در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 42

متن درس





کاوشی در معنای وجود و غیبت آن در قرآن کریم

کاوشی در معنای وجود و غیبت آن در قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۲)

دیباچه: درآمدی بر بررسی وجود و عدم در فلسفه و قرآن کریم

بررسی مفهوم وجود، به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین مسائل فلسفه اسلامی، و غیبت این واژه در قرآن کریم، از موضوعات محوری در پیوند فلسفه و کلام اسلامی است. درس‌گفتار حاضر، با تمرکز بر تحلیل محتوای کتاب «التحقیق» و دیدگاه‌های شیخ اشراق، سهروردی، به کاوش در معنای وجود، رابطه آن با ماهیت، و جایگاه آن در قرآن کریم می‌پردازد.

بخش یکم: مبانی فلسفی وجود و ماهیت

تمایز شیء، وجود و عدم

در آغاز، استاد فرزانه قدس‌سره به نقل از کتاب «التحقیق» می‌فرمایند که هر شیء یا موجود است یا معدوم، و وجود یا عدم بر آن عارض می‌شود. این بیان، به تمایز میان شیء (ماهیت) و وجود یا عدم به‌عنوان عوارض آن اشاره دارد. همانند سایه‌ای که بر دیوار نقش می‌بندد، وجود یا عدم، حالتی است که بر ماهیت عارض می‌گردد، بی‌آنکه ذات شیء را تغییر دهد. این دیدگاه، ریشه در مناقشات دیرپای فلسفه اسلامی دارد، جایی که پرسش از اصالت ماهیت یا وجود، ذهن حکما و متکلمان را به خود مشغول ساخته است.

اصالت ماهیت و عارضی بودن وجود

درس‌گفتار تأکید می‌کند که اصالت از آنِ ماهیت است و وجود، مفهومی عارضی بر ذات شیء محسوب می‌شود. این دیدگاه، به نظریه اصالت ماهیت در فلسفه اشراقی و کلام اسلامی اشاره دارد که وجود را امری غیرذاتی و وابسته به ماهیت می‌داند. گویی ماهیت، بنای استواری است که وجود، چون پوششی بر آن نشسته است. در مقابل، حکمت متعالیه، وجود را اصیل و ماهیت را عارضی می‌شمارد، که این اختلاف، مبنای بسیاری از مباحث فلسفی است.

درنگ: تمایز میان اصالت ماهیت و اصالت وجود، یکی از مناقشات بنیادین فلسفه اسلامی است که ریشه در دیدگاه‌های مشائی، اشراقی و متعالیه دارد.

پرسش از دلیل اصالت ماهیت

استاد فرزانه قدس‌سره، با طرح این پرسش که «از کجا معلوم است که اصالت از آنِ ماهیت است؟»، به ضرورت استدلال منطقی در تبیین این ادعا تأکید می‌ورزند. این پرسش، چون چراغی در تاریکی، روش‌شناسی فلسفی را روشن می‌سازد و حکما را به ارائه برهان برای پیش‌فرض‌هایشان دعوت می‌کند. این رویکرد، نشان‌دهنده اهتمام به نقد و بررسی عمیق مفاهیم فلسفی است که از خلط مباحث و پیش‌داوری‌های بی‌اساس پرهیز می‌کند.

دیدگاه شیخ اشراق: وجود به‌منزله امر اعتباری

به نقل از سهروردی، «الوجود یعرض لذات من حیث هو»، یعنی وجود بر ذات عارض می‌شود و امری اعتباری است، نه ذاتی. این دیدگاه، وجود را مفهومی ذهنی می‌داند که در خارج، واقعیتی مستقل ندارد. گویی وجود، چون نقشی بر آب است که تنها در ذهن حکیم جلوه‌گر می‌شود. این تحلیل، با تأکید بر نور به‌عنوان حقیقت ذاتی، وجود را جایگزینی سبک برای مفهومی سنگین‌تر (نور) معرفی می‌کند.

تحقق ذات در خارج

هنگامی که ذات در خارج محقق می‌شود، موجود خوانده می‌شود، نه آنکه وجودی مستقل به آن افزوده گردد. این دیدگاه، تحقق ذات را بدون نیاز به وجود مستقل می‌داند و وجود را صرفاً لفظی می‌شمارد. همانند درختی که در خاک ریشه می‌دواند، ذات با تحقق خود، موجودیت می‌یابد، بی‌آنکه وجود، عنصری افزوده بر آن باشد.

