متن درس
کتاب فلسفه پس از صدرا: استحکام و تثبیت حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه هفدهم)
دیباچه
فلسفه، چونان گوهری گرانقدر در سپهر اندیشه بشری، همواره راهنمای انسان در مسیر فهم حقیقت و چیستی وجود بوده است. حکمت متعالیه، که توسط صدرالمتألهین شیرازی بنیان نهاده شد، چونان قلهای رفیع در تاریخ فلسفه اسلامی، نهتنها تحولی شگرف در این حوزه پدید آورد، بلکه بنیانی استوار برای فلاسفه پس از خود فراهم ساخت. این کتاب، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در جلسه هفدهم، تلاشی است برای بازنمایی نظاممند و علمی جایگاه حکمت متعالیه پس از ملاصدرا، تأثیرات آن بر نسلهای بعدی، و روششناسی تحقیق در فلسفه، کلام و عرفان. با زبانی فاخر و ساختاری دانشگاهی، این اثر به کاوش در استحکام فلسفه صدرایی، نقش شاگردان و پیروان آن، و ضرورت تفکر خلاق در پالایش میراث فلسفی میپردازد. امید است این نوشتار، چونان مشعلی فروزان، راهنمای پژوهشگران و دانشپژوهان در مسیر حقیقتجویی باشد.
بخش نخست: استحکام و تأثیر حکمت متعالیه
استحکام نظام فلسفی ملاصدرا
حکمت متعالیه، که توسط صدرالمتألهین شیرازی تدوین یافت، از استحکامی بیمانند برخوردار است، بهگونهای که اگر کاستیای در آن وجود داشت، استاد برجستهاش، میر داماد، آن را برنمیتابید و نقدی صریح بر آن وارد میساخت. این استحکام، چونان بنایی مستحکم، ریشه در تلفیق دقیق و جامع فلسفه مشائی، اشراقی، عرفان و کلام دارد. ملاصدرا با دقتی بیمانند، عناصر این حوزهها را در هم آمیخت و نظامی فلسفی پدید آورد که نهتنها از نقد استادش مصون ماند، بلکه بنیانی شد برای فلاسفه پس از او. این جامعیت، چونان رودی زلال، از سرچشمههای گوناگون معرفتی سیراب شد و به دریایی ژرف تبدیل گشت که اندیشههای بعدی را در خود جای داد.
درنگ: استحکام حکمت متعالیه ملاصدرا، ناشی از تلفیق دقیق فلسفه مشائی، اشراقی، عرفان و کلام است که از نقد استادان برجستهای چون میر داماد مصون ماند.
تأثیرگذاری ملاصدرا بر فلاسفه پسین
پس از ملاصدرا، فلاسفه بعدی تحت تأثیر عمیق نظام فلسفی او قرار گرفتند و به تبعیت از حکمت متعالیه پرداختند. این تأثیر، نهتنها به دلیل نوآوریهای فلسفی او، بلکه به سبب تربیت شاگردانی بود که این نظام را در حوزههای علمی گسترش دادند. حکمت متعالیه، چونان درختی تنومند، شاخههای خود را در میان نسلهای بعدی گستراند و حوزههای علمی را با میوههای معرفتی خود بارور ساخت. شاگردان ملاصدرا، با وفاداری به آرای او، به تبیین و ترویج این حکمت پرداختند و آن را به جریانی غالب در فلسفه اسلامی تبدیل کردند.
فلاسفه برجسته پس از ملاصدرا
پنج فیلسوف برجسته، یعنی ملا علی نوری، ملا اسماعیل، حاجی سبزواری، آخوند نوری و آقا محمدرضا قمشهای، از پیشگامان حکمت متعالیه بودند که با تسلط کامل بر این نظام فلسفی، به حمایت قاطع از آن پرداختند. این بزرگان، با آموزش و تبیین دقیق حکمت متعالیه، در حوزههای علمی چون سبزوار و تهران، نقش بسزایی در تثبیت و گسترش آن ایفا کردند. آنها، چونان پاسداران گنجینهای گرانقدر، با اقتدار از آرای ملاصدرا دفاع کردند و آن را در مجامع علمی جا انداختند.
