در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 656

متن درس





منازل السائرین: توحید ثالث، قله وحدت محض

منازل السائرین: توحید ثالث، قله وحدت محض

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۵۶)

مقدمه

توحید ثالث، در منظومه عرفانی منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، چون ستاره‌ای درخشان در آسمان سلوک عرفانی می‌درخشد که سالک را به اوج وحدت محض و رهایی از هرگونه کثرت و غیریت رهنمون می‌سازد. این مقام، که خداوند آن را برای خود اختصاص داده، تنها به گروهی برگزیده از اولیای کامل (صفوه) اعطا می‌شود که به تمامی از تعلقات خلقی رهیده‌اند و جز برای حق به کار نمی‌آیند. درس‌گفتار آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۵۶)، با تکیه بر عبارت «وَأَمَّا التَّوْحِيدُ الثَّالِثُ فَهُوَ تَوْحِيدٌ اخْتَصَهُ اللَّهُ لِنَفْسِهِ»، به تبیین این مرتبه والا می‌پردازد و بر عجز اولیا از بیان حقیقت آن تأکید دارد.

بخش اول: ماهیت توحید ثالث

تعریف توحید ثالث

توحید ثالث، عالی‌ترین مرتبه توحید است که خداوند آن را برای خود اختصاص داده و تنها گروهی از برگزیدگان (صفوه) به اسرار آن راه می‌یابند. این مقام، که مختص ذات الهی است، سالک را به وحدت کامل با حق می‌رساند، جایی که هیچ چیز جز حق دیده نمی‌شود. گویی سالک، در این مقام، به مرکز دایره وحدت وارد می‌شود و همه کثرات، از عالم و آدم گرفته تا ذکر و فکر، در پرتو حقیقت حق محو می‌گردند.

درنگ: توحید ثالث، مقامی است که خداوند آن را برای خود اختصاص داده و تنها اولیای کامل، که از هر تعلقی رهیده‌اند، به آن دست می‌یابند.

اختصاص الهی و استحقاق به قدر

خداوند، اولیای خود را برای توحید ثالث برگزیده و آن‌ها را مختص خود ساخته است: «اخْتَصَهُ اللَّهُ لِنَفْسِهِ». این اختصاص، به معنای جدایی کامل اولیا از هرگونه تعلق به غیر است، به‌گونه‌ای که مانند کاسه‌ای شکسته، جز برای حق به کار نمی‌آیند. با این حال، استحقاق آن‌ها به قدر ظرفیتشان است: «وَاسْتَحَقَّهُ بِقَدَرِهِ». این محدودیت، نشان‌دهنده قیومیت حق است که فراتر از هر ظرفیت خلقی قرار دارد. گویی اولیا، چون ظرفی محدود، تنها به اندازه گنجایش خود از اقیانوس بی‌کران حق بهره می‌برند، اما حق، به دلیل قیومیت، مختص هیچ‌یک نیست.

جمع‌بندی بخش اول

توحید ثالث، به عنوان قله کمال توحید، مقامی است که خداوند آن را برای خود اختصاص داده و اولیای کامل را برای آن برگزیده است. این مقام، با رهایی از کثرات و اختصاص به حق، سالک را به وحدت محض رهنمون می‌سازد، اما استحقاق اولیا به قدر ظرفیتشان است.

بخش دوم: عجز از بیان و اخرسیت توحید

عجز اولیا از بیان حقیقت

در توحید ثالث، اولیا از بیان حقیقت عاجز می‌شوند: «وَأَعْجَزَهُمْ عَنْ بَسِّهِ». این عجز، نه از ناتوانی زبانی، بلکه از فراتر بودن حقیقت توحید از ظرفیت گفتار است. بيان، به دلیل ماهیت کثرت‌زای خود، قادر به انتقال حقیقت وحدانی نیست. گویی حقیقت توحید، چون خورشیدی ساطع است که هیچ آینه‌ای نمی‌تواند تمامی نور آن را بازتاب دهد.

درنگ: عجز اولیا از بیان توحید ثالث، نتیجه عیان بودن حقیقت است که فراتر از هر بيان و نعت قرار دارد.

اخرسیت و سکوت ارادی

توحید ثالث، اولیا را به اخرسیت می‌کشاند، سکوتی ارادی که از شدت قرب و وحدت ناشی می‌شود. این اخرسیت، نه به معنای فقدان زبان، بلکه به معنای بی‌نیازی از بيان است، زیرا حقیقت چنان عیان است که نیازی به حكايت ندارد. سالک، در این مقام، گویی در اقیانوس وحدت غرق شده و هر کلامی را کثرت می‌بیند.

ظرف کتمانی توحید

توحید ثالث، ظرف کتمانی است، نه بيانی. بيان، به دلیل ماهیت حكايتی خود، حقیقت نیست، بلکه تنها سایه‌ای از آن را نشان می‌دهد. حقیقت توحید، چون گوهری پنهان در دل سالک است که هیچ کلامی نمی‌تواند آن را عیان سازد. این کتمان، نه از پنهان‌کاری، بلکه از عظمت حقیقت ناشی می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

عجز از بیان، اخرسیت ارادی، و کتمان حقیقت، ویژگی‌های بنیادین توحید ثالث‌اند. این مقام، که فراتر از ظرفیت بيان است، سالک را به سکوتی عمیق و وحدانی فرو می‌برد، جایی که حقیقت عیان است و نیازی به حكايت ندارد.

بخش سوم: فنای خلق و بقای حق

اسقاط حدوث و بقای قدم

در توحید ثالث، حدوث (خلقی بودن) ساقط می‌شود و قدم (حق) باقی می‌ماند: «اسقاط الحدوث و بیان القدم». این اصل، به فنای کامل خلق و بقای حق اشاره دارد. حتی این بيان نیز ناقص است، زیرا خود بيان، کثرت است و نمی‌تواند حقیقت وحدانی را به تمامی منتقل کند. گویی سالک، با محو شدن همه صفات خلقی، به آینه‌ای زلال تبدیل می‌شود که تنها جمال حق را منعکس می‌کند.

حق الیقین و عیان بودن حقیقت

توحید ثالث، مقام حق الیقین است که در آن، جز عیان چیزی نیست. در این مرتبه، سالک به وحدت کامل با حق می‌رسد و حقیقت چنان عیان است که بيان و نعت جایگاهی ندارند. این عیان بودن، گویی نوری است که همه تاریکی‌های کثرت را زایل می‌سازد و سالک را در پرتو حقیقت غرق می‌کند.

درنگ: توحید ثالث، مقام حق الیقین است که در آن، حقیقت چنان عیان است که بيان و نعت را زایل می‌سازد.

فنای خلق و بقای حق

توحید ثالث با فنای کامل خلق و بقای حق محقق می‌شود: «لأَنَّهُ أَنَّمَا يَتَحَقَّقُ بِفَنَاءِ خَلْقِ كُلِّهِمْ». در این مقام، تمام صفات و تعلقات خلقی محو شده و تنها حق باقی می‌ماند. سالک، در این مرتبه، به تمامی در حق فانی می‌شود و جز وحدت او چیزی نمی‌بیند.

جمع‌بندی بخش سوم

فنای خلق و بقای حق، جوهره توحید ثالث است. اسقاط حدوث و تحقق حق الیقین، سالک را به مرتبه‌ای می‌رساند که جز حقیقت عیان حق، چیزی باقی نمی‌ماند. این بخش، بر اهمیت محو کثرات و ظهور وحدت تأکید دارد.

بخش چهارم: اولیا و خلافت الهی

اولیا به مثابه کاسه شکسته

اولیای خدا در توحید ثالث، مانند کاسه‌ای شکسته‌اند که به درد هیچ‌کس جز حق نمی‌خورند. این تشبیه، به اختصاص کامل اولیا به حق اشاره دارد. خداوند آن‌ها را از هر تعلقی آزاد کرده و تنها برای خود مناسب ساخته است. گویی اولیا، چون ظرفی شکسته، جز در خدمت حق هیچ کارکردی ندارند.

خلیفه الهی

اولیای خدا در مقام بقای بعد از فناء، خلیفه حق در زمین می‌شوند: إِنِّي جَاعِلٌ فِي ٱلْأَرْضِ خَلِيفَةً (: «من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم»، بقره: ۳۰). این خلافت، نتیجه بقای بعد از فنای کامل است که سالک را به مظهر حق در زمین تبدیل می‌کند. خلیفه، گویی آیینه‌ای است که جز جمال حق از او ظهور نمی‌کند.

لائحه الهی و اسرار صفوه

از توحید ثالث، لائحه‌ای (تلألؤ و نور) به اسرار طایفه‌ای از صفوه می‌رسد. این طایفه، که مظهر اسرار الهی‌اند، در مقام بقای بعد از فنای کامل قرار دارند و چون خدای نشسته بر خاک، تجلی حق در زمین‌اند.

درنگ: اولیای خدا در توحید ثالث، به خلافت الهی می‌رسند و چون کاسه‌ای شکسته، تنها برای حق به کار می‌آیند.

جمع‌بندی بخش چهارم

اولیای خدا در توحید ثالث، با فنای کامل و بقای حق، به خلافت الهی نائل می‌شوند. این مقام، که با لائحه الهی و اختصاص به حق همراه است، اولیا را به مظاهر حقیقت در زمین تبدیل می‌کند.

بخش پنجم: عیان بودن حقیقت و محدودیت بيان

حضرت احدیت و بی‌نیازی از نعت

حضرت احدیت، فراتر از هر صفت و توصیف است و هر نعتی که به کار برده شود، از حضرت واحدیت ناشی می‌شود. این اصل، بر عجز از نعت در توحید ثالث تأکید دارد، زیرا احدیت، صفت‌بردار نیست. گویی احدیت، چون اقیانوسی بی‌کران است که هیچ کلامی نمی‌تواند عمق آن را بسنجد.

مثال شعر «الا لاهب لایعتی بمناره»

توحید ثالث، مانند نوری است که چنان روشن است که نیازی به مناره (راهنما) ندارد: «الا لاهب لایعتی بمناره». این شعر، به عیان بودن حقیقت توحید اشاره دارد که چنان روشن است که هرگونه بيان یا راهنمایی را زایل می‌سازد.

عجز از اخبار و نعت

اولیا در توحید ثالث، نه تنها از نعت، بلکه از اخبار دادن نیز عاجزند، زیرا حقیقت، اخباربردار نیست. اخبار و نعت، هر دو ابزارهای بيان‌اند که در برابر عیان بودن حقیقت ناکارآمدند. گویی حقیقت توحید، چون گوهری است که درخشش آن، هر کلامی را بی‌رنگ می‌کند.

مثال حلوای تنتنانی

حقیقت توحید، مانند حلوای تنتنانی است که تا نخوری، ندانی. این تشبیه، بر تجربه‌محور بودن توحید ثالث تأکید دارد. حقیقت توحید، قابل بيان نیست و تنها با وصول و تجربه مستقیم درک می‌شود.

درنگ: حقیقت توحید ثالث، چنان عیان است که بيان و نعت را زایل می‌سازد، مانند حلوای تنتنانی که تنها با چشیدن درک می‌شود.

جمع‌بندی بخش پنجم

حقیقت توحید ثالث، فراتر از هر بيان و نعت است. حضرت احدیت، صفت‌بردار نیست و حقیقت چنان عیان است که نیازی به حكايت ندارد. مثال‌هایی مانند شعر «الا لاهب» و حلوای تنتنانی، این عیان بودن را به زیبایی روشن می‌کنند.

نتیجه‌گیری کلی

توحید ثالث، به عنوان اوج سلوک عرفانی در منازل السائرین، سالک را به وحدت کامل با حق و رهایی از هرگونه کثرت و غیریت رهنمون می‌سازد. این مقام، که خداوند آن را برای خود اختصاص داده، تنها به اولیای کامل اعطا می‌شود که به تمامی از تعلقات خلقی رهیده‌اند. عجز از بیان، اخرسیت ارادی، و کتمان حقیقت، از ویژگی‌های این مرتبه‌اند. فنای خلق و بقای حق، همراه با خلافت الهی و لائحه اسرار صفوه، اولیا را به مظاهر حق در زمین تبدیل می‌کند. مثال‌هایی مانند کاسه شکسته، شعر «الا لاهب لایعتی بمناره»، و حلوای تنتنانی، مفاهیم عمیق توحید ثالث را روشن می‌سازند.

با نظارت صادق خادمی


منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده