متن درس
منازل السائرین: مقام تلبيس
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۲۶)
مقدمه
مقام تلبيس، یکی از منازل رفیع در سلوک عرفانی است که در آن، سالک پس از تحقق مقام بقاء، به وحدت با حق میرسد و جز حقیقت الهی نمیبیند. این مقام، چونان پردهای نورانی است که حقیقت متعالی حق را در قالبهای خلقی به نمایش میگذارد تا خلق از حیرت محض رهایی یابند و به سوی جمع هدایت شوند. در درسگفتار جلسه ۶۲۶، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره با بیانی ژرف، به تبیین مفهوم تلبيس، مراتب آن، و نقش آن در ارتباط میان حق و خلق پرداختهاند. این مقام، نه تنها پلی میان حقیقت و ظاهر است، بلکه راهی است برای هدایت محجوبان به سوی نور توحید.
بخش اول: ماهیت و مراتب تلبيس
تعریف تلبيس و مراتب آن
تلبيس، در عرفان اسلامی، به معنای پنهانسازی حقیقت الهی در قالبهای خلقی است تا محجوبان، که از درک مستقیم حقیقت عاجزند، بتوانند با اسباب ظاهری تعامل کنند. این مفهوم، چونان جامهای است که حقیقت مطلق را در پوشش اسباب و علل ظاهری میآراید. تلبيس به سه مرتبه تقسیم میشود: نخست، تعلیق کائنات به اسباب، اماکن، و اوقات؛ دوم، تعلیق معارف به واسطهها مانند ریاضت و مقامات؛ و سوم، تعلیق احکام، قضاوتها، انتقام، و پاداش به علل ظاهری. در حقیقت، تمامی این مراتب به اراده و حکمت الهی بازمیگردد، اما برای اهل تفرقه، این امور به اسباب ظاهری نسبت داده میشود.
درنگ: تلبيس، پنهانسازی حقیقت الهی در قالب اسباب خلقی است که به حکمت الهی برای هدایت محجوبان و حفظ جمع خلق انجام میشود.
تمایز تلبيس با تورية و جبر
تلبيس از تورية و جبر متمایز است. تورية، به پنهانسازی معنای باطنی در پس معنای ظاهری اشاره دارد، در حالی که تلبيس، پوشاندن حقیقت الهی در قالبهای خلقی است. همچنین، تلبيس با جبر تفاوت دارد، زیرا جبر نفی اختیار انسانی را در پی دارد، اما تلبيس، تعلیق فعل الهی به اسباب ظاهری است بدون نفی اختیار. این تمایز، چونان خطی است که مرز میان حقیقت و ظاهر را در مسیر سلوک روشن میسازد، تا سالک از خلط مفاهیم بپرهیزد و به مقام توحید دست یابد.
جمعبندی بخش اول
تلبيس، مقامی است که در آن، حقیقت الهی در قالب اسباب خلقی متجلی میشود تا محجوبان بتوانند با آن تعامل کنند. این مقام، با تورية و جبر متمایز است و به سالک امکان میدهد تا حقیقت توحید را در پوشش اسباب ظاهری به خلق ارائه دهد. این فرآیند، چونان آینهای است که نور حق را در قالبهای قابلفهم برای خلق بازتاب میدهد.
بخش دوم: تلبيس در مقام توحید و جمع
تلبيس در مقام بقاء
سالک در مقام بقاء، به مرتبهای میرسد که جز حق نمیبیند و تمامی افعال را به خداوند نسبت میدهد، چنانکه گفته شده: «لا مؤثر في الوجود إلا الله». اما برای تعامل با خلق و جلوگیری از حیرت آنها، ناچار است حقیقت را در قالبهای خلقی بیان کند. این فرآیند تلبيس، چونان پلی است که سالک را از مقام توحید به مقام جمع متصل میکند، جایی که حقیقت الهی در پوشش اسباب ظاهری به خلق ارائه میشود. سالک در این مقام، صفات حق را به اسباب خلقی نسبت میدهد تا خلق دچار حیرت نشوند و به سوی جمع هدایت گردند.
