در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 31

متن درس





نقد و تبیین مفهوم وجود در فلسفه شیخ و خواجه

نقد و تبیین مفهوم وجود در فلسفه شیخ و خواجه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۱)

مقدمه: بازخوانی بنیادهای فلسفه وجود

مفهوم وجود، به‌مثابه ستون فقرات فلسفه اسلامی، همواره محور مناقشات عمیق و چالش‌های نظری بوده است. استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در درس‌گفتار سی‌ویکم، با نگاهی نقادانه و ژرف، به بررسی مفهوم وجود در فلسفه ابن‌سینا و خواجه نصیرالدین طوسی پرداخته و بداهت و مطلقیت آن را به بوته نقد کشیده‌اند. متن پیش‌رو، به تبیین ابهامات مفهوم وجود، تمایز میان مطلق الوجود و وجود مطلق، و نقد استدلال‌های شیخ و خواجه می‌پردازد. این بررسی، نه‌تنها به بازسازی روش‌شناسی فلسفی دعوت می‌کند، بلکه با بهره‌گیری از تمثیلات و استعارات، مفاهیم پیچیده را به شکلی روشن و دل‌انگیز ارائه می‌دهد.

بخش نخست: نقد مفهوم وجود و بداهت آن

ابهام در تعریف وجود

فلسفه، به‌تعبیر فلاسفه، دانشی است که به بررسی «وجود بما هو وجود» و عوارض آن می‌پردازد. اما پرسش بنیادین این است: مراد از «وجود» چیست؟ آیا مقصود، «مطلق الوجود» به‌مثابه مفهومی کلی است یا «وجود مطلق» به‌معنای مصداق واجب الوجود؟ این ابهام، که ریشه در تعریف موضوع فلسفه دارد، بنیان‌های این دانش را متزلزل می‌سازد. استاد فرزانه قدس‌سره با تشبیه این ابهام به ساختمانی که بر میخ‌های سست بنا شده باشد، تأکید می‌کنند که بدون تثبیت مفهوم وجود، فلسفه به‌سان طنابی آویخته در هواست که تا قیامت نمی‌تواند به حقیقت دست یابد.

درنگ: ابهام در تعریف وجود، به‌عنوان موضوع فلسفه، بنیان این دانش را متزلزل ساخته و ضرورت بازتعریف آن را آشکار می‌کند.

نقد بداهت وجود

فلاسفه‌ای چون ابن‌سینا و خواجه نصیر، وجود را بدیهی و بین می‌دانند. اما این بداهت، آیا به مفهوم کلی وجود (مطلق الوجود) اشاره دارد یا به مصداق واجب الوجود (وجود مطلق)؟ استاد فرزانه قدس‌سره با طرح این پرسش، بداهت ادعایی را به چالش می‌کشند. اگر مراد، مفهوم کلی وجود باشد، این مفهوم ذهنی است و فاقد مصداق خارجی؛ و اگر مراد، واجب الوجود باشد، این مصداق به دلیل مقید بودن به سلسله ممکنات، از مطلقیت محروم است. این نقد، به‌سان نوری که تاریکی‌های یک مفهوم مبهم را می‌شکافد، ضرورت بازنگری در ادعای بداهت را برجسته می‌سازد.

تمایز مطلق الوجود و وجود مطلق

تمایز میان «مطلق الوجود» و «وجود مطلق» یکی از محورهای اصلی نقد استاد فرزانه قدس‌سره است. مطلق الوجود، مفهومی ذهنی است که بر مصادیق متباین (واجب و ممکن) حمل می‌شود، مانند عرضی که بر مقولات نه‌گانه عارض می‌گردد. اما وجود مطلق، که به واجب الوجود اشاره دارد، به دلیل اتصال به سلسله ممکنات و جایگاهش به‌عنوان «طرف» این سلسله، مقید است و نمی‌تواند مطلق باشد. این تمایز، به‌سان جدایی میان سایه و نور، نشان‌دهنده شکاف عمیق میان مفهوم و مصداق در فلسفه شیخ و خواجه است.

تمثیل ادبی در ادبیات عربی

برای روشن‌تر شدن این تمایز، استاد فرزانه قدس‌سره به تمثیلی از ادبیات عربی اشاره می‌کنند: در ادبیات، مفعول مطلق وجود دارد، اما مطلق مفعول نداریم. به همین سان، مطلق الوجود به‌مثابه مفهومی کلی پذیرفتنی است، اما وجود مطلق به‌معنای مصداقی، محل اشکال است. این تمثیل، مانند آینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، نشان می‌دهد که مطلق الوجود مفهومی ذهنی است و نمی‌تواند به‌تنهایی موضوع فلسفه باشد.

درنگ: مطلق الوجود، به‌مثابه مفهومی ذهنی، بر مصادیق واجب و ممکن عارض می‌شود، اما وجود مطلق، به دلیل مقید بودن، نمی‌تواند حقیقت مطلقیت را نمایندگی کند.

بخش دوم: نقد استدلال شیخ و خواجه

دیدگاه ابن‌سینا در نمط چهارم

ابن‌سینا در نمط چهارم اشارات، بحث را با عنوان «فی الوجود و العلة» آغاز می‌کند. مراد او از وجود، مفهوم کلی وجود (مطلق الوجود) است که بر مصادیق خاص (واجب و ممکن) حمل می‌شود. علل وجود نیز وجودات خاصه‌ای هستند که این مفهوم را محقق می‌سازند. استاد فرزانه قدس‌سره این دیدگاه را به‌سان درختی می‌دانند که ریشه در مفهوم ذهنی دارد، اما شاخه‌هایش به مصادیق عینی متصل است. این تفسیر، مطلق الوجود را به مفهومی وابسته به مصادیق فرومی‌کاهد و از حقیقت خارجی دور می‌سازد.

استدلال ابن‌سینا و رد تسلسل

ابن‌سینا برای اثبات واجب الوجود، از رد تسلسل و دور استفاده می‌کند. او استدلال می‌کند که سلسله ممکنات نمی‌تواند تا بی‌نهایت ادامه یابد، زیرا اقتضای وجود ندارد مگر با علتی غیرمعلول (واجب الوجود). این واجب، به‌تعبیر شیخ، «طرف» سلسله است، یعنی مقید به جایگاه و اتصال به ممکنات. استاد فرزانه قدس‌سره این استدلال را به‌سان پلی می‌دانند که هرچند با دقت ساخته شده، اما به مقصدی مقید و محدود منتهی می‌شود، نه به حقیقت مطلق.

درنگ: واجب الوجود در استدلال ابن‌سینا، به دلیل مقید بودن به طرفیت و اتصال به ممکنات، از مطلقیت محروم است و نمی‌تواند حقیقت خداوند مطلق را نمایندگی کند.

تأیید خواجه نصیر بر شیخ

خواجه نصیرالدین طوسی، در شرح خود بر اشارات، استدلال ابن‌سینا را تأیید و تکمیل می‌کند. او نیز وجود مطلق را مفهومی می‌داند که بر واجب (لا علة له) و ممکن (معلول) حمل می‌شود. این تأیید، مانند رودی که به دریای استدلال شیخ می‌ریزد، نشان‌دهنده اشتراک در روش‌شناسی است، اما به همان اشکالات گرفتار است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که این واجب، به دلیل مقید بودن به سلسله ممکنات، نمی‌تواند مصداق حقیقت مطلق باشد.

نقد مقید بودن واجب الوجود

استاد فرزانه قدس‌سره با تمثیلی بدیع، واجب الوجود شیخ را به شخصی زلفی تشبیه می‌کنند که در حقیقت کچل است. واجب الوجود، هرچند مطلق نامیده می‌شود، اما به دلیل اتصال به ممکنات و جایگاهش به‌عنوان طرف سلسله، مقید است. این مقید بودن، مانند قفسی است که پرنده مطلقیت را در بند می‌کشد و از پرواز به سوی حقیقت بازمی‌دارد.

بخش سوم: عرفان در برابر فلسفه

دیدگاه عارف در برابر شیخ

عارف، برخلاف شیخ و خواجه، مطلق الوجود را مصداقی (خداوند مطلق) می‌داند، نه مفهومی یا مقید. این دیدگاه، مانند نوری که از افق حقیقت می‌تابد، مشکل توحید را حل می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که فلسفه شیخ، با واجب مقید خود، نمی‌تواند به توحید ناب اسلامی دست یابد، درحالی‌که عارف با تأکید بر مطلقیت مصداقی، به حقیقت نزدیک‌تر است.

درنگ: دیدگاه عارف، با تأکید بر مطلق الوجود مصداقی، راه‌حلی برای توحید ارائه می‌دهد که با واجب مقید فلسفه شیخ سازگار نیست.

نقد رابطه واجب و ممکن

رابطه واجب و ممکن در فلسفه شیخ، به‌تعبیر استاد فرزانه قدس‌سره، به «بکش‌واکش» تشبیه شده است. واجب، به دلیل نیاز ممکنات، متصل به آنهاست و این اتصال، آن را به علتی خارجی فرومی‌کاهد. این رابطه، مانند بندی است که واجب را به ممکنات گره می‌زند و از مطلقیت محروم می‌سازد. استاد فرزانه قدس‌سره این واجب را «خدای زوری» می‌نامند، زیرا به اجبار نیاز ممکنات پذیرفته شده، نه به‌خاطر مطلقیت ذاتی.

بخش چهارم: بازسازی روش‌شناسی فلسفی

نقد بنیاد فلسفه شیخ

فلسفه شیخ، به دلیل عدم تثبیت موضوع خود (وجود مطلق)، مانند بنایی است که بر شالوده‌ای سست استوار شده است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که موضوع فلسفه باید مصداق خارجی داشته باشد، نه صرفاً مفهومی ذهنی. این نقد، مانند بادبانی است که کشتی فلسفه را به سوی ساحل حقیقت هدایت می‌کند، مشروط بر آنکه روش‌شناسی آن بازسازی شود.

ضرورت وجود مصداقی

موضوع فلسفه باید وجودی مصداقی باشد که به واقعیت عینی متصل است. مطلق الوجود، به‌مثابه مفهومی ذهنی، نمی‌تواند این نقش را ایفا کند. استاد فرزانه قدس‌سره با اشاره به آیه شریفه «هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ» (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] )، تأکید می‌کنند که خداوند مطلق، مصداقی است که عالم را بی‌قید و شرط آفریده و فلسفه باید به این حقیقت متصل شود.

جمع‌بندی

نقد مفهوم وجود و استدلال شیخ و خواجه، یکی از چالش‌های بنیادین فلسفه اسلامی است. ادعای بداهت وجود، چه به‌صورت مطلق الوجود (مفهومی) و چه وجود مطلق (مصداقی)، به دلیل ابهام و تناقض مورد انتقاد است. واجب الوجود شیخ، به دلیل مقید بودن به طرفیت و اتصال به ممکنات، از مطلقیت محروم است و نمی‌تواند حقیقت خداوند مطلق را نمایندگی کند. دیدگاه عارف، با تأکید بر مطلق الوجود مصداقی، راه‌حلی برای توحید ارائه می‌دهد که فلسفه شیخ از آن ناتوان است. این تحلیل، با دعوت به بازسازی روش‌شناسی فلسفی، فلسفه را به سوی استدلال و حقیقت عینی هدایت می‌کند.

درنگ: فلسفه اسلامی نیازمند بازتعریف موضوع خود از مفهوم ذهنی به وجود مصداقی است تا به حقیقت مطلق خداوند دست یابد.

با نظارت صادق خادمی