نقش حاجی سبزواری و آقا محمدرضا قمشهای در تثبیت حکمت متعالیه
حاجی سبزواری در سبزوار و آقا محمدرضا قمشهای در تهران، چونان دو ستون استوار، با اقتدار از حکمت متعالیه دفاع کردند و آن را به جریانی غالب در حوزههای علمی تبدیل نمودند. این دو حکیم، با تبیین دقیق و آموزش نظاممند فلسفه صدرایی، شاگردان بسیاری تربیت کردند و به پهلوانان مطیع ملاصدرا شهرت یافتند. تلاشهایشان، چونان نسیمی روحبخش، غبار از چهره حکمت متعالیه زدود و آن را در میان دانشپژوهان تثبیت کرد.
فقدان نوآوری در شاگردان ملاصدرا
گرچه این فلاسفه در تعلیم و تفهیم حکمت متعالیه توانمند بودند، اما در اختراع، اکتشاف و ابداع، عظمت چندانی از خود نشان ندادند. تمرکز آنها، چونان باغبانانی وفادار، بر شرح و بسط آرای ملاصدرا بود، نه خلق نظامهای فلسفی جدید. این وفاداری، چونان زنجیری استوار، آنها را به میراث صدرایی پیوند داد، اما از نوآوریهای بنیادین بازداشت.
تثبیت حکمت متعالیه در مجامع علمی
فقها و عالمان در مجامع علمی، با تأکید بر صحت آرای ملاصدرا، به تفهیم و تثبیت آن پرداختند. این تثبیت، چونان کاشتن بذری در خاک حاصلخیز، از طریق آموزش و تربیت شاگردان، بهتدریج حکمت متعالیه را به جریانی غالب در حوزههای علمی تبدیل کرد. این تلاشها، چونان پلی مستحکم، فلسفه صدرایی را به نسلهای بعدی منتقل نمود.
درنگ: حکمت متعالیه، با تلاش شاگردان وفادار ملاصدرا، چونان درختی تنومند، در حوزههای علمی ریشه دواند و به جریانی غالب تبدیل شد.
رقابت آقا محمدرضا قمشهای و جَلّوه
آقا محمدرضا قمشهای، با هجرت به تهران، در برابر جَلّوه، استاد برجسته حکمت مشائی، قرار گرفت. او با تدریس حکمت مشائی و تسلط بیمانند بر آن، برتری خود را اثبات کرد. شاگردان جَلّوه، به دلیل مهارت قمشهای در تبیین حکمت مشائی، به سوی او گرایش یافتند و کرسی تدریس تهران به او سپرده شد. این رقابت، چونان آزمونی بود که در آن قمشهای، با شمشیر دانش و فصاحت، میدان را فتح کرد.
افول جَلّوه و تسلط قمشهای
جَلّوه، پس از ناکامی در برابر قمشهای در حکمت مشائی، به تدریس عرفان روی آورد، اما نتوانست موفقیت پیشین را باز یابد. قمشهای، با تسلط بر حکمت و عرفان، نهتنها مشائی را بهتر تدریس کرد، بلکه عرفان را نیز بهعنوان مکملی برای فلسفه صدرایی آموزش داد. این برتری، چونان خورشیدی فروزان، سایه جَلّوه را در محافل علمی تهران کمرنگ ساخت.
مرکز علم سبزوار و نقش حاجی سبزواری
مرکز علم سبزوار، چونان مرکزی عظیم، تحت تأثیر حاجی سبزواری، مقصد طلاب از سراسر ایران بود. طلاب، ابتدا منظومه پسر حاجی را فرا میگرفتند و سپس در درس او شرکت میجستند. این نظاممندی، چونان نقشهای دقیق، آموزش فلسفه صدرایی را در سبزوار به اوج رساند و آن را به کانونی برای دانشپژوهان تبدیل کرد.
جذابیت درس حاجی سبزواری
درس حاجی سبزواری، چونان مغناطیسی نیرومند، چنان جذابیتی داشت که برخی طلاب، از شدت شیفتگی، دچار بحرانهای عاطفی شدند. این جذابیت، ریشه در عرفان قویتر او نسبت به حکمتش داشت، که چونان جویباری زلال، دلهای شاگردان را سیراب میساخت و آنها را به سوی خود جذب میکرد.
عرفانمحوری حاجی سبزواری
حاجی سبزواری، بیش از حکمت، به عرفان گرایش داشت. در مواردی که از فلسفه صدرایی فاصله گرفت، به مشکلاتی برخورد، اما در بخشهایی که به آن وفادار ماند، سخنانش از استحکامی بیمانند برخوردار بود. این گرایش، چونان پرندهای که گاه از آشیانه حکمت دور میشود، گاه او را به سوی چالشهایی رهنمون ساخت.
درنگ: حاجی سبزواری، با گرایش به عرفان، در مواردی که از حکمت صدرایی فاصله گرفت، دچار چالش شد، اما وفاداری به آن، استحکام سخنانش را تضمین کرد.
نفس زکیه و کمال معنوی حاجی سبزواری
حاجی سبزواری، با تزکیه نفس، به مرتبهای رسید که برای طلاب خدمت میکرد و نفس خود را از خودپرستی پاک میساخت. او، چونان خدمتکاری فروتن، ظرف میشست، فراشی میکرد و نیازهای طلاب را تأمین مینمود تا نفسش را بشکند. این کمال معنوی، چونان گوهری درخشان، در رفتار او آشکار بود و شاگردان را شگفتزده میساخت.
تواضع حاجی سبزواری
حاجی سبزواری، از عناوین و القاب پرهیز کرد و نفس خود را از هوى و هوس پاک نگاه داشت. برخلاف برخی که برای خود القاب میتراشند، او با صفا و تقوا، به تربیت شاگردان پرداخت. این تواضع، چونان آیینهای صاف، حقیقت وجود او را بازتاب میداد.
مثال تواضع در برابر گاو
حاجی سبزواری، در برفی شدید، با دیدن گاوی که برای شیر به صحرا میرفت، خود را به درس رساند و گفت: «درس من از شیر گاو ارزشمندتر است.» این تعهد، چونان مشعلی فروزان، نشاندهنده اهتمام او به تعلیم حتی در شرایط سخت بود.
نقد خودبزرگبینی برخی عالمان
برخی عالمان، تنها به سخنان معصوم (ع) گوش میدهند و دیگران را نادیده میگیرند، که این نشانه ضعف است. عالم باید با ذهنی باز، سخنان دیگران را بشنود و با انصاف نقد کند، نه اینکه خود را برتر بداند. این انصاف، چونان کلیدی است که درهای حقیقت را میگشاید.
نقش مقرران در فلسفه صدرایی
حاجی سبزواری، ملا اسماعیل و آخوند نوری، مقرران توانمندی بودند که آثارشان شرح و بسط فلسفه صدرایی بود، نه خلق نظامهای جدید. این نقش، چونان نگهبانانی وفادار، به تثبیت حکمت متعالیه در حوزههای علمی یاری رساند.
بخش دوم: روششناسی تحقیق در فلسفه، کلام و عرفان
تداخل مباحث فلسفه، کلام و عرفان
مباحث فلسفی، کلامی و عرفانی، چونان شبکهای درهمتنیده، با یکدیگر تداخل دارند و باید اصل و فرع آنها شناسایی شود. برای نمونه، در فصوص الحکم، بحث وجود (عینی، ذهنی، عبارتی، کتابتی) به دلیل ناآشنایی عارف با فلسفه، دچار اشکال شده است. این تداخل، چونان رودی که گاه از مسیر خود منحرف میشود، نیازمند پالایش دقیق است.
نقد وجود عبارتی در فصوص الحکم
در فصوص الحکم، وجود عبارتی قویتر از وجود ذهنی دانسته شده، که با رتبهبندی فلسفی (عینی، ذهنی، عبارتی، کتابتی) ناسازگار است. این خطا، چونان سایهای بر حقیقت، ناشی از انتقال نادرست مفاهیم فلسفی به عرفان است و نیازمند تصحیح است.
روش موضوعی و آزاد در فلسفه
برخلاف فقه که به ترتیب کتابها پیش میرود، روش تحقیق در فلسفه موضوعی و آزاد است. محقق، چونان پرندهای آزاد، به یک کتاب یا فرد خاص محدود نمیشود، بلکه مسائل را بر اساس اهمیت و مشکلدار بودن بررسی میکند. این روش، چونان نقشهای دقیق، به صیقل دادن مباحث یاری میرساند.
درنگ: روش تحقیق فلسفی، موضوعی و آزاد است و محقق را از اسارت به یک کتاب یا فرد خاص رها میسازد.
حساسیت به همه کتابها و افراد
در تحقیق فلسفی، باید به همه کتابها و افراد توجه شود، نه صرفاً به یک منبع خاص. این رویکرد، چونان آینهای صاف، از تقلید کورکورانه جلوگیری میکند و به پالایش مباحث یاری میرساند. کتابهای شاخص مانند شفا و اسفار در اولویتاند، اما آثار دیگران، مانند غزالی و فخر رازی، نیز در مرتبه دوم بررسی میشوند.
ترتیب موضوعی در تحقیق
تحقیق موضوعی، ترتیب خاص خود را دارد و از مباحث وجودی آغاز میشود، نه از مسائل فرعی مانند معاد. استخراج اصول پیش از فروع، چونان بنایی که ابتدا پایههایش نهاده میشود، به روشن شدن مباحث و جلوگیری از پراکندگی کمک میکند.
اهمیت اولویتبندی مباحث
مباحث باید بر اساس اهمیت پیگیری شوند؛ برای نمونه، در بحث امامت، عصمت مقدم بر مسائل فرعی است. طرح پرسشهای انحرافی، مانند نجاست یا پاکی بول معصوم، وقتگیر و بیفایده است و باید از آن پرهیز کرد.
نقد مسائل انحرافی
پرسشهایی مانند نجاست بول معصوم، با استناد به آیه ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ [مطلب حذف شد] : «خدا فقط میخواهد پلیدی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند») انحرافی و بیارزشاند. این آیه، به تطهیر معنوی اهل بیت (ع) اشاره دارد، نه مسائل فقهی، و طرح چنین پرسشهایی از اولویتهای فلسفی دور است.
جهتداری مباحث فلسفی
مباحث فلسفی، زیربنای اعتقادات اجتماعی و سیاسیاند و باید جهتدار و اثرگذار باشند. فلسفه باید به عمل منجر شود، و بحثهای بیجهت و جنجالی، چونان بادهایی پراکنده، ارزش پیگیری ندارند.
نقد یکطرفه بودن مباحث
تحقیق نباید یکطرفه باشد و به سخنان یک فرد یا گروه محدود شود. محقق باید به کتابها و سخنان مختلف رجوع کند و از تقلید کورکورانه یا قانع شدن به یک منبع بپرهیزد. این انصاف، چونان کلیدی است که درهای حقیقت را میگشاید.
لزوم مراجعه به منابع
تحقیق باید با مراجعه به میراث فلسفی و مباحث ضروری همراه باشد، نه صرفاً پذیرش سخنان استاد. این مراجعه، در دو جهت میراثی (کتابهای قدیم) و نوظهور (مسائل جدید) انجام میشود و چونان پلی است که گذشته و حال را به هم پیوند میدهد.
کشف آثار ناشناخته
برخی کتابهای عالمان گمنام، مطالب ارزشمندی دارند که به دلیل شهرت نداشتن مولف، نادیده ماندهاند. محقق باید این آثار را، چونان گنجهایی مدفون، کشف و استخراج کند، حتی اگر از منابع اصلی مانند شفا یا اسفار نباشند.
مثال کفایه آخوند خراسانی
کفایه، به دلیل تفهیم بهتر مطالب پیشینیان، به سلطنت اصول رسید، گرچه مطالبش از دیگران بود. این نمونه، چونان مشعلی است که اهمیت بیان و تبیین در تحقیق را روشن میسازد.
لزوم تفکر در تحقیق
تحقیق، تنها مطالعه نیست، بلکه نیازمند تفکر و خلوت است. حاجی سبزواری با صرف وقت برای تفکر، به نتایجی رسید که مطالعه صرف نمیتوانست به آن منجر شود. این تفکر، چونان بذری است که در خاک خلوت به بار مینشیند.
درنگ: تفکر در خلوت، کلید خلاقیت در تحقیق است و عالم را از اسارت محفوظات رها میسازد.
تفکر بهجای محفوظات
تفکر، تکرار محفوظات نیست، بلکه خلوت و رهایی از کارهای روزمره برای کشف حقیقت است. محقق باید زمانی را به تفکر اختصاص دهد، بدون مطالعه، عبادت یا مباحثه، تا ذهنش خلاق شود. این خلوت، چونان اقیانوسی است که کشتی حقیقت را به ساحل میرساند.
چالشهای عدم تفکر
برخی عالمان، به دلیل وابستگی به کتاب یا مطالعه مداوم، از تفکر بازمیمانند. این وابستگی، چونان مسکّنی است که مانع خلاقیت و خودشناسی میشود. عالم باید از این بند رها شود تا حقیقت را دریابد.
نظم در فعالیتهای عالم
عالم باید برای مطالعه، تفکر، عبادت و تفریح، وقت مشخصی تعیین کند. این نظم، چونان نقشهای دقیق، از پراکندگی جلوگیری میکند و هر فعالیت را در جایگاه خود قرار میدهد.
ارزش تفکر
حدیث «تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِينَ سَنَةٍ» بر اهمیت تفکر تأکید دارد. تفکر، خلاقیت ذهن را آزاد میکند و به کشف حقایق جدید منجر میشود، برخلاف تکرار محفوظات.
روش تفکر حاجی سبزواری
حاجی سبزواری ساعتها به تفکر میپرداخت و این تفکر، او را به نتایج عمیق میرساند. او با رهایی از سخنان دیگران، ذهن خود را برای دریافت الهامات آماده میکرد. این روش، چونان جویباری زلال، حقیقت را به او نمایاند.
اخباریگری در تفکر
تفکر اخباری، تکرار سخنان دیگران است، مانند نان گدایی که از اینجا و آنجا جمع میشود. تفکر اصیل، انشای ذهن خود عالم است، نه املای سخنان دیگران. این اصالت، چونان گوهری است که از دل عالم میجوشد.
واردات قلبیه ملاصدرا
ملاصدرا در مواجهه با مشکلات فلسفی، به «واردات قلبیه» (الهامات قلبی) تکیه میکرد. این الهامات، نتیجه تخلیه ذهن از محفوظات و رهایی در خلوت بود، که چونان نوری، مسائل را روشن میساخت.
تخلیه ذهن از غیر
محقق باید ذهن خود را از غیر (محفوظات و سخنان دیگران) تخلیه کند تا حقیقت در دلش پدیدار شود. این تخلیه، چونان پاک کردن آیینه، ذهن را برای دریافت حقایق جدید آماده میکند.
خطر مطالعه بیشازحد
مطالعه بیشازحد، گاه مانع خودشناسی و خلاقیت میشود، مانند کسی که به جای درس، نجاری کند. عالم باید تعادل بین مطالعه و تفکر را حفظ کند تا خود را گم نکند.
کثرتکاری و ضعف اعصاب
کثرتکاری در جامعه امروز، مانع خلوت و تفکر است و به ضعف اعصاب و کُندی ذهن منجر میشود. عالم باید زمانی برای تنهایی و تفکر در هوای آزاد و خلوت اختصاص دهد.
خلوت در مکان تاریک و آزاد
خلوت در مکان تاریک، دور از سقف و در هوای آزاد، ذهن را برای دریافت حقایق آماده میکند. این محیط، چونان اقیانوسی آرام، عالم را از حواسپرتیها دور کرده و به کشف باطن یاری میرساند.
خودشناسی در خلوت
عالم باید در خلوت، دل خود را آزمایش کند تا ببیند چه حقیقتی در آن پدیدار میشود. این آزمایش، مانند رهایی در اقیانوس تنهایی است که کشتی حقیقت را به ساحل میرساند.
سادهزیستی عالمان بزرگ
حاجی سبزواری و الهی قمشهای در اواخر عمر، کتابهای اندکی داشتند و به قرآن کریم و مفاتیح بسنده کردند. این سادهزیستی، نشانه رهایی از وابستگی به مادیات و تمرکز بر حقیقت بود.
الهی قمشهای و نهجالبلاغه
الهی قمشهای در خواب دید که با نهجالبلاغه به بهشت میرود و شرح آن را مینوشت. این خواب، نشاندهنده اهتمام او به معارف اهل بیت (ع) و ترس از پاسخگویی در برابر آن بود.
خطر کثرت و پراکندگی
کثرت در مطالعه و فعالیت، مانع خودشناسی است و عالم را از حقیقت خود دور میکند. عالم باید خود را از این پراکندگی رها کند تا حقیقت وجودش را بیابد.
خودشناسی و اقتدار
عالم باید به جای تکیه به دیگران، خود را در اقیانوس تنهایی رها کند تا اقتدار درونیاش را بیابد. این خودشناسی، عالم را از وابستگی به دیگران آزاد میکند.
نقد مطالعه مداوم
مطالعه مداوم بدون تفکر، نشانه عقبافتادگی است و عالم را از خلاقیت محروم میکند. بزرگان با مطالعه محدود به کمال رسیدند، اما مطالعه طولانی بدون تفکر، بیثمر است.
روش تحقیق در میراث
تحقیق در میراث، نیازمند شناسایی اشکالات در کتابها و ثبت دقیق آنها است. این روش، چونان غربالگری، ذهن را خلاق میکند و به پالایش میراث فلسفی یاری میرساند.
توجه به مسائل نوظهور
مسائل نوظهور، چه از داخل (ایرانیان) و چه خارج (غرب و شرق)، باید بررسی شوند. نباید سخنان ایرانیان را به دلیل داخلی بودن نادیده گرفت، بلکه باید با انصاف نقد کرد.
نقد خودباختگی
خودباختگی پیش از انقلاب، به حدی بود که حتی نردبانها و کاهوی ایرانی استفاده نمیشد. این خودباختگی، نشانه بیتوجهی به ارزشهای داخلی، مانند کاهوی شاه عبدالعظیم، بود.
انصاف در شنیدن سخنان
عالم باید سخنان را با صفا، انصاف و محبت بشنود، بدون دعوا یا آلودگی نفس. این انصاف، به تشخیص درست از نادرست کمک میکند و از تعصبات کور جلوگیری مینماید.
خودبزرگبینی و تفکر
عالم باید خود را بزرگتر از دیگران ببیند تا از وابستگی به آنها رها شود. این بزرگدیدن، نه از خودپرستی، بلکه از اعتماد به نفس و توکل به خداست.
انسان، عالم اکبر
انسان، عالم اکبر است و جز خداوند متعال، قرآن کریم و عترت (ع)، نباید به چیزی یا کسی تکیه کند. این حقیقت، چونان گوهری درخشان، عالم را به خودشناسی میرساند.
نقد وابستگی به غیر
تکیه به جبرئیل، میکائیل یا دیگران، نشانه ضعف است؛ انسان باید به خود متکی باشد. این خوداتکایی، با توکل به خدا و عترت، عالم را به کمال میرساند.
الهی قمشهای و ملائک
الهی قمشهای توصیه میکرد در شب پیاز نخورید تا ملائکه حضور یابند. این توصیه، نشاندهنده توجه او به تأثیرات مادی بر معنویت و ارتباط با عالم غیب بود.
انسان، بالاترین حقیقت
انسان، بالاترین حقیقت عالم است، چنانکه در حدیث «فِي كُنتُ العالَمَ الكَبْرَ» آمده است. این حقیقت، عالم را از تکیه به غیر بینیاز میکند و به خودشناسی میرساند.
رهایی در اقیانوس تنهایی
عالم باید خود را در اقیانوس تنهایی رها کند تا حقیقت وجودش را بیابد. این رهایی، با توکل به خدا و عترت، به کشف حقایق و کمال فلسفی منجر میشود.
درنگ: رهایی در اقیانوس تنهایی، با توکل به خدا و عترت، عالم را به خودشناسی و کمال فلسفی رهنمون میسازد.
جمعبندی
حکمت متعالیه ملاصدرا، چونان دریایی ژرف، با استحکام بیمانند خود، بنیانی برای فلسفه پس از او فراهم ساخت. فلاسفهای چون حاجی سبزواری و آقا محمدرضا قمشهای، با وفاداری به این میراث، آن را در حوزههای علمی تثبیت کردند، گرچه نوآوری چندانی از خود نشان ندادند. حاجی سبزواری، با تزکیه نفس و عرفانمحوری، و قمشهای، با تسلط بر حکمت و عرفان، کرسیهای علمی را فتح کردند. روش تحقیق در فلسفه، باید موضوعی، آزاد و با اولویتبندی باشد، و از مباحث انحرافی پرهیز شود. تفکر، بهجای مطالعه مداوم، کلید خلاقیت است و عالم باید در خلوت، ذهن خود را تخلیه کند تا به واردات قلبیه دست یابد. خودشناسی، با رهایی از وابستگی به غیر و تکیه به خدا و عترت، عالم را به کمال میرساند. این نوشتار، با تأکید بر میراث صدرایی و روششناسی تحقیق، راهنمایی جامع برای پالایش فلسفه و عرفان ارائه میدهد.
با نظارت صادق خادمی