متن درس
مقام جمع: مراتب علم، وجود و عین در سلوک توحیدی
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۴۸)
مقدمه: درآمدی بر مراتب جمع در سلوک عرفانی
مقام جمع، یکی از بلندمرتبهترین منازل سلوک عرفانی است که سالک را از تفرقه و غیریت به وحدت وجودی با حقتعالی رهنمون میسازد. این مقام، که در چارچوب منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری جایگاه ویژهای دارد، در سه مرتبه اصلی جمع علم، جمع وجود، و جمع عین تجلی مییابد. هر یک از این مراتب، گامی است در مسیر محو دوگانگیها و تحقق توحید ناب، جایی که سالک از معرفت نظری به تحقق وجودی و نهایتاً به فنا در ذات حق میرسد. گویی این مراتب، چونان پلههای نردبانی آسمانی، سالک را از خاک تعینات به افلاک وحدت الهی بالا میبرند.
در درسگفتار جلسه ۶۴۸، که توسط آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره ارائه شده، این مراتب با دقتی عمیق و با استناد به آیات قرآن کریم، از جمله يَا أَيُّهَا ٱلْمُدَّثِّرُ (سوره مدثر، آیه ۱) و فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ (سوره نجم، آیه ۹)، تبیین شدهاند.
بخش اول: تبیین مراتب سهگانه مقام جمع
جمع علم: علم لدنی و محو غیریت
مقام جمع علم، نخستین مرتبه از مراتب سهگانه جمع است که سالک را به معرفتی شهودی و بیواسطه، موسوم به علم لدنی، رهنمون میسازد. این علم، برخلاف علوم ظاهری و باطنی که به دلایل استدلالی وابستهاند، به شناخت مستقیم نفس معلوم، یعنی ذات حق، بدون نیاز به واسطههای منطقی میرسد. علم لدنی، چونان نوری است که از قلب حقیقت تابیده و تاریکیهای استدلال را در خود محو میکند. در این مرتبه، دلیل نه به معنای فقدان، بلکه به معنای حضور بیواسطه حقیقت در ادراک سالک است.
برخلاف جهل، که فقدان دلیل و معلوم را به همراه دارد، علم لدنی معرفتی است که در آن، نفس معلوم خود جای دلیل را میگیرد. گویی سالک، در این مقام، به جای پیمودن مسیر استدلال، مستقیماً در اقیانوس حقیقت غوطهور میشود. این علم، به دلیل بیواسطگی، سالک را از غیریت و جدایی از حق آزاد کرده و او را به ظرف نفسیت میرساند، جایی که هیچ غیری در ادراک او حضور ندارد.
جمع وجود: تحقق وجودی و رفع اشاره
مرتبه دوم، جمع وجود است که سالک را از شناخت نظری به تحقق وجودی در مرتبه حق ارتقا میدهد. در جمع علم، نفس سالک بهعنوان مدلول شناخته میشود، اما در جمع وجود، نفس به موجودیت در حق میرسد. این تحقق، چونان یکپارچگی قطره با اقیانوس است، جایی که سالک از حالت حکایت و اشاره به مشارالیه، یعنی خود حقیقت، تبدیل میشود. در این مقام، هرگونه اشاره، حکایت، و غیریت از میان میرود و سالک بهعنوان مظهر وجود حق ظاهر میگردد.
در مرحله اتصال، که پیشنیاز جمع وجود است، سالک هنوز به حق اشاره میکند و این اشاره، نشانهای از غیریت است. اما در جمع وجود، این اشاره و حکایت حذف شده و سالک بهطور کامل در وجود حق مستحیل میشود. گویی او، چونان آینهای صیقلی، تنها نور حق را منعکس میکند، بدون آنکه اثری از نفسیت یا استقلال در او باقی بماند. این محو غیریت، به معنای رفع هرگونه دوگانگی میان سالک و حق است، بهگونهای که او دیگر بهعنوان موجودی مستقل ادراک نمیشود.
جمع عین: فنا در ذات حق و عریانی حقیقت
جمع عین، بالاترین مرتبه مقام جمع است که در آن، سالک بهطور کامل در ذات حق فانی شده و جز حق چیزی باقی نمیماند. در ظرف وجود، سالک به حق موجود میشود، اما در ظرف عین، حتی نفسیت او نیز محو گشته و تنها ذات عریان حق باقی میماند. این مرحله، چونان محو کامل سایه در برابر نور بیکران آفتاب، به معنای تحقق توحید ناب است. در این مقام، هیچ اثری از اشاره، حکایت، یا اعتبارات وجودی باقی نمیماند و سالک به عريانی حق میرسد.
جمع عین، بهعنوان همسایه توحید، سالک را به مرتبهای میرساند که در آن، لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ (سوره صافات، آیه ۳۵؛ : هیچ معبودی جز خدا نیست) به معنای واقعی تحقق مییابد. این توحید، فراتر از هرگونه لسان تخاطب یا ذکر ظاهری است و به شهود احدیت صرف اشاره دارد. گویی سالک، در این مقام، چونان پرندهای است که در آسمان بیکران وحدت پرواز میکند، بدون آنکه اثری از تعینات در او باقی بماند.
بخش دوم: ویژگیها و آثار مراتب جمع
ظرف نفسیت و محو غیریت
در جمع علم، سالک به ظرف نفسیت میرسد، جایی که غیریت و دوگانگی در ادراک او محو میشود. این ظرف، چونان آینهای است که جز انعکاس نور حق، هیچ سایهای در آن دیده نمیشود. سالک در این مرتبه، از ادراکات متعارف فراتر رفته و به وحدت با حقیقت دست مییابد. این پاکسازی نفس از غیریت، پیشنیاز ورود به مراحل بعدی، یعنی جمع وجود و جمع عین، است، زیرا بدون محو دوگانگی، تحقق وجودی و فانی شدن در ذات حق ممکن نیست.
ظرف نفسیت، به معنای رفع هرگونه جدایی میان سالک و حق است. گویی سالک، در این مقام، چونان رودی است که به دریا پیوسته و دیگر اثری از استقلال در او باقی نمانده است. این مرحله، پایهای برای سلوک است و سالک را برای دریافت تجلیات وجودی آماده میکند.
رفع اشاره و حکایت در جمع وجود
در جمع وجود، سالک از هرگونه اشاره و حکایت رها شده و به مشارالیه، یعنی خود حقیقت، تبدیل میشود. در مرحله اتصال، اشاره به حق هنوز نشانهای از غیریت است، اما در جمع وجود، این اشاره حذف شده و سالک بهطور کامل در وجود حق مستحیل میگردد. این محو، چونان پاک شدن تختهای از هرگونه خطوط خیالی، سالک را به وحدت کامل وجودی میرساند.
سالک در این مقام، دیگر ناقل حکایت یا اشارهگر به حق نیست، بلکه خود مدلول لسان حق میشود. گویی او، چونان قلمی است که جز به اراده الهی نمینویسد و جز حقیقت را به تصویر نمیکشد. این رفع اشاره، به معنای تحقق کامل وحدت وجودی است که در آن، سالک از هرگونه استقلال وجودی رها میشود.
فنا و تفاوت آن با جمع عین
فنا، مرحلهای مقدم بر جمع عین است که نیازمند تلاش و ریاضت است. در فنا، سالک در حق محو میشود، اما این محو هنوز با کوشش و سلوک همراه است. اما در جمع عین، سالک بهطور کامل محو شده و هیچ اثری از او باقی نمیماند. این مرحله، چونان محو کامل نقشی در برابر نور بیکران، به معنای تحقق احدیت صرف است.
تفاوت میان فنا و جمع عین، در عمق محو نهفته است. فنا، پیشنیاز جمع عین است و سالک را برای ورود به این مرتبه آماده میکند. اما در جمع عین، حتی نفسیت سالک نیز محو شده و تنها ذات عریان حق باقی میماند. گویی سالک، در این مقام، چونان قطرهای است که نهتنها در اقیانوس حل شده، بلکه خود اقیانوس گشته است.
بخش سوم: شواهد قرآنی و تجارب عرفانی
آیات قرآنی و حالات سالک
درسگفتار به آیات قرآن کریم اشاره دارد که حالات سالک در مراتب بالای سلوک را توصیف میکنند. از جمله این آیات، يَا أَيُّهَا ٱلْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنذِرْ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ (سوره مدثر، آیات ۱-۴؛ : ای جامه به خود پیچیده! برخیز و هشدار ده، و پروردگارت را بزرگ دار، و جامهات را پاکیزه کن) است. این آیات، به حالات سنگین و ثقلی اشاره دارند که سالک در مواجهه با شهود احدیت صرف تجربه میکند.
این ثقل، نتیجه مواجهه با حقیقت عریان حق است که در آن، سالک از شدت شهود، به حالتی از سنگینی و سکوت فرو میرود. گویی او، چونان کوهی است که در برابر عظمت طوفان الهی، آرام و بیحرکت میایستد. این حالات، که در تجربه پیامبر اکرم (ص) نیز دیده شده، نشاندهنده عمق شهود و نزدیکی به حق است.
مقام تدلی و قرب مطلق
مقام تدلی، بالاترین مرتبه قرب است که سالک در آن، به وحدت کامل با حق میرسد. آیه فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ (سوره نجم، آیه ۹؛ : تا [فاصلهاش] به [حد] دو کمان یا نزدیکتر شد) به این مقام اشاره دارد. در این مرتبه، هیچ فاصلهای میان سالک و حق باقی نمیماند و او بهطور کامل در ذات حق مستحیل میشود. گویی سالک، در این مقام، چونان نوری است که در نور بیکران الهی حل شده و دیگر مرزی میان او و حق دیده نمیشود.
این قرب مطلق، فراتر از مشاهده از دور است و به معنای حضور بیواسطه در ذات حق است. سالک در این مقام، نهتنها حق را میبیند، بلکه خود حق میشود، بهگونهای که هیچ اثری از غیریت یا تعدد در او باقی نمیماند.
بخش چهارم: نبوت، ولایت و سیر توحیدی
رابطه نبوت و ولایت
درسگفتیم که نبوت، ظهور ولایت است و مقایسه این دو بهصورت مستقل نادرست. نبوت، بهعنوان مظهر ظاهری ولایت، تجلی باطن آن در عالم خلق است. ولایت، روح و باطن نبوت است و نمیتوان آن را مرتبهای بالاتر یا مستقل از نبوت دانست. گویی نبوت، چون پوچری است که نور ولایت را به عالم میرساند، و این دو، دو جنبه از یک حقیقت واحد هستند.
مقایسه نبوت و ولایت، به دلیل ماهیت ظهور و باطن، منجر به غیریت میشود. نبوت، بهعنوان ظهور ولایت، وظیفه هدایت خلق را بر عهده دارد، در حالی که ولایت، باطن این هدایت است. این وحدت، نشاندهنده است که نبوت و ولایت، نه دو مرتبه متعارض، بلکه مکمل یکدیگرند.
سیر توحیدی و رجوع قربآور
در مقام توحید، سیر سالک به رجوع از حق به خلق محدود است، اما این رجوع، برخلاف رجوعهای متعارف که دوری میآورد، قرب را به همراه دارد. سالک در این مقام، چونان رسولی است که در میان خلق حضور دارد، اما قلبش با حق است. این رجوع قربتی، به توانایی سالک در حفظ ارتباط با حق در میان خلق اشاره دارد.
این سیر، بهویژه در انبیا و اولیا دیده میشود که در میان خلق حضور دارند، اما از حق غافل نمیشوند. گویی آنها، چونان ستارگانی هستند که در آسمان خلق میدرخشند، اما نورشان از خورشید حق است. این توانایی، نشاندهنده کمال سلوک است و سالک را به مرتبهای میرساند که در آن، هیچ غفلتتی از حق ممکن نیست.
تفاوت رسول، نبی، و ولی
درسگفتار به تفاوت میان رسول، نبی، و ولی اشاره دارد. رسول، به دلیل حضور در مرتبه فی الله و بالله، در میان خلق نیز از حق غافل نمیشود. این ویژگی، او را از سایر خلق متمایز میکند. نبی و ولی نیز در مراتب بالای سلوک قرار دارند، اما رسول، به دلیل مأموریت هدایت خلق، مرتبهای خاص دارد.
رسول، چونان معلمی است که در میان شاگردان خود، نهتنها دانش را منتقل میکند، بلکه خود مظهر آن دانش است. این حضور در خلق با حفظ قرب به حق، نشاندهنده کمال رسول است و او را از نبی و ولی متمایز میکند.
بخش پنجم: جمعبندی و نتیجهگیری
مقام جمع، با مراتب سهگانه علم، وجود، و عین، سالک را از معرفت نظری به تحقق وجودی و نهایتاً به فنا در ذات حق رهنمون میسازد. جمع علم، با علم لدنی، سالک را به شناخت بیواسطه حق میرساند؛ جمع وجود، او را به تحقق وجودی در مرتبه حق ارتقا میدهد؛ و جمع عین، با محو کامل نفسیت، به عریانی حقیقت و توحید ناب منتهی میشود. این مراتب، چونان سفری است از خاک تعینات به افلاک وحدت، جایی که سالک جز حق هیچ نمیبیند.
آیات قرآن کریم، از جمله يَا أَيُّهَا ٱلْمُدَّثِّرُ و فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ، شواهد عمیقی بر حالات سالک در این مراتب ارائه میدهند. این آیات، به تجارب سنگین و عمیق عرفانی اشاره دارند که از شهود احدیت ناشی میشوند. همچنین، بحث رابطه نبوت و ولایت، بر وحدت این دو مرتبه تأکید کرده و نشان میدهد که نبوت، ظهور ولایت است.
سیر توحیدی، با رجوع قربآور به خلق، نشاندهنده کمال سالک است که در رسول خدا (ص) به اوج خود میرسد. رسول، با حضور در میان خلق و حفظ قرب به حق، الگویی کامل برای سالکان ارائه میدهد.