متن درس
کاوش در مبانی فلسفه اسلامی: بازنمایی درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۸)
دیباچه
فلسفه اسلامی، چونان گنجینهای گرانسنگ از اندیشه بشری، با تکیه بر میراث عظیم متفکرانی چون ابنسینا، شیخ اشراق، و ملاصدرا، راه را برای کاوش در مسائل وجودی، معرفتی، و متافیزیکی هموار ساخته است. این سنت فکری، که ریشه در تعامل عقل و وحی دارد، از دیرباز بهعنوان یکی از غنیترین جریانهای فلسفی جهان شناخته شده است. بااینحال، چالشهای روششناختی و متنی، از جمله فقدان متون منسجم و جامع، و نیز نسبتهای ناروا به متفکران، ضرورت بازنگری علمی و دقیق این حوزه را برجسته میسازد. درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، بهسان مشعلی فروزان، راه را بر این مسائل روشن میکند و با نگاهی نقادانه و عمیق، به تبیین مبانی فلسفه اسلامی، روششناسی آن، و چالشهای پیشرو میپردازد.
بخش یکم: اعتبار و چالشهای میراث فلسفی اسلامی
تمایز متفکران با آثار معتبر و غیرمعتبر
میراث فلسفی اسلامی، چونان درختی تناور، از دو شاخه اصلی تشکیل شده است: نخست، متفکرانی چون ابنسینا، ملاصدرا، و شیخ اشراق که آثارشان، مانند گنجینههای مکتوب، معتبر و غیرقابلانکار است؛ و دوم، افرادی که یا فاقد آثار مکتوب هستند یا آثار منسوب به آنها، مانند *اسولوژیای* منسوب به ارسطو، مشکوک و غیرقطعی است. این تمایز، چونان خطکشی دقیق، مبنای ارزیابی آرای فلسفی را تشکیل میدهد. متفکرانی که آثار معتبر دارند، سخنانشان چونان سندی استوار، قابل استناد است، اما در مورد افرادی که آثارشان مشکوک است، احتیاط روششناختی لازم است تا از نسبتهای ناروا پرهیز شود.
استاد فرزانه، با تمثیلی بدیع، این تمایز را به دو گروه از مسافران تشبیه میکنند: گروهی که با نقشهای روشن و معتبر راه میپیمایند، و گروهی که در تاریکی تردید و ابهام گام برمیدارند. این احتیاط، نهتنها از منظر علمی، بلکه از منظر شرعی و اخلاقی نیز ضروری است، زیرا نسبت دادن سخنان غیرمعتبر به افراد، چونان پرتاب سنگی در تاریکی است که ممکن است به خطا اصابت کند.
درنگ: اعتبار آثار مکتوب، مبنای اصلی تحلیل فلسفی است. احتیاط روششناختی در مورد آثار مشکوک، از نسبتهای ناروا جلوگیری میکند.
چالشهای اسناد تاریخی و خطر نسبتهای ناروا
یکی از چالشهای اصلی در فلسفه اسلامی، فقدان اسناد معتبر برای برخی متفکران است. برای نمونه، آثاری مانند *رباعیات خیام* یا *دیوان منصور حلاج*، به دلیل تردید در انتساب، نمیتوانند مبنای قضاوت قطعی قرار گیرند. استاد بازگویی میکنند که برخی کتب ملل و نحل، که گاه تحت تأثیر اغراض سیاسی یا استعماری نگاشته شدهاند، بهاشROS
استاد فرزانه، با اشاره به آیه کریم «وَمَنْ يَعْشُ [مطلب حذف شد] : و هر کس از او رویگردان شود، به او وحی میشود)، تأکید دارند که نسبت دادن آرای مشکوک به افراد، بدون سند معتبر، نهتنها غیرعلمی است، بلکه از منظر شرعی نیز مسئولیت اخروی به همراه دارد. این امر، چونان هشدار نگهبانی است که فیلسوف را به رعایت انصاف و دقت در استناد دعوت میکند.
برای نمونه، اتهام نجاست به حاجی سبزواری، به دلیل اعتقاد به وحدت وجود، نمونهای از این نسبتهای نارواست. استاد فرزانه، با استناد به مرحوم حکیم، سبزواری را فردی متدین توصیف میکنند که سخنانش با اعتقادات دینی سازگار بوده و اتهامات علیه او، ناشی از سوءتفاهم درباره مفاهیم پیچیده فلسفی است. این اتهامات، چونان ابرهای تیرهای هستند که حقیقت را از دیدهها پنهان میسازند.
درنگ: نسبت دادن آرای مشکوک به متفکران، بدون سند معتبر، از منظر علمی و شرعی نادرست است و به اتهامات غیرمنصفانه منجر میشود.
هشدار در برابر فتواهای غیرتخصصی
مرحوم سید ابوالحسن قزوینی، با بصیرتی ژرف، تأکید دارند که فتوا دادن در مسائل پیچیده فلسفی، مانند وحدت وجود، باید به اهل فن واگذار شود، همانگونه که مسائل فقهی تخصصی به کارشناسان ارجاع میگردد. استاد فرزانه، این دیدگاه را به مثابه نوری در تاریکی میدانند که از گمراهی و آسیب به جایگاه علمی و دینی متفکران جلوگیری میکند. فتواهای غیرتخصصی، چونان قضاوتهایی شتابزدهاند که حقیقت را مخدوش میسازند.
برای نمونه، فتوای نجاست افرادی که به وحدت وجود معتقدند، از سوی کسانی صادر شده که فاقد درک صحیح از مفاهیم وجود، وحدت، یا وحدت وجود هستند. این فتواها، چونان شمشیرهایی بیمحابا، به اعتبار علمی و دینی آسیب میرسانند و در روز قیامت مسئولیتساز خواهند بود.
درنگ: فتوا دادن در مسائل فلسفی پیچیده، مانند وحدت وجود، باید به اهل فن واگذار شود تا از قضاوتهای غیرعلمی و غیراخلاقی پرهیز گردد.
جمعبندی بخش یکم
بخش یکم، با تبیین اعتبار میراث فلسفی اسلامی، بر تمایز میان متفکران با آثار معتبر و غیرمعتبر تأکید کرد. چالشهای اسناد تاریخی، خطر نسبتهای ناروا، و ضرورت احتیاط در فتواهای فلسفی، از جمله مسائل کلیدی این بخش هستند. این نکات، فیلسوف را به سوی روششناسی دقیق، انصاف علمی، و رعایت اصول شرعی هدایت میکنند تا از خطاهای فکری و اخلاقی مصون بماند.
بخش دوم: چالشهای متنی در فلسفه اسلامی
فقدان متون فلسفی منسجم در سنت شیعی
سنت شیعی، با وجود غنای فکری، از فقدان متون فلسفی، عرفانی، و کلامی منسجم و جامع رنج میبرد. متون موجود، یا متعلق به اهل سنت هستند یا بهصورت پراکنده و ناقص ارائه شدهاند. استاد فرزانه، این کمبود را به چشمهای تشبیه میکنند که هرچند زلال است، اما به دلیل فقدان ظرف مناسب، نمیتواند تشنگی دانشپژوهان را بهتمامی فروبنشاند.
آثار پس از ملاصدرا، اغلب جزئی، محدود، یا دارای اشکال هستند و نمیتوانند بهعنوان متون درسی جامع مورد استفاده قرار گیرند. برای نمونه، کتابهای *بدایة الحکمة* و *نهایة الحکمة* علامه طباطبایی، اگرچه در حوزهها تدریس میشوند، صرفاً خلاصهای از *منظومه* یا *اسفار* هستند و فاقد جامعیت لازم برای حل مسائل فلسفی، بهویژه در مباحث معاد، میباشند.
درنگ: سنت شیعی فاقد متون فلسفی، عرفانی، و کلامی منسجم است و آثار موجود، به دلیل ناقص بودن، نمیتوانند نیازهای علمی و آموزشی را بهتمامی برآورده کنند.
نقد آثار ابنسینا در باب معاد
ابنسینا، در آثار خود مانند *اشارات* و *شفا*، به بحث معاد نپرداخته یا آن را ناتمام گذاشته است. این کمبود، پرسشهایی درباره فلسفی بودن معاد یا جرئت ناکافی او در این موضوع مطرح میکند. استاد فرزانه، این مسئله را به بنایی تشبیه میکنند که ستونهایش استوار است، اما سقف آن ناتمام مانده است. این کاستی، نشاندهنده دشواریهای تلفیق فلسفه با مسائل الهیاتی است.
معاد، به دلیل ماهیت الهیاتیاش، چالش بزرگی برای فلاسفه مشایی مانند ابنسینا بوده است. این امر، ضرورت بازنگری و تولید متون جدید را برجسته میسازد که بتوانند این مباحث را بهگونهای نظاممند تبیین کنند.
درنگ: فقدان بحث معاد در آثار ابنسینا، چالش تلفیق فلسفه با مسائل الهیاتی را نشان میدهد و ضرورت تولید متون جدید را برجسته میسازد.
نیاز به تولید متون فلسفی و عرفانی جدید
برای رفع فقدان متون جامع، تولید متون فلسفی و عرفانی جدید، که هم مباحث نوظهور را پوشش دهند و هم با میراث پیشینیان هماهنگ باشند، ضروری است. استاد فرزانه، این فرایند را به بازسازی بنایی کهن تشبیه میکنند که باید با مصالح نوین، اما با حفظ اصالت، بازآفرینی شود. این کار، خود نوعی ابداع است که نیازمند همکاری جمعی و حمایت نهادی است.
متون عرفانی قدیمی، مانند *فصوص الحکم* ابنعربی، اگرچه ارزشمندند، برای آموزش عرفان معاصر کافی نیستند. متون جدید باید با تأکید بر مفاهیم وحدت و ولایت، به مسائل معاصر پاسخ دهند و از نظر علمی و ساختاری، معتبر و جامع باشند.
درنگ: تولید متون فلسفی و عرفانی جدید، با تأکید بر مباحث نوظهور و هماهنگی با میراث پیشینیان، برای احیای سنت فلسفی شیعی ضروری است.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تبیین فقدان متون منسجم در سنت شیعی، نقد آثار ابنسینا در باب معاد، و تأکید بر نیاز به متون جدید، چالشهای متنی فلسفه اسلامی را روشن ساخت. این بخش، بر ضرورت بازسازی علمی و پویای سنت فلسفی تأکید دارد تا پاسخگوی نیازهای معاصر باشد.
بخش سوم: روششناسی ورود به فلسفه
نقش کتاب در عالمیت
مرحوم شوانی، عالم را کسی میدانند که سخن او مستند به کتاب باشد و از سخنان هوایی پرهیز کند. استاد فرزانه، این دیدگاه را به آیینهای تشبیه میکنند که حقیقت را با استناد به منابع معتبر بازمیتاباند. عالم، با استناد به کتاب، مباحث فلسفی، منطقی، و عرفانی را تبیین میکند و از پراکندهگویی اجتناب میورزد.
این اصل، چونان ستونی استوار، روششناسی علمی فلسفه را تقویت میکند. استناد به منابع معتبر، فیلسوف را از خطا مصون میدارد و به سخنانش اعتبار میبخشد.
درنگ: عالم، با استناد به کتاب، از سخنان هوایی پرهیز میکند و مباحث فلسفی را با روششناسی علمی تبیین مینماید.
ورود به فلسفه از منظومه سبزواری
*منظومه* حاجی سبزواری، به دلیل ساختار شعری و خلاصه بودن، نقطه شروع مناسبی برای ورود به فلسفه است. سبزواری در این اثر، وجود را بدیهی و بینیاز از تعریف معرفی میکند. استاد فرزانه، این اثر را به کلیدی تشبیه میکنند که درهای فلسفه را بهآرامی میگشاید، اما محدودیتهای آن در عمق و جامعیت را نیز یادآور میشوند.
سبزواری در صفحه هشتم *منظومه*، وجود را بدیهی و غنی از تعریف حقیقی میداند، زیرا همه آن را درک میکنند. این دیدگاه، ریشه در سنت مشایی دارد که وجود را از مفاهیم اولیه و غیرقابلتعریف میشمارد.
درنگ: *منظومه* سبزواری، به دلیل سادگی و جامعیت نسبی، نقطه شروع مناسبی برای ورود به فلسفه است، اما محدودیتهای آن در عمق باید مدنظر قرار گیرد.
نقد دیدگاه فلسفه بهعنوان غیرعلم
برخی دانشمندان غربی، فلسفه را به دلیل بدیهی بودن و فقدان تعریف، غیرعلمی میدانند. استاد فرزانه، این دیدگاه را به سوءتفاهمی تشبیه میکنند که فلسفه را در برابر علم تجربی قرار میدهد. فلسفه، بهعنوان مادر علوم، بنیانهای معرفتی علوم دیگر را فراهم میکند و صافی علم است، نه جهل یا دیوانگی.
استاد، با تمثیلی دلانگیز، فلسفه را به عشقی تشبیه میکنند که شکوفه عقل است، نه مقابل آن. فلسفه، با پالایش مفاهیم علمی، به درک عمیقتر حقیقت کمک میکند.
درنگ: فلسفه، بهعنوان صافی علم و مادر علوم، بنیانهای معرفتی علوم دیگر را فراهم میکند و نمیتوان آن را غیرعلمی دانست.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تبیین نقش کتاب در عالمیت، اهمیت *منظومه* سبزواری بهعنوان نقطه ورود به فلسفه، و نقد دیدگاه غیرعلمی بودن فلسفه، روششناسی صحیح ورود به این حوزه را روشن ساخت. فلسفه، با استناد به منابع معتبر و پالایش مفاهیم، بهعنوان صافی علم، جایگاه والایی در نظام معرفتی دارد.
بخش چهارم: وجود و روششناسی فلسفی
وجود بهعنوان بدیهیترین مفهوم
سبزواری در *منظومه*، مفهوم وجود را بدیهیترین مفهوم (اعرف الاشیاء) میداند، اما حقیقت وجود را در نهایت خفاء (غایة الخفاء) توصیف میکند. استاد فرزانه، این تمایز را به دو سوی یک سکه تشبیه میکنند: سویی که برای همه روشن است و سویی که در ژرفای ابهام نهفته است. این دیدگاه، عمق فلسفی وجود را نشان میدهد.
سبزواری، تعریف وجود را صوری میداند، زیرا وجود فاقد حد و رسم منطقی است و تنها از طریق عوارض خاص یا عام قابلتوصیف است. این دیدگاه، با سنت منطقی ارسطویی سازگار است که مفاهیم اولیه مانند وجود را غیرقابلتعریف حقیقی میداند.
درنگ: مفهوم وجود، بدیهیترین مفهوم است، اما حقیقت وجود در نهایت خفاء قرار دارد و تنها از طریق تعریف صوری قابلتوصیف است.
ابهام در بداهت وجود
سبزواری ابتدا وجود را بدیهی میخواند، اما سپس مفهوم وجود را بدیهی میداند، نه خود وجود را. این ابهام، پرسشهایی درباره موضوع فلسفه ایجاد میکند. استاد فرزانه، این تناقض ظاهری را به دو راهی تشبیه میکنند که فیلسوف را میان مفهوم و حقیقت وجود سرگردان میسازد. فلسفه، بهدنبال حقیقت وجود است، نه صرفاً مفهوم آن.
سبزواری، با تمایز میان مفهوم و حقیقت وجود، تلاش کرده میان دو دیدگاه (وجود بدیهی است یا قابلتصور نیست) جمع کند، اما این جمع، تبرعی و غیرمنطقی است. استاد، این جمع را به تلاشی تشبیه میکنند که دو روایت متعارض را بدون حل ریشهای آشتی میدهد.
درنگ: ابهام در بداهت وجود یا مفهوم آن، به تفاوت میان وجود عینی و مفهوم ذهنی اشاره دارد. جمع تبرعی سبزواری، این تعارض را حل نمیکند.
تفاوت روششناسی سبزواری و صدرا
ملاصدرا در *اسفار* (جلد اول، صفحه ۲۵)، ابتدا موضوع فلسفه را تبیین کرده و وجود را بهعنوان موضوع علم الهی معرفی میکند، سپس به تعریف و اقسام آن میپردازد. سبزواری اما بحث را با بداهت وجود آغاز میکند. استاد فرزانه، رویکرد صدرا را به نقشهای دقیق تشبیه میکنند که چارچوب بحث را مشخص میسازد، درحالیکه رویکرد سبزواری، به دلیل سادهسازی، به ابهام منجر شده است.
سبزواری، بحث موضوع علم را به بخش طبیعیات (مقصد رابع) موکول کرده، درحالیکه این بحث باید در امور عامه مطرح میشد. این جابجایی، که پس از ۲۵ سال نگارش *منظومه* رخ داده، احتمالاً نتیجه محدودیتهای خلاصهسازی است.
درنگ: رویکرد صدرا در تبیین موضوع فلسفه، نظاممندتر از سبزواری است که بداهت وجود را مقدم داشته و موضوع علم را به طبیعیات موکول کرده است.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تبیین بداهت وجود، ابهام در دیدگاه سبزواری، و تفاوت روششناسی او با صدرا، به اهمیت تعیین دقیق موضوع فلسفه پرداخت. رویکرد نظاممند صدرا، چارچوبی علمیتر ارائه میدهد، درحالیکه سادهسازی سبزواری به ابهاماتی منجر شده است.
بخش پنجم: نقد تقلید و ضرورت نوآوری در فلسفه
تقلید: آفت فلسفه
تکرار صرف مباحث پیشینیان، بدون نوآوری، چونان گرم کردن غذای دیگران است که ارزش علمی ندارد. استاد فرزانه، تقلید را به زنجیری تشبیه میکنند که فلسفه را از پویایی بازمیدارد. فلسفه، بهعنوان علمی زنده، نیازمند تولید دانش جدید است تا به نیازهای معاصر پاسخ دهد.
برای نمونه، در فقه، تقلید گاه به دلیل نیاز به عمل پذیرفته است، اما در فلسفه، آزادمنشی و استدلال عقلانی ضروری است. تقلید کورکورانه از ابنسینا یا ملاصدرا، فیلسوف را از حقیقتجویی دور میکند.
درنگ: تقلید محض، آفت فلسفه است و تولید دانش جدید، برای پویایی این علم ضروری است.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با نقد تقلید در فلسفه، بر ضرورت نوآوری و تولید دانش جدید تأکید کرد. فلسفه، بهعنوان علمی پویا، باید از تقلید کورکورانه رها شده و به سوی حقیقتجویی گام بردارد.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با بازنمایی درسگفتار هجدهم استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در مبانی فلسفه اسلامی پرداخت. میراث فلسفی اسلامی، با وجود غنای خود، از چالشهایی چون فقدان متون منسجم، نسبتهای ناروا، و تقلید رنج میبرد. تمایز میان آثار معتبر و غیرمعتبر، ضرورت احتیاط در فتواها، و نیاز به تولید متون جدید، از جمله نکات کلیدی این درسگفتار است. تفاوت روششناسی سبزواری و صدرا، بر اهمیت تعیین دقیق موضوع فلسفه تأکید دارد. فلسفه، بهعنوان صافی علم و مادر علوم، با روششناسی علمی و نوآوری، میتواند به نیازهای معاصر پاسخ دهد و جایگاه خود را در جهان معاصر تثبیت کند.
با نظارت صادق خادمی