در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

فلسفه 13

متن درس






در جست‌وجوی حقیقت: تأملاتی در دلیل فلسفی

در جست‌وجوی حقیقت: تأملاتی در دلیل فلسفی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳)

دیباچه

کتاب حاضر، سفری عمیق و روشمند به سوی فهم حقیقت دلیل در فلسفه اسلامی است که از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه سیزدهم برگرفته شده است. این اثر، با نگاهی موشکافانه و زبانی فاخر، به تبیین چیستی دلیل فلسفی، معیارهای آن و چالش‌های پیش روی آن می‌پردازد. فلسفه، چونان آیینه‌ای است که حقیقت را در پرتو استدلال و عقلانیت بازمی‌تاباند، و این کتاب، با کاوش در سه گونه دلیل عقلی، دینی و شهودی، خواننده را به ژرفای این حقیقت دعوت می‌کند.

بخش نخست: چیستی دلیل فلسفی و اهتمام به آن

اهتمام فیلسوف به دلیل

فیلسوف، در مقام جست‌وجوگر حقیقت، باید در گزینش دلیل اهتمامی ویژه داشته باشد و از خوش‌باوری، زودباوری و سهل‌انگاری پرهیز کند. دلیل در فلسفه، نه صرف ادعا، بلکه بنیانی است که معرفت بر آن استوار می‌شود. فیلسوف، چونان کاوشگری است که با وسواس علمی، سنگ‌های حقیقت را از میان خاشاک ادعاهای بی‌اساس جدا می‌سازد.

این اهتمام، به معنای بررسی دقیق و موشکافانه هر دلیل پیش از پذیرش آن است. فیلسوف نباید هر آنچه به ذهن می‌رسد یا در متون پیشین آمده است را به سرعت دلیل پندارد، بلکه باید با نگاهی نقادانه، آن را در بوته عقل و منطق بیازماید.

درنگ: فیلسوف باید با وسواس علمی و پرهیز از خوش‌باوری، دلایل را بررسی کند تا از پذیرش ادعاهای بی‌اساس مصون بماند.

معیار دلیل در فلسفه اسلامی

فلسفه اسلامی، که به کاوش در مباحث کلی و وجودی می‌پردازد، نیازمند معیاری دقیق برای دلیل است. این معیار باید با هدف فلسفه، یعنی کشف حقایق وجود، همخوانی داشته باشد. دلیل در این حوزه، باید از جنس استدلالی باشد که یقین‌آور، کلی و برخوردار از ویژگی‌های منطقی باشد.

فلسفه، چونان دریایی است که حقیقت وجود را در خود نهان دارد، و دلیل، چونان کشتی‌ای است که فیلسوف را به سوی این حقیقت رهنمون می‌سازد. معیار دلیل در فلسفه اسلامی، نه تنها به کشف حقیقت کمک می‌کند، بلکه از انحراف در مسیر معرفت جلوگیری می‌نماید.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست نشان داد که فیلسوف، در مقام جست‌وجوگر حقیقت، باید با اهتمام و دقت، دلایل را برگزیند و از پذیرش شتاب‌زده ادعاها پرهیز کند. معیار دلیل در فلسفه اسلامی، یقین‌آوری و همخوانی با مباحث کلی و وجودی است. این بخش، ضرورت وسواس علمی و روش‌شناسی دقیق را در فلسفه برجسته کرد و زمینه را برای بررسی انواع دلایل فراهم آورد.

بخش دوم: گونه‌های دلیل در فلسفه

سه شعبه دلایل فلسفی

دلایل در فلسفه به سه دسته تقسیم می‌شوند: دلایل عقلی، دلایل دینی و دلایل شهودی (اشراقی، کشفی و عیانی). هر یک از این گونه‌ها، ویژگی‌ها و شرایط خاص خود را دارند که باید با دقت بررسی شوند.

دلایل عقلی، برهان‌هایی هستند که قطعی، کلی، یقینی و اولی‌اند. دلایل دینی، باید از متن شریعت و بدون پیرایه‌های بشری استخراج شوند. دلایل شهودی نیز، مبتنی بر مشاهده عینی در بیداری‌اند و از خیالات و اوهام متمایز می‌گردند.

درنگ: دلایل فلسفی در سه شعبه عقلی، دینی و شهودی دسته‌بندی می‌شوند که هر یک باید با معیارهای دقیق منطقی، شرعی و عینی سنجیده شوند.

برهان قطعی در فلسفه

هر دلیلی در فلسفه مفید نیست، بلکه دلیل باید برهانی باشد، یعنی برخوردار از قطعیت، کلیت و یقین‌آوری. برخلاف فقه، که گاه حجت ظاهری کفایت می‌کند، در فلسفه، دلیل باید منطبق بر اصول منطقی و عقلانی باشد تا از تزلزل مصون بماند.

برهان، چونان ستونی است که بنای معرفت فلسفی بر آن استوار می‌شود. بدون قطعیت و کلیت، دلیل نمی‌تواند فیلسوف را به حقیقت رهنمون سازد.

ویژگی‌های دلایل دینی

دلایل دینی باید اطمینان‌بخش، خالص از پیرایه‌ها و مستقیماً از شرع، خداوند و رسول (ص) ناشی شوند. قول مشهور، نوشته‌های علما، روایات مرسل یا شهرت، به تنهایی دلیل دینی محسوب نمی‌شوند. دلیل دینی باید از متن شریعت استخراج شده و از هرگونه تحریف و نسبت ناروا مبرا باشد.

دلیل دینی، چونان گوهر پاکی است که از چشمه زلال شریعت می‌جوشد. هرگونه پیرایه، این گوهر را تیره می‌سازد و از اعتبار آن می‌کاهد.

درنگ: دلیل دینی باید از متن شریعت استخراج شود و از پیرایه‌های بشری، مانند قول مشهور یا روایات غیرمطمئن، مبرا باشد.

نقد پیرایه‌ها در دلایل دینی

در عقاید و اصول دین، نمی‌توان به شهرت، روایات مرسل یا قیل و قال تمسک کرد. در فروع فقهی، مسائل جزئی مانند آداب خوردن و آشامیدن ممکن است مطرح شود، اما در اصول و عقاید، دلایل باید خالص و مطمئن باشند. بسیاری از احکام منسوب به دین، به دلیل ساده‌انگاری، تعمد یا استثمار، دینی نیستند و باید از متن شریعت جدا شوند.

پیرایه‌ها، چونان غباری هستند که بر آینه دین نشسته و حقیقت آن را مکدر می‌سازند. جداسازی این غبار، وظیفه‌ای است که بر عهده پژوهشگران و عالمان دینی است.

دلایل شهودی و عیانی

دلایل شهودی باید مبتنی بر مشاهده عینی در بیداری باشند و از خیالات، خواب‌ها و خرافات متمایز گردند. ادعای کشف و مکاشفه، تنها زمانی معتبر است که مبتنی بر تجربه واقعی و بی‌واسطه باشد.

مشاهده شهودی، چونان نوری است که در بیداری بر قلب فیلسوف می‌تابد. این نور، نباید با سایه‌های خیال و اوهام اشتباه شود.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین سه گونه دلیل عقلی، دینی و شهودی، نشان داد که هر یک از این دلایل باید با معیارهای دقیق منطقی، شرعی و عینی سنجیده شوند. برهان قطعی، دلیل دینی خالص و مشاهده شهودی معتبر، ارکان استدلال فلسفی‌اند. این بخش، ضرورت پالایش دلایل از پیرایه‌ها و اوهام را برجسته کرد و زمینه را برای بررسی وحدت عقلانی دلایل فراهم آورد.

بخش سوم: وحدت عقلانی دلایل

وحدت دلایل در فلسفه

دلایل فلسفی، هرچند به سه شعبه تقسیم می‌شوند، در نهایت به یک منشأ، یعنی عقل، بازمی‌گردند. عقل، هم منشأ برهان است، هم مصدق دین، و هم بنیاد رویت شهودی. فیلسوف، چونان باغبانی است که با ابزار عقل، درخت معرفت را می‌پروراند.

این وحدت عقلانی، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان فلسفه، دین و عرفان است. عقل، چونان کلیدی است که قفل‌های معرفت را می‌گشاید و راه را به سوی حقیقت هموار می‌سازد.

درنگ: دلایل عقلی، دینی و شهودی، در نهایت به وحدت عقلانی بازمی‌گردند، زیرا عقل، منشأ تصدیق و استدلال در همه این حوزه‌هاست.

نقش عقل در تصدیق دین

دین، مجموعه قوانینی است که پیامبر می‌آورد و پیامبری با اعجاز اثبات می‌شود. اما مصدق اعجاز، عقل است. اگر مردم فاقد عقل باشند، پیامبری اثبات نمی‌شود، زیرا عقل، مصدق صدق نبوت و دین است.

عقل، چونان آیینه‌ای است که حقیقت نبوت را بازمی‌تاباند. بدون این آیینه، اعجاز پیامبر دیده نمی‌شود و دین معنا نمی‌یابد.

عدم تعارض عقل و دین

اگر دین، دین باشد و عقل، عقل، هیچ تعارضی میان آنها نیست. احکام دین، احکام عقل به زبان شریعت‌اند. حکم شرع، حکم عقل است و بالعکس، زیرا هر دو از یک حقیقت واحد سرچشمه می‌گیرند.

این همخوانی، چونان هماهنگی میان دو نغمه است که از یک ساز برمی‌خیزد. عقل و دین، هر دو در خدمت حقیقت‌اند و هیچ‌گاه در برابر یکدیگر قرار نمی‌گیرند.

حجت ظاهری و باطنی

خداوند بر مردم دو حجت دارد: حجت ظاهری (انبیا) و حجت باطنی (عقل). حجت ظاهری نیز به عقل وابسته است، زیرا بدون عقل، دین و تکلیف معنا ندارد. شرط تکلیف، عقل است.

عقل، چونان چراغی است که راه دین را روشن می‌کند. انبیا، چونان راهنمایانی‌اند که این چراغ را در دست دارند، اما بدون نور عقل، راه به مقصد نمی‌رسد.

تعبد عقلانی

تعبد در دین، انقیاد عقلانی است، نه جهل و نادانی. پذیرش احکام الهی، نبوت و تقلید، همگی مبتنی بر عقل است. تقلید نیز متفرع بر اجتهاد عقلانی است، زیرا انسان عاقل، به دلیل عقلانیت خود، احکام الهی را می‌پذیرد.

تعبد، چونان تسلیم شدن به جریانی است که عقل آن را تأیید کرده است. این تسلیم، نه از سر نادانی، بلکه از سر بصیرت عقلانی است.

درنگ: تعبد در دین، انقیاد عقلانی است که مبتنی بر عقل و اجتهاد است، نه جهل و تقلید کورکورانه.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم نشان داد که دلایل فلسفی، در نهایت به وحدت عقلانی بازمی‌گردند. عقل، منشأ برهان، مصدق دین و بنیاد رویت شهودی است. دین و عقل، در هماهنگی کامل‌اند و تعبد، انقیاد عقلانی است. این بخش، ضرورت عقل به‌عنوان محور معرفت فلسفی و دینی را برجسته کرد و زمینه را برای بررسی چالش‌های دلایل غیربرهانی فراهم آورد.

بخش چهارم: چالش‌های دلایل غیربرهانی و پیرایه‌ها

چالش‌های دلایل غیربرهانی

در کلام، فلسفه و عرفان، بسیاری از دلایل غیربرهانی و بی‌اساس‌اند. اگر فلسفه مساوی با برهان باشد و دلایل دینی خالص از پیرایه‌ها شوند، بسیاری از مشکلات حل می‌شود.

دلایل غیربرهانی، چونان علف‌های هرزی‌اند که در باغ معرفت می‌رویند و باید ریشه‌کن شوند تا حقیقت فلسفه و دین آشکار گردد.

پیرایه‌ها در دین

بسیاری از احکام منسوب به دین، به دلیل ساده‌انگاری، تعمد، تعصب یا استثمار، دینی نیستند. این پیرایه‌ها، طی چهارده قرن، به دین نسبت داده شده و نیاز به جداسازی دارند.

پیرایه‌ها، چونان زنجیرهایی‌اند که حقیقت دین را در بند کشیده‌اند. رهایی از این زنجیرها، نیازمند کاوشی دقیق و علمی است.

نیاز به پیرایه‌شناسی

پس از چهارده قرن، نیاز به شناسایی و حذف پیرایه‌ها از دین، فلسفه و عرفان ضروری است. پیشنهاد می‌شود رشته‌ای به نام «پیرایه‌شناسی» در حوزه‌ها و دانشگاه‌های کشورهای اسلامی ایجاد شود و حتی وزارتخانه‌ای برای این منظور تأسیس گردد.

پیرایه‌شناسی، چونان جراحی‌ای است که زخم‌های کهنه دین را درمان می‌کند و حقیقت آن را دوباره به نمایش می‌گذارد.

درنگ: ایجاد رشته پیرایه‌شناسی در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها، برای جداسازی احکام دینی از پیرایه‌ها و بازگرداندن حقیقت دین ضروری است.

پیرایه‌ها در عرفان

در متون عرفانی، ادعاهای بی‌اساس مانند «خودم دیدم» فراوان است، اما بسیاری از این ادعاها خرافی و بی‌اعتبارند. به عنوان مثال، در فصوص الحکم، ادعاهایی مطرح شده که با قرآن کریم قابل قیاس نیست.

این ادعاها، چونان سراب‌هایی‌اند که عارف ناآگاه را فریب می‌دهند. جداسازی حقیقت عرفان از این سراب‌ها، وظیفه‌ای است که بر عهده عالمان و پژوهشگران است.

مثال‌های نادرست در فلسفه

برخی ادعاهای فلسفی، مانند «جسم به دلیل ثقل به پایین می‌رود»، نادرست‌اند. کشف جاذبه زمین نشان داد که این حرکت، ناشی از جاذبه است، نه ثقل ذاتی جسم.

این خطاها، چونان نقشه‌های نادرستی‌اند که فیلسوف را به بیراهه می‌برند. اصلاح این خطاها، نیازمند بازنگری علمی و دقیق است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با بررسی چالش‌های دلایل غیربرهانی و پیرایه‌ها، نشان داد که فلسفه، دین و عرفان از مطالب بی‌اساس رنج می‌برند. نیاز به پیرایه‌شناسی و جداسازی نادرستی‌ها، ضرورتی است که برای حفظ اعتبار این علوم باید پیگیری شود. این بخش، زمینه را برای بررسی عوامل مشکلات فراهم آورد.

بخش پنجم: عوامل مشکلات در فلسفه، دین و عرفان

انزوای علما

علمای فلسفه، دین و عرفان، اغلب منزوی و تک‌رو بودند و بدون نقد و تعامل علمی، مطالب خود را نگاشتند. فقدان معرکه علمی و تعاون میان علما، باعث شد اشکالات در آثارشان باقی بماند و منتشر شود.

انزوا، چونان دیواری است که عالم را از نقد و اصلاح دور می‌کند. این دیوار، مانع رشد علمی و افزایش خطاها می‌شود.

درنگ: انزوای علما و فقدان تعامل علمی، باعث ماندگاری اشکالات در آثار فلسفی، دینی و عرفانی شده است.

لزوم تعامل علمی

علما باید پیش از تدریس، مطالب خود را با یکدیگر بحث کنند تا اشکالات رفع شود. استاد و شاگرد باید با هم فکر کنند و مسائل را با زحمت و دقت دنبال کنند.

تعامل علمی، چونان معرکه‌ای است که پهلوانان علم در آن به مصاف می‌روند و حقیقت را از دل نقدها بیرون می‌کشند.

جابجایی مباحث میان حوزه‌ها

انتقال مباحث از یک حوزه (فلسفه) به حوزه دیگر (کلام، اصول) باعث اضافه یا کسر شاخه و برگ مسائل شد. به عنوان مثال، موضوع علم در فلسفه مطرح شد، سپس در کلام و اصول تغییر یافت و گاه مثله شد.

این جابجایی، چونان انتقال نهالی از خاکی به خاک دیگر است که گاه ریشه‌های آن را زخمی می‌کند و گاه شاخه‌هایش را پربار می‌سازد.

مشکلات موضوع علم

موضوع علم در فلسفه به علوم حقیقی (ریاضی، فلسفه) مربوط است، اما در فقه و اصول، موضوع واحدی وجود ندارد. کلی اخفال مکلفین، انتزاعی ذهنی است و نمی‌تواند موضوع واحدی برای فقه باشد.

این انتزاع، چونان سایه‌ای است که حقیقت علم را پنهان می‌کند. فهم دقیق موضوع علم، نیازمند بازنگری در روش‌شناسی است.

مثله شدن مباحث

جابجایی مباحث، مانند توفیقی بودن احکام الهی، در فقه، کلام و عرفان به معانی مختلف تفسیر شد و مثله گردید. این مثله شدن، فهم دقیق مسائل را دشوار کرد.

مثله شدن، چونان تکه‌تکه کردن پیکری است که دیگر نمی‌توان آن را به شکل اصلی بازگرداند. این چالش، ضرورت روش‌شناسی منسجم را نشان می‌دهد.

دخالت افراد غیرمتخصص

افراد غیرمتخصص در کلام، عرفان و فلسفه دخالت کردند و مشکلات را افزایش دادند. در کلام، عامه مردم متکلم شدند و در عرفان، هر کس با ادعای دل، سخن گفت.

این دخالت‌ها، چونان ورود بی‌مهابای رهگذران به باغی است که تنها باغبانان آن را می‌شناسند. نتیجه، آشفتگی و پراکندگی معرفت است.

درنگ: دخالت افراد غیرمتخصص در کلام و عرفان، باعث افزایش ادعاهای بی‌اساس و آشفتگی معرفتی شده است.

تفاوت دخالت در حوزه‌ها

در فلسفه، به دلیل نیاز به تحصیلات منظم، دخالت عامه کمتر بود، اما در کلام و عرفان، مشکلات بیشتر است. عرفان، به دلیل مردمی شدن، پر از ادعاهای بی‌اساس مانند عناوین قلندری و مرشدی شد.

عرفان، چونان جویباری است که هر رهگذر در آن سنگ می‌افکند. این سنگ‌ها، جریان زلال حقیقت را گل‌آلود می‌کنند.

مقایسه با علم پزشکی

در پزشکی، عامه ادعای تخصص نمی‌کنند، اما در دین و عرفان، افراد غیرمتخصص درباره برزخ و معراج سخن می‌گویند. این دخالت‌ها، سخنان ولی را با ادعاهای بی‌اساس مخلوط کرده است.

این تفاوت، چونان تمایز میان طبیبی است که با دانش درمان می‌کند و فردی که با جهل، ادعای شفابخشی دارد.

خلفای جور و تحریف

خلفای جور، برای منافع خود، دین، عقیده و علم تراشی کردند و سخنان فلاسفه و عرفا را استخدام نمودند. آنها با آیه و روایت، ادعاهای خود را توجیه کردند و روایات جعلی را رواج دادند.

خلفای جور، چونان معمارانی بودند که بنای حقیقت را با مصالح جعلی ساختند. این بناها، هرچند عظیم، بر پایه‌ای سست استوارند.

مثال جبر و اختیار

در بحث جبر و قدر، خلفا مطالب بسیاری سرهم کردند، اما امام صادق (ع) فرمود: «الأَمْرُ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ». این حدیث، پس از چهارده قرن، هنوز درست معنا نشده و تفاسیر نادرست فراوان دارد.

این حدیث، چونان گوهری است که در میان صدف تفاسیر نادرست پنهان مانده و نیاز به کاوشی عمیق دارد.

عدم رعایت حدود و وظایف

هر کس بدون تخصص در فلسفه، عرفان و دین دخالت کرد. به عنوان مثال، ابن‌سینا هم طبیب بود، هم فیلسوف و هم مجتهد شد. این مداخله، باعث آشفتگی در علوم شد.

این مداخله، چونان ورود بی‌اجازه به قلمروهایی است که هر یک نیازمند تخصص و مهارت ویژه‌ای است.

لزوم ریزش و پالایش

مسائل بی‌اساس باید از فلسفه، دین و عرفان ریزش کنند تا افکار روشن و قابل پذیرش شوند. بدون این پالایش، علوم به بایگانی و تاریخ تبدیل شده و پویایی خود را از دست می‌دهند.

ریزش، چونان هرس کردن شاخه‌های زائد درخت معرفت است که آن را بارورتر و زیباتر می‌سازد.

درنگ: ریزش مسائل بی‌اساس از فلسفه، دین و عرفان، برای حفظ پویایی و اعتبار این علوم ضروری است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با بررسی عوامل مشکلات در فلسفه، دین و عرفان، نشان داد که انزوای علما، فقدان تعامل علمی، جابجایی مباحث، دخالت غیرمتخصصان، تحریف خلفای جور و عدم رعایت حدود و وظایف، ریشه‌های اصلی این چالش‌ها هستند. پالایش و ریزش مسائل بی‌اساس، ضرورتی است که برای احیای این علوم باید پیگیری شود.

بخش ششم: شق‌القمر و تعبد عقلانی

شق‌القمر و اراده

شق‌القمر تنها به دونیم کردن ماه نیست؛ هر حرکت ارادی انسان، مانند باز کردن دست یا چشم، شق‌القمر است. ولی الهی، اگر عالم را بدن خود قرار دهد، مانند انسان عادی که با چشم خود عمل می‌کند، در قمر تصرف می‌کند.

شق‌القمر، چونان تجلی اراده الهی در عالم است که در دستان انسان و اولیای خدا به ظهور می‌رسد. این اراده، نه غیبی است و نه تعبدی، بلکه مبتنی بر دلیل عقلانی است.

تعبد عقلانی و دلیل

تعبد در دین، انقیاد عقلانی است و مسائل باید دلیل داشته باشند، نه تعبد جاهلانه. در فروع، اصول و پذیرش دین، انقیاد عقلانی حاکم است و تقلید نیز متفرع بر اجتهاد است.

تعبد عقلانی، چونان پلی است که عقل را به ایمان متصل می‌کند. این پل، بر ستون‌های استدلال و بصیرت استوار است.

درنگ: شق‌القمر، تجلی اراده عقلانی است و تعبد در دین، انقیاد عقلانی است که بر استدلال و اجتهاد استوار است.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با بررسی شق‌القمر و تعبد عقلانی، نشان داد که اراده عقلانی، چه در اعمال روزمره و چه در تصرفات اولیای خدا، بنیادی عقلانی دارد. تعبد نیز، نه از سر جهل، بلکه مبتنی بر انقیاد عقلانی است. این بخش، پیوند عمیق میان عقل، ایمان و اراده را برجسته کرد.

جمع‌بندی نهایی

این کتاب، با کاوش در چیستی دلیل فلسفی، نشان داد که دلایل در فلسفه به سه شعبه عقلی، دینی و شهودی تقسیم می‌شوند، اما در نهایت به وحدت عقلانی بازمی‌گردند. عقل، منشأ برهان، مصدق دین و بنیاد رویت شهودی است. فلسفه، دین و عرفان، از پیرایه‌ها و دلایل غیربرهانی رنج می‌برند که ناشی از انزوای علما، فقدان تعامل علمی، جابجایی مباحث، دخالت غیرمتخصصان، تحریف خلفای جور و عدم رعایت حدود و وظایف است. پالایش این علوم از مسائل بی‌اساس، از طریق پیرایه‌شناسی و تعاون علمی، ضرورتی است که پویایی و اعتبار آنها را تضمین می‌کند. شق‌القمر و تعبد عقلانی، نشان‌دهنده پیوند عمیق عقل و ایمان‌اند. این اثر، خواننده را به تأمل در حقیقت دلیل دعوت می‌کند، چونان سفری که از ساحل عقل آغاز شده و به اقیانوس معرفت می‌رسد.

قرآن کریم، با آیه شریفه ﴿سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ﴾ [مطلب حذف شد] : «در زمین سیر کنید و بنگرید که سرانجام تکذیب‌کنندگان چگونه بوده است»)، بر اهمیت سیر و تأمل در حقیقت تأکید دارد. این کتاب، با الهام از این آیه و درس‌گفتارهای استاد فرزانه، خواننده را به سیر در زمین معرفت و کاوش در حقیقت دلیل فرامی‌خواند.

با نظارت صادق خادمی