درنگ: سالک در مقام بقاء، جز حق نمیبیند، اما برای حفظ جمع خلق، حقیقت را در قالبهای خلقی (تلبيس) بیان میکند.
اهل تفرقه و اهل جمع
اهل تفرقه، که همان محجوباناند، به دلیل حجاب کائنات، تنها اسباب ظاهری را میبینند و حقیقت الهی را درک نمیکنند. آنها رشد گیاه را به آب و خاک نسبت میدهند، در حالی که اهل جمع، که عارفان و شاهدان حقاند، تمامی افعال را به خداوند نسبت میدهند و میگویند: «أنبت الله البقل». این تمایز، چونان دو سوی یک سکه است: یک سو، حجاب کائنات که محجوبان را در بند اسباب نگه میدارد، و سوی دیگر، شهود حق که عارفان را به حقیقت توحید متصل میسازد.
جمعبندی بخش دوم
تلبيس در مقام توحید و جمع، ابزاری است که سالک از طریق آن، حقیقت الهی را در قالبهای خلقی به محجوبان ارائه میدهد. این مقام، سالک را قادر میسازد تا میان حقیقت و ظاهر پیوند برقرار کند و خلق را از حیرت به سوی جمع هدایت نماید.
بخش سوم: فاعلیت الهی و اسباب ظاهری
فاعلیت طبیعی و فاعلیت الهی
در زبان محاوره، فاعلیت به اسباب طبیعی مانند آتش که میسوزاند یا باران که خیس میکند نسبت داده میشود. اما در حقیقت، تنها فاعل واقعی خداوند است. این تعلیق فاعلیت به اسباب ظاهری، بخشی از تلبيس است که خداوند به حکمت خود برای محجوبان قرار داده است. این فرآیند، چونان پردهای است که حقیقت متعالی حق را در پس اسباب ظاهری پنهان میکند تا خلق بتوانند با آن تعامل کنند.
درنگ: فاعلیت ظاهری به اسباب طبیعی نسبت داده میشود، اما در حقیقت، تنها خداوند فاعل واقعی است و تلبيس، این حقیقت را در قالب اسباب برای محجوبان متجلی میسازد.
تعلیق معارف به واسطهها
معارف الهی به واسطههایی مانند ریاضت، مقامات، دلایل، و اخبار نسبت داده میشود، اما در حقیقت، خداوند است که این معارف را به امتنان خود عطا میکند. اهل تفرقه، معرفت را به این واسطهها نسبت میدهند، در حالی که عارفان میدانند که معرفت، هدیهای الهی است. این تعلیق، چونان شاخهای است که میوه معرفت را به ظاهر از آن میچینند، اما ریشه آن در خاک حکمت الهی نهفته است.
جمعبندی بخش سوم
فاعلیت الهی، حقیقت تمامی افعال است، اما تلبيس، این حقیقت را در قالب اسباب ظاهری و واسطهها به محجوبان ارائه میدهد. این فرآیند، امکان تعامل خلق با حقیقت را فراهم میسازد و سالک را در جایگاه هدایتگر قرار میدهد.
بخش چهارم: قضاوتها، احکام، و رضا و سخط الهی
تعلیق قضایا به حجابها
قضایای شرعی، مانند احکام قاضی یا قضاوتهای عالمان، به دلایل و بینات ظاهری نسبت داده میشود، اما در حقیقت، خداوند است که این قضایا را محقق میکند. محجوبان به دلایل ظاهری اکتفا میکنند، اما عارفان، حقیقت الهی را در پس این قضایا میبینند. این فرآیند، چونان رودی است که به ظاهر از چشمههای زمینی سرچشمه میگیرد، اما در حقیقت، از سرچشمه حکمت الهی جاری است.
تعلیق احکام به علل ظاهری
احکام فقهی به عللی مانند قیاس، اجماع، کتاب، و سنت نسبت داده میشود، اما در نگاه موحد، تنها خداوند است که این احکام را محقق میکند. این بخش، نقدی بر روشهای فقهی مانند قیاس و اجماع وارد میسازد و تأکید دارد که در نگاه توحیدی، تمامی احکام به اراده الهی بازمیگردد. این دیدگاه، چونان نوری است که تاریکی روشهای ظاهری را روشن میکند و حقیقت توحید را آشکار میسازد.
تعلیق انتقام و پاداش
قرآن کریم در سوره الشوری، آیه 30، به این حقیقت اشاره دارد:
وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ
: «و هر مصیبتی که به شما برسد، به سبب کارهایی است که دستهایتان مرتکب شدهاند، و [خدا] از بسیاری [از گناهانتان] درمیگذرد.*/
انتقام و پاداش به جرم و طاعت نسبت داده میشود، اما در حقیقت، اینها به رضا و سخط الهی وابسته است. تلبيس در اینجا، پنهانسازی رضا و سخط الهی در قالب اسباب ظاهری است تا محجوبان بتوانند با آن تعامل کنند.
درنگ: انتقام و پاداش به ظاهر به جرم و طاعت نسبت داده میشود، اما در حقیقت، به رضا و سخط الهی وابسته است که در قالب تلبيس برای محجوبان متجلی میشود.
جمعبندی بخش چهارم
قضاوتها، احکام، و پاداش و عقاب، همگی به اراده الهی بازمیگردد، اما تلبيس، این حقیقت را در قالب علل ظاهری به محجوبان ارائه میدهد. این فرآیند، امکان فهم و تعامل خلق با احکام الهی را فراهم میسازد.
بخش پنجم: امر بینالامرین و خیرخواهی
امر بینالامرین
مفهوم «امر بینالامرین»، که در کلام شیعی جایگاهی ویژه دارد، به این حقیقت اشاره میکند که انسان نه کاملاً مجبور است و نه کاملاً مختار. اختیار انسان، ناقص و وابسته به اراده الهی است. این مفهوم، چونان میانهروی در مسیری است که از افراط جبر و تفریط اختیار مطلق دوری میجوید و حقیقت توحید را در فعل انسانی متجلی میسازد.
درنگ: امر بینالامرین، موضعی میانه بین جبر و اختیار است که اختیار ناقص انسان را به اراده الهی وابسته میداند.
توصیه به خیرخواهی و دوری از شر
سالک در مقام تلبيس، باید با خوبیهای خلق مأنوس شود و از تجسس در بدیهای آنها دوری کند. این توصیه، چونان نسیمی است که عطر خیر را در دلها میپراکند و سالک را به سوی هدایت خلق سوق میدهد. انس با خوبیها، نه تنها سالک را از شر حفظ میکند، بلکه او را در جایگاه هدایتگر قرار میدهد.
جمعبندی بخش پنجم
امر بینالامرین، حقیقت اختیار انسانی را در پرتو اراده الهی روشن میسازد. سالک در این مقام، با خیرخواهی و دوری از شر، به هدایت خلق میپردازد و تلبيس را بهعنوان ابزاری برای حفظ جمع به کار میگیرد.
نتیجهگیری نهایی
مقام تلبيس، چونان پردهای است که حقیقت الهی را در قالب اسباب خلقی به نمایش میگذارد تا محجوبان از حیرت رهایی یابند و به سوی جمع هدایت شوند. این مقام، سالک را در جایگاه میانجی میان حق و خلق قرار میدهد، جایی که او حقیقت توحید را در پوشش اسباب ظاهری به خلق ارائه میدهد. تمایز تلبيس با تورية و جبر، مراتب آن، و نقش آن در حفظ جمع خلق، همگی نشاندهنده حکمت الهی در هدایت انسانهاست. آیات قرآن کریم، مانند «وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ»، این حقیقت را تأیید میکنند که تمامی افعال به اراده الهی بازمیگردد. سالک در این مقام، با خیرخواهی و انس با خوبیها، خلق را به سوی نور توحید هدایت میکند و تلبيس را بهعنوان ابزاری برای حفظ ارتباط میان حق و خلق به کار میگیرد.
با نظارت صادق خادمی