در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 20

متن درس






کاوش در وجود: بازاندیشی موضوع فلسفه در حکمت اسلامی

کاوش در وجود: بازاندیشی موضوع فلسفه در حکمت اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه بیستم)

دیباچه

فلسفه، چونان مشعلی که تاریکی‌های ناشناخته هستی را روشن می‌سازد، از دیرباز به کاوش در بنیادهای واقعیت پرداخته است. در سنت حکمت اسلامی، تعیین موضوع فلسفه و چگونگی ورود به آن، از پرسش‌های محوری است که ذهن فلاسفه را به خود مشغول داشته است. استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در درس‌گفتار بیستم، با نگاهی نقادانه به دیدگاه‌های سنتی درباره موضوع فلسفه، به‌ویژه آرای ملاصدرا و حاجی سبزواری، به بازاندیشی این مسئله می‌پردازند. این نوشتار، به بررسی موضوع فلسفه، بدیهی بودن وجود، و امکان بحث از حقیقت آن می‌پردازد.

بخش نخست: موضوع فلسفه و جایگاه وجود

فلسفه و عدم بحث از اصل وجود

فلسفه، به‌جای پرداختن به ذات وجود، به احوال و عوارض آن می‌پردازد. این دیدگاه، ریشه در سنت فلسفی ارسطویی و اسلامی دارد که موضوع هر علم را مفروض و بدیهی می‌انگارد. استاد فرزانه تأکید دارند که برخلاف علوم جزئی مانند ریاضیات یا منطق، که به موضوعات خاص خود (مانند عدد یا قضیه) می‌پردازند، فلسفه به احوال وجود به‌صورت عام نظر دارد و از خود موضوع بحث نمی‌کند.

درنگ: فلسفه، به‌جای بحث از ذات وجود، به احوال و عوارض آن می‌پردازد و موضوع خود را مفروض می‌گیرد.

تمایز فلسفه از علوم جزئی

علوم جزئی، مانند ریاضیات که به عدد یا طبیعیات که به ماده می‌پردازد، موضوعات محدود و مشخصی دارند. اما فلسفه، چونان آسمانی وسیع، موضوعی عام یعنی وجود را در بر می‌گیرد و به‌جای تحلیل ذات آن، به ویژگی‌هایی چون کلیت، جزئیت، و علیت می‌پردازد. این تمایز، فلسفه را به‌عنوان علمی کلان معرفی می‌کند که از محدودیت‌های علوم جزئی فراتر می‌رود.

دیدگاه ملاصدرا در اسفار

ملاصدرا در *اسفار اربعه* (منهج اول، فصل یک) موضوع فلسفه را «وجود مطلق» معرفی می‌کند و آن را موضوع علم الهی می‌داند: فى موضوعية الوجود للعلم الإلهى. او وجود را محور فلسفه اولیٰ قرار داده و بر این باور است که فلسفه به بررسی احوال موجود بما هو موجود می‌پردازد. این دیدگاه، مانند ستونی است که بنای فلسفه صدرایی بر آن استوار شده است.

درنگ: ملاصدرا موضوع فلسفه را وجود مطلق می‌داند و آن را محور علم الهی معرفی می‌کند.

عدم تمایز میان وجود و موجود

در فلسفه صدرا، میان وجود و موجود تفاوتی نیست: فموضوع العلم الإلهى هو الوجود المطلق. این هم‌پوشانی، وجود را به‌عنوان حقیقت هستی و موجود را به‌عنوان مصداق آن معرفی می‌کند، مانند دو روی یک سکه که هر دو به یک حقیقت اشاره دارند.

تمرکز فلسفه بر احوال موجود

صدرا تأکید دارد که فلسفه علمی است که از احوال موجود بحث می‌کند: هذا العلم باحث عن أحوال الموجود بما هو موجود. این احوال، شامل ویژگی‌هایی مانند کلی، جزء، علت، معلول، مقدم، و مؤخر است که فلسفه را از پرداختن به ذات وجود بی‌نیاز می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین جایگاه وجود به‌عنوان موضوع فلسفه، دیدگاه ملاصدرا را روشن می‌سازد که فلسفه را به بررسی احوال وجود محدود می‌کند. این تمایز میان فلسفه و علوم جزئی، مانند خطی است که قلمرو فلسفه را از دیگر علوم جدا می‌سازد. وجود مطلق، به‌عنوان محور فلسفه صدرایی، نه‌تنها موضوع علم الهی است، بلکه به‌عنوان پایه‌ای برای تحلیل عوارض آن معرفی می‌شود.

بخش دوم: بدیهی بودن وجود و نقد آن

بدیهی بودن موضوع فلسفه

صدرا تأکید می‌کند که موضوع فلسفه، یعنی وجود، باید بدیهی باشد: فيجب أن يكون الموجود بيناً بنفسه. این بدیهی بودن، مانع از بحث درباره خود وجود در فلسفه می‌شود، زیرا موضوع هر علم باید مفروض باشد تا بتوان از عوارض آن بحث کرد. این دیدگاه با نظر حاجی سبزواری در *منظومه* هم‌راستاست که وجود را بدیهی می‌داند: بداهة الوجود.

درنگ: صدرا و سبزواری وجود را بدیهی می‌دانند که مانع از بحث درباره ذات آن در فلسفه می‌شود.

بی‌نیازی وجود از تعریف و اثبات

صدرا وجود را بی‌نیاز از تعریف و اثبات می‌داند: مستقنياً عن تعريف و الإثبات. سبزواری نیز آن را بی‌نیاز از تحریف معرفی می‌کند: غنیٌ عن التحريف. این بی‌نیازی، مانند گوهری است که به‌خودی‌خود درخشان است و نیازی به صیقل ندارد.

تمایز بدیهی بودن و بی‌نیازی از تعریف

بدیهی بودن وجود (بيناً بنفسه) به وضوح ذهنی آن اشاره دارد، درحالی‌که بی‌نیازی از تعریف (مستقنياً عن تعريف) به غیرقابل‌تحلیل بودن آن با مفاهیم دیگر مربوط است. این تمایز، مانند دو شاخه از یک درخت، نشان‌دهنده عمق تحلیل فلسفی صدرا و سبزواری است.

درنگ: بدیهی بودن وجود به وضوح ذهنی آن و بی‌نیازی از تعریف به غیرقابل‌تحلیل بودن آن اشاره دارد.

دلایل صدرا برای بدیهی بودن وجود

صدرا استدلال می‌کند که اگر وجود بدیهی نباشد، نمی‌تواند موضوع فلسفه باشد: لم يكن موضوعاً لعلم العام. موضوع فلسفه باید مفروض و بدیهی باشد تا تحلیل عوارض آن ممکن شود، مانند پایه‌ای که بدون استحکام آن، بنا فرو می‌ریزد.

مثال‌های عوارض وجود

عوارض وجود، مانند کلی، جزء، علت، معلول، مقدم، و مؤخر، موضوعات اصلی فلسفه‌اند. اما پرسش از چیستی وجود (الوجود ماهو) خارج از قلمرو فلسفه است، مانند پرسشی که از ذات یک شیء در علمی دیگر پرسیده نمی‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، دیدگاه صدرا و سبزواری را درباره بدیهی بودن وجود و بی‌نیازی آن از تعریف تبیین می‌کند. این بدیهی بودن، مانند ستونی است که فلسفه بر آن استوار می‌شود، اما مانع از بحث درباره ذات وجود می‌گردد. عوارض وجود، مانند شاخه‌های درختی، موضوعات اصلی فلسفه را تشکیل می‌دهند.

بخش سوم: نقد دیدگاه سنتی و امکان بحث از وجود

نقد محدودیت فلسفه به احوال وجود

استاد فرزانه دیدگاه صدرا را که فلسفه را به احوال وجود محدود می‌کند، نقد می‌کنند. به باور ایشان، بحث از حقیقت وجود در فلسفه ممکن است و محدود کردن آن به عوارض، جامعیت فلسفه را کاهش می‌دهد. این نقد، مانند کلیدی است که قفل محدودیت‌های سنتی را می‌گشاید.

درنگ: محدود کردن فلسفه به احوال وجود، جامعیت آن را کاهش می‌دهد. بحث از حقیقت وجود در فلسفه ممکن و ضروری است.

نقد اصطلاح «علم الهی»

استفاده از اصطلاح «علم الهی» برای فلسفه، پیش‌داوری ایجاد می‌کند، زیرا هنوز به مباحث الهیات نرسیده‌ایم. استاد فرزانه پیشنهاد می‌دهند که به‌جای آن، از «حکمت عام» یا «فلسفه عام» استفاده شود، مانند نامی که بدون پیش‌فرض، حقیقت را بازتاب می‌دهد.

درنگ: اصطلاح «علم الهی» پیش‌داوری ایجاد می‌کند. «حکمت عام» یا «فلسفه عام» برای موضوع فلسفه مناسب‌تر است.

نقد دیدگاه ابن‌سینا درباره فیلسوف

ابن‌سینا معتقد است کسی که به علم الهی نرسد، متفلسف است، نه فیلسوف. استاد فرزانه این دیدگاه را نقد می‌کنند، زیرا فیلسوف کسی است که در امور حقیقی تأمل کند، چه به نتیجه برسد یا نه. این تعریف، مانند دری است که فلسفه را به روی همه جویندگان حقیقت می‌گشاید.

خطر پیش‌داوری الهی در فلسفه

پیش‌داوری الهی، مانند قضاوت خطی به‌جای ضابطه‌مند، فلسفه را از مسیر علمی منحرف می‌کند. استاد فرزانه این رویکرد را به رابطه‌محوری تشبیه می‌کنند که به‌جای استدلال، بر باورهای شخصی تکیه دارد.

درنگ: پیش‌داوری الهی، فلسفه را از مسیر علمی منحرف می‌کند و به رابطه‌محوری منجر می‌شود.

امکان بحث از وجود در فلسفه

برخلاف ادعای صدرا که بحث از وجود در علم ادنی یا اعلی ممکن نیست، استاد فرزانه تأکید دارند که می‌توان در خود فلسفه از حقیقت وجود بحث کرد. این امکان، مانند پلی است که فلسفه را به سوی کاوش‌های بنیادین هدایت می‌کند.

سه حالت ممکن در بحث از وجود

در بررسی وجود، سه حالت ممکن است: نخست، سوفسطایی شدن و انکار وجود؛ دوم، شک در وجود؛ و سوم، اثبات وجود و سپس پرداختن به احوال آن. این تقسیم‌بندی، مانند نقشه‌ای است که مسیرهای مختلف فلسفی را روشن می‌سازد.

درنگ: بحث از وجود در سه حالت ممکن است: انکار، شک، یا اثبات وجود و سپس بررسی احوال آن.

نقد اجبار به بدیهی بودن وجود

اجبار به بدیهی بودن وجود (يجب أن يكون بيناً) غیرمنطقی است، زیرا وجود ممکن است مشکوک یا قابل‌انکار باشد. استاد فرزانه این اجبار را مانعی برای تحلیل آزاد فلسفی می‌دانند، مانند قفسی که ذهن را از پرواز بازمی‌دارد.

دیدگاه قونوی در مصباح

قونوی در *مصباح* معتقد است موضوع فلسفه چیزی است که از حقیقت و احوال آن بحث می‌شود: الموضوع ما يبحث فيه عن حقيقته و عن عوارضه. این تعریف، جامع‌تر از دیدگاه صدرا است و فلسفه را از محدودیت احوال‌محوری رها می‌سازد.

درنگ: قونوی موضوع فلسفه را چیزی می‌داند که هم از حقیقت و هم از احوال آن بحث می‌شود، برخلاف محدودیت صدرا به احوال.

تمثیل طناب و میخ

بحث از وجود، مانند بستن طناب به میخ است: ابتدا باید استحکام میخ (وجود) بررسی شود. اگر محکم باشد، طناب (احوال) بسته می‌شود؛ اگر شل باشد، باید آن را محکم کرد. این تمثیل، ضرورت بررسی حقیقت وجود قبل از احوال را به‌خوبی نشان می‌دهد.

درنگ: بررسی حقیقت وجود، مانند محکم کردن میخ قبل از بستن طناب، پیش‌نیاز بحث از احوال آن است.

نقد فلسفه تقلیدی

فلسفه تقلیدی که وجود را بدیهی فرض کند، مانند راه رفتن در مسیری تکراری بدون تأمل است. استاد فرزانه تأکید دارند که فیلسوف باید وجود را بررسی کند، حتی اگر مشکوک باشد، تا فلسفه پویا و خلاق باقی بماند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد دیدگاه سنتی صدرا، امکان و ضرورت بحث از حقیقت وجود را برجسته می‌سازد. اصطلاح «حکمت عام» به‌جای «علم الهی»، تعریف قونوی، و تمثیل طناب و میخ، همگی بر پویایی فلسفه و نیاز به بررسی آزادانه وجود تأکید دارند. این نقدها، مانند نسیمی هستند که غبار پیش‌فرض‌های سنتی را از چهره فلسفه می‌زدایند.

بخش چهارم: فلسفه اسلامی و عقلانیت عام

فلسفه اسلامی و عدم قید آن

فلسفه اسلامی، قیدی به معنای محدودیت ندارد. فلسفه، به‌عنوان حکمت و عقلانیت، علمی عام است و قید اسلامی به ویژگی‌های فیلسوف مربوط می‌شود، نه ماهیت فلسفه. این دیدگاه، مانند دری است که فلسفه را به روی همه عقل‌ها می‌گشاید، فارغ از قید و بندهای دینی.

درنگ: فلسفه اسلامی، قیدی به معنای محدودیت ندارد و به‌عنوان حکمت عام، بر عقلانیت متکی است.

فلسفه به‌عنوان حکمت عام

موضوع فلسفه، حکمت عام است، نه علم الهی، زیرا هدف آن معرفت موجودات به‌صورت عام است. این دیدگاه، فلسفه را از پیش‌داوری‌های الهیاتی آزاد می‌کند و آن را به‌عنوان علمی فراگیر معرفی می‌نماید، مانند آسمانی که همه موجودات را در بر می‌گیرد.

اندیشه و عدم قید دینی

اندیشه و فلسفه، مانند جویباری زلال، قیدی دینی یا غیردینی ندارد. قید اسلامی یا الهی، به تربیت و نگرش فیلسوف بستگی دارد، نه به ماهیت فلسفه. استاد فرزانه این نکته را مانند نوری می‌دانند که از ذهن هر متفکری، فارغ از باورهایش، می‌درخشد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، فلسفه را به‌عنوان حکمت عام و عقلانی معرفی می‌کند که از قیدهای دینی یا الهیاتی آزاد است. قید اسلامی، به ویژگی‌های فیلسوف مربوط می‌شود، نه به ماهیت فلسفه. این دیدگاه، فلسفه را به‌عنوان علمی جهانی و فراگیر معرفی می‌کند که در خدمت حقیقت است.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در موضوع فلسفه و جایگاه وجود در آن پرداخته است. دیدگاه ملاصدرا و حاجی سبزواری، که وجود را بدیهی و فلسفه را محدود به احوال آن می‌دانند، با نقدهای دقیق استاد فرزانه مواجه شده است. امکان بحث از حقیقت وجود، تعریف جامع قونوی، و تأکید بر حکمت عام، فلسفه را به سوی پویایی و جامعیت هدایت می‌کند. تمثیل طناب و میخ، مانند مشعلی است که ضرورت بررسی بنیادین وجود را روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی