متن درس
باب توحید: سفری به سوی وحدت ذاتی حق
برگرفته از درسگفتارهای آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۶۰)
مقدمه: درآمدی بر مقام توحید
مقام توحید در سلوک عرفانی، چونان قلهای رفیع است که سالک را به سوی وحدت ذاتی حق تعالی رهنمون میسازد، جایی که تمامی رسوم و آثار غیر حق در آتش فنا محو میگردد و جز نور یکتای الهی، هیچ در منظر شهود باقی نمیماند. این مقام، که در «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری به مثابه منزلگاهی والا تبیین شده، سالک را به نفی هرگونه غیریت و کثرت دعوت میکند و او را به ساحتی میرساند که جز حق، هیچ نمیبیند و جز او، هیچ نمیگوید.
بخش نخست: تبیین حقیقت توحید ذاتی
ماهیت توحید ذاتی
توحید ذاتی، چونان جوهرهای ناب در ساحت الهی است که هیچگونه قید، تعین یا غیریتی در آن راه ندارد. این مقام، وحدت محض ذات حق را متجلی میسازد، جایی که هرگونه رسم و اثر غیر او در ساحت احدیت محو میگردد. در این راستا، هر تلاشی از سوی غیر حق برای اثبات توحید، به دلیل همراهی با فعل و رسم غیر، به کثرت و شرك میانجامد. چنانکه در درسگفتار آمده:
درنگ: «هر کس بخواهد حق را به وحدت برساند، در واقع فعلی برای خود اثبات کرده و رسم خویش را در توحیدش آشکار ساخته است. این فعل و رسم، خود مانع توحید است، زیرا توحید حقیقی تنها با فنای تمامی رسوم و آثار ممکن میشود.»
این دیدگاه، به مثابه نوری است که تاریکیهای کثرت را میزداید و سالک را به سوی ساحت وحدت رهنمون میکند. توحید ذاتی، نه امری حادث است و نه نیازمند اثبات از سوی غیر. حق تعالی، خود موحد خویش است و توحید او، ذاتی و بینیاز از هر قیدی است.
نفی غیریت در ساحت توحید
در ظرف توحید، هیچگونه غیریتی، اعم از نفسانی، بیانی یا خارجی، ممکن نیست. این اصل، چونان کلیدی است که قفلهای کثرت را میگشاید و سالک را به ساحتی میرساند که جز حق، هیچ نمیبیند. موحد حقیقی، خود حق تعالی است و توحید حقیقی، تنها در ذات او متجلی میشود. هر آنچه غیر از حق است، یا ظرف ظهور است یا ظرف عدم. ظرف عدم، فاقد وجود است و ظرف ظهور نیز، در حقیقت، مظهر نور الهی است.
در این مقام، سالک به مثابه آینهای صیقلیافته است که جز انعکاس نور حق، هیچ در خود نمیبیند. چنانکه در درسگفتار آمده: «غیریت، چه در قالب نفس باشد، چه در بیان یا وجود خارجی، مانع تحقق توحید است. تنها حق تعالی است که موحد حقیقی و توحیدش ذاتی است.»
دو چهرهی ظرف ظهور
ظرف ظهور، چونان آیینهای دوسویه است که دو چهره دارد: چهرهی یالربّی، که مظهر نور حق است، و چهرهی یالخلقی، که مظهر خلق. در مقام توحید، سالک باید چهرهی یالربّی را ببیند و هر آنچه در ظرف ظهور متجلی میشود، به حق نسبت دهد. این تمایز، چونان خطی است که مرز میان وحدت و کثرت را ترسیم میکند. چهرهی یالربّی، در مقام مظهر حق است، در حالی که چهرهی یالخلقی، به مظهر خلق اشاره دارد.
این دوگانگی، در حقیقت، ظاهری است؛ زیرا در ساحت توحید، همه چیز به حق بازمیگردد. چنانکه درسگفتار تأکید میکند: «موجودات، یا ظرف ظهورند یا ظرف عدم. ظرف عدم، فاقد وجود است و ظرف ظهور، در حقیقت، مظهر حق است.» این دیدگاه، سالک را به سوی شهودی رهنمون میسازد که در آن، جز نور حق، هیچ چیز در عالم وجود ندارد.
بخش دوم: تفسیر «لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ» و شهود اولیای الهی
نفی وجود غیر حق
حقیقت توحید، در نفی هرگونه وجود غیر حق متجلی میشود. این اصل، چونان موجی است که هر ساحلی از کثرت را در خود فرو میبرد و عالم را در دریای وحدت غرق میسازد. در درسگفتار، این معنا با تأکید بر عبارت قرآنی لَا [مطلب حذف شد] : «هیچ معبودی جز خدا نیست»)، به زیبایی تبیین شده است. این عبارت، نه تنها نفی معبودهای غیر حق را در بر دارد، بلکه به نفی هرگونه وجود مستقل غیر از حق اشاره میکند: «لَا شَيْءَ إِلَّا اللَّهُ».
درنگ: «عبارت لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ، فراتر از معنای ظاهری، به نفی هرگونه وجود مستقل غیر از حق اشاره دارد. این عبارت، حقیقتی واحد است که سالک را به سوی وحدت وجودی هدایت میکند.»
این تفسیر، چونان چراغی است که مسیر سلوک را روشن میسازد و سالک را به سوی شهودی رهنمون میکند که در آن، جز حق، هیچ چیز در عالم وجود ندارد.
شهود اولیای الهی
اولیای الهی، چونان ستارگان در آسمان معرفت، با شهود «مَا رَأَيْتُ شَيْئًا إِلَّا وَرَأَيْتُ اللَّهَ فِيهِ» (هر چیزی را که دیدم، خدا را در آن دیدم)، به مرتبهای میرسند که شيء را نفی کرده و تنها حق را میبینند. این شهود، چونان دری است که به سوی ساحت احدیت گشوده میشود و سالک را به مرتبهای میرساند که جز خدا، هیچ نمیبیند: «مَا رَأَيْتُ اللَّهَ إِلَّا رَأَيْتُ اللَّهَ».
این مقام، به مثابه قلهای است که در آن، تمامی حجابهای کثرت دریده شده و سالک در نور وحدت غرق میگردد. درسگفتار این معنا را چنین تبیین میکند: «اولیای خدا، با رفع غیریت، عالم را بهعنوان مظهر حق میبینند و حتی ظرف ظهور را نیز به حق بازمیگردانند.»
برتری «لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ»
عبارت لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ، چونان گوهری است که در میان تمامی کلمات عرفانی میدرخشد و بهعنوان کاملترین بیان توحید، از هر کلام دیگر برتر است. این عبارت، نه تنها کلام، بلکه حقیقتی واحد است که در الفاظ متجلی میشود. درسگفتار تأکید میکند: «به هر لسان عرفان و بیانی که سخن گوییم، نهایتا بهتر از لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ نمیتوان گفت.» این کلام، چونان کلیدی است که درهای وحدت را میگشاید و سالک را به سوی حقیقت توحید رهنمون میسازد.
بخش سوم: مراتب وصول و توحید عاریهای
مراتب وصول به توحید
وصول به توحید، چونان سفری است که در دو ساحت متجلی میشود: وصول در ظرف ظهور، که مراتب نازل و متوسط سلوک را در بر میگیرد، و وصول در ظرف عدم، که مراتب عالی را شامل میشود. در مرتبهی عالی، سالک جز خدا هیچ نمیبیند و در ساحت شهود، به وحدت محض دست مییابد. درسگفتار این تمایز را چنین تبیین میکند: «یک حالت وصولی است که در ظرف ظهور تحقق مییابد و مرتبهای نازل و متوسط است. اما در مراتب عالی، سالک در ظرف عدم قرار میگیرد و جز خدا هیچ نمیبیند.»
درنگ: «در مرتبهی عالی وصول، سالک به ساحتی میرسد که جز حق هیچ نمیبیند و تمامی رسوم و آثار غیر حق در آتش فنا محو میگردد. این مقام، به مثابه دریای بیکران وحدت است که سالک را در خود غرق میسازد.»
توحید و سکوت
توحید حقیقی، چونان گوهری است که در سکوت و سکون متجلی میشود. هر حرکت، گفتار یا فعلی از سوی غیر حق، به غیریت و کثرت میانجامد. درسگفتار این حقیقت را با تمثیلی زیبا بیان میکند: «گفت که به بابا گفت معرکهات را جمع کن، دهانش را گرفت و گفت جمع کردم دیگر. توحید حق میخواهی بکنی، هیچ نگو، هیچ نبین، میشود توحید حق.» این سکوت، چونان آینهای است که جز نور حق، هیچ در خود بازنمیتاباند.
توحید عاریهای و رد آن به صاحبش
توحیدی که از سوی غیر حق ابراز شود، چونان عاریهای است که در ساحت احدیت باطل است. در حضرت احدیت، هیچ نعت، نطق یا رسمی وجود ندارد و هر آنچه از وجود استشمام شود، متعلق به حق است. سالک باید این عاریه را به صاحبش، یعنی حق تعالی، بازگرداند تا توحید حقیقی محقق شود. درسگفتار این معنا را چنین تبیین میکند: «هر آنچه از وجود، نعت یا رسم استشمام شود، متعلق به حق است و عاریه نزد غیر. باید این عاریه را به صاحبش بازگرداند تا توحید محقق شود.»
این اصل، چونان فرمانی است که سالک را به سوی رفع هرگونه تعین از غیر حق دعوت میکند. توحید عاریهای، به دلیل همراهی با رسم غیر، در ساحت احدیت باطل است و تنها توحید ذاتی حق، حقیقت وحدت را متجلی میسازد.
بخش چهارم: نقد و دفاع از متن منازل السائرین
اشکال لسانی به متن
لسانی، یکی از شارحان منازل السائرین، به متن اشکال وارد کرده که تنها به سفر اول، یعنی توحید محض، پرداخته و مراتب بعدی، از جمله سفر دوم، سوم و چهارم، را نادیده گرفته است. این اشکال، چونان سنگی است که در مسیر فهم جامعیت متن قرار گرفته، اما درسگفتار این نقد را با دقتی عمیق پاسخ میدهد.
دفاع شارع از جامعیت متن
شارع، در دفاع از متن منازل السائرین، تأکید میکند که شیخ خواجه عبدالله انصاری، تمامی مراتب سلوک، از جمله فرق قبل و بعد از جمع، جمع، جمع الجمع و بقا را به تفصیل بیان کرده است. این دفاع، چونان نوری است که تاریکیهای اشکال لسانی را میزداید. درسگفتار میفرماید: «اگر انصاف به خرج میدادند، میدیدند که شیخ همه حالات، از جمله جمع، جمع الجمع، فرق قبل و بعد از جمع، و بقا را بیان کرده است.»
درنگ: «جامعیت منازل السائرین، در تبیین تمامی مراتب سلوک، از فرق و جمع تا بقا و تلبيث، نشاندهنده عمق و دقت شیخ در ارائه چارچوبی منسجم برای سالکان است.»
فرق قبل و بعد از جمع
فرق قبل از جمع، به ادراک کثرت در عالم خلق اشاره دارد، در حالی که فرق بعد از جمع، به بقا و استقرار در مقام توحید میپردازد. این تمایز، چونان دو بال است که سالک را به سوی پرواز در آسمان وحدت یاری میرساند. درسگفتار این معنا را چنین تبیین میکند: «فرق قبل از جمع، کثرت است و فرق بعد از جمع، بقا. این مقام، از مهمترین مراحل سلوک است که شیخ به آن پرداخته است.»
جمع و جمع الجمع
جمع، به مشاهده حق با ظهورات اشاره دارد، در حالی که جمع الجمع، به مشاهده حق بدون ظهورات یا با ظهورات بهعنوان مظهر حق است. این تمایز، چونان دو شاخه از درختی است که ریشه در حقیقت توحید دارد. درسگفتار این اختلاف را با اشاره به دیدگاههای عرفا، از جمله محیالدین ابنعربی، تبیین میکند: «برخی جمع الجمع را مشاهده حق بدون ظهورات میدانند، در حالی که دیگران آن را مشاهده حق با ظهورات بهعنوان مظهر حق تعریف میکنند.»
نقص مشاهده حق بدون ظهور
مشاهده حق بدون ظهورات، چونان نگاهی ناقص است که بخشی از حقیقت را فرو میگذارد. همانگونه که مشاهده ظهورات بدون حق ناقص است، توحید کامل در مشاهده حق با ظهورات بهعنوان مظهر حق متجلی میشود. درسگفتار این معنا را چنین بیان میکند: «اگر حق را بدون ظهور ببینی، ناقص است؛ اگر ظهور را بدون حق ببینی، ناقص است. حق را با ظهور ببینی و ظهور را ظهور حق بدانی، این جمع است.»
بخش پنجم: وحدت قائل و قول در توحید
وحدت قائل و قول
کسی که لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ میگوید، خود این عبارت است: «مَنْ قَالَ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ، هُوَ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ». در این مقام، قائل، قول و مقول در وحدت توحیدی یکی میشوند. این اصل، چونان آینهای است که در آن، سالک خود را در حقیقت توحید محو میبیند و بهعنوان مظهر حق، با او یکی میشود.
درنگ: «در مقام توحید، قائل لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ خود این حقیقت است. این وحدت، سالک را از کثرت قائل و قول به سوی وحدت محض هدایت میکند.»
سنگینی کلام توحید
عبارت لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ، چونان باری است سنگین که گفتن آن از سوی غیر حق، به دلیل همراهی با غیریت، به کثرت میانجامد و نیازمند استغفار است. درسگفتار این حقیقت را با تمثیلی زیبا بیان میکند: «اگر سالک بگوید لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ، باید بداند که خود حق است که این کلام را میگوید. اگر غیر او بگوید، به شرك مبتلا شده و نیازمند استغفار است.»
جمعبندی و نتیجهگیری
باب توحید در منازل السائرین، چونان دری است که به سوی ساحت احدیت گشوده میشود و سالک را به وحدت ذاتی حق تعالی رهنمون میسازد. این مقام، با نفی هرگونه غیریت، رسم و اثر غیر حق، حقیقت وحدت را متجلی میسازد. اولیای الهی، با شهود «مَا رَأَيْتُ شَيْئًا إِلَّا وَرَأَيْتُ اللَّهَ فِيهِ»، به مرتبهای میرسند که جز حق هیچ نمیبیند و عالم را بهعنوان مظهر الهی مشاهده میکنند. عبارت لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ، بهعنوان کاملترین بیان توحید، حقیقتی واحد است که سالک را در همه مراتب سلوک به سوی وحدت هدایت میکند. دفاع شارع از جامعیت متن منازل السائرین، نشاندهنده عمق و دقت شیخ در تبیین مراتب سلوک، از فرق و جمع تا بقا و تلبيث است.
با نظارت صادق خادمی