در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

منازل السائرین 629

متن درس





منازل السائرین: باب الوجود

منازل السائرین: باب الوجود

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۲۹)

دیباچه

در سیر و سلوک عرفانی، مفهوم «وجود» چونان مشعلی فروزان، راه جویندگان حقیقت را روشن می‌سازد. این مفهوم، که در نگاه عارفان، قلب حقیقت الهی و جوهره هستی است، در قرآن کریم با ظرافتی بی‌مانند و در قالب صیغه‌های فعلی جلوه‌گر شده است. درس‌گفتار حاضر، که از مجموعه گران‌سنگ منازل السائرین استخراج شده، به کاوش در معانی وجود، تمایز آن با ظهور، و جایگاه آن در نظام عرفانی می‌پردازد.

بخش نخست: وجود در قرآن کریم؛ نقد ادعای استعمال صریح

ادعای استعمال صریح اسم «وجود»

در آغاز بحث، ادعا شده است که خداوند متعال در قرآن کریم، واژه «وجود» را به‌صورت صریح و به‌عنوان اسم در مواضعی چند به کار برده است. این ادعا با استناد به آیاتی نظیر موارد زیر مطرح می‌گردد:

  • ﴿يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ [مطلب حذف شد] : «خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت»).
  • ﴿لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾ [مطلب حذف شد] : «خدا را توبه‌پذیر و مهربان می‌یافتند»).
  • ﴿وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ﴾ [مطلب حذف شد] : «خدا را نزد خود می‌یافت»).

این آیات، به‌ظاهر، به مفهوم «وجود» اشاره دارند، اما بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که واژه «وجود» به‌صورت اسم مصدر یا مفهوم اسمی در هیچ‌یک از این موارد به کار نرفته است. این ادعا، زمینه‌ساز بحثی عمیق‌تر در تبیین کاربرد واژه‌های مرتبط با وجود در قرآن کریم است.

نقد ادعای استعمال صریح

برخلاف ادعای اولیه، در قرآن کریم هیچ نمونه‌ای از استعمال واژه «وجود» به‌صورت اسم یافت نمی‌شود. تمامی موارد مرتبط با این مفهوم، در قالب صیغه‌های فعلی نظیر يَجِد، لَوَجَدُوا، وَجَدَ، لَأَجَدَنَّ، لَتَجِدَنَّهُم، سَتَجِدُنِي، و وَجَدْنَا ظاهر شده‌اند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که حدود صد مورد از این صیغه‌های فعلی در قرآن کریم وجود دارد. این افعال، به معنای «یافتن» یا «حصول» هستند و مفهومی پویا و حادث را منتقل می‌کنند، نه مفهومی ثابت و اسمی از وجود.

درنگ: قرآن کریم از واژه «وجود» به‌صورت اسم مصدر استفاده نکرده و تمامی کاربردهای مرتبط با این مفهوم، در قالب صیغه‌های فعلی است که دلالت بر پویایی و حصول دارند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست نشان داد که ادعای استعمال صریح اسم «وجود» در قرآن کریم نادرست است. این کتاب آسمانی، با بهره‌گیری از صیغه‌های فعلی، مفهوم وجود را به‌صورت پویا و در ارتباط با فعل «یافتن» بیان کرده است. این رویکرد، زمینه‌ساز پرسش‌هایی عمیق‌تر درباره چرایی این انتخاب زبانی و معنای حقیقی وجود است که در بخش‌های بعدی بررسی می‌شود.

بخش دوم: پرسش‌های بنیادین درباره وجود

چرایی کاربرد فعلی به‌جای اسمی

یکی از پرسش‌های بنیادین این است که چرا قرآن کریم مفهوم «وجود» را تنها در قالب صیغه‌های فعلی بیان کرده و از کاربرد اسمی آن پرهیز کرده است. پاسخ این پرسش در بداهت مفهوم وجود نهفته است. وجود، چونان خورشیدی تابان، چنان آشکار است که نیازی به اثبات یا بیان صریح ندارد. قرآن کریم، به‌جای پرداختن به ذات الهی، بر صفات او تمرکز دارد، گویی که ذات، چون قله‌ای رفیع، فراتر از دسترس بیان است و صفات، چون دامنه‌های آن، راهنمای سالکان‌اند.

معنای وجود

معنای «وجود» در این درس‌گفتار به «الظَّفَرُ بِحَقِيقَةِ الشَّيْء» (وصول به حقیقت شیء) تعریف شده است. این تعریف، وجود را به دستیابی به جوهره و حقیقت یک چیز پیوند می‌دهد. بااین‌حال، این معنا مورد نقد قرار می‌گیرد، زیرا دلالت بر حدوث (پدیدآمدگی) دارد، در حالی که وجود حقیقی، فارغ از حدوث و متصف به استقلال است. وجود، چونان دریایی بی‌کران، نه آغاز می‌پذیرد و نه پایان، و در ذات خود، مستقل از هر قید و بندی است.

درنگ: تعریف وجود به‌عنوان «وصول به حقیقت شیء» به دلیل دلالت بر حدوث مورد نقد است، زیرا وجود حقیقی، مستقل و فارغ از پدیدآمدگی است.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، دو پرسش بنیادین را کاوش کرد: نخست، چرایی کاربرد فعلی به‌جای اسمی در قرآن کریم، که به بداهت وجود و تمرکز قرآن بر صفات الهی نسبت داده شد؛ و دوم، معنای وجود، که با نقد تعریف اولیه، به سوی مفهومی مستقل و ذاتی هدایت شد. این مباحث، زمینه را برای تحلیل عمیق‌تر انواع وجود فراهم می‌سازد.

بخش سوم: انواع استعمال وجود

چهار نوع وجود

وجود، چونان گوهری چندوجهی، در چهار معنای متمایز به کار می‌رود:

  1. وجود حرفی (رابطی): این نوع وجود، مانند «است» در جمله «زید قائم است»، رابط میان موضوع و محمول است. این وجود، چون پلی است که دو ساحل معنا را به هم پیوند می‌دهد.
  2. وجود مصدری: مفهوم خود وجود که متضمن نسبت فاعلی است، گویی جریانی است که از فاعل به سوی فعل جاری می‌شود.
  3. اسم مصدر: معادل «هستی» در فارسی، که عروض ذهنی و اتصافی را نشان می‌دهد، مانند نوری که در ذهن سالک می‌درخشد.
  4. وجود به معنای نفس حقیقت شیء: این معنا، وجود را به ذات و هویت شیء پیوند می‌دهد، فارغ از هرگونه حدوث، چونان کوهی استوار که در برابر بادهای زمان پابرجاست.

این تقسیم‌بندی، وجود را از منظرهای زبانی، فلسفی، و عرفانی می‌نگرد و هر وجه آن را چون آینه‌ای برای تأمل در حقیقت بازمی‌نمایاند.

تمایز وجود و ظهور

وجود، از ظهور متمایز است، چنان‌که آفتاب از پرتوهایش جداست. وجود، دلالت بر استقلال دارد، در حالی که ظهور، به تبعیت اشاره می‌کند. وجود، حقیقت ذاتی شیء است، اما ظهور، نمود وابسته آن است، مانند سایه‌ای که از جسم بر زمین می‌افتد. حق، خود وجود است، و خلق، ظهور وجود، گویی خلق، آیینه‌ای است که نور وجود حق در آن بازتاب می‌یابد.

درنگ: وجود، حقیقت مستقل شیء است، در حالی که ظهور، نمود وابسته و تبعی آن است. حق، وجود است و خلق، ظهور وجود.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین چهار نوع استعمال وجود، از رابطی تا حقیقت شیء، و تمایز وجود از ظهور، منظری جامع به این مفهوم ارائه داد. این تحلیل، وجود را چونان گوهری چندسویه نشان می‌دهد که در زبان، فلسفه، و عرفان، جلوه‌های متفاوتی می‌یابد.

بخش چهارم: وجود در قرآن کریم و بداهت آن

چرایی عدم ذکر صریح وجود

قرآن کریم، از وجود به‌صورت اسمی سخنی نگفته است، زیرا وجود حقیقی، چنان بدیهی است که نیازی به اثبات یا بیان ندارد. این بداهت، چونان نوری است که خود را بی‌نیاز از چراغ نشان می‌دهد. خداوند در قرآن کریم، درباره صفاتی چون خالقیت، رازقیت، و قدرت استدلال می‌کند، اما در باب هستی یا نیستی خود، سخنی نمی‌گویی، گویی که وجود، چون هوایی است که بی‌نیاز از اثبات، در هر نفس جاری است.

تمرکز بر صفات الهی

قرآن کریم، به‌جای پرداختن به ذات الهی، بر صفات او تمرکز دارد. اسامی چون صَمَد، مُحْيِي، و مُمِيت، همگی به اوصاف الهی اشاره دارند. حتی در آیه‌ای چون ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ [مطلب حذف شد] : «خداوند گواهی داد که هیچ معبودی جز او نیست»)، تأکید بر وحدت و وحدانیت است که خود صفتی الهی است.

نقد خلط وجود فعلی و اسمی

خلط میان افعال قرآنی مانند يَجِد و وَجَد با مفهوم اسمی «وجود» نادرست است. این افعال، به معنای یافتن و حصول هستند و نمی‌توان آنها را معادل وجود اسمی دانست. وجود اسمی، حقیقت شیء را بیان می‌کند، اما افعال قرآنی، مفهومی حادث و پویا را منتقل می‌سازند.

درنگ: افعال قرآنی مانند يَجِد و وَجَد، به معنای حصول و یافتن هستند و با وجود اسمی، که حقیقت ذاتی شیء را بیان می‌کند، متفاوت‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تبیین بداهت وجود و تمرکز قرآن کریم بر صفات الهی، نشان داد که چرا این کتاب آسمانی از ذکر صریح وجود اسمی پرهیز کرده است. نقد خلط میان وجود فعلی و اسمی، عمق تحلیل را آشکار ساخت و راه را برای بررسی جایگاه وجود در سیر و سلوک عرفانی هموار کرد.

بخش پنجم: جایگاه وجود در سیر و سلوک عرفانی

وجود به‌عنوان جامع‌ترین اسم

وجود، چونان گوهری بی‌همتا، جامع‌ترین اسم برای بیان حقیقت الهی است. بااین‌حال، حتی این مفهوم نیز نمی‌تواند تمامی ذات الهی را در بر گیرد. در مقایسه با اسمایی چون حَق، رَحْمَان، و رَحِيم، وجود به ذات الهی نزدیک‌تر است، اما همچنان صفتی است و نه خود ذات. این محدودیت، چونان آینه‌ای است که تنها بخشی از حقیقت بی‌کران را بازمی‌تاباند.

الله به‌عنوان صفت وحدت

حتی اسم اللَّه، صفت وحدت است و تحت سلطه مفهوم وجود قرار می‌گیرد. وجود، حقیقت مطلق است، در حالی که اللَّه به وحدت الهی اشاره دارد. این سلسله‌مراتب، چونان نردبانی است که سالک را از صفات به سوی حقیقت وجود هدایت می‌کند.

باب الوجود در منازل السائرین

در نظام منازل السائرین، باب الوجود پس از باب التحقیق قرار دارد. این سلسله‌مراتب، شامل فناء، بقاء، تحقیق، و وجود است. وجود، به‌عنوان منزل نهایی، نتیجه تحقیق حقیقت است، چنان‌که گفته شده: حَقَّقَ الْحَقَّ فَصَارَ مَوْجُودًا عِنْدَ الْعَارِف (حق، حقیقت را محقق کرد، پس نزد عارف موجود شد). این منزل، چونان قله‌ای است که سالک پس از گذر از وادی‌های فناء و بقاء، به آن می‌رسد.

درنگ: باب الوجود، منزل نهایی سیر و سلوک عرفانی است که پس از فناء، بقاء، و تحقیق قرار دارد و نتیجه تحقق حقیقت نزد عارف است.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، جایگاه والای وجود در سیر و سلوک عرفانی را روشن ساخت. وجود، به‌عنوان جامع‌ترین اسم و منزل نهایی، مقصد سالکانی است که در پی تحقق حقیقت‌اند. تمایز وجود از صفات، از جمله اسم اللَّه، و جایگاه آن در سلسله منازل، این مفهوم را چونان مشعلی در مسیر عرفان می‌نمایاند.

بخش ششم: بازخوانی آیات و نقد تعریف وجود

بازخوانی آیات قرآنی

در آیاتی چون ﴿يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا﴾ و ﴿لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾، واژه اللَّه مفعول است و معنای فعلی (یافتن خدا به‌عنوان غفور و رحیم) دارد. این معنا، حدوثی است و به پویایی و حصول اشاره دارد، نه به وجود اسمی که حقیقت ذاتی را بیان می‌کند.

نقد تعریف وجود

تعریف «الوجود اسم لظفر بحقيقة الشيء» به دلیل دلالت بر حدوث مورد نقد قرار می‌گیرد. وجود حقیقی، مستقل و فارغ از پدیدآمدگی است، اما این تعریف، وجود را به وصول و حصول پیوند می‌دهد، که مفهومی حادث را القا می‌کند. وجود، چونان رودی بی‌ابتدا و انتها، از هر قید زمانی آزاد است و در ذات خود، استقلال می‌درخشد.

درنگ: تعریف وجود به‌عنوان وصول به حقیقت، به دلیل دلالت بر حدوث، نمی‌تواند حقیقت ذاتی و مستقل وجود را به‌تمامی بیان کند.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با بازخوانی آیات قرآنی و نقد تعریف وجود، بر تمایز میان معنای فعلی و اسمی تأکید کرد. آیات قرآنی، وجود را در قالب حصول و یافتن بیان می‌کنند، در حالی که وجود حقیقی، ذاتی و مستقل است. این تحلیل، عمق مفهوم وجود را در نگاه قرآنی و عرفانی آشکار ساخت.

نتیجه‌گیری نهایی

باب الوجود در منازل السائرین، چونان دریچه‌ای به سوی حقیقت بی‌کران، مفهوم وجود را در قرآن کریم و عرفان اسلامی کاوش می‌کند. این بحث، با نقد ادعای استعمال صریح اسم وجود، نشان داد که قرآن کریم، با بهره‌گیری از صیغه‌های فعلی، وجود را به‌صورت پویا و حادث بیان کرده است. بداهت وجود حقیقی، قرآن را از نیاز به ذکر صریح آن بی‌نیاز ساخته و تمرکز این کتاب آسمانی بر صفات الهی، راه را برای فهم عملی و هدایت بشر هموار کرده است. وجود، در چهار معنای حرفی، مصدری، اسم مصدر، و حقیقت شیء تحلیل شد و از ظهور متمایز گردید. در سیر و سلوک عرفانی، باب الوجود، منزل نهایی است که سالک را به تحقق حقیقت رهنمون می‌شود. این نوشتار، چونان آینه‌ای، بازتاب‌دهنده عمق و زیبایی این مفهوم در نگاه قرآنی و عرفانی است.

درس‌گفتار حاضر، با دعای اللّهم صل على محمّد و آل محمّد پایان می‌یابد، که نشانه‌ای از پیوند عمیق آن با سنت دینی و اخلاص در سلوک عرفانی است.

با نظارت صادق خادمی