ابهام در معنای تحقق

استاد فرزانه قدس‌سره با طرح پرسش «اذا تحقق فی الخارج یعنی چه؟»، به ابهام در مفهوم تحقق و رابطه آن با وجود یا اصالت ماهیت اشاره می‌فرمایند. این پرسش، چون کلیدی است که قفل پیچیدگی‌های فلسفی را می‌گشاید و ضرورت تعریف دقیق اصطلاحات را گوشزد می‌کند. آیا تحقق، همان وجود است یا ماهیتی مستقل دارد؟ این سؤال، به روش‌شناسی دقیق در تحلیل مفاهیم فلسفی تأکید دارد.

بخش دوم: نور و وجود در فلسفه اشراقی

سهولت مفهوم وجود و جایگزینی نور

درس‌گفتار بیان می‌دارد که مفهوم وجود، به دلیل سهولت در تفاهم، به‌جای حقیقت نور به‌کار رفته است، زیرا فهم نور، دشوار و سنگین است. وجود، چون نسیمی سبک، جایگزین نور شده که چون کوهی استوار، در ژرفای حقیقت قرار دارد. این دیدگاه، به پیوند عمیق فلسفه اشراقی با مفهوم نور و تقلیل وجود به امری اعتباری اشاره دارد.

درنگ: در فلسفه اشراقی سهروردی، نور به‌عنوان حقیقت ذاتی، محور هستی است و وجود، مفهومی اعتباری و جایگزین برای آن محسوب می‌شود.

وجود به‌منزله نور

مراد از وجود، در حقیقت نور است، اما به دلیل دشواری فهم نور، واژه وجود به‌کار رفته است. این تحلیل، وجود را مترادف نور می‌داند، اما در قالبی سبک‌تر و قابل‌فهم‌تر. همانند آیینه‌ای که نور را بازمی‌تاباند، وجود نیز بازتابی از حقیقت نور است که در ذهن حکیم شکل می‌گیرد.

نور در فلسفه سهروردی

سهروردی همه وجودات نوری را عینیت صرفه می‌داند و وجود را به‌جای نور به‌کار برده است. این دیدگاه، موجودات را مظاهر نور می‌شمارد و وجود را مفهومی اعتباری معرفی می‌کند. گویی جهان، چون تابلویی از نور است که هر جزء آن، جلوه‌ای از حقیقت الهی را نمایان می‌سازد.

بخش سوم: نقد روش‌شناختی کتاب «التحقیق»

انحراف از تحلیل لغوی به مباحث فلسفی

استاد فرزانه قدس‌سره نقد می‌کنند که کتاب «التحقیق»، به‌جای تحلیل لغوی ماده وجود، به مباحث فلسفی و هیئت مشتقات پرداخته و از هدف اصلی خود منحرف شده است. این انحراف، چون گم شدن در کوچه‌های فرعی است که راه را از مقصد دور می‌سازد. این نقد، به ضرورت تمرکز بر موضوع اصلی در تحلیل‌های علمی تأکید دارد.

خلط مباحث و ضرورت تخصص‌گرایی

تأکید بر این است که در هر رشته، باید به همان رشته پرداخت و از خلط مباحث پرهیز کرد. ذهن عالم، چون کشکولی نیست که هر چیز در آن جای گیرد، بلکه باید چون چراغی متمرکز، تنها بر موضوع خویش نور افکند. این دیدگاه، به اهمیت تخصص‌گرایی و تخلیه ذهن از مباحث غیرمرتبط اشاره دارد.

تمثیل ذهن کشکول

استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیل ذهن کشکول، خلط مباحث را به منبری تشبیه می‌کنند که علم نیست، بلکه سرگرمی است. این تمثیل، چون آینه‌ای است که نادرستی پراکندگی فکری را نشان می‌دهد و علم را از موعظه جدا می‌سازد. عالم باید ذهن خود را از غیرمرتبط‌ها پاک کرده و در هر رشته، ذهن تخصصی را فعال سازد.

درنگ: خلط مباحث در تحلیل‌های علمی، چون پراکنده کردن گوهرهای معرفت در میان خاک است که ارزش و انسجام آن‌ها را فرو می‌کاهد.

بخش چهارم: وجود و ماهیت در کلام و فلسفه

دیدگاه متکلمان و حکما

به نقل از «مجمع البحرین»، وجود خلاف عدم است و در اینکه وجود عین ماهیت است یا خیر، اختلاف وجود دارد. جمهور متکلمان، وجود را زائد بر ماهیت در واجب و ممکن می‌دانند، حال آنکه حکما در واجب، وجود را عین ماهیت و در ممکنات، زائد بر آن می‌شمارند. استاد فرزانه قدس‌سره استدلال می‌کنند که وجود در واجب، عین ماهیت است، زیرا واجب ماهیت ندارد و حقیقتش وجود محض است. این تحلیل، چون پلی است که فلسفه و عرفان را به هم پیوند می‌دهد.

نقد قول اقرب

اظهارنظرهای مبهم مانند «لعل هذا اقرب» کافی نیست و باید استدلال صریح ارائه شود یا موضوع رها گردد. این نقد، چون شمشیری است که ابهام را می‌شکافد و روشنی استدلال را طلب می‌کند. این دیدگاه، به ضرورت دقت و صراحت در تحلیل‌های فلسفی تأکید دارد.

بخش پنجم: غیبت وجود در قرآن کریم

عدم حضور واژه وجود

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که واژه «وجود» نه برای خداوند متعال و نه برای مخلوقات در قرآن کریم به‌کار نرفته است. این غیبت، چون رازی است که در دل متن مقدس نهفته و به غرض الهی نسبت داده می‌شود. قرآن کریم، به دلیل بداهت وجود خداوند، نیازی به اثبات فلسفی آن ندارد.

درنگ: غیبت واژه «وجود» در قرآن کریم، به بداهت وجود خداوند و بی‌نیازی از اثبات فلسفی آن اشاره دارد.

کاربرد واجد در قرآن کریم

واژه «واجد» به‌عنوان صفت فعلی خداوند، پنج بار در قرآن کریم آمده است. این صفت، به معنای یافتن اوصاف است، نه وجود به معنای فلسفی. آیات زیر، این کاربرد را نشان می‌دهند:

  • أَلَمْ [مطلب حذف شد] : «آیا تو را یتیم نیافت و سپس پناه داد؟»

    خداوند، پیامبر را در حالت یتیمی یافته و پناه داده است.

  • خداوند، پیامبر را در تنگدستی یافته و بی‌نیاز کرده است.

  • وَمَا وَجَدْنَا [مطلب حذف شد] : «و اکثر آنان را دارای عهد و پیمان نیافتیم.»

    خداوند، اکثریت کفار را اهل عهد نیافته، اما با انصاف، استثناء قائل شده است.

انصاف الهی در قرآن کریم

در آیه اخیر، خداوند با به‌کار بردن «اکثر» به‌جای «همه»، انصاف و فتوت خود را نشان داده است. این انصاف، چون جویباری زلال است که حتی در توصیف دشمنان، عدالت را جاری می‌سازد. استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیل به قاعده فقهی غیبت، تأکید می‌کنند که این تعبیر، از غیبت پرهیز کرده و راه را برای استثناء باز می‌گذارد.

فاعل جمعی در قرآن کریم

در آیه وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ، فاعل جمعی (ملائکه) است، برخلاف سایر آیات که فاعل بسیط (خداوند) است. این تفاوت، چون نشانه‌ای ظریف در متن قرآن کریم، دقت در تحلیل ساختاری و معنایی آیات را طلب می‌کند.

تمایز واجد از وجود فلسفی

«واجد» در قرآن کریم، صفت فعلی خداوند است و به اوصاف اشاره دارد، نه ذات یا وجود فلسفی. این تمایز، چون خطی روشن میان دو ساحت معرفتی، معانی قرآنی و فلسفی را از هم جدا می‌سازد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که واجد، به معنای یافتن اوصاف است و هیچ ارتباطی با مفهوم وجود به معنای هستی‌شناختی ندارد.

بخش ششم: تحلیل لغوی و اشتقاقات وجد

کاربرد وجد در قرآن کریم

واژه «وجد یجد» ۱۱۰ بار در قرآن کریم به‌صورت فعلی و اشتقاقی آمده، اما مصدر «وجود» یا «وجدٌ» غایب است. این اشتقاقات، مانند فوجد، وجدوا، وجدتم، وجدتما، وجدک، وجدنا و غیره، همگی به اوصاف اشاره دارند و متعلق‌دار و متعددی‌اند. این غیبت مصدر، چون سکوتی معنادار، بر تمایز معانی قرآنی از مفاهیم فلسفی تأکید دارد.

درنگ: غیبت مصدر «وجود» در قرآن کریم و کاربرد گسترده «وجد» به‌صورت فعلی، بر تفاوت بنیادین میان معانی قرآنی و فلسفی دلالت دارد.

نقد کتب لغت

استاد فرزانه قدس‌سره نقد می‌کنند که کتب لغت در تبیین ماده وجود ناکام مانده‌اند و به معانی غیرمطابقی چون علم، قدرت یا نور پرداخته‌اند. این نقد، چون باد تندی است که گرد و غبار تعاریف سطحی را می‌زداید و ضرورت تحلیل ریشه‌شناختی را آشکار می‌سازد.

پرسش از معنای مطابق وجود

پرسش از اینکه ماده وجود چیست و معنای مطابق آن کدام است، چون فانوسی است که مسیر تحلیل لغوی و فلسفی را روشن می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، با طرح این سؤال، به ابهام در تعریف ریشه‌شناختی وجود و ضرورت تبیین دقیق آن اشاره می‌فرمایند.

تجزیه لفظی و ریشه‌شناختی

تأکید بر تجزیه لفظی وجود، مانند تجزیه اتم در آزمایشگاه، ضرورتی روش‌شناختی است. این تجزیه، چون کندوکاوی در اعماق معنا، به کشف حقیقت مفاهیم فلسفی یاری می‌رساند. استاد فرزانه قدس‌سره، با این تمثیل، به اهمیت تحلیل ساختاری و ریشه‌شناختی تأکید می‌ورزند.

تمایز وجود، وجد و هستی

پرسش از تفاوت وجود با وجد، وجودی، هست و هستی، به پیچیدگی‌های زبانی و معنایی این مفاهیم اشاره دارد. آیا هستی بسیط است یا مرکب؟ آیا هست با وجود یکی است؟ این پرسش‌ها، چون نغمه‌هایی در سمفونی معرفت، ذهن را به کاوش در ژرفای مفاهیم دعوت می‌کنند.

نقد عناوین مرکب

استاد فرزانه قدس‌سره نقد می‌کنند که عناوینی چون «واجب‌الوجود لذاته» نباید بدون تجزیه به‌کار روند. این نقد، چون چاقویی تیز، مفاهیم مرکب را می‌شکافد و ضرورت تحلیل اجزای آن‌ها را یادآور می‌شود.

نتیجه‌گیری

این درس‌گفتار، چون سفری در اعماق اندیشه‌های فلسفی و قرآنی، به بررسی معنای وجود، دیدگاه‌های سهروردی، و غیبت این واژه در قرآن کریم پرداخته است. با تأکید بر اصالت ماهیت، وجود به‌عنوان امری اعتباری و جایگزین نور معرفی شده، اما نقد بر کتاب «التحقیق» نشان می‌دهد که این متن، از تحلیل لغوی ماده وجود به مباحث فلسفی منحرف شده است. غیبت «وجود» در قرآن کریم، به بداهت وجود خداوند و بی‌نیازی از اثبات فلسفی اشاره دارد، در حالی که «واجد» به‌عنوان صفت فعلی، به اوصاف و نه ذات اشاره می‌کند. کاربرد گسترده «وجد» به‌صورت فعلی و غیبت مصدر «وجود»، تمایز معانی قرآنی از فلسفی را آشکار می‌سازد. نقد کتب لغت و تأکید بر تجزیه لفظی، ضرورت تحلیل ریشه‌شناختی و روشمند را نشان می‌دهد. این متن، چون گوهری درخشان، دعوتی است به تأمل در مفاهیم بنیادین فلسفه و کلام اسلامی، با نگاهی عمیق و روشمند.

با نظارت صادق خادمی