در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 46

متن درس





وحدت وجود و ظهورات: تأملات فلسفی و عرفانی در معنای وجود و مظاهر آن

وحدت وجود و ظهورات: تأملات فلسفی و عرفانی در معنای وجود و مظاهر آن

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۶)

دیباچه: درآمدی بر وحدت وجود و شأن فیلسوف

مفهوم وجود، چون گوهری درخشان در قلب فلسفه و عرفان اسلامی، همواره محور تأملات عمیق بوده است. این مفهوم، نه‌تنها بنیان معرفت‌شناسی و الهیات را تشکیل می‌دهد، بلکه مانند نسیمی که بر سطح اقیانوس معرفت موج می‌افکند، پرسش‌های بنیادین از چیستی هستی و رابطه آن با مظاهرش را برمی‌انگیزد. درس‌گفتار حاضر، برگرفته از اندیشه‌های استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی معنای وجود، ظهورات آن و جایگاه فیلسوف در تحلیل این مفاهیم می‌پردازد. این نوشتار، با نگاهی نقادانه به سنت‌های فلسفی مشاء و متعالیه، وحدت وجود را به‌عنوان محور اصلی معرفت معرفی کرده و از تقسیم‌بندی‌های سنتی وجود به واجب و ممکن، یا امور عامه و خاصه، فاصله می‌گیرد. همچنین، با تأکید بر نقش ظهورات به‌عنوان معرف وجود، روش‌شناسی جدیدی را پیشنهاد می‌کند که از تقلید و تعبد به‌دور است و بر مصداق و حقیقت وجود تمرکز دارد. این مسیر، مانند سفری در اعماق جنگلی ناشناخته، نیازمند دقت، صبر و تأمل است تا از گمراهی در پیچ و خم مفاهیم جلوگیری شود.

درنگ: وجود، چون ستاره‌ای یگانه در آسمان معرفت، از تقسیم به واجب و ممکن یا عامه و خاصه فراتر است و ظهورات آن، معرف حقیقتش هستند.

بخش نخست: نقد تعریف سنتی وجود

محدودیت‌های تعریف مفهومی و ماهوی

در سنت فلسفی مشاء و متعالیه، فلاسفه کوشیده‌اند تا وجود را در چارچوب تعریف مفهومی (شرح اسمی) یا ماهوی محدود کنند. این تلاش، مانند کوشش برای به بند کشیدن نور خورشید در ظرفی کوچک، به نتیجه‌ای جز نفی تعریف وجود نینجامیده است. آنان معتقدند که وجود، به دلیل فقدان جنس و فصل یا ماهیت، تعریف‌پذیر نیست. شرح اسمی، که به مفهوم وجود می‌پردازد، و تعریف ماهوی، که به ماهیت وابسته است، هر دو ناکافی شمرده شده‌اند. این دیدگاه، اگرچه نشان‌دهنده عمق تأمل فلاسفه است، اما مانند بنایی است که بدون پی‌ریزی استوار، در معرض فروپاشی قرار دارد. استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، این محدودیت را نقد کرده و استدلال می‌کنند که تعریف وجود نباید به مفهوم یا ماهیت منحصر شود، بلکه ظهورات وجود خود معرف آن هستند.

ظهورات به‌عنوان معرف وجود

برخلاف سنت فلسفی که تعریف وجود را در مفهوم یا ماهیت جست‌وجو می‌کند، این درس‌گفتار پیشنهاد می‌دهد که ظهورات وجود، مانند آیینه‌هایی که نور حقیقت را بازمی‌تابانند، خود معرف وجودند. این دیدگاه، از چارچوب‌های مفهومی و ماهوی فراتر رفته و وجود را در پیوند با مظاهرش تحلیل می‌کند. ظهورات، مانند شاخه‌های درختی که از ریشه واحد سرچشمه می‌گیرند، نه‌تنها وجود را نشان می‌دهند، بلکه خود بخشی از حقیقت آن هستند. این رویکرد، مانند گشودن دریچه‌ای به سوی افق‌های نوین معرفت، به بازنگری در روش‌شناسی فلسفی دعوت می‌کند.

درنگ: ظهورات وجود، چون آیینه‌های حقیقت، معرف آن هستند و تعریف وجود از محدودیت‌های مفهومی و ماهوی آزاد است.

نفی تعبد و تقلید در فلسفه

فلسفه، چون جویباری زلال که از چشمه عقل سرچشمه می‌گیرد، از تعبد و تقلید بی‌نیاز است. استاد فرزانه تأکید دارند که پذیرش بداهت وجود به‌صورت تقلیدی، مانند پذیرش سایه به‌جای نور، به گمراهی می‌انجامد. بداهت وجود، که فلاسفه آن را اصل اولیه می‌دانند، نباید بدون استدلال پذیرفته شود. این نقد، مانند نسیمی که غبار از چهره حقیقت می‌زداید، به ضرورت روش عقلانی در فلسفه اشاره دارد. فلاسفه‌ای که وجود را بدیهی می‌شمارند، بدون ارائه استدلال کافی، در دام تقلید گرفتار شده‌اند.

نقد بداهت مطلق وجود

فلاسفه سنتی، وجود را به‌عنوان مفهومی بدیهی معرفی کرده‌اند که نیازی به اثبات ندارد. اما استاد فرزانه استدلال می‌کنند که این بداهت، مطلق نیست و به زمینه‌های مفهومی یا مصداقی وابسته است. بداهت وجود، مانند نوری است که در آیینه ذهن دیده می‌شود، اما بدون اتصال به حقیقت مصداقی، به ذهن خالی و بی‌محتوا می‌انجامد. این نقد، مانند جداسازی گوهر از صدف، به ضرورت بازنگری در مفهوم بداهت در فلسفه دعوت می‌کند.

درنگ: بداهت وجود، بدون اتصال به مصداق، چون سایه‌ای بی‌محتواست و نیازمند استدلال و تأمل عمیق‌تر است.

بخش دوم: وحدت وجود و نفی تمایز واجب و وجود

نفی واجب مطلق

سنت فلسفی مشاء، وجود را به واجب و ممکن تقسیم کرده و واجب را به‌عنوان وجود مطلق معرفی می‌کند. اما استاد فرزانه این تقسیم‌بندی را رد کرده و استدلال می‌کنند که واجب مطلق وجود ندارد، بلکه تنها مطلق وجود است. این دیدگاه، مانند فرو ریختن دیواری که حقیقت را از ظهوراتش جدا می‌کند، وحدت وجود را به‌عنوان اصل اولیه معرفی می‌کند. مفهوم بداهت در اینجا کارایی ندارد، زیرا موضوع فلسفه مصداق وجود است، نه مفهوم آن.

مصداق به‌جای مفهوم

موضوع فلسفه، برخلاف تصور فلاسفه سنتی، مفهوم نیست، بلکه مصداق است. مفهوم، مانند پلی است که ما را به سوی مصداق هدایت می‌کند، اما خود هدف نیست. استاد فرزانه تأکید دارند که در محاوره، مفهوم برای وصول به مصداق به‌کار می‌رود، اما در حقیقت، معرفت و ادراک وجود نیازی به مفهوم ندارد. مثال انسان لال، مانند گلی که در سکوت شکوفا می‌شود، نشان می‌دهد که معرفت و وصول به حقیقت وجود، بدون واسطه لفظ و مفهوم ممکن است. انسان لال، گرچه زبان ندارد، اما حقیقت را ادراک می‌کند و به وجود می‌رسد.

درنگ: موضوع فلسفه مصداق وجود است، نه مفهوم، و معرفت حقیقی، چون گلی در سکوت، بی‌نیاز از لفظ و مفهوم است.

دلالت عقلی و طبیعی در برابر دلالت لفظی

دلالت عقلی و طبیعی، مانند چشمه‌ای زلال، از دلالت لفظی که محصور و محدود است، اجلی و روشن‌تر است. بااین‌حال، دلالت لفظی برای تعلیم و تعلم ضروری است. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که بداهت وجود، وصف خود وجود (محکی) است و مفهوم (حاکی) تنها در ظرف مفهومی بدیهی است. این تمایز، مانند جداسازی نور از آیینه، به نقش فرعی مفهوم در برابر حقیقت وجود اشاره دارد. مفهوم وجود، من حیث هو هو، وجود ندارد و تنها حاکی از محکی خارجی است که حقیقت وجود را نشان می‌دهد.

نقد تقسیم وجود به واجب و ممکن

فلاسفه مشاء وجود را به واجب و ممکن تقسیم کرده‌اند، اما استاد فرزانه این تقسیم‌بندی را نادرست می‌دانند. وجود، مانند اقیانوسی یگانه، تقسیم‌پذیر نیست. این دیدگاه، مانند گشودن گره‌ای که حقیقت را در بند کرده، وحدت وجود را به‌عنوان اصل اولیه معرفی می‌کند. فلاسفه در الهیات خاصه، صفات وجود را به واجب نسبت داده‌اند، اما این تمایز، مانند جداسازی سایه از نور، به خلط معنا می‌انجامد.

درنگ: وجود، چون اقیانوسی یگانه، تقسیم به واجب و ممکن نمی‌پذیرد و وحدت آن اصل اولیه است.

نقد امور عامه و خاصه

سنت فلسفی، امور عامه و الهیات خاصه را از هم جدا کرده و صفات وجود را در امور عامه تحلیل کرده، سپس در الهیات خاصه به واجب نسبت داده است. استاد فرزانه این تمایز را نفی کرده و استدلال می‌کنند که وجود یگانه است و تقسیم به عامه و خاصه ندارد. این دیدگاه، مانند فرو ریختن دیوارهای مصنوعی میان حقیقت و مظاهرش، به وحدت وجود تأکید دارد.

بخش سوم: وجوب و ظهور در وحدت وجود

وجوب به‌منزله وصف وجود

وجوب، برخلاف تصور فلاسفه مشاء، مقوله‌ای جدا از وجود نیست، بلکه وصفی ذاتی از وجود است، مانند علم، قدرت و کرم. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که وجود و واجب یکی‌اند و تمایز آن‌ها بی‌معناست. این دیدگاه، مانند یکی دانستن نور و درخشش آن، به وحدت وجود و واجب اشاره دارد. واجب تنها در مقابل ممکن معنا دارد و در وحدت وجود، نیازی به ذکر آن نیست.

درنگ: وجوب، چون وصفی ذاتی از وجود، از آن جدا نیست و وجود و واجب در وحدت یگانه‌اند.

وجود و ظهور: دوگانه بدون سوم

استاد فرزانه تأکید دارند که تنها وجود و ظهور وجود دارد و مقوله سومی، مانند عدم، در کار نیست. وجوب مخلوق ظهوری است، نه وجودی، و خالق و مخلوق در اوصاف واحدند. این دیدگاه، مانند یکی دانستن رود و موج‌هایش، به اشتراک خالق و مخلوق در وجوب اشاره دارد. تمایز میان «بالوجود» (با غیریت) و «للوجود» (با استعانت) نشان می‌دهد که ظهورات، للوجود هستند، نه بالوجود، و از غیریت با وجود آزادند.

تعدد در تعینات ظهوری

تعدد، مانند سایه‌هایی که بر سطح آب می‌افتند، در تعینات ظهوری (مانند محمد و علی) است، نه در اصل ظهور یا وجود. خلق، به دلیل فقدان استقلال، وجود نیست، اما ظهورات آن تعینات متعدد دارند. این دیدگاه، مانند جداسازی گوهر از ظواهرش، به وحدت ظهور و تعدد در تعینات اشاره دارد.

درنگ: تعدد، چون سایه‌هایی بر آب، در تعینات ظهوری است، نه در اصل وجود یا ظهور.

وحدت ظهورات

همه مظاهر، مانند موج‌های اقیانوس، ظهورند و تفاوت در تعینات خاص آن‌هاست، نه در اصل ظهور. این وحدت، مانند یکپارچگی نور در آیینه‌های گوناگون، به اشتراک همه مظاهر در حقیقت ظهور اشاره دارد.

بخش چهارم: وجود مظهر در ظرف مقام

وجود در ظرف مقام

هر مظهر، مانند گلی که در باغچه خاص خود می‌روید، در ظرف مقام خود موجود است. ظهورات، در ظروف ظهوری خود تحقق می‌یابند و حقیقت ظهور در مظروف (وجود) است، نه در ظرف. تمثیل آب در پارچ و لیوان، مانند نمایشی از رقص نور در ظروف گوناگون، نشان می‌دهد که حقیقت وجود در ظروف مختلف حفظ می‌شود، اما ظهورات در ظرف‌های خاص خود متعین می‌شوند.

درنگ: هر مظهر، چون گلی در باغچه مقام خود، در ظرف ظهوری‌اش موجود است، اما حقیقت در مظروف است.

انفصالات ظهوری

ظهورات مادی، مانند آب که از پارچ به لیوان منتقل می‌شود، انفصالات‌اند، نه محو یا نابودی. این انفصالات، مانند تغییر لباس حقیقت، به تداوم وجود در ظروف مختلف اشاره دارند. ظهورات در ناسوت، محو و اثباتی‌اند، اما با حقیقت ظهوری منافات ندارند.

ظهورات در ناسوت

ظهورات در عالم ناسوت، مانند پرتوهایی که در آیینه‌های خاکی بازمی‌تابند، محو و اثباتی‌اند، اما این محو شدن، مانند تغییر منظره در آینه، با حقیقت ظهوری سازگار است. همه ظهورات، چه علمی، چه عینی و چه ناسوتی، در ظرف تعینات خود موجودند و هیچ‌یک محو یا نابود نمی‌شوند.

درنگ: ظهورات در ناسوت، چون پرتوهایی در آیینه خاک، محو و اثباتی‌اند، اما حقیقت ظهور پابرجاست.

بخش پنجم: نقد تعدد و تشکیک در وجود

نقد تعدد وجود

فلاسفه مشاء وجود را متعدد دانسته و اهل تشکیک آن را مراتبی شمرده‌اند. اما استاد فرزانه استدلال می‌کنند که وجود یگانه است و تعدد یا تشکیک، مانند شاخه‌های مصنوعی بر درخت حقیقت، نیازمند اثبات است. وحدت وجود، مانند خورشیدی که آسمان معرفت را روشن می‌کند، بدیهی است و هرگونه تعدد یا تشکیک باید با استدلال اثبات شود.

نقد تباین و تشکیک

تباین (تعدد مستقل) و تشکیک (تعدد مراتبی)، مانند دیوارهایی که وحدت وجود را پنهان می‌کنند، خلاف اصل‌اند. وجود، چون جویباری یگانه، ادراکی است و هرگونه تعدد یا تشکیک نیازمند اثبات است. استاد فرزانه تأکید دارند که وحدت وجود اصل اولیه است و تعدد یا تشکیک فرع بر استدلال.

درنگ: وحدت وجود، چون خورشیدی بدیهی، اصل است و تعدد یا تشکیک نیازمند اثبات.

تعدد در ظهورات

تعدد، مانند رنگ‌های گوناگون در یک نقاشی، در ظهورات است و می‌تواند اوصاف متفاوت، متقارب یا متماثل داشته باشد. تمثیل آب سرد و گرم، مانند نمایش دو چهره از یک حقیقت، نشان می‌دهد که تفاوت در اوصاف است، نه در اصل ظهور. گرمی و سردی، مانند لباس‌های مختلف بر تن حقیقت، به وحدت ظهور خدشه وارد نمی‌کنند.

بخش ششم: شأن فیلسوف در تحلیل وجود

وجود غیرخالص

وجود، مانند گوهری که در میان ظهوراتش درخشش می‌یابد، خالص و بی‌پیرایه نیست، بلکه با ظهوراتش تعریف می‌شود. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که وجود، للوجود است، نه بالوجود، و همه‌چیز را با ظهوراتش در بر می‌گیرد. این دیدگاه، مانند گشودن دریچه‌ای به سوی حقیقت، وجود را به مظاهرش پیوند می‌دهد.

شأن فیلسوف و تمایز فلسفه

پرسش از شأن فیلسوف، مانند پرسشی از جایگاه ستاره‌شناس در میان آسمان معرفت، از اهمیت بسزایی برخوردار است. اگر وجود همه‌چیز را با ظهوراتش در بر می‌گیرد، فیلسوف از چه باید بحث کند؟ فلسفه، برخلاف علوم جزئی مانند طب یا ریاضی، نمی‌تواند همه علوم را در خود جمع کند یا به‌جای آن‌ها سخن بگوید. این پرسش، مانند کاوش در معدنی پر از گوهر، به ضرورت تعریف حوزه فلسفه اشاره دارد.

درنگ: فلسفه، چون ستاره‌شناسی در آسمان معرفت، باید حوزه خود را از علوم جزئی متمایز کند.

چالش تحلیل وجود آلوده

اگر وجود خالص نیست و با ظهوراتش تعریف می‌شود، فیلسوف چگونه می‌تواند از وجود آلوده سخن بگوید بدون آنکه به آلودگی بیشتر منجر شود؟ این چالش، مانند راه رفتن بر لبه تیغ، نیازمند دقت و روش‌شناسی دقیق است. فلسفه باید از تکرار علوم جزئی پرهیز کند و در عین حال، وجود را در پیوند با ظهوراتش تحلیل کند.

هدف فلسفه

هدف فلسفه، مانند یافتن گوهر در میان سنگ‌ها، در تحلیل وجود و ظهورات آن نهفته است. برخلاف علوم جزئی که اهداف مشخصی دارند، فلسفه نمی‌تواند از وجود ناب سخن بگوید، زیرا وجود ناب وجود ندارد. اما تحلیل وجود آلوده (با ظهورات) نیز باید با دقت انجام شود تا به گمراهی منجر نشود. این پرسش، مانند چراغی در تاریکی، به ضرورت روش‌شناسی دقیق در فلسفه اشاره دارد.

درنگ: هدف فلسفه، چون کاوش گوهری در میان سنگ‌ها، تحلیل وجود با ظهوراتش است، نه تکرار علوم جزئی.

بخش هفتم: وجود بی‌نهایت و وحدت آن

وجود بی‌نهایت

وجود بی‌نهایت، مانند اقیانوسی بی‌کران، به‌معنای وجود مقید نیست، بلکه یگانه است و تعدد نمی‌پذیرد. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که وجود، نه مقید است و نه به حد محدود می‌شود. این دیدگاه، مانند گشودن افق‌های بی‌کران معرفت، به وحدت وجود تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش

وجود بی‌نهایت، مانند خورشیدی که همه چیز را در نور خود غرق می‌کند، یگانه است و قیود یا تعدد را نمی‌پذیرد. این بخش، با تأکید بر وحدت وجود، هرگونه تقسیم‌بندی یا تشکیک را نفی کرده و ظهورات را به‌عنوان جلوه‌های این حقیقت یگانه معرفی می‌کند. تحلیل وجود بی‌نهایت، مانند سفری به سوی قله حقیقت، نیازمند تأمل عمیق و روش‌شناسی دقیق است.

درنگ: وجود بی‌نهایت، چون اقیانوسی یگانه، قیود و تعدد را نمی‌پذیرد و ظهورات جلوه‌های آن‌اند.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با تأمل در درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی وحدت وجود و ظهورات آن در فلسفه و عرفان اسلامی پرداخته است. نقد تعریف سنتی وجود، که به مفهوم یا ماهیت محدود شده، راه را برای تعریف ظهوری وجود گشوده است. ظهورات، مانند آیینه‌هایی که نور حقیقت را بازمی‌تابانند، معرف وجودند و از محدودیت‌های مفهومی و ماهوی آزادند. نفی تعبد و تقلید در فلسفه، مانند نسیمی که غبار از چهره حقیقت می‌زداید، به روش عقلانی و استدلالی تأکید دارد. وحدت وجود، به‌عنوان اصل اولیه، تقسیم‌بندی‌های سنتی به واجب و ممکن یا امور عامه و خاصه را نفی می‌کند. وجوب، وصفی ذاتی از وجود است و ظهورات مخلوق، وجوب ظهوری دارند که با وجوب وجودی خالق در وحدت اوصاف شریک‌اند.

تعدد، تنها در تعینات ظهوری است و هر مظهر، مانند گلی در باغچه مقام خود، در ظرف ظهوری‌اش موجود است. ظهورات در ناسوت، مانند پرتوهایی در آیینه خاک، محو و اثباتی‌اند، اما حقیقت ظهور پابرجاست. نقد تعدد و تشکیک در وجود، وحدت آن را بدیهی می‌داند و فیلسوف را با چالش تحلیل وجود غیرخالص (با ظهورات) مواجه می‌کند. شأن فیلسوف، مانند ستاره‌شناسی در آسمان معرفت، در متمایز ساختن فلسفه از علوم جزئی و تحلیل وجود با ظهوراتش نهفته است. وجود بی‌نهایت، مانند اقیانوسی یگانه، قیود و تعدد را نمی‌پذیرد و ظهورات، جلوه‌های این حقیقت‌اند. این تأملات، مانند چراغی در مسیر معرفت، به روش‌شناسی دقیق و تأمل عمیق در فلسفه و عرفان دعوت می‌کند.

درنگ: وحدت وجود، چون گوهری یگانه، محور فلسفه و عرفان است و ظهورات، جلوه‌های آن در ظروف گوناگون‌اند.
با نظارت صادق خادمی