متن درس
موضوع فلسفه و نسبت آن با سبب اول: نقدی بر نظام فلسفی صدرایی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۲۲)
مقدمه: کاوش در موضوع فلسفه و چالشهای آن
فلسفه، چونان دریایی ژرف، گسترهای بیکران از معرفت را در بر میگیرد که موضوع آن، وجود بما هو وجود، در مرکز توجه قرار دارد. این علم، با آزادی بیمانند خود، از هرگونه محدودیت در بررسی موضوعات خویش رها است و هیچ الزامی برای پرهیز از کاوش در بنیادهای خود ندارد. درسگفتار حاضر، برگرفته از سخنان استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی یکی از چالشهای بنیادین فلسفه اسلامی، یعنی نسبت میان موضوع فلسفه (موجود مطلق) و مسائل آن (بهویژه سبب اول و واجبالوجود)، میپردازد. این نوشتار، با نگاهی نقادانه به آرای صدرالدین شیرازی در *اسفار اربعه*، بهسان مشعلی فروزان، درصدد روشن ساختن تناقضهای ظاهری در نظام فلسفی اوست.
بخش اول: آزادی در بررسی موضوع فلسفه
عدم منع در بحث از موضوع فلسفه
فلسفه، چونان پرندهای آزاد در آسمان معرفت، از هرگونه قید و بند در کاوش موضوعات خود رها است. هیچ الزامی (یجب) برای اجتناب از بحث درباره موضوع فلسفه وجود ندارد، و این آزادی، فلسفه را به علمی عام بدل ساخته که میتواند حتی موضوع خود را مورد پرسوجو قرار دهد. این دیدگاه، ریشه در ماهیت کلی فلسفه دارد که برخلاف علوم جزئی، موضوعش را مفروض نمیگیرد، بلکه آن را به چالش میکشد.
درنگ: فلسفه، بهعنوان علمی عام، از هرگونه منع در بررسی موضوع خود آزاد است و میتواند وجود بما هو وجود را بهعنوان موضوع مورد کاوش قرار دهد. |
روششناسی پیشنهادی برای تحلیل فلسفی
برای بررسی مسائل فلسفی، چونان نقشهراهی دقیق، ابتدا باید از شاخصهای بنیادین آغاز کرد و سپس به آرای متأخرین پرداخت. این روش، که در درسگفتار مورد تأکید قرار گرفته، به تحلیل نظاممند و تدریجی مسائل یاری میرساند. آغاز با عبارات خود صدرالدین شیرازی در *اسفار اربعه*، سپس ارجاع به قونوی و شارحان بعدی، رویکردی است که اصالت متن را حفظ کرده و از پراکندگی در بحث جلوگیری میکند.
این روششناسی، بهسان باغبانی که ابتدا بذرهای اصلی را میکارد، بر تمرکز بر مفاهیم کلیدی مانند وجود مطلق و سبب اول تأکید دارد. این رویکرد، به فهم عمیقتر مسائل فلسفی کمک کرده و زمینه را برای نقد و تحلیل فراهم میسازد.
بخش دوم: تبیین موضوع و مسائل فلسفه در نظام صدرایی
موضوع فلسفه: موجود مطلق
صدرالدین شیرازی در جلد اول *اسفار* (صفحه ۲۴)، موضوع علم الهی را «موجود مطلق» معرفی میکند: «موضوع العلم أی هو الوجود اطلق». این تعریف، وجود را بهعنوان کلیترین مفهوم فلسفه قرار میدهد که شامل هرآنچه هست، اعم از واجب و ممکن، میشود. موجود مطلق، چونان آسمانی بیکران، تمامی موجودات را در بر میگیرد و فلسفه را به بررسی این کلیت فرا میخواند.
درنگ: موجود مطلق، بهعنوان موضوع فلسفه در نظام صدرایی، مفهومی کلی است که واجبالوجود و ممکنالوجود را در بر میگیرد. |
مسائل فلسفه از دیدگاه صدرا
صدرا مسائل علم الهی را به سه دسته تقسیم میکند: نخست، بحث از اسباب قصوی (علل عالیه) تا حق تبارک و تعالی؛ دوم، بررسی عوارض ذاتی وجود بما هو موجود (مانند وحدت و کثرت)؛ و سوم، اثبات موضوعات علوم جزئی (مانند طبیعیات و ریاضیات). این تقسیمبندی، چونان نقشهای جامع، ساختار نظاممند فلسفه صدرایی را نشان میدهد که هم به مبدأ هستی، هم به ویژگیهای وجود، و هم به علوم دیگر میپردازد.
در این میان، دسته دوم و سوم از مسائل، مورد توافق فلاسفه است و اختلافی در آنها وجود ندارد. اما دسته نخست، یعنی بحث از اسباب قصوی و بهویژه سبب اول، به دلیل ارتباطش با موضوع فلسفه، محل چالش و پرسوجوست.
تبیین سبب اول در نظام صدرایی
صدرا سبب اول را بهعنوان «فیاض کل وجود معلول من حیث هو موجود معلول» تعریف میکند. این تعریف، واجبالوجود را بهعنوان مبدأ فیض تمامی موجودات معرفی میکند که وجود معلول را بهماهو معلول اعطا میکند. سبب اول، چونان چشمهای جوشان، سرچشمه وجود همه موجودات است و جایگاه محوری در نظام فلسفی صدرا دارد.
درنگ: سبب اول در فلسفه صدرایی، واجبالوجودی است که فیاض کل موجودات بوده و وجود معلول را بهماهو معلول اعطا میکند. |
بخش سوم: چالشها و اشکالات بر نظام صدرایی
چالش اثبات موضوع بهعنوان مسئله
صدرا معتقد است که اثبات موضوع نمیتواند از مسائل فلسفه باشد، زیرا موضوع باید پیشاپیش ثابت و بديهي فرض شود و مسائل به عوارض آن مربوط میشوند. این دیدگاه، ریشه در منطق ارسطویی دارد که موضوع علم را مفروض میگیرد. اما درسگفتار با طرح اشکالی اساسی، این موضع را به چالش میکشد: اگر اثبات موضوع نمیتواند مسئله باشد، چگونه از سبب اول (واجبالوجود) بهعنوان مسئله فلسفه بحث میشود؟
این اشکال، چونان خاری در پای نظام فلسفی صدرا، به تناقض ظاهری میان تعریف موضوع (موجود مطلق) و مسائل (سبب اول) اشاره دارد. اگر از سبب اول میتوان بحث کرد، چرا از موجود مطلق، که موضوع فلسفه است، نمیتوان بحث کرد؟
سه حالت ممکن در نسبت سبب اول و موجود مطلق
برای بررسی نسبت میان سبب اول و موجود مطلق، سه حالت ممکن مطرح میشود:
- سبب اول مساوی موجود مطلق است.
- سبب اول علت موجود مطلق است.
- موجود مطلق علت سبب اول است.
این تقسیمبندی، چونان سهراهی در مسیر فلسفه، تمامی احتمالات منطقی را در بر میگیرد و هریک پیامدهای فلسفی متفاوتی به همراه دارد.
حالت اول: تساوی سبب اول و موجود مطلق
اگر سبب اول با موجود مطلق مساوی باشد، بحث از سبب اول به معنای بحث از موجود مطلق است. در این صورت، اگر از سبب اول میتوان در فلسفه بحث کرد، از موجود مطلق نیز باید بتوان بحث کرد. این دیدگاه، با نظر عرفا و شیخ اشراق همخوانی دارد که موضوع فلسفه یا عرفان را حق تعالی میدانند. در این حالت، موجود مطلق همان واجبالوجود است و هرآنچه غیر از اوست، معلول محسوب میشود.
درنگ: اگر سبب اول با موجود مطلق مساوی باشد، بحث از یکی به معنای بحث از دیگری است، و این امر دیدگاه صدرا مبنی بر عدم امکان بحث از موضوع را نقض میکند. |
حالت دوم: سبب اول علت موجود مطلق
اگر سبب اول علت موجود مطلق باشد، موجود مطلق (چه مفهوم باشد و چه حقیقت) معلول واجبالوجود میشود. در این صورت، پرسش این است: چگونه میتوان از علت (سبب اول) بحث کرد، اما از معلول (موجود مطلق) خیر؟ بهطریق اولی، اگر از علت میتوان سخن گفت، از معلول نیز باید بتوان بحث کرد. این استدلال، چونان تیری بر هدف، دیدگاه صدرا را نشانه میگیرد که موضوع فلسفه (موجود مطلق) را غیرقابل بحث میداند.
حالت سوم: موجود مطلق علت سبب اول
اگر موجود مطلق علت سبب اول باشد، سبب اول (واجبالوجود) واجب نخواهد بود، زیرا معلول موجود مطلق میشود. این حالت، چونان بنبستی منطقی، با تعریف واجبالوجود که بینیاز از علت است، در تعارض است. بنابراین، این گزینه به لحاظ فلسفی منتفی است.
نتیجه این سه حالت، چونان آینهای، تناقض درونی نظام صدرایی را نمایان میسازد: سبب اول نه میتواند مساوی موجود مطلق باشد، نه اخص از آن، و نه اعم از آن.
نقد بر مفهوم موجود مطلق بهعنوان معلول
اگر موجود مطلق معلول سبب اول باشد، بهعنوان مخلوق تلقی میشود. این امر، جایگاه موجود مطلق را بهعنوان موضوع فلسفه تنزل میدهد، زیرا موضوع باید بديهي و مفروض باشد. اگر موجود مطلق نیازمند اثبات باشد، چگونه میتواند موضوع فلسفه باشد؟ این اشکال، چونان موجی خروشان، پایههای تعریف صدرا از موضوع فلسفه را به چالش میکشد.
درنگ: اگر موجود مطلق معلول سبب اول باشد، جایگاه آن بهعنوان موضوع بديهي فلسفه متزلزل میشود، زیرا موضوع نباید نیازمند اثبات باشد. |
تفاوت دیدگاه فلسفی و عرفانی
عارف، چونان مسافری که به مقصد وحدت رسیده، معتقد است که سبب اول همان موجود مطلق است و تنها یک وجود مطلق (حق تعالی) وجود دارد. اما فیلسوف، مانند صدرا، موجود مطلق را شامل دو فرد (واجب و ممکن) میداند. این تفاوت، ریشه در رویکرد متافیزیکی عرفان (وحدت وجود) و فلسفه (تمایز واجب و ممکن) دارد. عارف همه موجودات را معلول حق میبیند، در حالی که فیلسوف به تمایز میان واجب و ممکن پایبند است.
این تفاوت، چونان دو شاخه از یک درخت، نشاندهنده پیوند و جدایی میان فلسفه و عرفان در سنت اسلامی است. دیدگاه عرفانی سادهتر اما کمتر تحلیلی است، در حالی که دیدگاه فلسفی پیچیدهتر و نظاممندتر است.
امتناع دو واجبالوجود
درسگفتار تأکید دارد که نمیتوان دو واجبالوجود داشت. اگر سبب اول واجبالوجود باشد، موجود مطلق نمیتواند واجب باشد و باید ممکن تلقی شود. این اصل، چونان ستونی استوار، بر وحدت واجبالوجود در فلسفه اسلامی تأکید دارد.
اگر موجود مطلق ممکن باشد، معلول سبب اول خواهد بود، و این امر با تعریف موضوع فلسفه (موجود مطلق) بهعنوان مفهومی کلی و بديهي در تعارض است.
بخش چهارم: اشکال دور و نقد بداهت موضوع
اشکال دور در اثبات موضوع
یکی از قویترین اشکالات مطرحشده، اشکال دور است: اگر اثبات موضوع (موجود مطلق) خود یک مسئله فلسفی باشد، موضوع آن مسئله چیست؟ این امر به دور منطقی منجر میشود، زیرا مسئله باید متفرع بر موضوع باشد، اما اگر موضوع خود مسئله شود، نیازمند موضوع دیگری است. این تسلسل، چونان گردابی، نظام فلسفی را در خود فرو میبرد.
به تعبیر درسگفتار، مسئله مانند طنابی است که بدون میخ نمیتوان آن را محکم کرد. اگر موضوع خود مسئله شود، موضوع آن مسئله چه خواهد بود؟ این اشکال، که شارح مصباح نیز آن را مطرح کرده، یکی از چالشهای بنیادین فلسفه صدرایی است.
درنگ: اشکال دور در اثبات موضوع، یکی از قویترین نقدها به نظام صدرایی است که اگر موضوع خود مسئله شود، نیازمند موضوعی دیگر است و به تسلسل میانجامد. |
نقد بداهت موضوع و واجبالوجود
اگر موجود مطلق بهعنوان موضوع فلسفه بديهي است و نمیتوان از آن بحث کرد، واجبالوجود نیز باید بديهي باشد و بحث از آن ممکن نباشد. اما فلاسفه، مانند ابنسینا، دلایل متعددی برای اثبات وجود خدا ارائه میکنند. این تناقض، چونان دو راهی در مسیر فلسفه، میان الهیات عام (امور عامه) و الهیات خاص (اخص) شکاف ایجاد میکند.
در الهیات خاص، فلاسفه به اثبات واجبالوجود میپردازند، اما در الهیات عام، موضوع (موجود مطلق) را بديهي میگیرند. این دوگانگی، به پرسشی اساسی منجر میشود: چگونه میتوان از واجبالوجود بحث کرد، اما از موجود مطلق خیر؟
بخش پنجم: پویایی فلسفه و نقش انگیزه
اهمیت انگیزه در پویایی بحثهای فلسفی
درسگفتار با اشارهای انسانی و صمیمی، بر نقش انگیزه و استقبال مخاطبان در پویایی بحثهای فلسفی تأکید میکند. فیلسوف، چونان هنرمندی که از تشویق مخاطب جان میگیرد، با تعامل و ذوق مخاطبان به کاوش عمیقتر مسائل ترغیب میشود. این نکته، به جنبه اجتماعی و انسانی فلسفهورزی اشاره دارد که بدون انگیزه و مشارکت، ممکن است به خاموشی گراید.
درنگ: پویایی بحثهای فلسفی به انگیزه و استقبال مخاطبان وابسته است که فیلسوف را به کاوش عمیقتر مسائل ترغیب میکند. |
تمایز میان مطلق مفعول و مفعول مطلق
درسگفتار به تمایز میان «مطلق مفعول» (مفهوم کلی وجود) و «مفعول مطلق» اشاره دارد و تأکید میکند که موجود مطلق در اینجا به معنای مقسم (کلی وجود) است، نه مطلق موجود. این تمایز، چونان کلیدی دقیق، از خلط معانی در اصطلاحات فلسفی جلوگیری میکند.
موجود مطلق بهعنوان مقسم، مفهومی کلی است که شامل واجب و ممکن میشود. این تعریف، به روششناسی فلسفی در تبیین مفاهیم و جلوگیری از ابهام تأکید دارد.
جمعبندی
درسگفتار حاضر، چونان مشعلی در تاریکی، به یکی از چالشهای بنیادین فلسفه اسلامی، یعنی نسبت میان موضوع فلسفه (موجود مطلق) و مسائل آن (سبب اول و واجبالوجود)، نور میافکند. با نقدی دقیق بر نظام فلسفی صدرالدین شیرازی، استدلال میشود که اگر از سبب اول میتوان بحث کرد، از موجود مطلق نیز باید بتوان سخن گفت، چه این دو مساوی باشند، چه یکی علت دیگری باشد. اشکال دور در اثبات موضوع، بهعنوان یکی از قویترین نقدها، نشاندهنده تناقض درونی در تعریف صدرا از موضوع و مسائل فلسفه است.
مقایسه دیدگاه فلسفی و عرفانی، تفاوت میان وحدت وجود عرفانی و تمایز واجب و ممکن در فلسفه را برجسته میسازد. تأکید بر امتناع دو واجبالوجود و نقد بداهت موضوع، به لزوم بازنگری در نظام صدرایی اشاره دارد.
با نظارت صادق خادمی |