در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 614

متن درس





باب الفناء: محو در حقیقت الهی و رهایی از خودبینی

باب الفناء: محو در حقیقت الهی و رهایی از خودبینی

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۱۴)

مقدمه

«باب الفناء» یکی از منازل کلیدی و عمیق در سلوک عرفانی است که سالک را به محو شدن در حقیقت الهی و رهایی از خودبینی و تعلقات نفسانی رهنمون می‌سازد. این منزل، که پس از باب معرفت قرار دارد، سالک را به سوی وحدت با حق و تحقق توحید کامل هدایت می‌کند. درس‌گفتار حاضر، با نقد آیه انتخاب‌شده در کتاب منازل السائرین و تبیین مراتب فناء، به بررسی معنای حقیقی این مقام و تفاوت آن با مفاهیمی چون اضمحلال و هلاکت می‌پردازد.

بخش اول: نقد آیه انتخاب‌شده برای باب الفناء

کتاب منازل السائرین، آیه شریفه كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ۝ وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ (سوره الرحمن، آیات ۲۶-۲۷؛ : هر که بر روی زمین است فانی است، و چهره پروردگارت باقی می‌ماند) را به‌عنوان آیه ابتدایی باب الفناء برگزیده است. با این حال، این آیه به دلیل تمرکز بر مرگ و نابودی ظاهری، با عمق مفهوم فناء در عرفان همخوانی ندارد. فناء عرفانی، محو اختیاری و سلوکی سالک در حقیقت الهی است، نه مرگ طبیعی یا هلاکت مادی.

تمثیلاً، این آیه مانند توصیف خاموشی شمعی در باد است که به نابودی ظاهری اشاره دارد، اما فناء عرفانی، چون محو شدن نور شمع در پرتو خورشید است که با وجود حضور، دیگر خود را نمی‌بیند. انتخاب این آیه، به دلیل تأکید بر اضمحلال ظاهری، نمی‌تواند عمق مقام فناء را به‌درستی نمایندگی کند.

درنگ: آیه كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ به دلیل تمرکز بر مرگ ظاهری، برای تبیین فناء عرفانی مناسب نیست.

بخش دوم: تمایز فناء از اضمحلال و هلاکت

شارح کتاب، فناء را به اضمحلال و تلاشی تفسیر کرده و آن را به معنای نابودی دانسته است. این تفسیر نادرست است، زیرا فناء در عرفان به معنای هلاکت یا نابودی مادی نیست، بلکه محو اختیاری سالک در حقیقت الهی است. هلاکت، امری غیراختیاری و مادی است که در مورد اهل جهنم به کار می‌رود، اما فناء، فرآیندی معنوی است که سالک با آگاهی و اختیار به آن دست می‌یابد.

این تمایز، مانند تفاوت میان فرو ریختن بنایی که به خاک تبدیل می‌شود و محو شدن سایه‌ای در پرتو نور است. فناء، بودن در عین نبودن است که سالک با وجود حیات و فعالیت، خود را در برابر حق محو می‌بیند و تنها او را مؤثر و موجود می‌داند.

درنگ: فناء، برخلاف اضمحلال و هلاکت، محو اختیاری و سلوکی سالک در حقیقت الهی است، نه نابودی مادی.

بخش سوم: مراتب فناء

فناء دارای مراتب مختلفی است که هر یک سالک را به درجاتی از محو شدن در حق هدایت می‌کند:

فناء دانی

این مرتبه، ابتدایی‌ترین سطح فناء است که در آن سالک از گناهان و حظوظ نفسانی دوری می‌جوید. این فناء، به پاکسازی نفس از صفات مذموم اختصاص دارد و به این باب مربوط نیست، زیرا هنوز به عمق مقامات عرفانی نرسیده است.

فناء عالی

فناء عالی دارای سه جهت است:

فناء فعلی: سالک افعال نیک خود، مانند عبادات و اعمال صالح، را از خود نمی‌بیند و آنها را به حق نسبت می‌دهد. این مرتبه با آیه شریفه إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (سوره انعام، آیه ۱۶۲؛ : بگو: همانا نمازم و قربانی‌ام و زندگی‌ام و مرگم برای خداوند، پروردگار جهانیان است) همخوانی دارد.

فناء خلقی: سالک کمالات خلقی خود، مانند علم، اخلاق نیکو، یا فضایل، را به عنایات الهی نسبت می‌دهد و خود را در برابر حق محو می‌بیند. او کمال را می‌بیند، اما آن را از خدا می‌داند.

فناء حالی: سالک حالات نیک خود، مانند شوق، محبت، یا خشوع، را نیز به خدا نسبت می‌دهد و هیچ چیز را به خود منتسب نمی‌کند.

این مراتب، مانند پله‌های نردبانی هستند که سالک را از پاکسازی نفس به سوی محو کامل در حق بالا می‌برند. هر مرتبه، لایه‌ای از خودبینی را می‌زداید تا سالک به توحید کامل دست یابد.

درنگ: فناء دارای مراتب دانی و عالی (فعلی، خلقی، حالی) است که سالک را به سوی محو کامل در حق هدایت می‌کند.

بخش چهارم: مفهوم فناء عرفانی: بودن و نبودن

فناء عرفانی به معنای بودن و در عین حال نبودن است. سالک در این مقام، با وجود حیات، فعالیت، و کمالات، خود را در برابر حق محو می‌بیند و هیچ چیز را به خود نسبت نمی‌دهد. این مقام، برخلاف مرگ یا هلاکت، محو اختیاری و سلوکی است که با آگاهی و انتخاب سالک تحقق می‌یابد.

تمثیلاً، فناء مانند غرق شدن قطره‌ای در اقیانوس است که با وجود حضور، هویت خود را در بی‌کرانی حق از دست می‌دهد. سالک در این حالت، با بودن، نیست و با داشتن، ندارد، زیرا تنها حق را موجود و مؤثر می‌بیند.

درنگ: فناء عرفانی، بودن در عین نبودن است که سالک با اختیار و آگاهی، خود را در حقیقت الهی محو می‌کند.

بخش پنجم: تمثیل قرآنی فناء در سوره یوسف

قرآن کریم در آیه شریفه فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ (سوره یوسف، آیه ۳۱؛ : چون او را دیدند، شگفت‌زده شدند و دست‌های خود را بریدند) به زیبایی مفهوم فناء را به تصویر می‌کشد. زنان مصری، در مواجهه با زیبایی یوسف علیه‌السلام، چنان در شهود او غرق شدند که دست‌ها، چاقو، و درد را ندیدند. این حالت، تمثیلی از فناء عرفانی است که سالک، با وجود بودن، خود را در برابر تجلی الهی محو می‌بیند.

این تمثیل، مانند آینه‌ای است که محو شدن در برابر زیبایی حق را نشان می‌دهد. زنان، با وجود داشتن ابزار و جسم، در شهود یوسف از خود بی‌خود شدند، و این، نشانه‌ای از فناء است که سالک در آن هست و نیست.

درنگ: آیه فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ تمثیلی دقیق از فناء عرفانی است که سالک در آن هست و نیست.

بخش ششم: نقش عشق در تحقق فناء

فناء بدون عشق الهی ممکن نیست. عشق، نیرویی است که سالک را به سوی محو شدن در حق سوق می‌دهد و او را از خودبینی و تعلقات رها می‌سازد. آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید دارند که بدون عشق، باب فناء گشوده نمی‌شود، زیرا این عشق است که سالک را به جایی می‌رساند که جز خدا چیزی نمی‌بیند.

عشق الهی، مانند آتشی است که هرچه از منیت و خودبینی در وجود سالک است می‌سوزاند و او را در نور حق غرق می‌کند. این عشق، موتور محرک سلوک عرفانی است که بدون آن، فناء تحقق نمی‌یابد.

درنگ: عشق الهی، پیش‌نیاز فناء است که سالک را از خودبینی رها کرده و به محو در حق هدایت می‌کند.

بخش هفتم: اولیای الهی و تجلی فناء

اولیای الهی، مانند امیرالمؤمنین علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام، نمونه‌های بارز تحقق فناء هستند. برای مثال، هنگامی که تیری از پای امیرالمؤمنین علیه‌السلام کشیده شد، او به دلیل غرق شدن در خدا، متوجه درد نشد. همچنین، امام حسین علیه‌السلام در روز عاشورا، در اوج بلا و مصیبت، در عشق الهی غرق بود و جز حق چیزی ندید.

این نمونه‌ها، مانند ستارگانی در آسمان عرفان‌اند که راه فناء را برای سالکان روشن می‌کنند. اولیای الهی، با تسلیم کامل در برابر حق، به مقامی رسیدند که در آن، جز خدا هیچ چیز برایشان معنا نداشت.

درنگ: اولیای الهی، با غرق شدن در عشق الهی، نمونه‌های بارز فناء هستند که جز حق چیزی نمی‌بینند.

بخش هشتم: ارتباط فناء و فقر

فناء بدون رسیدن به مقام فقر ممکن نیست. فقر، به معنای عجز و نیاز مطلق به خدا، پیش‌نیاز فناء است. آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید دارند که خداوند با زمین‌گیر کردن سالک از طریق بلا، او را به مقام فقر و سپس فناء هدایت می‌کند. سالکی که گرفتار منیت و استکبار است، نمی‌تواند به این مقام دست یابد.

فقر، مانند خاکی است که سالک در آن ریشه می‌دواند تا به درخت فناء تبدیل شود. خداوند با بلا، منیت سالک را می‌شکند و او را برای محو شدن در حق آماده می‌سازد.

درنگ: فقر، پیش‌نیاز فناء است که با عجز و نیاز مطلق به خدا، سالک را به محو در حق هدایت می‌کند.

بخش نهم: نقش بلا در رسیدن به فناء

بلا، به‌عنوان نشانه لطف الهی، وسیله‌ای برای تهذیب نفس و قرب به حق است. اولیای الهی با تحمل بلا به مقام فناء رسیده‌اند، زیرا بلا آن‌ها را از لذایذ نفسانی و خودبینی رها کرده است. آیت‌الله نکونام قدس‌سره تأکید دارند که اگر خداوند چیزی برتر از بلا داشت، اولیا را در آن می‌پیچید، اما بلا، بهترین ابزار برای رساندن سالک به فقر و فناء است.

بلا، مانند کوره‌ای است که طلای وجود سالک را خالص می‌کند و او را برای غرق شدن در اقیانوس حق آماده می‌سازد. این مصیبت‌ها، نه مانع، بلکه پلی به سوی قرب الهی‌اند.

درنگ: بلا، به‌عنوان لطف الهی، سالک را از خودبینی رها کرده و به مقام فقر و فناء هدایت می‌کند.

بخش دهم: نقد آیه دیگر برای فناء

برخی کتب عرفانی، آیه شریفه فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ (سوره زمر، آیه ۶۸؛ : و چون در صور دمیده شود، هر که در آسمان‌ها و زمین است بیهوش شود) را برای مقام فناء آورده‌اند. این آیه نیز، مانند آیه كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ، به دلیل اشاره به صعق و مرگ عمومی، با فناء عرفانی که محو اختیاری در حق است، همخوانی ندارد.

این آیه، مانند توفانی است که همه چیز را در خود فرو می‌برد، اما فناء عرفانی، چون انتخاب آگاهانه‌ای است که سالک در آن خود را در نور حق محو می‌کند، نه آنکه به اجبار نابود شود.

درنگ: آیه فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ به دلیل اشاره به مرگ عمومی، برای تبیین فناء عرفانی مناسب نیست.

بخش یازدهم: نمونه‌های عملی فناء در اولیای الهی

اولیای الهی، مانند امام سجاد علیه‌السلام، با ذکرهای مکرر «لا إله إلا الله حقًا حقًا، إيمانًا وتصديقًا، عبوديةً ورقًا» در سجده، نمونه‌ای از فناء را به نمایش گذاشتند. این ذکرهای مکرر، که شیطان را از سالک دور می‌کند، نشانه تسلیم کامل در برابر حق است. همچنین، امام حسین علیه‌السلام در روز عاشورا، در اوج بلا، چنان در عشق الهی غرق بود که همه ازل و ابد در آن عشق غرق شدند.

این نمونه‌ها، مانند فانوس‌هایی در شب تاریک عرفان‌اند که راه فناء را برای سالکان روشن می‌کنند. اولیای الهی، با تحمل بلا و تسلیم در برابر حق، به مقامی رسیدند که جز خدا هیچ چیز برایشان باقی نماند.

درنگ: اولیای الهی، مانند امام سجاد و امام حسین علیهماالسلام، با تسلیم و عشق الهی، نمونه‌های عملی فناء را به نمایش گذاشتند.

جمع‌بندی

باب الفناء، به‌عنوان یکی از منازل عمیق سلوک عرفانی، سالک را به محو شدن در حقیقت الهی و رهایی از خودبینی و تعلقات هدایت می‌کند. درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نقد آیه كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ و تبیین مراتب فناء (دانی و عالی: فعلی، خلقی، حالی)، معنای حقیقی این مقام را روشن می‌سازد. فناء، برخلاف اضمحلال و هلاکت، محو اختیاری در حق است که با عشق، فقر، و بلا تحقق می‌یابد. آیه فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ از سوره یوسف، تمثیلی دقیق از این مقام ارائه می‌دهد. اولیای الهی، با تحمل بلا و غرق شدن در عشق حق، نمونه‌های بارز فناء هستند. این متن، با حفظ تمامی جزئیات و تحلیل‌ها، منبعی جامع برای پژوهشگران عرفان اسلامی فراهم می‌آورد که عمق این منزل را آشکار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده