در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 45

متن درس






اجلائیت مظهر در تبیین مُظهر: کاوشی فلسفی و عرفانی در مفهوم ظهور و وجود

اجلائیت مظهر در تبیین مُظهر: کاوشی فلسفی و عرفانی در مفهوم ظهور و وجود

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۵)

دیباچه: درآمدی بر تبیین رابطه مظهر و مُظهر

جهان فلسفه و عرفان، چونان اقیانوسی ژرف است که در آن، مفاهیم مظهر و مُظهر چون گوهرهایی درخشان، نیازمند کاوشی دقیق و تأملی عمیق‌اند. درس‌گفتار چهل و پنجم استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چونان نوری راهگشا، به بررسی پارادوکس ظاهری اجلائیت مظهر نسبت به مُظهر می‌پردازد و با تبیینی فلسفی و عرفانی، رابطه میان ظهور محدود و وجود نامحدود را روشن می‌سازد.

بخش یکم: تبیین اجلائیت مظهر در نسبت با مُظهر

۱.۱. پرسش بنیادین: چگونه مظهر محدود، مُظهر نامحدود را تعریف می‌کند؟

درس‌گفتار با پرسشی بنیادین آغاز می‌شود: چگونه مظهر، که محدود است، می‌تواند مُظهر را، که واجب‌الوجود، غنی، اعظم و اکبر است، تعریف کند، در حالی که معرف باید اجلی (روشن‌تر) از معرَّف باشد؟ این سؤال، چونان کلیدی است که درِ کاوش فلسفی و عرفانی را می‌گشاید و به پارادوکس ظاهری میان محدودیت مظهر و نامحدودیت مُظهر اشاره دارد. مُظهر، وجودی است غیرمحدود، واجب‌الوجود و غنی، حال آنکه مظهر، ظهوری است محدود و متعین. این پارادوکس، چونان معمایی در ساحت معرفت، نیازمند تبیینی دقیق است که رابطه میان این دو را روشن سازد.

۱.۲. تمایز وجود و ظهور

مُظهر، وجودی است غیرمتعین و نامحدود، که هیچ تعینی، یقینی، اطلاقی یا تعددی در آن راه ندارد. این وجود، به‌ماهُو وجود، تنها معین است، نه متعین. در مقابل، مظهر، ظهوری است متعین که ظرف یقین و تجلی است. این تمایز، چونان خطی روشن میان دو ساحت هستی‌شناختی، وجود را حقیقتی بسیط و غیرمشروط معرفی می‌کند که از هرگونه محدودیت مبراست، در حالی که مظهر، به‌عنوان ظرف ظهور، در قلمرو تعین و یقین قرار دارد.

درنگ: تمایز میان وجود غیرمتعین (مُظهر) و ظهور متعین (مظهر)، پایه‌ای برای فهم اجلائیت مظهر است و بر تفاوت هستی‌شناختی این دو ساحت تأکید دارد.

۱.۳. اجلائیت مظهر در مقام یقین

مظهر، به دلیل متعین بودن و ظرف یقین بودن، اجلی از وجود غیرمتعین است. وجود، به‌ماهُو وجود، غیرمتعین و فاقد ظرف یقین است، اما مظهر، به‌عنوان ظهور، محل یقین و تجلی است. این برتری، چونان نوری است که از مظهر می‌تابد و مُظهر را در قلمرو ظهور متجلی می‌سازد. استاد فرزانه تأکید می‌کند که یقین، در مظهر متجلی است و از این‌رو، مظهر در مقام ظهور، اجلی از مُظهر است.

۱.۴. دو مقام اجلائیت

اجلائیت مظهر نسبت به مُظهر در دو مقام بررسی می‌شود: نخست، عندالمعرف (نزد خود مظهر)، و دوم، عندالمعرَّف (نزد مُظهر). این تقسیم‌بندی، چونان دو بال معرفت، امکان تحلیل جامع رابطه مظهر و مُظهر را فراهم می‌آورد. در مقام عندالمعرف، مظهر به دلیل خودآگاهی و علم نفسی به مظهریت خویش، اجلی است. در مقام عندالمعرَّف، مظهر به دلیل وابستگی علم فعلی الهی به ظهورات، اجلی است.

۱.۵. اجلائیت عندالمعرف: علم نفسی مظهر

مظهر، در مقام مظهریت، نزد خود (عندالمعرف) اعرف و اجلی از وجود مُظهر است، زیرا مظهریت برای خودش روشن‌تر است. استاد فرزانه با تمثیلی زیبا این مفهوم را روشن می‌سازد: همان‌گونه که انسان برای خود حضور نفسی دارد و خود را روشن‌تر از دیگران می‌یابد، مظهر نیز مظهریت خویش را اجلی از وجود مُظهر می‌داند. این خودآگاهی، چونان آینه‌ای است که مظهر در آن، خویش را به وضوح می‌بیند.

۱.۶. مظهر، وجود نیست، اما مظهر است

مظهر، وجود نیست، اما مظهر است. نمی‌توان گفت مظهر، مظهر نیست، اما عَین وجود بودن آن نیازمند تبیینی دقیق است. این تمایز، چونان جداسازی گوهر از صدف، به محدودیت هستی‌شناختی مظهر و هویت ظهوری آن در برابر وجود ذاتی مُظهر اشاره دارد. مظهر، در مقام ظهور، هویت خود را می‌یابد، اما نمی‌تواند مدعی وجود غیرمتعین مُظهر باشد.

۱.۷. نقد اجلائیت عندالمعرَّف

ادعای اجلائیت معرف نزد معرَّف (عندالمعرَّف) نادرست است، زیرا معرف، مرتبه‌ای از تعریف است، نه دو تعریف متمایز. استاد فرزانه استدلال می‌کند که معرف و معرَّف، در مرتبه‌ای واحد قرار دارند و نمی‌توان آن‌ها را به‌صورت دوگانه‌ای متضاد تحلیل کرد. این نقد، چونان تیغی تیز، ابهامات منطقی را می‌شکافد و بر وحدت مرتبه‌ای معرف و معرَّف تأکید دارد.

۱.۸. ظهور، ظرف یقین است

مظهر، به دلیل ظرف یقین بودن، اجلی از مُظهر است که ظرف یقین ندارد. ظهور، طرف یقین است، اما وجود، غیرمتعین و فاقد ظرف یقین است. استاد فرزانه با اشاره به مرتبه احدیت و واحدیت، که یقین دارند، این برتری را تبیین می‌کند. این مراتب، چونان قله‌هایی در ساحت الهی، اجلی از مرتبه غیب‌الغیوب و محو هستند، همان‌گونه که مظهر اجلی از مُظهر است.

درنگ: مظهر، به دلیل ظرف یقین بودن، در مقام ظهور اجلی از مُظهر است که غیرمتعین و فاقد ظرف یقین است.

۱.۹. همه عالم، معرف حق

همه ذرات عالم، معرف خداوند متعال‌اند و او را تعریف می‌کنند، نه به‌صورت مفهومی یا لفظی، بلکه به‌ماهُو ذات. استاد فرزانه تأکید می‌کند که عالم، جمال، کتاب و دلیل حق است. این دیدگاه، چونان آینه‌ای، دلالت ذاتی عالم بر خداوند را نمایان می‌سازد. عبارت قرآنی مَنْ دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ در ظرف ظهور، به این دلالت ذاتی اشاره دارد.

۱.۱۰. اجلائیت ذرات عالم

همه ذرات عالم، به دلیل ظرف یقین و ظهور بودن، معرف و اجلی از مُظهر (وجود غیرمتعین) هستند. این اجلائیت، چونان نوری است که از هر ذره عالم می‌تابد و حق را در ساحت ظهور متجلی می‌سازد. استاد فرزانه تأکید دارد که این ذرات، نه با زبان یا مفهوم، بلکه با ذات خود، معرف وحدت الهی‌اند.

۱.۱۱. جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، با تبیین اجلائیت مظهر نسبت به مُظهر، نشان داد که مظهر، به دلیل ظرف یقین و ظهور بودن، در دو مقام عندالمعرف و عندالمعرَّف اجلی است. وجود، به‌ماهُو وجود، غیرمتعین و معین است، اما مظاهر، متعین و محل یقین‌اند. این تمایز، همراه با نقد اجلائیت عندالمعرَّف و تأکید بر دلالت ذاتی عالم، راه را برای فهمی عمیق‌تر از رابطه مظهر و مُظهر هموار کرد.

بخش دوم: علم فعلی الهی و نقش مظاهر

۲.۱. اجلائیت عندالمعرَّف و علم فعلی

مظهر، نزد مُظهر (عندالمعرَّف) نیز اجلی است، زیرا علم فعلی خداوند به مظاهر وابسته است. استاد فرزانه استدلال می‌کند که علم فعلی الهی، که در اسمای حسنی چون خبیر، بصیر و سمیع متجلی است، از علم ذاتی (عالم) متمایز است. این علم فعلی، چونان جریانی زلال، در ظرف مظاهر جاری است و بدون آن‌ها به فعلیت نمی‌رسد.

۲.۲. تمایز خبیر و مخبر

خبیر، بصیر و سمیع، به علم فعلی الهی اشاره دارند و با مخبر، که صرفاً نیت دارد، متفاوت‌اند. علم فعلی، صفت فعل الهی است و به ظهورات تعلق دارد. استاد فرزانه با این تمایز، چونان جداسازی گوهر از سنگ، بر ویژگی‌های علم فعلی در برابر علم ذاتی تأکید می‌کند.

۲.۳. علم الهی به مظاهر

علم فعلی خداوند، به ظهورات تعلق دارد. قرآن کریم در آیه لَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ [مطلب حذف شد] : «و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر آنکه آن را می‌داند») به علم تفصیلی خداوند به همه جزئیات مظاهر اشاره دارد. این علم، نه کلی است، نه صرفاً پیش یا پس از سقوط، بلکه به خود نفس سقوط ورقه تعلق دارد.

درنگ: علم فعلی خداوند، به ظهورات تعلق دارد و به خود نفس جزئیات مظاهر، مانند سقوط یک برگ، وابسته است.

۲.۴. هستی، کاسه علم الهی

کل هستی، کاسه علم فعلی خداوند است. هر موجود، از جمله الحجر (سنگ)، تجلی علم الهی است و عالم، کتاب علم حق است. استاد فرزانه تأکید می‌کند که هر کجا دست نهاده شود، علم حق متجلی است. این دیدگاه، چونان باغی پر از گل‌های معرفت، هستی را تجلی‌گاه علم الهی معرفی می‌کند.

۲.۵. نقد علم کلی و جزئی

در فلسفه، بحث علم کلی یا جزئی، متصل یا منفصل، به محدودیت تحلیل منجر شده است. استاد فرزانه استدلال می‌کند که خداوند، علوم لاینتهایی به مظاهر دارد. این نقد، چونان بادبانی بر کشتی معرفت، فلسفه را از محدودیت‌های تحلیل‌های سنتی رها می‌سازد.

۲.۶. تمثیل زلیخا و یوسف

استاد فرزانه با تمثیلی زیبا، علم الهی را به نگاه زلیخا به یوسف تشبیه می‌کند. همان‌گونه که زلیخا یوسف را از هر آینه‌ای می‌دید، خداوند نیز عالم را از هر ذره‌ای با علوم لاینتها می‌بیند. این تشبیه، چونان آینه‌ای، جامعیت و تفصیل علم الهی را نمایان می‌سازد.

۲.۷. نقد نگاه یک‌چشمی

خداوند، برخلاف صیادان که یک‌چشمی شکار را می‌بینند، عالم را با جامعیت می‌نگرد. آیه إِنَّ [مطلب حذف شد] : «بی‌گمان پروردگارت در کمین‌گاه است») به حضور کامل و جامع خداوند در همه مظاهر اشاره دارد. این دیدگاه، چونان دریچه‌ای به سوی حقیقت، علم الهی را فراگیر و جامع معرفی می‌کند.

۲.۸. علم از ظهور، نه وجود

علم فعلی خداوند، از ظهورات ناشی می‌شود، نه از وجود غیرمتعین. ظهور، عَین وجود است، اما فانی است. وجود الهی، معین است، نه متعین، و متعین شدن، نقص است. این تحلیل، چونان جداسازی آب از خاک، به وابستگی علم فعلی به مظاهر و تمایز آن از وجود غیرمتعین اشاره دارد.

۲.۹. جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین علم فعلی الهی و نقش مظاهر، نشان داد که علم فعلی خداوند به ظهورات وابسته است و بدون مظاهر، به فعلیت نمی‌رسد. آیات قرآن کریم، مانند لَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا و إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ، به جامعیت و تفصیل این علم اشاره دارند. نقد تحلیل‌های فلسفی سنتی و تمثیلات عرفانی، فهمی عمیق‌تر از رابطه علم الهی و مظاهر فراهم آورد.

بخش سوم: نقش مظاهر در فعلیت صفات الهی

۳.۱. اجلائیت مظهر و علم نفسی

مظهر، به دلیل علم نفسی به خود، اجلی است. این علم نفسی، او را در مقام معرف برجسته می‌کند. استاد فرزانه استدلال می‌کند که حتی اگر مظهر کافر باشد، علم نفسی او به خود فعلی است، اما علم او به خداوند، از طریق حق فعلی نیست. این تمایز، چونان خط‌کشی دقیق، مرز میان علم نفسی و علم الهی را روشن می‌سازد.

۳.۲. علم فعلی و ظهورات

علم فعلی خداوند، به ظهورات وابسته است. بدون ظهورات، علم فعلی الهی به فعلیت نمی‌رسد. استاد فرزانه با تمثیلی از تعلیم و یادگیری، این مفهوم را روشن می‌کند: همان‌گونه که معلم، به دلیل تعلیم، خود بهتر می‌داند، مظهر نیز به دلیل ظهور، اجلی است. این تشبیه، چونان پلی میان معرفت انسانی و الهی، نقش ظهورات در فعلیت علم را نشان می‌دهد.

۳.۳. تمثیل ظرف شیر

علم الهی، مانند ظرف بزرگ شیر است که بدون ظروف کوچک (مظاهر)، سعه و فعلیت ندارد. مظاهر، لیوان‌های علم‌اند که علم الهی را متجلی می‌سازند. این تمثیل، چونان جریانی زلال، به ضرورت مظاهر برای تفصیل و فعلیت علم الهی اشاره دارد.

درنگ: مظاهر، مانند لیوان‌های شیر، سعه و فعلیت علم الهی را محقق می‌سازند و بدون آن‌ها، علم الهی متعین و محدود می‌شود.

۳.۴. نقص متعین شدن

متعین شدن علم ذاتی الهی، نقص است. علم معین، به مظاهر وابسته است و یقین را در آن‌ها ایجاد می‌کند. استاد فرزانه تأکید دارد که وجود الهی، معین است، نه متعین، و مظاهر، ظرف یقین و ظهورند. این تحلیل، چونان جداسازی نور از سایه، به تمایز علم معین از متعین اشاره دارد.

۳.۵. نقد عدم خلقت

اگر خداوند عالم را خلق نکرده بود، آن خدا به کار نمی‌آمد. خداوند بدون ظهور، حق نیست. این نقد، چونان زنگ بیداری، به ضرورت ظهور برای تحقق حقیقت الهی اشاره دارد. استاد فرزانه استدلال می‌کند که بدون مظاهر، حق تعالی، حق تعالی نیست.

۳.۶. علم فعلی و زمان

علم فعلی خداوند به امروز موجود است، اما علم فعلی به فردا، اکنون محقق نیست، مگر با ظهور فردا. اگر علم فعلی به فردا، امروز موجود باشد، زائد است و آمدن فردا بی‌معنا می‌شود. این تحلیل، چونان ساعتی دقیق، به وابستگی علم فعلی به زمان و ظهورات اشاره دارد.

۳.۷. آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ

آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است») به شأن‌های متغیر الهی اشاره دارد. این آیه، چونان نقشه‌ای از آسمان معرفت، پویایی علم و فعل الهی را در هر زمان نشان می‌دهد.

۳.۸. تفاوت علم فعلی و ذاتی

علم ذاتی خداوند به امروز و فردا یکسان است، اما علم فعلی به امروز و فردا متفاوت است و به ظهور وابسته است. استاد فرزانه با مثال آمدن معصوم، که استکمال در ظرف ناسوت است، این تفاوت را روشن می‌کند. این مثال، چونان گلی در باغ معرفت، به نقش ظهورات زمانی در فعلیت علم اشاره دارد.

۳.۹. نقش مظاهر در فعلیت صفات

بدون مظاهر (جود، لطف، ظهور)، صفات الهی به فعلیت نمی‌رسند. استاد فرزانه استدلال می‌کند که علم ذاتی یا احدی و واحدی، به مظهر وابسته است. این دیدگاه، چونان کلیدی، درِ فهم رابطه صفات الهی و مظاهر را می‌گشاید.

۳.۱۰. مُظهر به‌عنوان معرف

گاهی مُظهر (خداوند) معرف است و موجودات را تعریف می‌کند. در این حالت، هر دو (مظهر و مُظهر) فاعل‌اند. این تحلیل، چونان آینه‌ای دوسویه، به نقش دوگانه مُظهر و مظهر در تعریف یکدیگر اشاره دارد.

۳.۱۱. مظهر به‌عنوان معرَّف

گاهی مظهر، معرَّف است و توسط مُظهر تعریف می‌شود. در این حالت، مظهر مفعول و مُظهر فاعل است. حتی در این مقام، مظهر باید اجلی باشد، اما نه اکبر، نه اشرف، بلکه صرفاً در مقام ظهور اجلی است.

۳.۱۲. جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین نقش مظاهر در فعلیت صفات الهی، نشان داد که علم فعلی و صفات الهی به ظهورات وابسته‌اند. مظاهر، به دلیل علم نفسی و نقششان در علم فعلی الهی، اجلی‌اند. نقد عدم خلقت، تمثیلات عرفانی و آیات قرآن کریم، فهمی جامع از رابطه مظهر و مُظهر فراهم آورد.

بخش چهارم: دلالت ذاتی مظاهر و نقد روش‌های فلسفی

۴.۱. مظاهر، معرف ذات حق

مظاهر، معرف حق‌اند، نه با مفهوم ذهنی، بلکه با ذات خود. هر ذره، «وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ» است و وحدت الهی را نشان می‌دهد. استاد فرزانه تأکید دارد که زمین، زمین است و معرف است؛ هر چیز، به ذات خود، معرف وحدت الهی است.

۴.۲. وحدت در ذرات

هر ذره، چه شکافته شود یا خیر، «وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ» می‌گوید. ذات هر ذره، وحدت الهی را نشان می‌دهد. این دیدگاه، چونان شکافتن هسته معرفت، به دلالت ذاتی عالم بر توحید الهی اشاره دارد.

۴.۳. وحدانیت الهی

عبارت «وَحْدَهُ فِي ذاتِهِ، وَحْدَهُ فِي صِفاتِهِ، وَحْدَهُ فِعْلُهُ» به وحدت در ذات، صفات و فعل الهی اشاره دارد. فعل مظاهر، این وحدت را بیان می‌کند. این تحلیل، چونان نوری درخشان، وحدت الهی را در همه ساحت‌ها متجلی می‌سازد.

درنگ: هر ذره عالم، با ذات خود، معرف وحدت الهی است و نیازی به تعریف مفهومی یا لفظی ندارد.

۴.۴. نقد تعریف جنس و فصل

استاد فرزانه، روش ابن‌سینا در تعریف جنس و فصل را نقد می‌کند و استدلال می‌کند که نیازی به این روش‌ها نیست، زیرا مظاهر خود معرف‌اند. این نقد، چونان بادبانی، فلسفه را از محدودیت‌های منطقی رها می‌سازد و به دلالت ذاتی مظاهر تأکید دارد.

۴.۵. هستی، خود تعریف است

هستی، خود تعریف است و نیازی به تعریف مفهومی ندارد. هر موجود، معرف ذات الهی است. این دیدگاه، چونان جریانی زلال، به خود دلالت بودن هستی و نقش آن در تبیین حق اشاره دارد.

۴.۶. تمثیل اخلاقی

استاد فرزانه با تمثیلی از کودکی خود، به دیدن اذیت شدن یک روستایی توسط کودکان اشاره می‌کند. این تجربه، به درک عمیق ضعف و علم به ظلم منجر شد. این تمثیل، چونان آینه‌ای، نقش تجربه‌های اخلاقی در فهم معرفت الهی را نشان می‌دهد.

۴.۷. نقد معصیت در برابر علم الهی

با وجود علم همه‌جانبه الهی، معصیت انسان، خلاف اصل است و جای تعجب دارد. استاد فرزانه استدلال می‌کند که انسان، در دسترس علم الهی است، اما معصیت می‌کند. این پارادوکس، چونان معمایی، تأمل عمیق در رابطه علم الهی و اختیار انسانی را طلب می‌کند.

۴.۸. نقد فلسفه ابن‌سینا

بحث ابن‌سینا درباره علم کلی یا جزئی، فلسفه و عرفان را محدود کرده است. استاد فرزانه تأکید دارد که خداوند، به قدر همه ذرات عالم، علم دارد. این نقد، چونان کلیدی، محدودیت‌های تحلیل‌های فلسفی را می‌گشاید و به جامعیت علم الهی اشاره دارد.

۴.۹. جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تبیین دلالت ذاتی مظاهر و نقد روش‌های فلسفی، نشان داد که هر ذره عالم، معرف وحدت الهی است. نقد روش‌های منطقی، تمثیلات عرفانی و تأکید بر خود دلالت بودن هستی، فهمی جامع از نقش مظاهر در تبیین حق فراهم آورد.

نتیجه‌گیری نهایی

این اثر، با بازنویسی درس‌گفتار چهل و پنجم استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین اجلائیت مظهر نسبت به مُظهر پرداخت. مظهر، به دلیل ظرف یقین و ظهور بودن، در دو مقام عندالمعرف و عندالمعرَّف اجلی است. وجود، به‌ماهُو وجود، غیرمتعین و معین است، اما مظاهر، متعین و محل یقین‌اند. علم فعلی الهی، به ظهورات وابسته است و آیات قرآن کریم، مانند لَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا و كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ، به این وابستگی اشاره دارند. مظاهر، با ذات خود، معرف وحدت الهی‌اند و نیازی به تعریف مفهومی ندارند. نقد روش‌های فلسفی و تمثیلات عرفانی، فهمی عمیق از رابطه مظهر و مُظهر فراهم آورد.

با نظارت صادق خادمی