در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 635

متن درس





کتاب منازل السائرین: التفرید

کتاب منازل السائرین: التفرید

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۳۵)

دیباچه

در ساحت عرفان اسلامی، التفرید به‌سان منزلگاهی رفیع در مسیر سلوک معنوی می‌درخشد که سالک را به سوی یگانگی حق و رهایی از کثرت و انانیت رهنمون می‌سازد. این مقام، که در درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره با عمق و ژرفا تبیین شده، بر خالص‌سازی نیت و توجه به حق المبین استوار است. این اثر، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تحلیل‌های فلسفی و عرفانی، به تبیین رابطه حق و خلق، تمایز حق و باطل، و جایگاه مخلوقات به‌عنوان ظهورات حق می‌پردازد.

بخش نخست: تبیین التفرید و حق المبین

استناد قرآنی و مفهوم التفرید

التفرید، در عرفان اسلامی، منزلتی است که سالک را به شناخت حق به‌عنوان یگانه حقیقت موجود هدایت می‌کند. این مقام، با استناد به آیه شریفه يَعْلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلْحَقُّ ٱلْمُبِينُ (: «می‌دانند که خدا همان حق آشکار است»)، به‌عنوان عین خالص‌سازی توجه به حق المبین معرفی می‌شود. التفرید، فرآیندی است که سالک را از کثرت و غیریت رها ساخته و به وحدت شهودی حق رهنمون می‌سازد. این آیه، که در متن درس‌گفتار محور بحث قرار گرفته، نشان‌دهنده پیوند عمیق عرفان با معارف قرآنی است. التفرید، به‌سان مشعلی فروزان، سالک را به سوی یگانگی حق هدایت می‌کند، جایی که جز حق هیچ نیست.

درنگ: التفرید، خالص‌سازی توجه به حق المبین است که سالک را از کثرت و انانیت به سوی وحدت شهودی حق رهنمون می‌سازد.

حق المبین در برابر عدم صرف

در ساحت عرفان و فلسفه اسلامی، حق المبین به‌عنوان فعلیت محض و وجود مطلق تعریف می‌شود که در برابر عدم صرف قرار دارد. غیر از حق، همه چیز در ذات خود فاقد استقلال وجودی است و به‌سان سایه‌ای برآمده از نور حق، تنها در پرتو او موجودیت می‌یابد. این تمایز، ریشه در اصل وحدت وجود دارد، که بر اساس آن، مخلوقات صرفاً قابل‌هایی هستند که از حق قابلیت و وجود می‌گیرند. به تعبیر درس‌گفتار، هر آنچه غیر حق است، عدم صرف است، نه به معنای نیستی محض، بلکه به معنای فقدان استقلال وجودی در برابر فعلیت محض حق.

درنگ: حق المبین، فعلیت محض است و غیر حق، به دلیل فقدان استقلال وجودی، عدم صرف تلقی می‌شود.

تمایز حق و باطل

حق در برابر باطل قرار دارد، اما این تقابل، نه از جنس تضاد، بلکه از نوع نقيض است. باطل، آنجاست که حق حضور نداشته باشد، و هرگاه مظهر، خود را مستقل از حق ببیند، به باطل می‌افتد. به تعبیری، باطل مانند تاریکی است که در غیاب نور حق پدیدار می‌شود. وقتی انسان یا هر مظهر دیگر، خود را به‌سان «من» مستقل تصور کند، از حق منقطع شده و به سوی زوال و باطل می‌رود. این تمایز، بر اهمیت اتصال دائم به حق در تمامی اعمال و نیات تأکید دارد.

درنگ: باطل، در انقطاع از حق و ادعای استقلال ظهور می‌یابد، و حق و باطل، به‌سان وجود و عدم، نقيض یکدیگرند.

بخش دوم: رابطه حق و خلق

مخلوقات به‌سان عدم و ملکه

در فلسفه اسلامی، مخلوقات در برابر حق، به‌سان عدم و ملکه‌اند؛ یعنی قابل‌هایی هستند که قابلیت پذیرش فعلیت از حق را دارند. این قابلیت، خود از حق سرچشمه می‌گیرد، چنان‌که درس‌گفتار تأکید می‌کند: «قابلیت هم از حق است». به‌سان کودکی که استعداد عالم شدن دارد، اما دیوار چنین قابلیتی ندارد، مخلوقات نیز تنها در پرتو حق می‌توانند به فعلیت برسند. این دیدگاه، بر وابستگی کامل خلق به حق دلالت دارد و هرگونه استقلال وجودی را از مخلوقات سلب می‌کند.

درنگ: مخلوقات، قابل‌هایی هستند که قابلیتشان از حق است و در برابر فعلیت محض حق، به‌سان عدم و ملکه‌اند.

رابطه سلب و ایجاب

رابطه بین حق و خلق، به‌سان سلب و ایجاب است، نه عدم و ملکه. هر آنچه هست، از حق است و غیر حق، هیچ است. این اصل، که ریشه در وحدت وجود دارد، بیان می‌دارد که حتی استعداد و قابلیت مخلوقات نیز از حق ناشی می‌شود. به تعبیری، خلق مانند آینه‌ای است که نور حق را بازمی‌تاباند، و بدون این نور، هیچ تصویری در آینه نقش نمی‌بندد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که اگر سالک به این مقام برسد که «لا اله الا الله»، جز حق هیچ نیست، به حقیقت التفرید دست یافته است.

درنگ: رابطه حق و خلق، سلب و ایجاب است؛ هرچه هست از حق است و غیر حق، هیچ است.

رد سوفسطایی‌گری در عرفان

عرفان اسلامی، برخلاف سوفسطایی‌گری که وجود مخلوقات را انکار می‌کند، خلق را به‌عنوان ظهورات حق تأیید می‌کند. درس‌گفتار با تمثیلی زیبا، عرفان را به آرایشگری تشبیه می‌کند که نه چشم را کور می‌کند و نه ابرو را خراب می‌سازد، بلکه تعادل را حفظ می‌کند. خلق، نابود نمی‌شود، بلکه به‌سان جلوه‌گاه حق، موجودیت می‌یابد. این دیدگاه، از افراط در انکار خلق یا استقلال بخشیدن به آن پرهیز می‌کند.

درنگ: عرفان، خلق را ظهور حق می‌داند و سوفسطایی‌گری را رد می‌کند، با حفظ تعادل بین وجود خلق و وابستگی آن به حق.

بخش سوم: دو چهره مخلوقات

ظهور حق و اسم دوم

مخلوقات دو چهره دارند: نخست، ظهور حق، که حقیقت وجودی آنهاست؛ و دوم، اسامی قراردادی مانند «من»، «تو»، و «او»، که برای رفع ابهام و نظم در نظام عالم وضع شده‌اند. به تعبیر درس‌گفتار، زمین، آسمان، باران، و آفتاب، همگی ظهورات حق‌اند، اما برای جلوگیری از اختلاط، اسامی دوم بر آنها نهاده شده است. این اسامی، مانند برچسب‌هایی بر جلوه‌های حق، صرفاً برای تمایز و نظم‌اند و نباید به‌عنوان وجود مستقل تلقی شوند.

درنگ: مخلوقات، ظهورات حق‌اند و اسامی دوم (من، تو، او) صرفاً برای رفع ابهام وضع شده‌اند، نه نشانه استقلال وجودی.

عدم استقلال مخلوقات

مخلوقات، به‌سان امواجی بر سطح دریای وجود حق، فاقد استقلال‌اند و تنها در پرتو حق موجودیت می‌یابند. درس‌گفتار تأکید می‌کند که زمین، آسمان، انسان، و هر آنچه در عالم است، ظهورات حق‌اند. این دیدگاه، پایه التفرید است که سالک را به دیدن حق در همه چیز هدایت می‌کند، چنان‌که جز حق هیچ نبیند و کثرت و غیریت را کنار بگذارد.

درنگ: مخلوقات، ظهورات حق‌اند و فاقد استقلال وجودی؛ التفرید، سالک را به دیدن حق در همه چیز هدایت می‌کند.

بخش چهارم: حق و باطل در نسبت با انانیت

باطل و انانیت مستقل

باطل، هنگامی ظهور می‌یابد که مظهر، خود را مستقل از حق ببیند و بگوید «من». این انانیت، مانند حجابی است که نور حق را می‌پوشاند و مظهر را به سوی زوال و باطل می‌کشاند. درس‌گفتار تأکید می‌کند که وقتی انسان خود را ظهور حق بداند، حق است، اما وقتی خود را مستقل ببیند، به باطل می‌افتد. این نکته، بر اهمیت رهایی از انانیت و اتصال دائم به حق دلالت دارد.

درنگ: باطل، در ادعای استقلال و انانیت مظهر ظهور می‌یابد؛ رهایی از انانیت، شرط التفرید است.

حق بقایی و باطل زوالی

حق، به‌سان خورشیدی بقایی است که هرگز غروب نمی‌کند، در حالی که باطل، مانند سایه‌ای زوال‌پذیر است که در غیاب نور حق پدیدار می‌شود. درس‌گفتار تأکید می‌کند که وقتی انسان می‌گوید «من» به معنای مستقل، به زوال می‌افتد، اما وقتی خود را ظهور حق بداند، در بقای حق شریک می‌شود. این تمایز، بر پایداری حق و ناپایداری باطل دلالت دارد.

درنگ: حق، بقایی است و باطل، زوالی؛ انانیت مستقل، مظهر را به زوال و باطل می‌کشاند.

بخش پنجم: چالش حق المبین و مسئله انکار

حق المبین و وجود منکران

اگر حق المبین، به معنای آشکار بودن حق است، پس چرا منکران، کافران، مشرکان، و ریاکاران وجود دارند؟ این پرسش، یکی از چالش‌های کلیدی در فهم حق المبین است. درس‌گفتار پاسخ می‌دهد که انکار حق، نه به دلیل نقص در خود حق، بلکه به دلیل نقص در تصور منکران است. حق، مانند آفتابی است که در روز روشن می‌درخشد، اما کور، آن را نمی‌بیند تا زمانی که چشمش باز شود.

درنگ: انکار حق المبین، از نقص در تصور منکران ناشی می‌شود، نه از نقص در آشکاری حق.

علم به حق المبین در قرآن کریم

آیه شریفه يَعْلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلْحَقُّ ٱلْمُبِينُ (: «می‌دانند که خدا همان حق آشکار است»)، بر علم یقینی به حق المبین در قیامت دلالت دارد. با این حال، درس‌گفتار تأکید می‌کند که حق المبین، نه تنها در قیامت، بلکه در دنیا نیز آشکار است. عرفا و اولیای خدا، این حقیقت را در دنیا درک می‌کنند، در حالی که دیگران در قیامت به آن می‌رسند.

درنگ: حق المبین، در دنیا و قیامت آشکار است؛ عرفا در دنیا و دیگران در قیامت به آن علم می‌یابند.

بخش ششم: تصور و تصدیق در شناخت حق

تمایز تصور و تصدیق

در منطق و فلسفه اسلامی، تصور و تصدیق دو مقوله متمایزند. تصور، شناخت یک مفهوم است بدون قضاوت، و تصدیق، حکمی است که بر اساس تصور شکل می‌گیرد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که بدون تصور صحیح، تصدیق ممکن نیست. به‌سان کودکی که مفهوم «دو» یا «جمع» را نمی‌داند، نمی‌تواند تصدیق کند که «دو به علاوه دو برابر چهار است». این اصل، در شناخت حق المبین نیز صدق می‌کند.

درنگ: تصور، مقدم بر تصدیق است؛ بدون تصور صحیح، تصدیق حق ممکن نیست.

ضروری و اکتسابی بودن تصور و تصدیق

تصور و تصدیق می‌توانند ضروری یا اکتسابی باشند، و بین آنها ملازمه‌ای نیست. ممکن است تصدیق حق بدیهی باشد، اما تصور آن اکتسابی باشد، که نیازمند تلاش و معرفت است. درس‌گفتار با مثالی روشن می‌سازد که تصدیق «دو به علاوه دو برابر چهار است» بدیهی است، اما تصور «دو» و «جمع» اکتسابی است. این امر، توضیح‌دهنده انکار حق از سوی برخی افراد است که به دلیل نقص در تصور، از تصدیق بازمی‌مانند.

درنگ: تصدیق حق ممکن است بدیهی باشد، اما تصور آن اکتسابی است و نیازمند تلاش و معرفت است.

مثال‌های تمثیلی: دو به علاوه دو و سماور

درس‌گفتار با تمثیلاتی روشنگر، اهمیت تصور را تبیین می‌کند. تصدیق «دو به علاوه دو برابر چهار است» بدیهی است، اما برای کسی که مفهوم «دو» یا «جمع» را نمی‌داند، این تصدیق ممکن نیست. همچنین، کسی که سماور را نمی‌شناسد، نمی‌تواند قضاوت کند که سماور بزرگ‌تر است یا شیر آن. این تمثیلات، نشان می‌دهند که انکار حق، اغلب به دلیل جهل در تصور است، نه نقص در فطرت.

درنگ: انکار حق، از جهل در تصور ناشی می‌شود، چنان‌که ندانستن سماور، قضاوت درباره آن را ناممکن می‌سازد.

کفر به‌عنوان ستر و جهل تصوری

کفر، به معنای ستر و پوشاندن حقیقت است که از جهل در تصور حق ناشی می‌شود. درس‌گفتار تأکید می‌کند که کافر، به دلیل عدم تصور صحیح حق، از تصدیق آن بازمی‌ماند، در حالی که فطرت او به حق متمایل است. این جهل، مانند پرده‌ای است که نور حق را از چشم کافر می‌پوشاند، اما با گشوده شدن این پرده، حقیقت آشکار می‌شود.

درنگ: کفر، نتیجه جهل تصوری است؛ فطرت انسان به حق متمایل است، اما جهل، مانع تصدیق می‌شود.

بخش هفتم: مقام التفرید و کمال معرفت

التفرید و رهایی از انانیت

التفرید، سالک را به انحصار حق به‌عنوان یگانه حقیقت هدایت می‌کند. خلق، تنها ظهورات حق‌اند و هیچ استقلال وجودی ندارند. درس‌گفتار تأکید می‌کند که اگر سالک خود را ظهور حق بداند و از انانیت رها شود، به مقام التفرید می‌رسد. این مقام، مانند رسیدن به قله‌ای است که از آن جز دریای بی‌کران حق دیده نمی‌شود.

درنگ: التفرید، رهایی از انانیت و دیدن خلق به‌عنوان ظهورات حق است که سالک را به وحدت شهودی می‌رساند.

تفرید در برابر تجرید

التفرید، از تجرید عمیق‌تر است، زیرا نه‌تنها حق را مجرد از غیر می‌بیند، بلکه آن را یگانه و بی‌همتا می‌داند. تجرید ممکن است تعدد را در بر گیرد، اما تفرید، حق را به‌سان دردانه‌ای بی‌مانند می‌بیند که هیچ چیز جز او نیست. درس‌گفتار این تمایز را با ظرافت تبیین می‌کند و التفرید را اوج سلوک عرفانی معرفی می‌کند.

درنگ: التفرید، حق را یگانه و بی‌همتا می‌بیند، در حالی که تجرید ممکن است تعدد را در بر گیرد.

مقام معرفت و کمال

سالک در مقام التفرید، به مقامی می‌رسد که جز حق نمی‌بیند و کثرت و غیریت را کنار می‌گذارد. این مقام، مانند پرواز روح در آسمان بی‌کران معرفت است که در آن، همه چیز جلوه حق می‌شود. درس‌گفتار تأکید می‌کند که خوشا به سعادت کسی که به این مقام می‌رسد، چرا که در این حالت، جز حق هیچ نمی‌بیند و در وحدت شهودی غرق می‌شود.

درنگ: در مقام التفرید، سالک جز حق نمی‌بیند و از کثرت و غیریت رها می‌شود، به وحدت شهودی دست می‌یابد.

جمع‌بندی

التفرید، منزلتی رفیع در سلوک عرفانی است که سالک را به شناخت حق به‌عنوان یگانه حقیقت موجود و رهایی از انانیت و کثرت هدایت می‌کند. این مقام، با استناد به آیه شریفه يَعْلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلْحَقُّ ٱلْمُبِينُ، بر آشکاری حق در دنیا و قیامت تأکید دارد. حق المبین، فعلیت محض است و خلق، ظهورات آن، فاقد استقلال وجودی‌اند. باطل، در انقطاع از حق و ادعای انانیت ظهور می‌یابد، و انکار حق، از نقص در تصور ناشی می‌شود، نه نقص در فطرت. التفرید، با رهایی از انانیت و دیدن همه چیز به‌عنوان ظهور حق، سالک را به وحدت شهودی می‌رساند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده