در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 28

متن درس






بررسی و نقد وجود مطلق: بازنویسی درس‌گفتارهای فلسفی

بررسی و نقد وجود مطلق: بازنویسی درس‌گفتارهای فلسفی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۸)

مقدمه

وجود، آن حقیقت والایی است که چونان خورشیدی بر گستره فلسفه می‌تابد و پرسش از چیستی آن، ذهن فیلسوفان را از روزگاران کهن به خود مشغول داشته است. در سنت فلسفی اسلامی، مفهوم وجود مطلق، به‌مثابه گوهر بی‌قید و بی‌خصوصیت، از محوری‌ترین مباحث بوده که هم در عرفان و هم در فلسفه، جایگاهی رفیع یافته است. این کتاب، با بازنویسی درس‌گفتار بیست و هشتم از سلسله درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق و نقادانه مفهوم وجود مطلق می‌پردازد.

بخش نخست: چیستی وجود مطلق و اشکالات آن

تعریف وجود مطلق: حقیقتی بی‌قید و بی‌خصوصیت

وجود مطلق، در نگاه استاد فرزانه، نه وجودی ذهنی است و نه صرفاً خارجی، بلکه حقیقتی است که از هر قید و خصوصیتی آزاد است. این وجود، چونان دریایی بی‌کران، فارغ از هرگونه تعیین، هویت و رنگ است. وجود مطلق، به تعبیر استاد، نه مفهوم است و نه مصداقی خاص (چه کلی و چه جزئی)، بلکه حقیقتی است که تنها با اثبات، موجود می‌شود و بدون اثبات، وجودی ندارد.

درنگ: وجود مطلق، حقیقتی است بی‌قید و بی‌خصوصیت که از هرگونه تقسیم‌بندی ذهنی یا خارجی آزاد است و تنها با استدلال، وجودش اثبات می‌شود.

تحلیل و تبیین: این تعریف، ریشه در نظام فلسفی صدرایی دارد که وجود را حقیقتی کلی و فراتر از قیود می‌داند. وجود مطلق، چونان روحی نامرئی، در همه موجودات حضور دارد، اما خود از هرگونه محدودیت مبراست. این دیدگاه، با عرفان اسلامی نیز هم‌خوانی دارد، جایی که حق تعالی به‌عنوان وجودی بی‌قید معرفی می‌شود.

پیامدهای وجود بی‌خصوصیت

استاد فرزانه تأکید می‌کنند که هر آنچه از وجود مطلق اثبات شود، موجود است و هر آنچه اثبات نشود، موجود نیست. این وجود، از قیود مفهومی یا مصداقی (چه کلی و چه جزئی) آزاد است و به هیچ مرتبه‌ای از وجود مقید نیست.

تحلیل و تبیین: این دیدگاه، وجود مطلق را به‌عنوان حقیقتی اطلاقی معرفی می‌کند که فراتر از تقسیم‌بندی‌های متعارف نظیر ذهن و خارج یا کلی و جزئی است. این اطلاق، چونان آسمانی بی‌مرز، از هرگونه قید آزاد است و تنها با استدلال می‌توان آن را اثبات کرد. این نکته، به تمایز میان وجود مطلق و وجود مقید در فلسفه اسلامی اشاره دارد، جایی که وجود مقید به قیودی مانند ماده یا ذهن وابسته است.

نقد مفهوم‌سازی وجود مطلق

یکی از نکات محوری درس‌گفتار، نقد نسبت دادن مفهوم به وجود مطلق است. استاد استدلال می‌کنند که وجود مطلق، مفهوم نیست، بلکه حقیقتی بی‌خصوصیت است. افزودن مفهوم به وجود مطلق، آن را از اطلاق خارج می‌کند و به قیود ذهنی گرفتار می‌سازد.

تحلیل و تبیین: این نقد، به خلط میان حقیقت وجود و مفهوم ذهنی آن اشاره دارد. مفهوم، چونان سایه‌ای بر حقیقت، امری ذهنی و مقید است، در حالی که وجود مطلق، چونان نوری بی‌انتها، فراتر از قیود ذهنی یا خارجی است. این تمایز، ریشه در روش‌شناسی فلسفه اسلامی دارد که وجود را به‌عنوان حقیقتی عینی، متمایز از مفاهیم ذهنی، بررسی می‌کند.

موضوع فلسفه: وجود بی‌خصوصیت یا چالش تعریف

استاد پیشنهاد می‌کنند که موضوع فلسفه، وجود بی‌خصوصیت است، اما این تعریف خود مورد اشکال است. اگر وجود مطلق بی‌خصوصیت باشد، باید مشخص شود که آیا چنین وجودی در واقعیت (خارج یا ذهن) وجود دارد یا خیر.

تحلیل و تبیین: این اشکال، به دشواری تعیین موضوع فلسفه اشاره دارد. موضوع فلسفه، چونان بنیادی استوار، باید بدیهی و مفروض باشد، اما وجود مطلق، به دلیل بی‌خصوصیت بودن، از دسترس ادراک مستقیم خارج است و نیازمند استدلال است. این پرسش، یکی از چالش‌های بنیادین فلسفه اسلامی را برجسته می‌کند.

بخش دوم: چالش‌های اثبات وجود مطلق

وجود مقید در برابر وجود مطلق

استاد استدلال می‌کنند که وجود مقید، مانند وجود مادی، به دلیل تجربه حسی و عینی، مورد پذیرش همگان است و نزاعی ندارد. اما وجود مطلق، به دلیل فقدان قیود، نیازمند اثبات است.

درنگ: وجود مقید، به دلیل محسوس بودن، بدیهی است، اما وجود مطلق، به دلیل غیرمحسوس بودن، نیازمند استدلال فلسفی است.

تحلیل و تبیین: این تمایز، با تقسیم‌بندی ابن‌سینا و ملاصدرا از وجود (واجب/ممکن یا مطلق/مقید) هم‌خوانی دارد. وجود مقید، چونان درختی در باغ هستی، ریشه در تجربه حسی دارد، اما وجود مطلق، چونان نسیمی نامرئی، از ادراک مستقیم دور است و تنها با استدلال می‌توان به آن دست یافت.

پرسش از محل وجود بی‌خصوصیت

استاد سؤال می‌کنند: وجود بی‌خصوصیت کجاست و چیست؟ اگر بدیهی است، چرا مورد شک قرار می‌گیرد؟ این پرسش، به روش‌شناسی نقادانه در فلسفه اشاره دارد که وجود مطلق را به چالش می‌کشد.

تحلیل و تبیین: اگر وجود مطلق بدیهی باشد، نباید مورد شک قرار گیرد، اما طرح شک، نشان‌دهنده نیاز به استدلال است. این پرسش، چونان کلیدی به سوی حقیقت، درهای نقد فلسفی را می‌گشاید و بداهت وجود را مورد پرسش قرار می‌دهد.

نقد ادعای بداهت وجود مطلق

استاد استدلال می‌کنند که ادعای بداهت وجود مطلق (بین و لا یحتاج إلی التعریف) با وجود شک در آن سازگار نیست. اگر وجود مطلق مورد سؤال باشد، نمی‌توان آن را بدیهی دانست.

تحلیل و تبیین: بداهت، چونان نوری بی‌واسطه، نیاز به اثبات ندارد، اما شک، چونان سایه‌ای بر این نور، لزوم استدلال را نشان می‌دهد. این نقد، ریشه در روش منطقی ارسطویی دارد که موضوع علم را مفروض می‌داند، اما اگر مورد شک قرار گیرد، نیازمند اثبات است.

دیدگاه ملاصدرا و خواجه نصیر: واجب و ممکن

استاد به دیدگاه خواجه نصیر و ملاصدرا اشاره می‌کنند که وجود مطلق را شامل وجود بدون علت (واجب‌الوجود) و وجود با علت (ممکن‌الوجود) می‌دانند، اما وجود بشرط لا (واجب) را نیز مقید می‌دانند.

تحلیل و تبیین: این دیدگاه، وجود مطلق را به دو قسم واجب (بشرط لا) و ممکن (بشرط شئ) تقسیم می‌کند، اما استاد استدلال می‌کنند که هر دو مقید هستند و نمی‌توانند مصداق وجود بی‌خصوصیت باشند. این نقد، چونان تیغی برنده، تناقض در تعریف وجود مطلق را در نظام صدرایی آشکار می‌کند.

اشکال عارف بر فیلسوف

استاد بیان می‌کنند که عارف، واجب‌الوجود فیلسوف را واجب نمی‌داند، زیرا آن را مقید به مرتبه‌ای از وجود (در مقابل ممکن) می‌بیند. عارف، وجود مطلق را حقیقتی بی‌قید (حق تعالی) می‌داند.

تحلیل و تبیین: این اشکال، به تفاوت دیدگاه عرفانی و فلسفی اشاره دارد. عارف، چونان پرنده‌ای آزاد در آسمان حقیقت، وجود مطلق را بی‌قید می‌بیند، در حالی که فیلسوف، آن را در قفس مفاهیم واجب و ممکن محصور می‌کند. این تمایز، پیوند و تفاوت میان عرفان و فلسفه را در سنت اسلامی نشان می‌دهد.

بخش سوم: وجود مطلق در ذهن یا خارج؟

چالش محل وجود مطلق

استاد سؤال می‌کنند: آیا وجود مطلق در خارج است یا در ذهن؟ اگر در خارج است، فیلسوفان قائل به وجود بی‌خصوصیت در خارج نیستند؛ اگر در ذهن است، وجود ذهنی موضوع فلسفه نیست.

درنگ: وجود مطلق، اگر ذهنی باشد، مقید به ذهن است و اگر خارجی باشد، نیازمند اثبات است. این دوگانگی، چالش بنیادین فلسفه در تعیین جایگاه وجود مطلق است.

تحلیل و تبیین: این پرسش، چونان آینه‌ای شفاف، چالش محل وجود مطلق را نشان می‌دهد. وجود ذهنی، به دلیل وابستگی به ذهن، مقید است و نمی‌تواند مطلق باشد؛ وجود خارجی نیز نیازمند استدلال است. این نکته، روش‌شناسی فلسفی در تعیین مصداق وجود مطلق را به چالش می‌کشد.

نقد وجود مطلق ذهنی

استاد استدلال می‌کنند که اگر وجود مطلق در ذهن باشد، به دلیل مقید بودن به ذهن، نمی‌تواند مطلق باشد. این امر، ادعای بداهت وجود مطلق را تضعیف می‌کند.

تحلیل و تبیین: وجود ذهنی، چونان پرنده‌ای در قفس ذهن، مقید است و نمی‌تواند مصداق وجود مطلق بی‌خصوصیت باشد. این نقد، به تمایز میان وجود عینی و ذهنی در فلسفه اسلامی اشاره دارد که وجود ذهنی را ثانوی و مقید می‌داند.

مثال علی و زید: تمایز وجود و ماهیت

استاد با مثال «علی موجود و زید موجود» استدلال می‌کنند که موجود در هر دو یکی است، اما علی و زید متمایزند. وجود مطلق، یا در خارج است یا در ذهن، و در هر صورت نیازمند اثبات است.

تحلیل و تبیین: این مثال، چونان نقشی بر سنگ، تمایز میان ماهیت (علی و زید) و وجود (مشترک) را نشان می‌دهد. وجود مطلق، اگر در خارج باشد، باید اثبات شود؛ اگر در ذهن باشد، مقید است. این روش، در فلسفه اسلامی برای تبیین رابطه وجود و ماهیت رایج است.

اشکال تعدد وجود برای یک ماهیت

استاد استدلال می‌کنند که اگر وجود مطلق و مقید هر دو به علی نسبت داده شوند، لازم می‌آید که علی دو وجود داشته باشد، که در خارج محال است.

تحلیل و تبیین: این اشکال، به امتناع تعدد وجود برای یک ماهیت اشاره دارد. وجود، چونان جوهری واحد، نمی‌تواند برای یک ماهیت دوگانه باشد. این استدلال، ریشه در اصل وحدت وجود در فلسفه صدرایی دارد.

وجود مطلق به‌عنوان انتزاع ذهنی

استاد بیان می‌کنند که اگر وجود مطلق از وجودهای مقید (مانند علی و زید) انتزاع شود، ذهنی است و نیازمند اثبات است.

تحلیل و تبیین: این دیدگاه، وجود مطلق را به‌عنوان مفهومی ذهنی معرفی می‌کند که از وجودهای مقید استخراج می‌شود. این انتزاع، چونان سایه‌ای از حقیقت، نیازمند استدلال برای اثبات واقعیت خارجی آن است.

بخش چهارم: روش‌شناسی فلسفی و نقد بداهت

تمایز بین و مبین

استاد تمایز میان «بین» (بدیهی و بی‌نیاز از اثبات) و «مبین» (نیازمند اثبات) را مطرح می‌کنند. وجود مطلق، به دلیل مورد سؤال بودن، بین نیست.

تحلیل و تبیین: این تمایز، چونان خط‌کشی دقیق، مفاهیم بدیهی را از مفاهیم نیازمند اثبات جدا می‌کند. وجود مطلق، به دلیل شک در آن، مبین است و نیازمند استدلال است. این نکته، به اهمیت روش‌شناسی منطقی در فلسفه تأکید دارد.

غیرقابل انکار بودن وجود مقید

استاد استدلال می‌کنند که وجود مقید (مانند وجود من، تو، یا دیگران) غیرقابل انکار است، اما وجود مطلق نیازمند اثبات است.

تحلیل و تبیین: وجود مقید، چونان درختی ریشه‌دار در خاک واقعیت، غیرقابل انکار است، اما وجود مطلق، چونان ستاره‌ای در آسمان، از دسترس ادراک مستقیم خارج است و نیازمند استدلال است.

نقد سوفسطائی‌گری

استاد تأکید می‌کنند که انکار وجود مقید، به سوفسطائی‌گری منجر می‌شود که غیرعقلانی است. بحث اصلی، بر سر وجود مطلق است.

تحلیل و تبیین: سوفسطائی‌گری، چونان گردابی خودویرانگر، با انکار همه چیز، خود را نقض می‌کند، اما شک در وجود مطلق، پرسشی عقلانی و فلسفی است. این نقد، تمایز میان شک فلسفی و انکار سوفسطائی را نشان می‌دهد.

بخش پنجم: ارجاع به قرآن کریم و نقد کفر

آیات قرآنی و دیدگاه کافران

استاد به دو آیه از قرآن کریم اشاره می‌کنند:

إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا [مطلب حذف شد] : «[گفتند:] زندگی جز همین زندگی دنیای ما نیست، می‌میریم و زنده می‌شویم و ما را برنمی‌انگیزند.» (سوره انعام، آیه ۲۹)

مَا يُهْلِكُنَا [مطلب حذف شد] : «[گفتند:] جز روزگار چیزی ما را هلاک نمی‌کند.» (سوره جاثیه، آیه ۲۴)

تحلیل و تبیین: این آیات، دیدگاه کافران را نقل می‌کنند که وجود را به حیات مادی و دهر محدود می‌کنند. استاد استدلال می‌کنند که این دیدگاه، حکمی است که نیازمند دلیل است. این ارجاع، چونان پلی میان فلسفه و دین، پیوند عمیق این دو حوزه را در سنت اسلامی نشان می‌دهد.

نقد حکمی بودن ادعای کافران

استاد استدلال می‌کنند که ادعای کافران («ما یهلکنا إلا الدهر») حکمی است که نیاز به دلیل دارد. به جای حکم، باید سؤال کرد که چه چیزی جز دهر می‌تواند هلاک کند.

تحلیل و تبیین: این نقد، چونان مشعلی روشنگر، روش پرسش‌گری فلسفی را در برابر احکام قطعی برجسته می‌کند. سؤال از علت هلاکت، رویکردی عقلانی‌تر از حکم قطعی است.

کافر محقق و پرسش‌گری

استاد پیشنهاد می‌کنند که اگر کافری ادعای آیات («إن هی إلا حیاتنا الدنیا» یا «ما یهلکنا إلا الدهر») را رد کند و به جای حکم، سؤال کند، کافری محقق است.

درنگ: کافر محقق، با طرح سؤال به جای حکم قطعی، به دنبال حقیقت است و این رویکرد، با روح فلسفه هم‌خوانی دارد.

تحلیل و تبیین: کافر محقق، چونان کاوشگری در جستجوی حقیقت، با پرسش‌گری به جای انکار مطلق، به فلسفه نزدیک‌تر است. این دیدگاه، تمایز میان کفر عوامانه (حکمی) و کفر محققانه (پرسش‌گرانه) را نشان می‌دهد.

نقد نسبت دادن بت‌پرستی به کافران

استاد به آیه‌ای از قرآن کریم اشاره می‌کنند:

لِيُقَرِّبُونَا إِلَى [مطلب حذف شد] : «تا ما را به خدا نزدیک‌تر کنند.» (سوره زمر، آیه ۳)

استاد استدلال می‌کنند که اگر کافری بگوید بت‌ها را نه برای تقرب به خدا، بلکه به‌صورت مستقل عبادت می‌کند، پاسخ به او دشوار است.

تحلیل و تبیین: این نقد، چونان چالشی عمیق، پیچیدگی پاسخ به کافر محقق را نشان می‌دهد. کافری که عبادت بت‌ها را مستقل می‌داند، نیازمند استدلالی فلسفی و کلامی است که فراتر از پاسخ‌های متعارف باشد.

بخش ششم: نقد متون فلسفی و دیدگاه شیخ اشراق

خلط مفهوم و مصداق در متون فلسفی

استاد بیان می‌کنند که در برخی متون فلسفی (مانند اسفار، شفاء، نجات، دانش‌نامه علائی)، وجود به‌عنوان مصداق یا مفهوم مورد بحث قرار گرفته و این خلط، مشکل‌ساز است.

تحلیل و تبیین: این خلط، چونان غباری بر آینه حقیقت، وضوح در تعیین موضوع فلسفه را مخدوش می‌کند. دانش‌نامه علائی، با تأکید بر وجود عینی، از این خلط پرهیز کرده و نمونه‌ای برجسته از روش‌شناسی دقیق است.

دیدگاه شیخ اشراق: اطلاق افلاطونی

استاد به دیدگاه شیخ اشراق اشاره می‌کنند که اطلاق افلاطونی را موضوع فلسفه قرار داده و فلسفه را تأله می‌داند.

تحلیل و تبیین: شیخ اشراق، چونان مشعلی در تاریکی، وجود را حقیقتی الهی و بی‌قید می‌داند. این دیدگاه، با عرفان هم‌خوانی دارد و فلسفه را به سوی تأمل در حقیقت الهی سوق می‌دهد.

تمایز اطلاق مقید و اطلاق حقیقی

استاد اطلاق را به دو نوع تقسیم می‌کنند: اطلاق مقید (مقید به اطلاق) و اطلاق حقیقی (بی‌قید). اطلاق حقیقی، نیازمند اثبات است.

درنگ: اطلاق حقیقی، وجودی بی‌قید است که عارف آن را حق تعالی می‌داند و اثبات آن، چالشی بنیادین در فلسفه است.

تحلیل و تبیین: اطلاق مقید، همچنان در قلمرو قیود است، اما اطلاق حقیقی، چونان قله‌ای دست‌نیافتنی، وجودی بی‌قید است که عارف آن را در واجب‌الوجود جستجو می‌کند. این تمایز، پیوند عمیق میان فلسفه و عرفان را نشان می‌دهد.

نتیجه‌گیری

این کتاب، با بازنویسی درس‌گفتار بیست و هشتم استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق و نقادانه مفهوم وجود مطلق پرداخت. وجود مطلق، به‌عنوان حقیقتی بی‌قید و بی‌خصوصیت، از محوری‌ترین مباحث فلسفه اسلامی است که هم در نظام صدرایی و هم در عرفان اسلامی جایگاهی ویژه دارد. استاد، با طرح پرسش‌های بنیادین، ادعای بداهت وجود مطلق را به چالش کشیدند و استدلال کردند که این وجود، به دلیل مورد سؤال بودن، نیازمند اثبات است. نقدهای استاد بر دیدگاه‌های ملاصدرا و خواجه نصیر، به‌ویژه در تقسیم وجود مطلق به واجب و ممکن، تناقض‌های این تعریف را آشکار کرد. ارجاع به آیات قرآن کریم، پیوند عمیق فلسفه و دین را نشان داد و نقد کفر عوامانه و کفر محققانه، روش پرسش‌گری فلسفی را برجسته ساخت. دیدگاه شیخ اشراق و تمایز اطلاق مقید و حقیقی، عمق و غنای این بحث را دوچندان کرد.

این اثر، چونان گوهری درخشان، نمونه‌ای برجسته از نقد فلسفی در سنت اسلامی است که با طرح پرسش‌های عمیق و تمایز میان مفاهیم، به بررسی وجود مطلق می‌پردازد. با این حال، فقدان استدلال‌های قاطع برای اثبات وجود مطلق، پژوهشگران را به کاوش‌های بیشتر دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی