متن درس
کاوش در ماهیت فلسفه و هویت فیلسوف
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۵۳)
مقدمه
پرسش از چیستی فلسفه و هویت فیلسوف، از دیرباز چونان چراغی در مسیر جویندگان حقیقت درخشیده است. این پرسشها، که در کانون فلسفه اسلامی و عرفان نظری قرار دارند، نهتنها به تأمل در ماهیت معرفت، بلکه به سلوک وجودی انسان در راستای وصول به حقایق الهی دعوت میکنند. فلسفه، در این منظر، نه صرفاً مجموعهای از مفاهیم انتزاعی، بلکه سفری وجودی است که در آن فیلسوف، چونان سالکی، در پی قرب به ذات و صفات الهی گام برمیدارد. این کتاب، با الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، و با تکیه بر حکمت متعالیه ملاصدرا و سنت عرفانی اسلامی، به کاوش در این دو پرسش بنیادین میپردازد. در این راستا، فلسفه بهمثابه قرب به حق و ادراک حقایق الهی تعریف شده و فیلسوف بهعنوان کسی معرفی میگردد که این قرب را در ساحت نظر و عمل محقق میسازد. با نقد دیدگاههای انحرافی چون سوفسطاییگری و دهرگرایی، این اثر بر اهمیت پذیرش حقیقت وجود و تجلی آن در اندیشه و عمل تأکید میورزد.
بخش اول: چیستی فلسفه و هویت فیلسوف در پرتو حکمت متعالیه
تعریف فلسفه: قرب به حق و ادراک حقایق
فلسفه، در نگاه عرفانی و اسلامی، فراتر از یک نظام فکری صرف، بهمثابه سلوکی وجودی تعریف میشود که مقصد آن قرب به حق تعالی و ادراک حقایق الهی است. این قرب، که در دو ساحت علمی و عملی متجلی میشود، دربرگیرنده شناخت نظری ذات و صفات الهی و تخلق به اخلاق ربوبی است. فلسفه، چونان آینهای، بازتابدهنده حقایق قربی و معرفتی است که در وجود فیلسوف متبلور میگردد. این تعریف، که ریشه در حکمت متعالیه ملاصدرا دارد، فلسفه را از یک فعالیت ذهنی به تجربهای وجودی ارتقا میدهد، چنانکه فیلسوف، چونان شمعی فروزان، با نور معرفت، مسیر وصول به حق را روشن میسازد.
هویت فیلسوف: صاحب قرب و وصول
فیلسوف، در این منظر، کسی است که در دایره ادراک و حضور قرار گرفته و صاحب قرب به حقایق الهی است. این قرب، که در پیوند با معرفت حضوری و شهود حقایق تعریف میشود، فیلسوف را از جاهل و غافل متمایز میسازد. فیلسوف حقیقی، چونان درختی ریشهدار در خاک وجود، با معرفت ربوبی و زیستن در محضر الهی، به وصول میرسد. این تعریف، که با مفهوم عارف در سنت اسلامی همخوانی دارد، بر اهمیت وحدت میان معرفت و عمل تأکید میورزد.
وحدت فلسفه و فیلسوف
فلسفه و فیلسوف، چونان روح و جسم، جداییناپذیرند. فلسفه، بهمثابه حقیقتی وجودی، تنها در وجود فیلسوف متجلی میشود و فیلسوف، چونان آیینهای، این حقیقت را در خود بازمیتاباند. در این دیدگاه، که ریشه در حکمت متعالیه دارد، فلسفه به لحاظ مصدری (فعل قرب) و فیلسوف به لحاظ فاعلی (فاعل قرب) تعریف میگردد. مصدر بدون فاعل تحقق نمییابد، و از اینرو، فلسفه بدون فیلسوف، چونان آتشی بیهیزم، بیمعناست. عارف، مؤمن، حکیم الهی، و فیلسوف ربانی، در حقیقت، یکی هستند و در وجودشان، وحدت معرفت و عمل به ظهور میرسد.
فیلسوفان حقیقی: اولیاء و انبیا
در سنت اسلامی، اولیاء خدا، انبیای الهی، حکمای ربانی، و عرفا بهعنوان فیلسوفان حقیقی معرفی میشوند. اینان، که به قرب علمی و عملی متلبساند، با معرفت ربوبی و تخلق به حقیقت، چونان ستارگان در آسمان معرفت میدرخشند. این دیدگاه، فلسفه را به سلوکی الهی پیوند میزند که در آن، معرفت و عمل، چونان دو بال، سالک را به سوی حق تعالی پرواز میدهند.
بخش دوم: تمایز فیلسوف حقیقی و نقد دیدگاههای انحرافی
تمایز فیلسوف و غیرفیلسوف
معیار اصلی شناسایی فیلسوف، پذیرش حقیقت وجود و قرب به حقایق الهی است. کسانی که وجود، واجب، یا حقیقت را انکار میکنند، از دایره فلسفه و عرفان خارجاند. این دیدگاه، که با نقد سوفسطاییگری و ماتریالیسم در فلسفه اسلامی همخوانی دارد، فیلسوف را بهعنوان کسی معرفی میکند که حقیقت را پذیرفته و در مسیر وصول به آن گام برمیدارد. برای نمونه، ابنسینا، با پذیرش حقیقت وجود، فیلسوف است، هرچند در پارهای مسائل دچار خطا شده باشد.
انواع اشتباهات فیلسوفان
اشتباهات فیلسوفان به دو دسته تقسیم میشوند: نخست، اشتباهاتی که فیلسوف از آن آگاه شده و اصلاح میکند، و دوم، اشتباهاتی که تا پایان عمر نادانسته باقی میمانند. این طبقهبندی، بر اهمیت خودآگاهی در سلوک فلسفی تأکید دارد. فیلسوفی که خطای خود را میشناسد و اصلاح میکند، همچنان در مسیر حقیقت گام برمیدارد، اما ناآگاهی دائمی، مانع وصول کامل به حقایق است.
تخلق به حقیقت و عصمت
تخلق به حقیقت الهی، که جوهره فلسفه است، از تخلف در مصادیق جزئی متمایز است. حتی معصومین، در برخی امور، فاقد وجوباند، اما این امر مانع فیلسوف بودنشان نمیشود. این دیدگاه، با مفهوم عصمت در کلام اسلامی پیوند دارد و تأکید میکند که پذیرش حقیقت وجود، شرط لازم برای فیلسوف بودن است، و خطاهای مصداقی این عنوان را سلب نمیکنند.
نقد دهرگرایی و سوفسطاییگری
قرآن کریم، در آیهای از سوره جاثیه، دهرگرایی را نقد میکند:
قَالُوا مَا يُهْلِكُنَا إِلَّا [مطلب حذف شد] : «گفتند: جز روزگار چیزی ما را هلاک نمیکند.») این آیه، دهرگرایی را بهعنوان دیدگاهی که حقیقت الهی را انکار میکند، مردود میشمارد. همچنین، سوفسطاییگری، که هر سخنی را رد میکند، به دلیل نقص در فهم، نمیتواند حقیقت را باطل سازد. مشکل سوفسطایی، در ناتوانی از ادراک حقیقت است، نه در خود حقیقت.
نقد نسبیگرایی فخر رازی
فخر رازی، در اواخر عمر، به نسبیگرایی گرایید و همه نظرات را برابر دانست. این دیدگاه، که حقیقت الهی را نادیده میگیرد، در فلسفه اسلامی مردود است. حقیقت حق تعالی، معیار برتری است، و تشخیص آن نیازمند استدلال عقلانی و شهود است. فیلسوف حقیقی، با تکیه بر این معیار، حقیقت را از باطل بازمیشناسد.
بخش سوم: آثار حقیقت و غایت فلسفه
فیلسوف بهمعنای عام و خاص
در معنای عام، هر کس که میاندیشد، فیلسوف است، اما فیلسوف حقیقی، کسی است که معرفت خود را در عمل متجلی میسازد. این تمایز، میان تفکر ساده و معرفت ربوبی است که با آثار عملی چون اندیشه، عمل، ظهور، و صفای باطن همراه است. فیلسوف حقیقی، چونان چشمهای زلال، حقیقت را در وجود خود جاری میسازد.
فیلسوف و وحدت
فیلسوف حقیقی، موحد است و به وحدت وجود رسیده است. کسانی که به امور غیرواقعی چون دهر یا غول اعتقاد دارند، از دایره فلسفه خارجاند، زیرا مصداق حقیقت ندارند. این دیدگاه، با توحید در فلسفه اسلامی پیوند دارد و فلسفه را بهعنوان سلوکی در راستای وصول به حق تعالی معرفی میکند.
آثار حقیقت
حقیقت، چونان گوهری درخشان، دارای آثاری چون اندیشه، عمل، ظهور، و صفاست. فیلسوفی که این آثار را در خود متجلی سازد، صاحب حقیقت است. این دیدگاه، معرفت را به عمل پیوند میزند و فیلسوف را بهعنوان کسی معرفی میکند که حقیقت را نهتنها در ذهن، بلکه در رفتار و سلوک خود متبلور میسازد.
فیلسوف الهی و غایت فلسفه
فلسفه، در نهایت، به حق تعالی بازمیگردد، و فیلسوف غیرالهی وجود ندارد، زیرا تنها یک وجود حقیقی، یعنی حق تعالی، وجود دارد. غایت فلسفه، قرب به این حقیقت است، و فیلسوف، چونان مسافری در مسیر وصول، با اندیشه و عمل، به سوی این غایت گام برمیدارد. این دیدگاه، فلسفه را به توحید پیوند میزند و آن را بهعنوان سلوکی الهی معرفی میکند.
جمعبندی
این اثر، با کاوش در پرسشهای بنیادین «فلسفه چیست؟» و «فیلسوف کیست؟»، فلسفه را بهمثابه سلوکی وجودی تعریف کرد که مقصد آن قرب به حق تعالی و ادراک حقایق الهی است. فیلسوف، در این منظر، کسی است که این قرب را در ساحت نظر و عمل محقق میسازد. با تکیه بر حکمت متعالیه ملاصدرا و سنت عرفانی اسلامی، وحدت فلسفه و فیلسوف بهعنوان اصلی بنیادین معرفی شد که در آن، فلسفه بدون تحقق در وجود فیلسوف بیمعناست. اولیاء خدا، انبیا، و حکمای ربانی، بهعنوان فیلسوفان حقیقی، معرفت و عمل را در سلوک ربوبی خود متحد میسازند. نقد دیدگاههای انحرافی چون دهرگرایی، سوفسطاییگری، و نسبیگرایی، بر اهمیت پذیرش حقیقت وجود و آثار عملی آن تأکید ورزید. فلسفه، در این نگاه، چونان سفری است که سالک را از ظلمات جهل به نور معرفت رهنمون میسازد، و فیلسوف، چونان مشعلی فروزان، این مسیر را روشن میکند.
با نظارت صادق خادمی