متن درس
روششناسی فلسفه اسلامی: درآمدی بر اعمّیت وجود
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۰)
مقدمه: زمینهسازی برای ورود به فلسفه
فلسفه اسلامی، بهسان دریایی ژرف و بیکران، نیازمند نگاهی نو و روشمند است تا از پراکندگی و خللهای تاریخی آن کاسته شود. استاد فرزانه قدسسره در درسگفتارهای خود، با نگاهی نقادانه به فقدان یک نظام فلسفی مدوّن و سالم، بر ضرورت بازسازی و احیای مباحث فلسفی تأکید میورزند. این نوشتار، به بازنمایی روششناسی ورود به فلسفه و جایگاه محوری اعمّیت وجود میپردازد. همانگونه که باغبانی ماهر پیش از کاشت بذر، خاک را آماده میسازد، فلسفه نیز نیازمند مقدماتی است که زمینهساز بحثهای عمیق و منظم گردد. در این راستا، رویکرد موضوعی-ترتیبی بهعنوان روشی نظاممند معرفی شده و از پراکندگی روشهای کشکوکی پرهیز میشود. محوریت وجود و عدم، بهسان ستونهای استوار یک بنای فلسفی، نقطه آغاز ناگزیری است که هر متفکری، اعم از شرقی یا غربی، ناچار به مواجهه با آن است.
بخش اول: نقد سنت فلسفی و ضرورت نوآوری
فقدان فلسفه مدوّن و منسجم
فلسفه اسلامی، با وجود گنجینهای غنی از آرای حکما، از فقدان یک نظام مدوّن و عاری از خلل رنج میبرد. استاد فرزانه قدسسره این کاستی را بهسان بیماریای میدانند که درمانش در گرو مباحث تازه و زنده است. این نقد، نه تخریب میراث پیشین، بلکه دعوتی است به بازسازی و نوآوری، تا فلسفه چونان جویباری زلال، جاری و پویا بماند. نبود متنی کاملاً بیعیب، ضرورت بازنگری و تولید آثار نظاممند را دوچندان میسازد.
درنگ: فقدان فلسفه مدوّن و سالم، فلسفه اسلامی را به نوآوری و بازسازی نیازمند ساخته است. این خلأ، نه نقطه ضعف، بلکه فرصتی برای خلق مباحث زنده و پویاست. |
نیاز به مقدمات روششناختی
پیش از ورود به ژرفای مباحث فلسفی، گویی باید پلی استوار ساخت تا گذر از آن به مقصد حقیقت ممکن شود. استاد فرزانه قدسسره بر لزوم طرح مقدمات پیش از بحث وجود تأکید دارند. این مقدمات، بهسان چراغهایی در مسیر، از پراکندگی و ابهام در مباحث فلسفی جلوگیری میکنند. روششناسی دقیق، فلسفه را از گزند آشفتگی مصون میدارد و به آن نظمی منطقی میبخشد.
عدم تبعیت از سبکهای سنتی
فلسفه، در نگاه استاد فرزانه، نه در بند سبکهای خاص کتابهایی چون «اسفار» است و نه به دنبال تکرار مکانیکی مباحث پیشین. این رویکرد، بهسان پرندهای آزاد، به فیلسوف امکان میدهد تا فراتر از محدودیتهای متنی، به خود فلسفه بپردازد. هرچند کتابها به تبع موضوع مورد استفاده قرار میگیرند، اما محوریت با مسائل فلسفی است، نه ساختار صلب متون.
رویکرد موضوعی-ترتیبی در برابر روش کشکوکی
استاد فرزانه قدسسره روش فلسفهورزی را به دو گونه تقسیم میکنند: موضوعی-ترتیبی و موضوعی-کشکوکی. روش موضوعی-ترتیبی، بهسان ساختمانی با معماری منظم، مباحث را با ترتیب منطقی پیش میبرد، حال آنکه روش کشکوکی، چونان باغی بینظم، پراکنده و بیسامان است. این روششناسی نظاممند، استدلالهای فلسفی را بهگونهای پیریزی میکند که هر بحث، پایهای برای بحث بعدی باشد.
درنگ: روش موضوعی-ترتیبی، با نظم و انسجام، مباحث فلسفی را از پراکندگی روش کشکوکی مصون میدارد و استدلالها را بهگونهای منظم پیش میبرد. |
ضرورت تحقیقات در کنار مباحث نظری
فلسفه، بهسان درختی تنومند، تنها با ریشههای تحقیق و تأمل میتواند بالنده شود. استاد فرزانه تأکید دارند که مباحث فلسفی، به دلیل ماهیت موضوعی، نیازمند تحقیقات دقیق هستند. این تحقیقات، چونان آبی زلال، به تعمیق و استحکام استدلالها یاری میرسانند و از سطحینگری جلوگیری میکنند.
بخش دوم: وجود و عدم، بنیاد فلسفه
اولویت وجود و عدم در فلسفه
وجود و عدم، بهسان دو سوی یک سکه، بنیاد هر تأمل فلسفیاند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که عالم، خارج از قالب «هست و نیست» قابل تصور نیست. این دو مفهوم، چونان دروازههای ورود به فلسفه، برای هر متفکری، اعم از شرقی یا غربی، ناگزیرند. فیلسوفی که بخواهد موضوعی را برگزیند، ناچار است ابتدا به وجود یا عدم آن بپردازد، زیرا هر بحث فلسفی، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، به این دو مفهوم بازمیگردد.
درنگ: وجود و عدم، بهعنوان مفاهیم بنیادین، نقطه آغاز ناگزیر هر فلسفهای هستند، زیرا عالم خارج از قالب «هست و نیست» قابل تصور نیست. |
مثلث هستی: خالق، عالم، و انسان
استاد فرزانه عالم را به مثلثی تشبیه میکنند که اضلاع آن خالق، مخلوق، و مخلوقِ تقسیمشده به عالم و انسان است. این مثلث، تحت عنوان «هست و نیست» قرار میگیرد و وجود را بهعنوان مقسم همه موجودات معرفی میکند. گویی این مثلث، نقشهای است که ساختار وجودشناختی عالم را بهگونهای منظم ترسیم میکند.
تقدم روششناختی انسان بر خالق
در روششناسی فلسفی، انسان بهسان نقطه شروعی است که شناخت از او به خالق منتهی میشود. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که هرچند به لحاظ حقیقی، خالق مقدم است، اما در بحث، انسان به دلیل نزدیکی به ذهن متفکر، تقدم دارد. این تمایز، چونان کلیدی است که درِ شناخت فلسفی را میگشاید.
اجتنابناپذیری وجود و عدم
هیچ فیلسوفی، از هر مکتب و مرامی، نمیتواند از مواجهه با وجود و عدم بگریزد. استاد فرزانه این ضرورت را بهسان قانونی تخلفناپذیر میدانند که هر بحث فلسفی را به اثبات وجود یا عدم چیزی وابسته میسازد. این اصل، فلسفه را چونان بنایی استوار بر ستونهای وجود و عدم میسازد.
تقسیمات و ترتیبهای وجود و عدم
بحث وجود و عدم، چونان درختی پرشاخه، شامل موضوعاتی چون وجود و ماهیت، اصالت، اشتراک، تشکیک، مفهوم، مصداق، وحدت، ظهور، فرد، ذهن، خارج، نفسالامر، خیر، شر، غایت، فاعل، و علت است. استاد فرزانه این تقسیمات را بهسان نقشهای میدانند که مسیر فلسفهورزی را روشن میسازد. هر یک از این موضوعات، جنبهای از وجود را کاوش میکند و به تحلیل جامع آن یاری میرساند.
مواجهه اولیه با هست و نیست
هر متفکری، در آغاز تأملات خود، با مفاهیم «هست و نیست» روبهرو میشود. استاد فرزانه این مواجهه را بدیهی میدانند، گویی چونان نوری است که در تاریکی ذهن میتابد و احکام و خصوصیات خاص خود را آشکار میسازد. این مفاهیم، مبنای هر بحث فلسفیاند.
بخش سوم: اعمّیت وجود، بنیاد روششناختی
وابستگی ماهیت به وجود
ماهیت، بدون وجود، چونان سایهای بیجسم است که قابل تصور نیست. استاد فرزانه تأکید دارند که تصور خود یک وجود ذهنی است و ماهیت تنها در سایه وجود معنا مییابد. این اصل، بهسان پایهای استوار، اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت را نشان میدهد.
درنگ: ماهیت بدون وجود قابل تصور نیست، زیرا تصور خود وجودی ذهنی است. این اصل، اصالت وجود را بر ماهیت نشان میدهد. |
تقسیم وجود به خالق و مخلوق
وجود، بهسان رودی که به شاخههای گوناگون تقسیم میشود، یا خالق است یا مخلوق، و مخلوق یا عالم است یا انسان. استاد فرزانه این تقسیمبندی را بهسان نقشهای میدانند که ساختار وجودشناختی عالم را بهگونهای سلسلهمراتبی ترسیم میکند.
وجود، مقسم همه تقسیمات
وجود، چونان خورشیدی است که همه موجودات را در پرتو خود جای میدهد. استاد فرزانه تأکید دارند که هر چیزی، از خالق تا مخلوق، موصوف به «هست و نیست» است. این جامعیت، وجود را به مقسم همه تقسیمات بدل میسازد.
نیاز تصور عدم به ذهن
تصور عدم، بهسان نقشی بر آب، نیازمند ظرف ذهن است. استاد فرزانه تأکید دارند که بدون ذهن، نمیتوان چیزی را تصور کرد. عدم، تنها در سایه وجود ذهن معنا مییابد و این اصل، وجودی بودن حتی تصور عدم را نشان میدهد.
وابستگی مخلوق به وجود
مخلوق، چه در ذهن و چه در خارج، چونان گیاهی است که بدون ریشه وجود نمیتواند رشد کند. استاد فرزانه تأکید دارند که ماهیت معدوم نمیتواند مخلوق باشد، زیرا وجود شرط لازم برای هر تحقق است.
دو ظرف ذهن و خارج
مخلوق، بهسان پرندهای است که یا در آسمان ذهن پرواز میکند یا در زمین خارج فرود میآید. استاد فرزانه تأکید دارند که غیر از این دو عالم، ظرف دیگری برای مخلوق وجود ندارد. این تقسیمبندی، حوزههای تحقق مخلوقات را روشن میسازد.
عدم، مقابل وجود نیست
عدم، بهسان سایهای است که در غیاب نور معنا مییابد. استاد فرزانه تأکید دارند که عدم، «نیست» است و نمیتوان آن را قسمی مستقل دانست. این اصل، اصالت وجود و اعتباری بودن عدم را نشان میدهد.
درنگ: عدم، مقابل وجود نیست، زیرا «نیست» است. فلسفه با هستی سروکار دارد و بحث از عدم، تنها بهصورت استطرادی مطرح میشود. |
بحث استطرادی عدم
بحث از عدم، بهسان شاخهای فرعی در درخت فلسفه است. استاد فرزانه تأکید دارند که فیلسوف با هستی سروکار دارد و عدم، تنها بهصورت مکمل وجود مورد توجه قرار میگیرد. این اصل، تمرکز فلسفه بر وجود را نشان میدهد.
تفاوت فلسفه با علوم ادبی
فلسفه، برخلاف ادبیات، چونان قلعهای استوار است که جای بحثهای استطرادی در آن نیست. استاد فرزانه تأکید دارند که فلسفه، بهعنوان علمی نظاممند، نیازمند انسجام و استدلال است و نمیتواند به پراکندگی ادبی بسنده کند.
تقسیم وجود به خارج، ذهن، و نفسالامر
وجود، بهسان رودی با سه شاخه، یا در خارج، یا در ذهن، یا در نفسالامر تحقق مییابد. استاد فرزانه تأکید دارند که قضایا میتوانند وقتیه یا حینیه باشند و وجود، مشروط به ظرف خاصی نیست. این تقسیمبندی، ابعاد گوناگون وجود را روشن میسازد.
استقلال وجود از شرط
وجود، بهسان قلهای بلند، مشروط به ذهن یا خارج نیست. استاد فرزانه تأکید دارند که برخلاف قضایای مشروطه، وجود بهصورت مطلق تحقق دارد و از هر شرطی مبراست.
رفع شبهه در اعمّیت وجود
هر شبهه در اعمّیت وجود، بهسان مهی است که با نور حقیقت برطرف میشود. استاد فرزانه تأکید دارند که شبهه در اعمّیت، ناشی از عدم تصور صحیح وجود است. این اصل، بدیهی بودن اعمّیت را نشان میدهد.
بخش چهارم: اعمّیت در برابر اعرفیت
سؤال از رابطه اعمّیت و اعرفیت
آیا وجود به دلیل اعم بودن، اعرف است، یا به دلیل اعرف بودن، اعم است؟ استاد فرزانه این پرسش را چونان کلیدی میدانند که مسیر فلسفهورزی را تعیین میکند. این سؤال، به رابطه میان شمول و وضوح وجود اشاره دارد و روششناسی فلسفی را شکل میدهد.
دیدگاه حاجی سبزواری در منظومه
حاجی سبزواری، در «منظومه»، وجود را بدیهی و اعرف میداند و میفرماید: قررٌ فی بداهة الوجود. استاد فرزانه این دیدگاه را بهسان نوری میدانند که وجود را بینیاز از تعریف حقیقی معرفی میکند. سبزواری معتقد است که وجود، تنها با شرح الاسمی تعریف میشود.
تقدم اعمّیت یا اعرفیت؟
استاد فرزانه بر این باورند که اعمّیت وجود، به دلیل اجماع همگان، مبنای محکمتری برای ورود به فلسفه است. سبزواری، با تأکید بر اعرفیت، مسیر متفاوتی را برگزیده، اما سؤال از تقدم اعمّیت یا اعرفیت، چونان دو راهی است که فیلسوف را به تأمل وا میدارد.
نقد مقایسه اعمّیت و اعرفیت
اعمّیت وجود، بهسان ستونی است که هیچکس در آن تردید ندارد، اما اعرفیت آن، چونان زمینی لغزان، مورد اختلاف است. استاد فرزانه تأکید دارند که اعمّیت، به دلیل شمول وجود، تردیدناپذیر است، درحالیکه اعرفیت آن چالشبرانگیز است.
درنگ: اعمّیت وجود، به دلیل اجماع و شمول، مبنای محکمتری برای فلسفه است، درحالیکه اعرفیت آن مورد اختلاف و چالش قرار گرفته است. |
دیدگاه سبزواری درباره تعریف وجود
سبزواری وجود را بینیاز از تعریف حقیقی میداند و میفرماید: معرف الوجود شرح الاسمی. استاد فرزانه این دیدگاه را بهسان نشانهای از محدودیت تعریف منطقی وجود میدانند. حقیقت وجود، فراتر از چارچوبهای لفظی است.
نقد اعرفیتمحوری سبزواری
تأکید سبزواری بر اعرفیت، بهسان راهی است که به مقصد نمیرسد. استاد فرزانه تأکید دارند که تحقق همه چیز به وجود وابسته است، نه به اعرفیت آن. اعمّیت، مبنای محکمتری برای استدلال فراهم میسازد.
جمع سبزواری میان آرای متعارض
سبزواری، با جمع میان «وجود اعرف است» و «وجود لا یتصور است»، مفهوم وجود را اعرف و حقیقت آن را در غایت الخفا میداند. استاد فرزانه این جمع را بهسان پلی شکننده میدانند که نمیتواند وزن حقیقت را تحمل کند.
نقد جمع تبرعی سبزواری
جمع تبرعی سبزواری، بهسان تلاشی است که در فلسفه جایگاهی ندارد. استاد فرزانه تأکید دارند که گروهی که وجود را لا یتصور میدانند، مفهوم آن را نیز غیرقابل تصور میشمارند. این جمع، به دلیل تبرعی بودن، از نظر فلسفی ناکافی است.
درنگ: جمع تبرعی سبزواری میان «وجود اعرف» و «وجود لا یتصور» بیاساس است، زیرا فلسفه نیازمند استدلال منطقی است، نه مصالحه تبرعی. |
تفاوت فلسفه و فقه در جمع آراء
فلسفه، بهسان قلهای است که با استدلال فتح میشود، نه با مصالحه. استاد فرزانه تأکید دارند که برخلاف فقه، که جمع تبرعی برای رفع تعارض روایات ممکن است، فلسفه به دنبال حقیقت است و جمع آراء در آن جایز نیست.
مثال فقهی جمع تبرعی
در فقه، تعارض روایات درباره عذره حیوانات با جمع تبرعی رفع میشود. استاد فرزانه این مثال را بهسان نشانهای از تفاوت روششناختی فقه و فلسفه میدانند. فلسفه، به دلیل ماهیت استدلالی، به چنین جمعهایی نیازی ندارد.
نقد جمع آرای افلاطون و ارسطو
جمع آرای افلاطون و ارسطو، بهسان تلاشی برای آشتی دادن دو رود متضاد است. استاد فرزانه تأکید دارند که فلسفه، به دنبال حقیقت است و نمیتواند به مصالحه میان آراء بسنده کند.
تمایز مفهوم و حقیقت وجود
سبزواری مفهوم وجود را اعرف و حقیقت آن را در غایت الخفا میداند. استاد فرزانه این تمایز را ناکافی میدانند، زیرا اختلاف اصلی بر سر خود وجود است، نه کنه آن.
نقد مفهوممحوری در اعرفیت
ادعای اعرفیت مفهوم وجود، بهسان جداسازی روح از جسم است. استاد فرزانه تأکید دارند که وجود، بهعنوان واقعیتی عینی، اعرف است، نه صرفاً مفهوم آن.
مثال شناخت علی و باطن او
شناخت علی، بهسان شناخت مصداق اوست، نه صرف مفهومش. استاد فرزانه این تمثیل را به کار میبرند تا نشان دهند که وجود، واقعیتی عینی است که شناخت آن فراتر از مفهوم است.
اجماع بر خفای کنه وجود
همه متفقاند که کنه وجود، چونان گنجی در اعماق اقیانوس، در غایت الخفاست. استاد فرزانه تأکید دارند که اختلاف بر سر اعرفیت یا لا یتصور بودن خود وجود است، نه کنه آن.
نقد ورود از اعرفیت
ورود به فلسفه از اعرفیت، بهسان گام نهادن در راهی لغزان است. استاد فرزانه تأکید دارند که اعمّیت، به دلیل تردیدناپذیری، مبنای محکمتری برای فلسفه است.
درنگ: ورود به فلسفه باید از اعمّیت وجود آغاز شود، نه اعرفیت، زیرا اعمّیت تردیدناپذیر است، درحالیکه اعرفیت مورد اختلاف است. |
اثبات اعمّیت وجود
اعمّیت وجود، چونان نوری است که همه چیز را روشن میسازد. استاد فرزانه تأکید دارند که هر چیزی، از ماهیت تا عدم، به وجود وابسته است، اما وجود به چیزی وابسته نیست. این استدلال، جامعیت وجود را نشان میدهد.
تمایز اعم و عام
اعم، بهسان آسمانی است که همه ستارگان را دربرمیگیرد، درحالیکه عام، صرفاً غیرخاص بودن است. استاد فرزانه تأکید دارند که وجود اعم است، زیرا در همه تقسیمات حضور دارد.
وابستگی مفاهیم به وجود
هر مفهومی، چونان شاخهای است که به درخت وجود وابسته است. استاد فرزانه تأکید دارند که وجود، مبنای تحقق همه مفاهیم است، اما خود به هیچ مفهومی وابسته نیست.
نقد تعریف وجود با وجود
تعریف وجود با وجود، بهسان تکرار نوری در آیینه نیست. استاد فرزانه تأکید دارند که وجود، واسطه هیچ چیز نیست و خود به خود تحقق دارد.
وابستگی همه چیز به وجود
همه چیز، از ماهیت تا عدم، در ظرف وجود تحقق مییابد، گویی چونان ماهیانیاند که در دریای وجود شنا میکنند. استاد فرزانه تأکید دارند که وجود، ظرف همه چیز است و خود در ظرف دیگری تحقق ندارد.
اعمّیت، وصف لازم وجود
اعمّیت، بهسان روحی است که در کالبد وجود دمیده شده است. استاد فرزانه تأکید دارند که اعمّیت، وصف لازم وجود است، مانند زوج بودن برای عدد.
تمایز وجود و مفاهیم دیگر
وجود، بهسان قلهای است که نیازی به پایه ندارد. استاد فرزانه تأکید دارند که برخلاف ماهیت، مفهوم، و عدم، وجود بینیاز از واسطه است و مبنای تحقق همه چیز است.
نقد اصالتمحوری یا وحدتمحوری
ورود به فلسفه از اصالت یا وحدت، چونان گزیدن راهی فرعی است. استاد فرزانه تأکید دارند که اعمّیت، به دلیل تردیدناپذیری، مبنای محکمتری برای بحث است.
استقلال وجود از علت
وجود، بهسان آفتابی است که نیازی به چراغ ندارد. استاد فرزانه تأکید دارند که برخلاف پدیدههای حادث، وجود نیازی به علت ندارد، زیرا هستی پدیده نیست.
نقد مفهوممحوری وجود
اگر وجود را صرفاً مفهومی بدانیم، گویی روح را از جسم جدا کردهایم. استاد فرزانه تأکید دارند که وجود، اعم است و همه چیز به آن وابسته است، نه صرفاً مفهومی ذهنی.
تردیدناپذیری اعمّیت وجود
اعمّیت وجود، بهسان صخرهای است که هیچ طوفانی آن را متزلزل نمیسازد. استاد فرزانه تأکید دارند که برخلاف اعرفیت، که مورد اختلاف است، اعمّیت تردیدناپذیر است.
شناخت اجمالی وجود
شناخت وجود، بهسان نوری است که در آغاز راه میتابد. استاد فرزانه تأکید دارند که این شناخت، نیازی به اعرفیت ندارد و از اعمّیت آغاز میشود.
درنگ: شناخت وجود، حتی بهصورت اجمالی، از اعمّیت آن آغاز میشود، نه از اعرفیت، زیرا اعمّیت مبنای بدیهی و تردیدناپذیر است. |
جمعبندی
این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، روششناسی ورود به فلسفه اسلامی را کاوش کرد. نقد فقدان فلسفه مدوّن، ضرورت نوآوری و پویایی را آشکار ساخت. رویکرد موضوعی-ترتیبی، بهسان نقشهای دقیق، مباحث فلسفی را از پراکندگی مصون داشت. وجود و عدم، بهعنوان مفاهیم بنیادین، نقطه آغاز ناگزیری برای هر متفکر معرفی شدند. اعمّیت وجود، به دلیل شمول و تردیدناپذیری، مبنای محکمتری نسبت به اعرفیت برای ورود به فلسفه ارائه داد. نقد دیدگاه حاجی سبزواری، که از اعرفیت آغاز کرده و با جمع تبرعی آرای متعارض را رفع میکند، نشان داد که فلسفه، برخلاف فقه، به استدلالهای منطقی پایبند است. وجود، بهعنوان مقسم همه تقسیمات، مبنای تحقق همه مفاهیم است و خود از هر چیز بینیاز است.
با نظارت صادق خادمی |