در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 627

متن درس





باب التلبيس فی منازل السائرین

باب التلبيس فی منازل السائرین

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۲۷)

دیباچه: درآمدی بر مقام تلبيس

در ساحت عرفان اسلامی، مقام تلبيس چونان پرده‌ای ظریف از حکمت الهی است که حقیقت را در قالب‌های خلقی نهان می‌سازد تا خلق محجوب از حیرت و تشویش در امان مانند. این مقام، که در منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری جایگاهی ویژه دارد، سالک را به پنهان‌سازی تجلیات الهی و کرامات معنوی در برابر دیدگان عادی و عقول ناقص دعوت می‌کند. درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۶۲۷، با تبیینی عمیق، مرتبه دوم تلبيس را تشریح کرده و با تمثیلات فاخر و اشارات قرآنی، نقش سالک را در هدایت خلق و حفظ جمع آن‌ها روشن می‌سازد. تلبيس، که رحمتی الهی برای اهل حجاب و اسباب است، سالک را به اخفای اوقات و کرامات و تعلیق ظواهر به شواهد رهنمون می‌کند، بدون آنکه از حقیقت توحیدی خویش غافل شود.

بخش نخست: چیستی تلبيس و مراتب آن

مرتبه اول: تلبيس حق بر عباد

تلبيس، در مرتبه آغازین، چونان نقابی است که حق بر افعال خویش می‌کشد و آن‌ها را به خلق نسبت می‌دهد. چنان‌که در درس‌گفتار آمده، خداوند خود همه کارها را انجام می‌دهد، اما به خلق می‌گوید: «دیگران». این تلبيس حق بر عباد، حکمت الهی است تا خلق محجوب، که از درک حقیقت عاجزند، در ظرف ظواهر با افعال الهی تعامل کنند. سالک در این مقام، با پذیرش این تلبيس، به کمال می‌رسد، گویی با حکمت الهی هم‌نوا شده و زبان خلق را برای بیان حقیقت به کار می‌برد.

سالک در این مرتبه، چونان آینه‌ای است که انعکاس نور حق را می‌پذیرد و به جای اظهار اینکه «خدا کار می‌کند»، می‌گوید: «خلق انجام داده‌اند»، زیرا حق خود چنین فرموده است. این پذیرش، نه از روی نادانی، بلکه از سر هماهنگی با مشیت الهی است که خلق را در حجاب اسباب نگه می‌دارد.

درنگ: تلبيس حق بر عباد، نسبت دادن افعال الهی به خلق است که سالک با پذیرش آن، با حکمت الهی هم‌نوا شده و زبان خلق را برای بیان حقیقت به کار می‌برد.

مرتبه دوم: تلبيس سالک بر خلق

در مرتبه دوم تلبيس، که محور اصلی این درس‌گفتار است، سالک خود پرده‌ای بر حقیقت باطنی‌اش می‌کشد و صفات و کرامات خویش را از خلق نهان می‌دارد. او، صاحب تجلیات الهی و کرامات معنوی، به جای اظهار این کمالات، ظاهری چون خلق به خود می‌گیرد و در بازار و میان مردم، چونان یکی از ایشان زیست می‌کند. این تلبيس، نه از ضعف یا خودخواهی، بلکه از غیریه‌ای است که حقیقت را چون ناموسی الهی حفظ می‌کند.

سالک در این مقام، چونان گوهری است که در صدف خلقی نهان شده، تا از دسترس دیدگان عادی و عقول ناقص در امان ماند. او با اخفای اوقات و کرامات، از خودنمایی و ایجاد حسرت در دیگران پرهیز کرده و خلق را به سیر طبیعی خویش وا می‌گذارد.

درنگ: تلبيس سالک در مرتبه دوم، اخفای اوقات و کرامات از خلق است که با غیریه و به منظور هدایت خلق و حفظ جمع آن‌ها انجام می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

تلبيس، در دو مرتبه اصلی، جلوه‌ای از حکمت الهی و سلوک عرفانی است. در مرتبه اول، حق افعال خویش را به خلق نسبت می‌دهد تا محجوبان در ظرف ظواهر زیست کنند. در مرتبه دوم، سالک با اخفای حقیقت باطنی خویش، این حکمت را ادامه داده و خلق را از حیرت و تشویش حفظ می‌کند. این دو مرتبه، پیوند عمیقی میان مشیت الهی و سلوک سالک برقرار می‌سازند.

بخش دوم: تلبيس اهل غیریه و کتمان اوقات و کرامات

غیریه و حفظ اوقات

غیریه سالک، چونان غیرتی است که بر ناموس الهی دارد، گویی حقیقت باطنی او امانتی است که حق در دلش به ودیعه نهاده و او موظف است آن را از دسترس دیگران حفظ کند. اوقات، که تجلیات الهی نصیب سالک شده‌اند، چونان شراشر نورند که دل او را پر می‌کنند، اما سالک این یافته‌های شبانه را در روز آشکار نمی‌سازد. درس‌گفتار این معنا را چنین توصیف می‌کند: «حق مثل ناموس می‌ماند، کسی که غیریه داشته باشد، هیچ‌گاه دلش را سفره نمی‌کند».

این اخفای اوقات، نه از بخل یا خودخواهی، بلکه به دو دلیل است: نخست، حفظ تجلیات از تشویش و تغییر، زیرا حق این اوقات را برای سالک نهاده، نه برای افشا در میان خلق. دوم، جلوگیری از حسرت و خودکم‌بینی در دیگران، تا خلق در سیر طبیعی خویش باقی بمانند و نظم ناسوت به هم نخورد.

درنگ: غیریه سالک، اوقات و تجلیات الهی را چون ناموسی الهی حفظ کرده و از آشکارسازی آن‌ها پرهیز می‌کند تا هم تجلیات مشوش نشوند و هم خلق از حسرت در امان مانند.

کتمان کرامات و تفاوت با اوقات

کرامات، که توانایی‌های معنوی سالک‌اند، از اوقات متمایزند. اوقات، هدیه‌ای مستقیم از حق‌اند، اما کرامات، آن‌چه سالک از طریق سلوک کسب کرده و می‌تواند به دیگران منتقل کند. با این حال، سالک کرامات خویش را نیز کتمان می‌کند، گویی این توانایی‌ها نیز بخشی از امانت الهی‌اند که باید از دیدگان عادی پنهان مانند. درس‌گفتار این تمایز را چنین بیان می‌کند: «اوقات آن‌هایی بود که خدا به او داده، کرامات آن‌هایی است که خودش پیدا کرده».

کتمان کرامات، از رعونت نفسانی و مزاحمت خلق جلوگیری می‌کند. سالک با این کتمان، نه تنها نفس خویش را از خودنمایی حفظ می‌کند، بلکه خلق را از شوق بی‌جا و حسرت بی‌مورد در امان می‌دارد. او با ظاهری عادی، چونان یکی از خلق زیست می‌کند تا نظم ظاهری جامعه بر هم نخورد.

درنگ: کرامات، توانایی‌های معنوی سالک‌اند که با کتمان آن‌ها، از رعونت نفسانی و تشویش خلق جلوگیری می‌شود، در حالی که اوقات، تجلیات مستقیم الهی‌اند.

جمع‌بندی بخش دوم

تلبيس اهل غیریه، در اخفای اوقات و کتمان کرامات، جلوه‌ای از حکمت عرفانی است که سالک را به حفظ امانت الهی و هدایت خلق رهنمون می‌سازد. این غیریه، نه از ضعف، بلکه از خلوص و هماهنگی با مشیت الهی سرچشمه می‌گیرد، تا خلق در نظم ظاهری خویش باقی مانده و از برکت حضور سالک بهره‌مند شوند.

بخش سوم: تلبيس با اسباب و شواهد

تعلیق ظواهر به شواهد

سالک در مقام تلبيس، حقایق باطنی را در قالب اسباب ظاهری و شواهد خلقی بیان می‌کند، گویی حقیقت را در جامه‌ای آشنا برای خلق می‌پوشاند. درس‌گفتار این روش را چنین توصیف می‌کند: «حالا یک چیزی دیده، می‌خواهد به کسی بگوید: آیه‌اش را پیدا می‌کند، با آیه می‌گوید، خدا این‌طور گفته». این تعلیق ظواهر به شواهد، برای عيون كليلة (چشمان عادی) و عقول عليلة (عقول ناقص) است که از درک حقیقت باطنی عاجزند.

سالک با این روش، چونان معلمی حکیم، حقیقت را در قالبی ارائه می‌کند که برای خلق قابل‌فهم باشد، بدون آنکه آن‌ها را به حیرت یا گمراهی بیندازد. او با استناد به آیات و اخبار، باطن خویش را نهان کرده و تنها ظاهری هدایت‌گرانه به خلق نشان می‌دهد.

درنگ: سالک با تعلیق ظواهر به شواهد و اسباب، حقایق باطنی را در قالبی خلقی ارائه می‌کند تا خلق محجوب را هدایت کرده و از حیرت آن‌ها جلوگیری نماید.

شباهت ظاهری با خلق

سالک در مقام تلبيس، ظاهری چون خلق به خود می‌گیرد و در بازار و میان مردم، به کسب و کار مشغول می‌شود، در حالی که به این امور نیازی ندارد. درس‌گفتار این معنا را چنین بیان می‌کند: «صبح که می‌شود دنبال کار راه می‌افتد و حال آنکه حاجت به کار ندارد». این شباهت ظاهری، چونان جامه‌ای است که سالک بر تن می‌کند تا خلق او را یکی از خود دانسته و از حسرت یا شوق بی‌جا در امان مانند.

این عمل، نه تنها باطن سالک را از دیدگان عادی پنهان می‌کند، بلکه به خلق امکان می‌دهد تا در سطح ظاهری با او تعامل کنند، بدون آنکه نظم زندگی‌شان بر هم خورد. سالک با این تلبيس، چونان انبیاء و اولیاء، در قالب بشری ظاهر می‌شود تا هدایت خلق را به انجام رساند.

درنگ: سالک با شباهت ظاهری به خلق، باطن خویش را نهان کرده و نظم ظاهری جامعه را حفظ می‌کند، تا خلق از حسرت و تشویش در امان مانند.

جمع‌بندی بخش سوم

تلبيس با اسباب و شواهد، روشی حکیمانه است که سالک برای هدایت خلق به کار می‌برد. او با تعلیق ظواهر به آیات و اخبار، و اتخاذ ظاهری خلقی، حقیقت باطنی خویش را نهان کرده و خلق را در سیر طبیعی‌شان حفظ می‌کند. این تلبيس، جلوه‌ای از حکمت الهی در هدایت محجوبان است.

بخش چهارم: تلبيس به مثابه رحمت الهی

هدایت خلق از طریق تلبيس

تلبيس سالک، رحمتی الهی برای اهل حجاب و اسباب است، گویی او چونان پلی است که خلق را از وادی تفرقه به سوی هدایت رهنمون می‌سازد. درس‌گفتار این معنا را چنین بیان می‌کند: «این طایفه رحمة من الله عزوجل بر اهل تفرقه و اسباب‌اند». سالک با تلبيس، خلق را از گمراهی و حیرت حفظ کرده و به برکت همراهی‌اش، آن‌ها را به رستگاری می‌رساند.

قرآن کریم در سوره نساء می‌فرماید: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا﴾ (سوره نساء، آیه ۶۹، : «و هر کس از خدا و پیامبر اطاعت کند، با کسانی خواهد بود که خدا به آن‌ها نعمت داده است؛ از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، و اینان چه نیکو همنشینانی‌اند»). این آیه، بر برکت همنشینی با اولیاء و سالکان تأکید دارد، که تلبيس آن‌ها خلق را به هدایت و رستگاری می‌رساند.

درنگ: تلبيس سالک، رحمتی الهی است که خلق محجوب را از طریق هدایت و برکت همنشینی به رستگاری می‌رساند.

تمایز تلبيس با لطائف الحیل

تلبيس سالک، برخلاف لطائف الحیل، هدایت‌گرانه است و به گمراهی خلق منجر نمی‌شود. درس‌گفتار این تمایز را چنین بیان می‌کند: «تلبيس می‌کند اما گمراه نمی‌کند، هدایت می‌کند». سالک، برخلاف عارف‌نمایان که با حیله خلق را دور می‌کنند، با تلبيس، حقیقت را در قالبی خلقی ارائه می‌کند تا خلق را به سوی حق رهنمون سازد.

این تمایز، بر خلوص نیت سالک در مقام تلبيس تأکید دارد. او، حتی اگر خلق را در «خماری» حقیقت نگه دارد، هرگز آن‌ها را از مسیر حق دور نمی‌کند، بلکه راه را برای هدایتشان هموار می‌سازد.

درنگ: تلبيس سالک، برخلاف لطائف الحیل، هدایت‌گرانه است و خلق را به سوی حق رهنمون می‌سازد، بدون آنکه آن‌ها را گمراه کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

تلبيس، به مثابه رحمتی الهی، خلق محجوب را از حیرت و گمراهی حفظ کرده و به هدایت و رستگاری رهنمون می‌سازد. این مقام، با تمایز از لطائف الحیل، بر خلوص نیت و حکمت عرفانی سالک تأکید دارد که خلق را در سیر طبیعی‌شان به سوی حق هدایت می‌کند.

بخش پنجم: تصحیح تحقیق و نقد شارح

تصحیح تحقیق در تلبيس

سالک در مقام تلبيس، تحقیق خویش را در سه ساحت اعتقاد، سلوک، و معاینه تصحیح می‌کند، گویی بند پیوندش با حق را در هر مرحله محکم می‌سازد. درس‌گفتار این معنا را چنین بیان می‌کند: «مع تصحيح التحقيق عقدآ و سلوكآ و معاينة». اعتقاد، مبنای نظری سلوک است؛ سلوک، مسیر عملی آن؛ و معاینه، مقام رویت حقیقت. سالک در تمامی این مراحل، با حق زیست کرده و حقیقت را در همه چیز می‌بیند.

این تصحیح، چونان استوار کردن بنای توحید است که سالک را از هرگونه انحراف نفسانی حفظ کرده و او را در مسیر حق ثابت‌قدم می‌دارد. او همان‌گونه که به حق اعتقاد دارد، به سوی او سلوک می‌کند و او را معاینه می‌نماید.

درنگ: سالک در تلبيس، تحقیق خویش را در اعتقاد، سلوک، و معاینه تصحیح کرده و بند پیوندش با حق را در تمامی مراحل محکم می‌سازد.

نقد شارح و دفاع از ماتن

درس‌گفتار، نقدی دقیق بر تفسیر شارح وارد می‌کند که تلبيس را به ضعف و خودخواهی سالک نسبت داده است. شارح، تلبيس را عملی برای حفظ خلوت و جلوگیری از تشویش سالک دانسته، گویی او از حضور خلق هراس دارد. اما ماتن تأکید می‌کند که سالک در این مقام، نه به دلیل ضعف یا انزواطلبی، بلکه برای حفظ جمع خلق و هدایت آن‌ها تلبيس می‌کند. درس‌گفتار این نقد را چنین بیان می‌کند: «ماتن خوب گفته، ولی شارح یک عارف خودخواه، ضعیف انزوایی معرفی کرده».

سالک در مقام تلبيس، چونان حکیمی است که ملاحظه خلق را می‌کند و با اذن حق، حقیقت را نهان می‌سازد. او نه تنها از حضور خلق مشوش نمی‌شود، بلکه دستگیر آن‌هاست و با تلبيس، نظم ظاهری جامعه را حفظ می‌کند. این نقد، بر تفاوت دیدگاه ماتن و شارح تأکید دارد و نشان می‌دهد که تلبيس، عملی هدایت‌گرانه و در راستای حکمت الهی است.

درنگ: ماتن، تلبيس را عملی هدایت‌گرانه برای حفظ جمع خلق می‌داند، در حالی که شارح آن را به ضعف و انزواطلبی سالک نسبت داده است.

جمع‌بندی بخش پنجم

تصحیح تحقیق در تلبيس، سالک را به استواری در پیوند با حق در اعتقاد، سلوک، و معاینه رهنمون می‌سازد. نقد شارح، بر اهمیت فهم دقیق مقاصد عرفانی تأکید دارد و نشان می‌دهد که تلبيس، نه از ضعف، بلکه از حکمت و خلوص سالک سرچشمه می‌گیرد، تا خلق را هدایت کرده و نظم ظاهری‌شان را حفظ نماید.

نتیجه‌گیری کلی

باب التلبيس در منازل السائرین، چونان گوهری درخشان، حکمت عرفانی سالک را در پنهان‌سازی حقیقت برای هدایت خلق به تصویر می‌کشد. این مقام، که در مرتبه دوم به اخفای اوقات و کرامات و تعلیق ظواهر به شواهد اختصاص دارد، سالک را به حفظ امانت الهی و هدایت محجوبان دعوت می‌کند. تلبيس، رحمتی الهی است که خلق را از حیرت و تشویش در امان نگه داشته و به برکت همنشینی با سالک، آن‌ها را به رستگاری می‌رساند. تمایز تلبيس با لطائف الحیل، بر خلوص نیت سالک تأکید دارد، و نقد شارح، اهمیت فهم دقیق این مقام را روشن می‌سازد. این نوشتار، با نگارشی فاخر و علمی، تلاشی است برای بازنمایی این مقام والا، تا طالبان معرفت و پژوهشگران عرفان را به فهمی عمیق‌تر از تلبيس رهنمون سازد.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده