و هرگونه تفرق یا تعدد اعتباری را کنار می‌گذارد. این وحدت، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ [مطلب حذف شد] : چیزى مانند او نیست و او شنوا و بیناست) (سوره شوری، آیه ۱۱).

این آیه، بر نفي تشبیه و وحدت ذات و صفات تأکید دارد، چنان‌که صفات شنوایی و بینایی، ظهور ذات‌اند، نه چیزی جدا از آن.

درنگ: معرفة الذات، با رفع تفرق بین ذات و صفات، سالک را به شهود وحدت ذاتی در حضرة الواحدیة هدایت می‌کند.

بخش سوم: علم جمع و نقش آن در معرفة الذات

علم جمع: اساس معرفت ذاتی

معرفة الذات با تحقق علم جمع، یعنی علم به وحدت ذات و صفات، به دست می‌آید. این علم، برخلاف عین الجمع که مرتبه‌ای بالاتر است، سالک را به ادراک این حقیقت هدایت می‌کند که صفات الهی، ظهور ذات‌اند و نه چیزی غیر از آن. در این مقام، سالک می‌فهمد که مسمّای همه اسمای الهی، ذات واحد است و هر اسم، حامل همه کمالات اسمائی است. چنان‌که در بیان درس‌گفتار آمده، اسم «رحمان» نه تنها خود رحمان است، بلکه متصف به همه اسمای حسنی، مانند قهار و جبار، نیز هست، زیرا همه اسما ظهور ذات واحدند.

رفع کثرت اعتباری

علم جمع، کثرت اسمائی را که نتیجه نسب اعتباری است، به وحدت ذاتی بازمی‌گرداند. این علم، چونان کلیدی است که قفل دوئیت را گشوده و سالک را به شهود وحدت رهنمون می‌سازد. این ویژگی، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ [مطلب حذف شد] : اوست اول و آخر و ظاهر و باطن) (سوره حدید، آیه ۳).

این آیه، وحدت ذات و ظهورات آن را نشان می‌دهد، چنان‌که همه صفات و اسما در ذات واحد جمع‌اند.

درنگ: علم جمع، با ادراک وحدت ذات و صفات، کثرت اعتباری اسمائی را رفع کرده و معرفت ذاتی را تحقق می‌بخشد.

بخش چهارم: میدان فناء و صفا در معرفت

میدان فناء: محل قتل نفس

معرفة الذات در میدان فناء صفا می‌یابد، زیرا فناء محل قتل رسوم خلقی و محو تعینات نفسانی است. استعاره «میدان» به مبارزه سالک با نفس اشاره دارد، چنان‌که سالک در این میدان، لون خلقی را از خود برمی‌دارد تا جز نور حق در او باقی نماند. این مقام، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ [مطلب حذف شد] : و در راه خدا چنان که شایسته جهاد اوست جهاد کنید) (سوره حج، آیه ۷۸).

این آیه، بر ضرورت جهاد با نفس برای رسیدن به معرفت الهی تأکید دارد.

رفع رسوم خلقی

در میدان فناء، رسوم خلقی که حجاب معرفت‌اند، فانی می‌شوند. این فناء، چونان ذوب شدن یخ در برابر آفتاب حقیقت است که سالک را از هرگونه تعین نفسانی آزاد می‌کند. در این مقام، علم جمع نیز، که خود حجابی ظریف است، در پرتو فناء محو می‌شود تا معرفت به صفا و خلوص کامل برسد.

درنگ: میدان فناء، با قتل رسوم خلقی، معرفت ذاتی را از حجاب‌های کثرت صفا بخشیده و سالک را به وحدت رهنمون می‌کند.

بخش پنجم: استکمال با علم بقاء

علم بقاء و قیومیت حق

معرفة الذات با علم بقاء کامل می‌شود، نه عین بقاء که مرتبه‌ای بالاتر است. در این علم، رسوم خلقی که در مقام فناء فانی شده‌اند، به قیومیت حق قائم می‌گردند. سالک در این مقام، همه چیز را به وجود حق و قیومیت او می‌بیند، بدون تفرق بین ذات و صفات. این مقام، با حدیث قدسی قرب نوافل هم‌خوانی دارد: «کُنْتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ» (من گوش و چشم او می‌شوم)، که در آن حق آلت رویت سالک می‌گردد.

وحدت وجودی

علم بقاء، سالک را به ادراک وحدت وجودی هدایت می‌کند، چنان‌که همه چیز به وجود حق قائم است و کثرت به وحدت بازمی‌گردد. این مقام، چونان بازگشت قطره به اقیانوس است که دیگر اثری از قطره باقی نمی‌ماند، جز اقیانوس بی‌کران حق. این ویژگی، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا [مطلب حذف شد] : هر چیز جز وجه او نابودشدنی است) (سوره قصص، آیه ۸۸).

درنگ: علم بقاء، با ادراک قیومیت حق، رسوم فانی را به وجود الهی قائم ساخته و معرفت ذاتی را کامل می‌کند.

بخش ششم: قرب نوافل و تجلیات اسمائی

قرب نوافل و آلت رویت

معرفة الذات، مرتبه قرب نوافل است که در آن حق سمع و بصر سالک می‌شود. سالک در این مقام، با حق می‌بیند و می‌شنود، اما هنوز به قرب فرائض، که در آن سالک آلت رویت حق می‌گردد، نرسیده است. این مقام، با حدیث قدسی «مَا زَالَ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أَحِبَّهُ» هم‌خوانی دارد، که بر تقرب سالک به حق از طریق نوافل تأکید می‌کند.

تجلیات اسمائی و شهود حضرة الهیة

معرفة الذات، خاص اهل تجلیات اسمائی و شهود حضرة الهیة است. در این مقام، سالک صفات را به عنوان حقایق اسما می‌بیند که عین ذات‌اند با نسب اعتباری، نه تعدد واقعی. این شهود، چونان نوری است که از ذات الهی ساطع شده و در آیینه دل سالک منعکس می‌گردد. این ویژگی، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ [مطلب حذف شد] : خدا نور آسمان‌ها و زمین است) (سوره نور، آیه ۳۵).

درنگ: معرفة الذات، در قرب نوافل و تجلیات اسمائی، سالک را به شهود حضرة الهیة و وحدت ذات و صفات هدایت می‌کند.

بخش هفتم: وحدت اسما و اشراف به عین الجمع

وحدت اسما: هر اسم، حاوی همه اسما

هر اسم الهی، متصف به همه اسمای حسنی است، زیرا مسمّای همه اسما، ذات واحد است. این وحدت، از تجزیه و کثرت اسمائی جلوگیری کرده و معرفت را به وحدت ذاتی متصل می‌کند. برای مثال، اسم «رحمان» نه تنها رحمانیت را دربر دارد، بلکه همه کمالات اسمائی، مانند قهار و جبار، را نیز شامل می‌شود. این اصل، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ [مطلب حذف شد] : و نیکوترین نام‌ها از آن خداست، پس او را بدان‌ها بخوانید) (سوره اعراف، آیه ۱۸۰).

اشراف به عین الجمع

معرفة الذات، با اشراف به عین الجمع، که ابتداء درجه سوم (معرفة المستغرقة) است، تکمیل می‌شود. در این مقام، سالک از حضرة الواحدیة (ظرف اسمائی) به نزدیکی حضرة الأحدیة (وحدت ذاتی) هدایت می‌شود. این اشراف، چونان برداشتن آخرین حجاب کثرت اسمائی است که وجه ذات احدی را آشکار می‌سازد. نزدیکی واحدية و احدية، نشان‌دهنده آن است که این دو حضره، تنها به لحاظ اعتباری متفاوت‌اند و در حقیقت، عین یکدیگرند.

درنگ: وحدت اسما و اشراف به عین الجمع، معرفت ذاتی را به وحدت ذاتی و نزدیکی به حضرة الأحدیة متصل می‌کند.

جمع‌بندی

باب المعرفة، در درجه دوم خود (معرفة الذات)، چونان نوری است که سالک را به سوی شناخت ذات حق با رفع تفرق بین ذات و صفات هدایت می‌کند. این مقام، با تحقق علم جمع، صفا در میدان فناء، استکمال با علم بقاء، و اشراف به عین الجمع، سالک را از کثرت اسمائی به وحدت ذاتی رهنمون می‌سازد. در این مرتبه، حق سمع و بصر سالک شده و صفات به عنوان ظهور ذات، نه چیزی غیر از آن، شهود می‌گردند. معرفة الذات، خاص اهل تجلیات اسمائی است که در حضرة الواحدیة، به نزدیکی حضرة الأحدیة می‌رسند. این مقام، با آیات قرآن کریم و احادیث قدسی، مانند «کُنْتُ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ»، پشتیبانی شده و مسیر سلوک را روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی