در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

منازل السائرین 662

متن درس





باب توحید در منازل السائرین: تبیین حقیقت و مقام وحدت

باب توحید در منازل السائرین: تبیین حقیقت و مقام وحدت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۶۲)

مقدمه: جایگاه توحید در سلوک عرفانی

در ساحت عرفان اسلامی، توحید نه‌تنها هسته مرکزی معرفت الهی، بلکه مقصد نهایی سالک در مسیر سلوک معنوی است. باب توحید، به‌عنوان یکی از نهایات منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، در جلسه ۶۶۲ درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با محوریت حدیث حقیقت امیرالمؤمنان علیه‌السلام با کمیل بن زیاد، به بررسی عمیق این مقام والا می‌پردازد. این حدیث، که از گفت‌وگوهای عمیق و پویای میان آن حضرت و کمیل سرچشمه گرفته، دروازه‌ای به سوی فهم حقیقت توحید و جایگاه بی‌بدیل ولایت در تحقق آن می‌گشاید. متن حاضر، با نگاهی دقیق و علمی به تحلیل این حدیث و نقد دیدگاه‌های خواجه عبدالله (ماتن) و شارح (تلمسانی)، تلاش دارد تا مفاهیم عرفانی را با زبانی علمی ارائه دهد.

درنگ: حدیث حقیقت، به‌عنوان گفت‌وگویی پویا میان امیرالمؤمنان علیه‌السلام و کمیل بن زیاد، از محض توحید (کَشْفُ سُبُحَاتِ الْجَلَالِ مِنْ غَیْرِ إِشَارَةٍ) آغاز شده و به ظهورات خلقی (عَطْفِ السِّرَاجِ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ) نزول می‌یابد، که نشان‌دهنده تطبیق با ظرفیت مخاطب و کمال توحید در مقام جمع و فرق است.

بخش اول: حدیث حقیقت و جایگاه امیرالمؤمنان علیه‌السلام

ساختار و محتوای حدیث حقیقت

حدیث حقیقت، گفت‌وگویی عمیق میان امیرالمؤمنان علیه‌السلام و کمیل بن زیاد است که در آن، سالک با پرسش از حقیقت، به ساحت معرفتی والایی هدایت می‌شود. این حدیث، که در منابع روایی به‌صورت مرسل نقل شده و از جمله توسط قاضی نورالله شوشتری در مجالس المؤمنین (جلد دوم، مجلس ششم، صفحه ۱۱) گزارش شده، از منظر عرفانی و معرفتی از اهمیت بی‌نظیری برخوردار است. در این گفت‌وگو، کمیل با پرسش «ما الحَقِیقَة؟» (حقیقت چیست؟) از امیرالمؤمنان علیه‌السلام درخواست تبیین می‌کند. پاسخ آن حضرت، با عبارت «مَالَکَ وَالْحَقِیقَةَ» (تو را چه به حقیقت؟)، عظمت این مقام و ناتوانی مخاطب در تحمل آن را آشکار می‌سازد. این پاسخ، نه از سر تحریص یا تشویق، بلکه به‌منزله کنترلی برای حفاظت از کمیل در برابر عظمت حقیقت است، چه آنکه آن حضرت خود فرموده‌اند: «إِنَّ لِي مَعَ اللَّهِ حَالَاتٍ لَا يَحْتَمِلُهَا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَلَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ» (برای من با خداوند حالاتی است که نه فرشته مقرب و نه پیامبر مرسل تاب تحمل آن را دارد).

کمیل، با اصرار و استناد به جایگاه خود به‌عنوان «صاحب سرّ» آن حضرت، درخواست توضیح بیشتر می‌کند: «أَوَلَسْتُ صَاحِبَ سِرِّكَ؟» (آیا من صاحب سر تو نیستم؟). امیرالمؤمنان علیه‌السلام پاسخ می‌دهند: «بَلَى، وَلَكِنْ يَرْشَحُ عَلَيْكَ مَا يَطْفَحُ مِنِّي» (آری، اما آنچه از من سرریز می‌شود، به تو می‌رسد). این پاسخ، تمایز میان «تطفیح» (جوشش اصلی حقیقت، مختص آن حضرت) و «ترشیح» (سرریز حقیقت که به کمیل می‌رسد) را نشان می‌دهد. این تمایز، به محدودیت ظرفیت کمیل و مراتب وجودی والای امیرالمؤمنان علیه‌السلام اشاره دارد.

نقش بی‌بدیل امیرالمؤمنان علیه‌السلام در توحید

متن درس‌گفتار، با استناد به عبارت «أَلا تَرَى أَنَّ مُقَدَّمَ الْقَوْمِ وَالْبَابَ الْأَعْظَمَ لِمَدِينَةِ هَذَا الْعِلْمِ وَالسَّاقِيَهُمْ مِنْ مَشْرَبِ الْكَوْثَرِ»، جایگاه بی‌همتای امیرالمؤمنان علیه‌السلام را به‌عنوان دروازه اعظم دانش عرفانی و ساقی کوثر تبیین می‌کند. این تعبیر، با آیه شریفه «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ» (قرآن کریم، سوره کوثر، آیه ۱؛ : همانا به تو کوثر عطا کردیم) پیوند دارد و آن حضرت را واسطه فیض الهی معرفی می‌کند. کوثر، به‌مثابه چشمه‌ای جوشان از معرفت و ولایت، از طریق آن حضرت به سالکان سلوک عرفانی می‌رسد.

درنگ: امیرالمؤمنان علیه‌السلام، به‌عنوان باب اعظم علم و ساقی کوثر، واسطه فیض الهی است که حقیقت توحید را از محض ذات به ظهورات خلقی هدایت می‌کند، و این نقش، در حدیث حقیقت به‌صورت نزول تدریجی از ذات به کثرت تجلی می‌یابد.

جمع‌بندی بخش اول

حدیث حقیقت، به‌عنوان یکی از نفیس‌ترین متون عرفانی، نه‌تنها جایگاه والای امیرالمؤمنان علیه‌السلام را به‌عنوان دروازه معرفت الهی نشان می‌دهد، بلکه با ساختار پویای خود، نزول تدریجی حقیقت از مقام ذات به ظهورات خلقی را تبیین می‌کند. این گفت‌وگو، با آشکار ساختن محدودیت‌های ظرفیت انسانی و عظمت حقیقت الهی، سالک را به تأمل در مراتب توحید و نقش ولایت در وصول به آن دعوت می‌کند.

بخش دوم: نقد ماتن و تبیین کمال توحید

نقد خواجه عبدالله انصاری در اتمام به توحید صرف

خواجه عبدالله انصاری، به‌عنوان ماتن منازل السائرین، بحث توحید را در مقام محض توحید (توحید بدون مظهر) به پایان برده است. این رویکرد، مورد نقد شارح (تلمسانی) قرار گرفته که معتقد است اتمام به محض توحید، سالک را از دستیابی به مقام فرق بعد الجمع محروم می‌سازد. تلمسانی استدلال می‌کند که کمال توحید در مقام جمع و فرق است، جایی که سالک حق را در ظرف ظهور و مظهر می‌بیند، نه در نفي مظهر. این دیدگاه، با عرفان ابن‌عربی در وحدت در کثرت هم‌خوانی دارد و بر این نکته تأکید می‌کند که توحید کامل، در رؤیت حق همراه با مظهر تحقق می‌یابد.

ماتن، با تأکید بر محض توحید، از درگیری با کثرت پرهیز کرده، اما شارح بر این باور است که این رویکرد، از عمق مقام توحید می‌کاهد. حدیث حقیقت، این نقد را تأیید می‌کند؛ زیرا امیرالمؤمنان علیه‌السلام از محض توحید («کَشْفُ سُبُحَاتِ الْجَلَالِ مِنْ غَیْرِ إِشَارَةٍ») آغاز کرده، اما به ظهورات خلقی («عَطْفِ السِّرَاجِ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ») نزول یافته است. این نزول، نشان‌دهنده کمال توحید در مقام جمع و فرق است که برخلاف رویکرد ماتن، کثرت را در وحدت محو می‌کند.

تمایز توحید صرف و توحید با مظهر

درس‌گفتار، دو دیدگاه متمایز را در باب توحید مطرح می‌کند: توحید صرف (نفي مظهر و رؤیت حق بدون ظهورات) و توحید با مظهر (رؤیت حق در ظرف ظهور و مظهر). توحید صرف، که مورد تأکید ماتن است، به تنزیه ذات از هرگونه کثرت می‌پردازد، اما شارح معتقد است که این مقام، ناقص است و کمال توحید در دیدن حق همراه با مظهر محقق می‌شود. این دیدگاه، در حدیث حقیقت تجلی یافته است؛ جایی که پاسخ‌های امیرالمؤمنان علیه‌السلام از ذات مطلق به ظهورات خلقی نزول می‌کند و سالک را به سوی مقام جمع و فرق هدایت می‌کند.

به‌مثابه خورشیدی که در آیینه‌های بی‌شمار تجلی می‌یابد، حق در مظاهر خلقی خود را آشکار می‌سازد، اما ذات او از هرگونه تقید مبراست. توحید کامل، در این است که سالک، این تجلیات را نه به‌عنوان مانع، بلکه به‌عنوان آیینه‌های ظهور حق ببیند و در کثرت، وحدت را شهود کند.

درنگ: کمال توحید در مقام جمع و فرق است، جایی که سالک حق را در ظرف مظهر می‌بیند («فَیَرَى الْحَقَّ عَیْنَ الْمَقْدُورِ وَالْمُطْلَقِ»). این مقام، برخلاف توحید صرف، کثرت را در وحدت محو می‌کند و سالک را به رؤیت حق در میان خلق قادر می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

نقد شارح بر ماتن، بر اهمیت مقام جمع و فرق در کمال توحید تأکید دارد. حدیث حقیقت، با نزول تدریجی از ذات به کثرت، این دیدگاه را تأیید می‌کند و نشان می‌دهد که توحید کامل، در رؤیت حق همراه با مظهر است. این بخش، با تبیین تفاوت توحید صرف و توحید با مظهر، راه را برای فهم عمیق‌تر اسفار اربعه و نقش ولایت در تحقق توحید هموار می‌سازد.

بخش سوم: اسفار اربعه و کمال توحید

تبیین اسفار اربعه

اسفار اربعه، به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم عرفان نظری، چارچوبی برای فهم سیر سالک به سوی حق و بازگشت او به خلق ارائه می‌دهد. این اسفار عبارت‌اند از:

  • سفر اول: من الخلق إلى الحق (از خلق به سوی حق): سالک از کثرات خلقی به سوی وحدت الهی حرکت می‌کند.
  • سفر دوم: في الحق بالحق (در حق با حق): سالک در مقام وحدت ذاتی، حق را بی‌واسطه شهود می‌کند.
  • سفر سوم: من الحق إلى الخلق بالحق (از حق به خلق با حق): سالک با حق به سوی خلق بازمی‌گردد و کثرات را در پرتو وحدت می‌بیند.
  • سفر چهارم: في الخلق بالحق (در خلق با حق): سالک در میان خلق است، اما با حق زیست می‌کند («کُنْ فِي النَّاسِ وَلَا تَكُنْ مَعَهُمْ»).

کمال توحید، در سفر چهارم تحقق می‌یابد، جایی که سالک در میان کثرات خلقی، حق را شهود می‌کند و به دستگیری خلق قادر می‌شود. این مقام، مختص انبیا و اولیاست که در عین حضور در کثرت، از وحدت غافل نمی‌مانند.

تطبیق اسفار اربعه با حدیث حقیقت

حدیث حقیقت، سیر نزولی از محض توحید به ظهورات خلقی را نشان می‌دهد که با اسفار اربعه هم‌خوانی دارد. امیرالمؤمنان علیه‌السلام از «کَشْفُ سُبُحَاتِ الْجَلَالِ مِنْ غَیْرِ إِشَارَةٍ» (محض توحید، مقام سفر دوم) آغاز کرده و به «عَطْفِ السِّرَاجِ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ» (ظهور در کثرت، مقام سفر چهارم) می‌رسد. این نزول، نشان‌دهنده تطبیق با ظرفیت کمیل است که قادر به تحمل حقیقت در مراتب بالاتر نبوده و از ترشیح (سرریز) بهره‌مند شده است.

درنگ: کمال توحید در سفر چهارم اسفار اربعه («فِي الْخَلْقِ بِالْحَقِّ») است، جایی که سالک در میان خلق با حق زیست می‌کند. این مقام، انبیا و اولیا را به دستگیری خلق قادر می‌سازد و با نزول تدریجی حدیث حقیقت از ذات به کثرت هم‌خوانی دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

اسفار اربعه، چارچوبی جامع برای فهم سیر توحیدی سالک ارائه می‌دهد. حدیث حقیقت، با تبیین نزول از محض توحید به ظهورات خلقی، این چارچوب را تأیید می‌کند و نشان می‌دهد که کمال توحید در مقام جمع و فرق، یعنی زیستن در کثرت با شهود وحدت، محقق می‌شود.

بخش چهارم: تحلیل تعاریف حقیقت در حدیث

مراتب تعریف حقیقت

حدیث حقیقت، حقیقت را در پنج مرحله تعریف می‌کند که هر یک، مرتبه‌ای از نزول از ذات به کثرت را نشان می‌دهد:

  1. کَشْفُ سُبُحَاتِ الْجَلَالِ مِنْ غَیْرِ إِشَارَةٍ: ظهور ذات بدون واسطه اسماء و صفات، که محض توحید ذاتی است.
  2. مَحْوُ الْمَوْهُومِ مَعَ صَحْوِ الْمَعْلُومِ: محو کثرات موهوم و ظهور حق به‌عنوان معلوم، که کثرات در وحدت محو می‌شوند.
  3. هَتْكُ السِّتْرِ لِغَلَبَةِ السِّرِّ: دریدن پرده‌های کثرت با غلبه باطن (عبودیت که کنه ربوبیت است).
  4. نُورٌ یَشْرُقُ مِنْ صَبَاحِ الْأَزَلِ فَیَلُوهُ عَلَى هَیَاكِلِ التَّوْحِیدِ آثَارُهُ: نور ذاتی که از ازل بر اسماء و صفات (هیاکل توحید) تجلی می‌کند.
  5. عَطْفِ السِّرَاجِ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ: خاموش کردن چراغ کثرت با طلوع صبح وحدت، که به ظهورات خلقی اشاره دارد.

این تعاریف، سیر نزولی از ذات مطلق به کثرات خلقی را نشان می‌دهند، به‌گونه‌ای که سالک از مقام تنزیه محض به سوی شهود وحدت در کثرت هدایت می‌شود. این سیر، به‌مثابه جویباری است که از قله‌های بلند ذات الهی سرچشمه گرفته و در دشت‌های کثرت جاری می‌شود، اما همواره به سوی وحدت بازمی‌گردد.

نقد تفسیر شارح از کَشْف

شارح (تلمسانی) واژه «کَشْف» را به معنای رفع مانع تفسیر کرده، اما این تفسیر، از عمق عرفانی مفهوم کَشْف می‌کاهد. کَشْف سبحات جلال، ظهور وجودی ذات بدون واسطه اسماء و صفات است، نه صرف رفع مانع. این ظهور، به‌مثابه نور خورشیدی است که بی‌واسطه بر جان سالک می‌تابد و او را از کثرات موهوم به سوی وحدت معلوم هدایت می‌کند.

درنگ: کَشْف سبحات جلال، ظهور وجودی ذات بدون واسطه است، نه رفع مانع. این ظهور، سالک را از کثرات موهوم به سوی وحدت معلوم هدایت می‌کند و با تفسیر شارح، که کَشْف را به رفع مانع محدود کرده، متفاوت است.

جمع‌بندی بخش چهارم

تعاریف حدیث حقیقت، مراتب نزول از ذات به کثرت را با زبانی فشرده و عمیق تبیین می‌کنند. این تعاریف، نه‌تنها سیر توحیدی سالک را نشان می‌دهند، بلکه نقد شارح را در تفسیر کَشْف اصلاح می‌کنند و بر ظهور وجودی ذات تأکید دارند.

بخش پنجم: نقش ولایت در کمال توحید

ولایت به‌مثابه شراب طهور

درس‌گفتار، با استناد به دعای «اللَّهُمَّ أَعْطِنَا نُورًا وَاجْعَلْ لَنَا نُورًا وَأَعْظِمْ لَنَا نُورًا وَزِدْنَا نُورًا»، بر نقش محوری ولایت در تحقق توحید کامل تأکید دارد. این دعا، مراتب اعطا، جعل، تعظیم و زیاده نور ولایت را نشان می‌دهد که به‌مثابه شراب طهوری است که جان سالک را از کثرات پاکیزه می‌سازد. ولایت امیرالمؤمنان علیه‌السلام، به‌عنوان باب اعظم علم و ساقی کوثر، ظرف تحقق توحید کامل است و بدون آن، سالک به مقام جمع و فرق دست نمی‌یابد.

ولایت، مانند جویباری است که از چشمه کوثر جاری شده و سالک را به سوی دریای وحدت هدایت می‌کند. این نور، نه‌تنها راه را روشن می‌سازد، بلکه ظرفیت سالک را برای شهود حق در کثرات افزایش می‌دهد.

نقد تفاسیر پیشین

تفاسیر قاضی نورالله شوشتری، ملا عبدالله زنوزی و مرحوم کاشانی از حدیث حقیقت، با اشکالات متعددی همراه است. قاضی نورالله، عبارت «مَالَکَ وَالْحَقِیقَةَ» را به تحریص کمیل تفسیر کرده، اما این تفسیر با عظمت حقیقت و محدودیت ظرفیت کمیل سازگار نیست. ملا عبدالله زنوزی، با رویکرد فلسفی، و کاشانی، با تفسیر ناقص، از عمق عرفانی حدیث کاسته‌اند. درس‌گفتار تأکید دارد که این حدیث، نیازمند شرح جامعی است که نزول تدریجی از ذات به کثرت را به‌درستی تبیین کند.

درنگ: ولایت امیرالمؤمنان علیه‌السلام، به‌مثابه شراب طهور، ظرف تحقق توحید کامل است. بدون نور ولایت، سالک به مقام جمع و فرق دست نمی‌یابد و از شهود حق در کثرات محروم می‌ماند.

جمع‌بندی بخش پنجم

ولایت، به‌عنوان رکن اساسی توحید کامل، سالک را به سوی شهود وحدت در کثرت هدایت می‌کند. نقد تفاسیر پیشین، بر ضرورت تبیین جامع حدیث حقیقت تأکید دارد و نشان می‌دهد که این حدیث، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق نقش ولایت در سلوک عرفانی است.

جمع‌بندی نهایی

باب توحید در منازل السائرین، با محوریت حدیث حقیقت، یکی از عمیق‌ترین مباحث عرفان اسلامی را ارائه می‌دهد. این حدیث، با تبیین نزول تدریجی از محض توحید به ظهورات خلقی، کمال توحید را در مقام جمع و فرق نشان می‌دهد. نقد شارح بر ماتن، بر اهمیت رؤیت حق در ظرف مظهر تأکید دارد و اسفار اربعه را به‌عنوان چارچوبی برای فهم این مقام معرفی می‌کند. نقش ولایت امیرالمؤمنان علیه‌السلام، به‌مثابه ساقی کوثر و باب اعظم علم، در تحقق توحید کامل بی‌بدیل است.

با نظارت صادق خادمی

منو جستجو پیام روز: آهنگ تصویر غزل تازه‌ها
منو
مفهوم غفلت و بازتعریف آن غفلت، به مثابه پرده‌ای تاریک بر قلب و ذهن انسان، ریشه اصلی کاستی‌های اوست. برخلاف تعریف سنتی که غفلت را به ترک عبادت یا گناه محدود می‌کند، غفلت در معنای اصیل خود، بی‌توجهی به اقتدار الهی و عظمت عالم است. این غفلت، همانند سایه‌ای سنگین، انسان را از درک حقایق غیبی و معرفت الهی محروم می‌سازد.

آهنگ فعلی

آرشیو آهنگ‌ها

آرشیو خالی است.

تصویر فعلی

تصویر فعلی

آرشیو تصاویر

آرشیو خالی است.

غزل

فوتر بهینه‌شده