متن درس
کاوشی در فلسفه و عرفان اسلامی: مبادی و تبیینهای تاریخی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱)
مقدمه
فلسفه اسلامی، چونان دریایی ژرف و بیکران، اندیشه بشری را در ساحتهای گوناگون هستیشناسی، معرفتشناسی و عرفان به سیر و سلوک دعوت میکند. این دانش، که از آمیزه عقل و وحی، برهان و شهود، و کلام و عرفان پدید آمده، در بستر تاریخ تمدن اسلامی به شکوفایی رسیده و با تکیه بر میراث گرانسنگ پیشینیان، راهی نوین به سوی حقیقت گشوده است. درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که این کتاب بر پایه آن سامان یافته، تلاشی است سترگ برای بازخوانی و تبیین این میراث عظیم با نگاهی نقادانه، علمی و جامع.
این کتاب، با نگاهی به تاریخ تحولات اندیشه بشری، جایگاه فلسفه اسلامی را در میان علوم عقلی چون کلام و عرفان بررسی میکند و با تکیه بر روششناسی استدلالی، شهودی و نقلی، به تبیین ذهنیت انسانی در مواجهه با موجودات و عوالم هستی میپردازد. هر بخش، چونان آیینهای، گوشهای از حقیقت فلسفه اسلامی را بازمیتاباند و با نقد و ارزیابی میراث پیشینیان، راه را برای فهمی نوین از این دانش هموار میسازد.
بخش اول: مبادی فلسفه اسلامی و تحولات تاریخی اندیشه
تمجید الهی و درود بر پیامبر و اهلبیت
الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ و الصَّلاةُ و السَّلامُ عَلى عَبدِهِ و رَسولِهِ و جَديدِهِ و صَفِيِّهِ و حافِظِ سِرِّهِ و مُبلِّغِ رِسالَتِهِ سَيِّدِنا و نَبِيِّنا و مَولانا أبي القاسِمِ مُحَمَّدٍ و عَلى آلِهِ أئِمَّةِ المَعصومينَ و الصَّلاةُ و السَّلامُ عَلى جَميعِ الأنبِياءِ و المُرسَلينَ و المَلائِكَةِ أجمَعينَ.
این تمجید، چونان نغمهای آسمانی، آغازگر سفری عقلانی و معنوی است که در آن، فلسفه اسلامی با پشتوانهای دینی و در سایة هدایت پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت (ع) به کاوش در حقیقت هستی میپردازد. این مقدمه آیینی، نه تنها پیوند عمیق فلسفه با دین را نشان میدهد، بلکه ذهن خواننده را برای ورود به مباحث عمیق فلسفی آماده میسازد.
| درنگ: تمجید الهی و درود بر پیامبر و اهلبیت، نشانهای از پیوند ناگسستنی فلسفه اسلامی با مبانی دینی است که این دانش را از فلسفههای سکولار متمایز میسازد. |
تحولات تاریخی اندیشه بشری
در گستره تاریخ بشری، اندیشه و فکر، چونان رودی خروشان، مسیرهای گوناگونی را پیموده و با ظهور اقوام و ملل مختلف، افکار و عقاید متنوعی در جوامع پدیدار گشته است. بخشی از این اندیشهها، که به بررسی ذهنیت انسان نسبت به عوالم و موجودات هستی میپردازد، تحت عنوان فلسفه شناخته میشود. فلسفه، چونان مشعلی فروزان، راه انسان را در فهم چیستی و چگونگی هستی روشن ساخته و در هر دورهای، با توجه به فرهنگ و تمدن حاکم، چهرهای نو به خود گرفته است.
این تحولات، نه تنها در شکلگیری مکاتب فلسفی، بلکه در روشها و موضوعات مورد بحث نیز نمایان است. از فلسفه یونان باستان تا فلسفه اسلامی، هر دورهای شاهد نوآوریها و بازاندیشیهایی بوده که اندیشه بشری را غنا بخشیده است. فلسفه، در این مسیر، همواره به دنبال پاسخ به پرسشهای بنیادین انسان بوده و با تکیه بر عقل، تجربه و شهود، راههای گوناگونی را برای رسیدن به حقیقت آزموده است.
جایگاه فلسفه اسلامی در میان علوم عقلی
فلسفه اسلامی، چونان درختی تناور، در خاک تمدن اسلامی ریشه دوانده و با بهرهگیری از عقل و وحی، شاخههای گوناگونی چون کلام و عرفان را پرورانده است. این فلسفه، با ویژگیهای خاص خود، از جمله پیوند با دین و تأکید بر هماهنگی عقل و نقل، از دیگر نظامهای فلسفی متمایز است. فلسفه اسلامی، در ادوار مختلف، شاهد ظهور مکاتب و رویکردهای متنوعی بوده که هر یک، به نوبه خود، به غنای این دانش افزودهاند.
کلام، فلسفه و عرفان، هرچند در روش و ابزار متفاوتاند، اما در موضوع اصلی خود، یعنی کاوش در ذهنیت انسانی نسبت به موجودات و امور هستی، اشتراک دارند. این وحدت موضوعی، امکان تعامل و تلفیق میان این علوم را فراهم آورده و فلسفه اسلامی را به نظامی جامع و چندوجهی تبدیل کرده است. این نظام، نه تنها به مسائل متافیزیکی، بلکه به تمامی جنبههای معرفت بشری توجه دارد و با تکیه بر استدلال، شهود و نقل، راهی به سوی حقیقت میگشاید.
| درنگ: فلسفه اسلامی، با تلفیق عقل، نقل و شهود، نظامی جامع پدید آورده که در عین استقلال روششناختی، با کلام و عرفان در موضوع ذهنیت انسانی اشتراک دارد. |
جمعبندی بخش اول
بخش نخست این کتاب، با نگاهی به تحولات تاریخی اندیشه بشری، جایگاه فلسفه اسلامی را در میان علوم عقلی تبیین کرد. فلسفه، به عنوان علمی که به کاوش در چیستی و چگونگی هستی میپردازد، در بستر تمدن اسلامی به شکوفایی رسیده و با پیوند عمیق با دین، راهی نوین به سوی حقیقت گشوده است. این بخش، با تأکید بر وحدت موضوعی کلام، فلسفه و عرفان، زمینه را برای بررسی دقیقتر روششناسی و مکاتب فلسفه اسلامی در بخشهای بعدی فراهم آورد.
بخش دوم: روششناسی و مکاتب فلسفه اسلامی
تمایز روششناختی کلام
کلام، چونان قلعهای استوار، با تکیه بر نقل و استدلال، از عقاید دینی دفاع میکند و به تبیین اصول اعتقادی میپردازد. این علم، خود به شاخههای گوناگونی چون کلام اشعری، معتزلی و شیعی تقسیم میشود. کلام شیعی، با تأکید بر روایات معصومین (ع) و اصل عصمت، از دیگر شاخهها متمایز است و رویکردی منحصربهفرد در دفاع از عقاید دینی ارائه میدهد.
در کلام شیعی، روایات معصومین (ع) چونان چراغهایی فروزان، راه متکلم را روشن میسازند و استدلالهای عقلی در سایة این منابع نقلی سامان مییابند. این ویژگی، کلام شیعی را از کلام اشعری و معتزلی، که بیشتر بر استدلالهای عقلی یا نقلی خاص خود تکیه دارند، متمایز میسازد و آن را به نظامی منسجم و پویا تبدیل میکند.
تمایز روششناختی فلسفه
فلسفه اسلامی، چونان آسمانی پرستاره، با مکاتب گوناگون خود، از جمله مشاء و اشراق، به کاوش در حقیقت هستی میپردازد. فلسفه مشاء، با تکیه بر برهان و استدلال، چونان مهندسی دقیق، ساختارهای عقلی را بنا میکند، در حالی که فلسفه اشراق، با بهرهگیری از شهود و نور ربوبی، چونان شاعری الهامگرفته، به کشف حقیقت میرسد. این دو مکتب، هرچند در روش متفاوتاند، اما در هدف مشترکاند: فهم چیستی و چگونگی وجود.
فلسفه مشاء، با تأکید بر منطق و برهان، به تحلیل مسائل وجودی میپردازد و با استدلالهای عقلی، بنیانهای معرفتی را استحکام میبخشد. در مقابل، فلسفه اشراق، با اهتمام به شهود و مسائل ربوبی، راهی باطنی به سوی حقیقت میگشاید. این دو رویکرد، مکمل یکدیگرند و با هم، منظومهای جامع از فلسفه اسلامی را پدید میآورند.
| درنگ: فلسفه مشاء و اشراق، با وجود تفاوت در روش، در هدف فهم حقیقت هستی مشترکاند و مکمل یکدیگر در فلسفه اسلامی محسوب میشوند. |
فلسفه متألهین و نقش صدرالمتألهین
صدرالمتألهین، چونان معماری چیرهدست، با تلفیق کلام، فلسفه مشاء، فلسفه اشراق و عرفان، بنایی عظیم به نام فلسفه متألهین بنیان نهاد. این فلسفه، چونان پلی استوار، عقل و شهود، نقل و برهان را به هم پیوند داد و نظامی جامع پدید آورد که هم به مسائل عقلی و هم به جنبههای عرفانی و دینی توجه دارد.
ملاصدرا، با بازخوانی آرای پیشینیان، از ابنسینا و شیخ اشراق تا محیالدین ابنعربی، مبانی و قواعدی تدوین کرد که فلسفه اسلامی را به اوج رساند. او، با جمعآوری و تحلیل این آراء، نه تنها به نقد و اصلاح آنها پرداخت، بلکه با افزودن نوآوریهای خود، فلسفهای پویا و ماندگار خلق کرد. فلسفه متألهین، با تأکید بر وحدت وجود و حرکت جوهری، راهی نوین برای فهم هستی گشود و تأثیر عمیقی بر فلسفه اسلامی گذاشت.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی روششناسی کلام و فلسفه، به تبیین مکاتب گوناگون فلسفه اسلامی پرداخت. کلام شیعی، با تکیه بر روایات معصومین (ع)، و فلسفه مشاء و اشراق، با استدلال و شهود، هر یک به نوبه خود به فهم حقیقت کمک کردهاند. فلسفه متألهین، به عنوان نقطه اوج این سیر، با تلفیق این رویکردها، نظامی جامع و پویا پدید آورد که راه را برای کاوشهای بعدی هموار ساخت.
بخش سوم: چیستی فلسفه و رابطه آن با دین
معنای عام فلسفه
فلسفه، در معنای عام، چونان آینهای است که ذهنیت انسانی را در برابر موجودات و عوالم هستی بازمیتاباند. این دانش، فارغ از تقسیمبندیهای اسلامی و غیراسلامی، به کاوش در پرسشهای بنیادین بشر میپردازد و با تکیه بر عقل، راهی به سوی حقیقت میجوید. فلسفه اسلامی، به طور خاص، در چارچوب دینی تعریف میشود و با قرابت یا دوری از دین، به بررسی مسائل هستیشناختی میپردازد.
این تعریف، فلسفه را به علمی فراگیر تبدیل میکند که محدود به فرهنگ یا دین خاصی نیست. فلسفه اسلامی، با وجود ریشه در دین، به مسائل عام هستیشناختی توجه دارد و از اینرو، قابلیت تعامل با دیگر نظامهای فلسفی را داراست. این ویژگی، فلسفه اسلامی را به دانشی پویا و جهانشمول تبدیل کرده است.
| درنگ: فلسفه، در معنای عام، به ذهنیت انسانی در قبال هستی میپردازد و فلسفه اسلامی، با پیوند با دین، به مسائل عام هستیشناختی توجه دارد. |
رابطه فلسفه و دین
فلسفه اسلامی، برخلاف تصور رایج، لزوماً به مباحث دینی محدود نیست، بلکه به کاوش در ذهنیت انسانی در قبال هستی میپردازد. با این حال، فیلسوف اسلامی موظف است نشان دهد که اگر روش او درست باشد، با دین تعارضی نخواهد داشت. در صورت بروز تعارض، یا ذهنیت فیلسوف دچار خطاست، یا مسئله موردنظر دینی نیست، بلکه پیرایهای بر دین است.
این رابطه، چونان دوستی عقل و وحی، بر هماهنگی این دو تأکید دارد. فیلسوف، با تکیه بر استدلال، باید عدم تعارض عقل و دین را اثبات کند و در صورت تعارض، به نقد روش خود یا مسئله دینی بپردازد. این رویکرد، فلسفه اسلامی را از تعصب و تقلید دور نگه میدارد و آن را به علمی نقادانه و پویا تبدیل میکند.
ویژگیهای فلسفه: کلیت و وجودی بودن
فلسفه، چونان عقابی بلندپرواز، با دو بال کلیت و وجودی بودن، در آسمان معرفت به پرواز درمیآید. کلیت، به معنای تکیه بر دلایل عام و برهانی، و وجودی بودن، به معنای تمرکز بر مسائل مرتبط با وجود و چیستی اشیاء، دو ویژگی بنیادین فلسفهاند. مباحثی که این ویژگیها را نداشته باشند، از قلمرو فلسفه خارجاند.
این تعریف، فلسفه را از علوم جزئی مانند فیزیک یا نجوم متمایز میکند. فلسفه، با تمرکز بر مسائل کلی و وجودی، به پرسشهای بنیادین بشر پاسخ میدهد و با تکیه بر برهان، بنیانهای معرفتی را استحکام میبخشد. این ویژگیها، فلسفه را به علمی مستقل و جامع تبدیل کردهاند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین چیستی فلسفه و رابطه آن با دین، به ویژگیهای بنیادین این دانش پرداخت. فلسفه، به عنوان علمی عام، به کاوش در ذهنیت انسانی میپردازد و با تکیه بر کلیت و وجودی بودن، از علوم جزئی متمایز میشود. فلسفه اسلامی، با تأکید بر هماهنگی عقل و دین، راهی نوین به سوی حقیقت گشوده و با نقد و ارزیابی، از تعصب و تقلید دور مانده است.
بخش چهارم: نقد و ارزیابی میراث فلسفی
تمایز فیلسوف و متکلم
فیلسوف و متکلم، چونان دو راهرو در مسیر حقیقت، هر یک با روشی متفاوت به سوی مقصد میروند. متکلم، با تکیه بر نقل و دین، عقل را با آن هماهنگ میسازد، در حالی که فیلسوف، با اتکا به عقل و برهان، بیتوجه به نقل اولیه، به کاوش در حقیقت میپردازد. با این حال، فیلسوف اسلامی موظف است نشان دهد که عقل درست، با دین مبین تعارض ندارد.
این تمایز، جایگاه عقل در فلسفه را برجسته میکند. فیلسوف، برخلاف متکلم، در درجه اول به دنبال حقیقت از طریق عقل است و دین را به عنوان مرجعی ثانوی در نظر میگیرد. این استقلال، فلسفه را از تقلید و تعصب دور نگه میدارد و آن را به علمی نقادانه تبدیل میکند.
| درنگ: فیلسوف، با تکیه بر عقل و برهان، از تقلید و تعصب آزاد است و موظف به اثبات هماهنگی عقل و دین است. |
اهمیت دلایل محکم در فلسفه
در فلسفه، هر ادعا، چونان بنایی است که بر ستونهای استوار دلایل محکم بنا میشود. برخلاف فقه، که گاه با دلایل ظنی پیش میرود، فلسفه نیازمند دلایل قطعی و غیرمشکوک است. فیلسوف، در صورت نبود دلیل، میتواند ندانستن را اقرار کند و از ادعای بیاساس پرهیز نماید.
این تأکید بر اتقان دلایل، فلسفه را از علوم دیگر متمایز میکند. فیلسوف، با تکیه بر برهان، از تقلید و شهودات بیاساس دوری میجوید و با نقد و ارزیابی، به فهم حقیقت نزدیک میشود. این رویکرد، فلسفه را به علمی پویا و معتبر تبدیل کرده است.
مشکلات تاریخی در فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی، با وجود شکوفایی درخشان، گاه از آفت تقلید و دلایل ضعیف رنج برده است. بسیاری از فلاسفه و متکلمان، به جای اجتهاد عقلی، به تقلید از آرای پیشینیان پرداختهاند و با استناد به نقلهای غیرمعتبر یا شهودات بیاساس، از اتقان علمی دور شدهاند.
این مشکلات، چونان غباری بر آیینه فلسفه، اعتبار علمی آن را کاهش دادهاند. تقلید، به جای استدلال، و شهودات غیرمستند، به جای برهان، گاه فلسفه اسلامی را از مسیر اصلی خود منحرف کردهاند. برای رفع این مشکلات، فیلسوف باید با نگاهی نقادانه، به ارزیابی میراث فلسفی بپردازد.
نقش تاریخ فلسفه در فهم فلسفه
تاریخ فلسفه، چونان نقشهای کهن، راه فیلسوف را در مسیر حقیقت روشن میسازد. اگرچه تاریخ فلسفه خود فلسفه نیست، اما برای فهم دقیق فلسفه اسلامی ضروری است. فیلسوف، به عنوان وارث میراث فلسفی، نمیتواند نسبت به آرای پیشینیان بیتوجه باشد، زیرا این آراء بخشی از هویت فکری اوست.
تاریخ فلسفه، با نشان دادن سیر تحول اندیشهها، به فیلسوف کمک میکند تا ریشهها و مسیرهای فکری را درک کند. این آگاهی، امکان نقد و اصلاح آرای پیشین را فراهم میآورد و فلسفه را به علمی پویا و روزآمد تبدیل میکند.
ارزیابی میراث فلسفی
فیلسوف، چونان باغبانی دانا، موظف است باغ فلسفه را از علفهای هرز تقلید و خطا پاک کند. او باید با دقت، مباحث فلسفی را از غیرفلسفی، و درست را از نادرست تفکیک کند. این ارزیابی، نیازمند جولان فکری کامل و احاطه بر آثار پیشینیان است.
میراث فلسفی، چونان گنجینهای گرانبها، پر از گوهرهای ناب و گاه سنگهای بیارزش است. فیلسوف، با نگاهی نقادانه، باید این گنجینه را بررسی کند و با تکیه بر دلایل محکم، به بازسازی و پالایش آن بپردازد. این رویکرد، فلسفه اسلامی را به علمی معتبر و ماندگار تبدیل خواهد کرد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد و ارزیابی میراث فلسفی، به مشکلات تاریخی فلسفه اسلامی پرداخت. تقلید، دلایل ضعیف و شهودات بیاساس، گاه این دانش را از اتقان علمی دور کردهاند. با این حال، با تکیه بر دلایل محکم و نقد پیشینیان، میتوان فلسفه اسلامی را به مسیر اصلی خود بازگرداند. تاریخ فلسفه، به عنوان ابزاری کمکی، و ارزیابی میراث، به عنوان وظیفهای بنیادین، راه را برای فهمی نوین از این دانش هموار میسازند.
نتیجهگیری کلی
فلسفه اسلامی، چونان نگینی درخشان در تاج تمدن اسلامی، با تلفیق عقل، نقل و شهود، به کاوش در حقیقت هستی پرداخته و راهی نوین به سوی معرفت گشوده است. این کتاب، با بازنویسی درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تلاش کرد تا با زبانی فاخر و ساختاری علمی، این میراث عظیم را تبیین کند. فلسفه اسلامی، با تأکید بر وحدت موضوعی کلام، فلسفه و عرفان، و با تکیه بر روشهای استدلالی، شهودی و نقلی، نظامی جامع پدید آورده که هم به مسائل عقلی و هم به جنبههای دینی و عرفانی توجه دارد.
با این حال، مشکلات تاریخی، از جمله تقلید، دلایل ضعیف و شهودات بیاساس، گاه این دانش را از اتقان علمی دور کردهاند. برای رفع این مشکلات، فیلسوف باید با نگاهی نقادانه، به ارزیابی میراث فلسفی بپردازد و با تکیه بر دلایل محکم، از تقلید و خطا دوری جوید. این رویکرد، فلسفه اسلامی را به علمی پویا، معتبر و الهامبخش تبدیل خواهد کرد که نه تنها برای پژوهشگران، بلکه برای تمامی جویندگان حقیقت، راهگشا خواهد بود.
| با نظارت صادق خادمی |