در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 63

متن درس





فلسفه قرآنی: احیای نقش اجتماعی فیلسوف در برابر انزوا و انحراف

فلسفه قرآنی: احیای نقش اجتماعی فیلسوف در برابر انزوا و انحراف

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۳)

مقدمه

فلسفه، چونان مشعلی فروزان در ساحت معرفت بشری، راهنمای انسان به سوی حقایق هستی و کمال الهی است. این دانش متعالی، در پرتو تعریف قرآنی خویش، به تخلق علمی و عملی به حقایق خلقت با آثار و خصوصیات آن دعوت می‌کند. با این حال، فلسفه در گذر تاریخ، گاه در انزوای فلاسفه اسلامی گرفتار آمده و گاه در انحراف فلسفه غیراسلامی، که از معارف و دیانت تهی شده، به سوی خشونت و شهوت سوق یافته است. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بازتعریف فلسفه به‌مثابه حکمت قرآنی می‌پردازد که فیلسوف را به‌عنوان شاخص و طراح فکری جامعه قرار می‌دهد. نقد وضعیت کنونی جهان، که در نابسامانی‌های اخلاقی و اجتماعی غوطه‌ور است، و تأکید بر احیای نقش اجتماعی فیلسوف، محورهای اصلی این اثرند. فلسفه قرآنی، چونان رودی زلال، می‌تواند جوامع را از هرج‌ومرج فکری و اخلاقی به سوی سعادت و سلامت رهنمون سازد.

بخش اول: تبیین ماهیت و چارچوب فلسفه قرآنی

سه رکن اساسی فلسفه

ورود به فلسفه، نیازمند روشن‌سازی سه رکن بنیادین است: موضوع، تعریف، و غایت. موضوع، قلمرو مسائل کلی و بنیادین خلقت را مشخص می‌سازد؛ تعریف، ماهیت و هویت فلسفه را تبیین می‌کند؛ و غایت، هدف نهایی این دانش را روشن می‌نماید. این سه رکن، چونان ستون‌های استوار، بنای فلسفه را برپا می‌دارند و آن را از پراکندگی و ابهام می‌رهانند.

درنگ: فلسفه، با سه رکن موضوع، تعریف، و غایت، چارچوبی نظام‌مند برای کاوش در حقایق هستی فراهم می‌آورد.

تعریف فلسفه به‌مثابه حکمت

فلسفه، در معنای اصیل خویش، همان حکمت است که به تخلق علمی و عملی به حقایق هستی، همراه با آثار و خصوصیات، به قدر توان انسانی تعریف می‌شود. این تعریف، فلسفه را فراتر از دانش نظری، به سلوکی عقلانی و عملی تبدیل می‌کند که فیلسوف را به متفکری خلاق و تأثیرگذار بدل می‌سازد. تخلق، در این معنا، نه صرف حفظ محفوظات، بلکه تحول درونی و بیرونی است که فیلسوف را از تکرار سخنان دیگران به سوی آفرینش معانی نو رهنمون می‌گردد، چونان نقاشی که با قلم عقل و قلب، تابلویی از حقایق هستی ترسیم می‌کند.

درنگ: فلسفه، تخلق علمی و عملی به حقایق هستی است که فیلسوف را به متفکری خلاق و صاحب معنا تبدیل می‌کند.

پیوند فلسفه با آثار و خصوصیات

فلسفه قرآنی، به مانند قرآن کریم، به همه موجودات و حقایق با آثار و خصوصیاتشان می‌پردازد. از آب، باد، خاک، و آسمان گرفته تا مرگ و حیات، همه در قلمرو این فلسفه جای دارند. این جامعیت، فلسفه را از انزوای نظری خارج ساخته و به دانشی اجتماعی و کاربردی تبدیل می‌کند که با نیازهای زمینی و آسمانی انسان هم‌خوانی دارد. فلسفه، چونان آیینه‌ای است که همه ابعاد خلقت را در خود بازمی‌تاباند و فیلسوف را به کاوش در این گستره بی‌انتها دعوت می‌کند.

درنگ: فلسفه قرآنی، با جامعیت خود، به همه مخلوقات و حقایق با آثار و خصوصیاتشان می‌پردازد.

تخلق به قدر توان

تخلق به حقایق هستی، باید به قدر توان انسانی باشد، نه به سطح کمال مطلق، مانند آنچه در وجود امام صادق (ع) متجلی است. این شرط، فلسفه را برای انسان‌های شاخص و معنوی دست‌یافتنی می‌سازد و آن را از انحصار کمال مطلق خارج می‌کند. فیلسوف، چونان باغبانی است که به قدر وسع خویش، نهال معرفت را پرورش می‌دهد و به بار می‌نشاند.

درنگ: تخلق به حقایق هستی، به قدر توان انسانی است و فلسفه را برای افراد شاخص و معنوی دست‌یافتنی می‌سازد.

فیلسوفان به‌مثابه انسان‌های شاخص

فیلسوفان، انسان‌هایی برجسته و کامل‌اند که با معنویات و توانایی‌های علمی و اخلاقی، به حقایق هستی متخلق می‌شوند. اینان، از عامه متمایزند و چونان ستارگان در آسمان جامعه، راه را برای دیگران روشن می‌سازند. فلسفه، با این تعریف، نه دانشی همگانی، بلکه سلوکی ویژه برای انسان‌هایی است که توانایی‌های فکری و معنوی والایی دارند.

درنگ: فیلسوفان، انسان‌های شاخص و متخلق به علم و عمل‌اند که از عامه متمایزند و به حقایق هستی می‌پردازند.

بخش دوم: نقد انزوا و انحراف در فلسفه معاصر

نوسانات تاریخی فلسفه

فلسفه در تاریخ، دستخوش نوسانات بسیار بوده است. فلاسفه اسلامی، اغلب به انزوا کشیده شده و از مصدر امور دور مانده‌اند، در حالی که فلاسفه غیراسلامی، به دلیل فقدان معارف و دیانت، به انحراف گراییده‌اند. این دو مسیر متضاد، فلسفه را از جایگاه اصلی خویش دور ساخته و جهان را به نابسامانی‌های اخلاقی و اجتماعی دچار کرده است. فلسفه، چونان کشتی‌ای که ناخدای معنویت را از دست داده، در دریای طوفانی شهوت و خشونت سرگردان شده است.

درنگ: فلسفه اسلامی در انزوا و فلسفه غیراسلامی در انحراف گرفتار آمده و از جایگاه اصلی خویش دور شده است.

نابسامانی جهانی و فلسفه تهی از معنویت

جهان معاصر، که گرفتار خشونت، شهوت، و بی‌بندوباری است، نتیجه فلسفه‌ای است که معارف و دیانت را اصل قرار نداده است. این فلسفه، با کنار گذاشتن معنویات، جوامع را به اضطراب و انحراف کشانده و از سعادت دور ساخته است. فلسفه تهی از تقوا، چونان درختی بی‌ریشه، نه‌تنها میوه‌ای به بار نمی‌آورد، بلکه سایه شوم خود را بر جامعه می‌گسترد.

درنگ: نابسامانی جهانی، نتیجه فلسفه‌ای است که از معارف و دیانت تهی شده و به خشونت و شهوت منجر گشته است.

انزوای فلاسفه اسلامی

فلاسفه اسلامی، به دلیل انزوا، از نقش‌آفرینی اجتماعی محروم مانده‌اند. این انزوا، نتیجه ظلم خلفای جور، از امویان تا عباسیان، بوده که دانشمندان را محدود کرده و به سوی انزوا سوق داده‌اند. حتی در فرصت‌های ممکن، عادت به انزوا مانع از حضور فعال فلاسفه در جامعه شده است. این انزوا، چونان قفسی، فیلسوف را از پرواز در آسمان معرفت و تأثیرگذاری اجتماعی باز داشته است.

درنگ: انزوای فلاسفه اسلامی، نتیجه ظلم خلفای جور و عادت به انفعال است که مانع نقش‌آفرینی اجتماعی آن‌ها شده است.

انحراف فلسفه غیراسلامی

فلسفه غیراسلامی، تحت حمایت استعمار و استثمار، به سوی شهوت، خشونت، و ضدیت با معنویات گرایش یافته است. پس از رنسانس، این فلسفه با علوم پیوند خورد، اما تحت کنترل صاحبان قدرت قرار گرفت و به ابزاری برای اهداف مادی بدل شد. فلاسفه غربی، اغلب چندشغله یا حقوق‌بگیر دولت‌ها بوده‌اند، برخلاف فلاسفه اسلامی که در فقر و انزوا، آزادی فکری خود را حفظ کردند. این وابستگی، فلسفه را از حقیقت‌جویی به سوی انحراف کشاند، چونان رودی که به جای زلال بودن، با گل‌ولای سیاست آلوده شد.

درنگ: فلسفه غیراسلامی، تحت تأثیر استعمار، به انحراف کشیده شده و از معنویات تهی گشته است.

آزادی فلاسفه اسلامی در برابر وابستگی غربی

فلاسفه اسلامی، هرچند در فقر و انزوا، از آزادی فکری برخوردار بودند و به اعتقادات خود وفادار ماندند. در مقابل، فلاسفه غربی، اغلب تحت کنترل دولت‌ها و صاحبان قدرت، از استقلال فکری محروم بودند. این تفاوت، چونان تقابل نور و ظلمت، جایگاه والای فلاسفه اسلامی را در حفظ حقیقت نشان می‌دهد، حتی اگر از تأثیر اجتماعی محروم بوده باشند.

درنگ: فلاسفه اسلامی، با وجود انزوا، از آزادی فکری برخوردار بودند، برخلاف فلاسفه غربی که به قدرت وابسته بودند.

بخش سوم: احیای نقش اجتماعی فیلسوف

ضرورت مرجعیت اجتماعی فیلسوف

فیلسوف، باید به‌عنوان مرجع فکری جامعه شناخته شود، مانند پزشکی که برای درمان بیماری‌ها مورد مراجعه قرار می‌گیرد. جامعه اسلامی، به دلیل فقدان این مرجعیت، دچار هرج‌ومرج فکری است و افراد بدون استدلال، هرچه می‌خواهند می‌گویند. فیلسوف، چونان مهندس فکر، باید طرح‌های منسجم برای حل مسائل ارائه دهد و سیاستمداران، فقها، و عامه را هدایت کند. بدون این مرجعیت، جامعه چونان کشتی بی‌ناخدا، در طوفان مشکلات سرگردان می‌ماند.

درنگ: فیلسوف، به‌عنوان مرجع فکری، باید طرح‌های منسجم ارائه دهد و جامعه را از هرج‌ومرج فکری برهاند.

نقد فلسفه انزوایی و تجریدی

فلسفه انزوایی، هرچند صاحبانش وارسته باشند، به دلیل عدم تأثیرگذاری اجتماعی، فلسفه واقعی نیست. همچنین، فلسفه تجریدی که به وجود و ماهیت محدود شود، مانند آرای سقراط یا سبزواری، نمی‌تواند مسائل جامعه را حل کند. فلسفه، باید مانند قرآن کریم، به همه مخلوقات از آب و باد تا مرگ و حیات بپردازد و با عمل و تقوا همراه باشد. فلسفه بدون تقوا، چونان چراغی بی‌نور، نمی‌تواند جامعه را به سعادت رهنمون سازد.

درنگ: فلسفه انزوایی و تجریدی، به دلیل فقدان تأثیر اجتماعی و تقوا، نمی‌تواند مسائل جامعه را حل کند.

فلسفه قرآنی و جامعیت

فلسفه قرآنی، با تخلق علمی و عملی به حقایق هستی، به همه مخلوقات و مسائل اجتماعی می‌پردازد. این فلسفه، فیلسوف را به متفکری فعال و خلاق تبدیل می‌کند که نه‌تنها سخن می‌گوید، بلکه فکر می‌کند، طرح ارائه می‌دهد، و دیگران را به کار وا می‌دارد. این جامعیت، چونان دریایی است که همه رودهای معرفت را در خود جای می‌دهد و جامعه را به سوی هدف و غایت متعالی هدایت می‌کند.

درنگ: فلسفه قرآنی، با جامعیت و تأثیر اجتماعی، فیلسوف را به طراح و رهبر فکری جامعه تبدیل می‌کند.

نمونه‌های موفق فلسفه اجتماعی

در سنت اسلامی، نمونه‌هایی چون [مطلب حذف شد] تأثیرگذارند. خواجه نصیر، با جامعیت در فلسفه الهی، طبیعی، [مطلب حذف شد] عملی و هدایت جامعه، الگوهایی موفق از فیلسوفانی هستند که از انزوا خارج شدند. اینان، چونان مشعل‌هایی فروزان، جامعه را به سوی معرفت و عمل رهنمون ساختند.

[مطلب حذف شد] که با تأثیر اجتماعی، از انزوا خارج شدند.

نقش طراحان فکری در حل مشکلات

مشکلات جوامع اسلامی، مانند مسائل انقلاب ۵۷، نه صرفاً به دلیل کاستی مسئولان، بلکه به فقدان طراحان و فیلسوفان بازمی‌گردد. مسائل فقهی مانند حجاب، نماز مسافر، یا هنر، به دلیل نبود متفکران منسجم، مبهم مانده‌اند. داستان آخوند همدانی، که در آن علما در فتوای نماز معلم اختلاف داشتند، نمونه‌ای از هرج‌ومرج فکری ناشی از نبود طراح است. فیلسوف، باید چونان معمار، بنای فکری جامعه را طراحی کند و استدلال‌های روشن ارائه دهد.

درنگ: فقدان طراحان فکری، به هرج‌ومرج در مسائل فقهی و اجتماعی منجر شده و نیاز به فیلسوفان منسجم را برجسته می‌کند.

حدیث پیامبر (ص) و ضرورت تمایز

پیامبر اکرم (ص) در حدیثی فرمودند:

لَا يَزَالُ أُمَّتِي بِخَيْرٍ حَتَّى إِذَا اسْتَوَوْا هَلَكُوا

(ترجمه: «امت من همواره در خیر است تا زمانی که برابر شوند، آنگاه هلاک می‌شوند»). این حدیث، بر ضرورت تمایز افراد شاخص و متفکران تأکید دارد. فیلسوفان، به‌عنوان شاخص‌های فکری، باید شناخته شوند و طرح‌هایشان مطالعه و اجرا گردد تا جامعه از هلاکت فکری نجات یابد.

درنگ: حدیث پیامبر (ص) بر ضرورت تمایز فیلسوفان به‌عنوان شاخص‌های فکری برای سعادت جامعه تأکید دارد.

تفکیک نقش دولت و متفکران

دولت‌ها باید به اجرای طرح‌ها بپردازند، نه طراحی فکری. متفکران و فیلسوفان، به‌عنوان طراحان فکری، باید جداگانه عمل کنند و طرح‌های منسجم ارائه دهند. این تفکیک، چونان تقسیم کار بین باغبان و معمار، به پیشرفت جامعه کمک می‌کند و از پراکندگی فکری جلوگیری می‌نماید.

درنگ: تفکیک نقش دولت (اجرایی) و فیلسوفان (طراحی فکری)، به پیشرفت و انسجام جامعه کمک می‌کند.

جمع‌بندی

این اثر، با بازتعریف فلسفه به‌مثابه تخلق علمی و عملی به حقایق هستی، همراه با آثار و خصوصیات، به نقد انزوای فلاسفه اسلامی و انحراف فلسفه غیراسلامی پرداخت. فلسفه قرآنی، با جامعیت و پیوند با معنویات، فیلسوف را به‌عنوان طراح و شاخص فکری جامعه معرفی می‌کند که می‌تواند از هرج‌ومرج فکری و اخلاقی جلوگیری نماید. جهان معاصر، که در نابسامانی‌های ناشی از فلسفه تهی از دیانت گرفتار است، نیازمند احیای فلسفه‌ای است که با علم، عمل، و تقوا به حقایق هستی متخلق شود. نمونه‌های موفقی [مطلب حذف شد] اجتماعی می‌تواند جامعه را به سوی سعادت رهنمون سازد. برای نجات بشری، فیلسوفان باید به‌عنوان مراجع فکری شناخته شوند، طرح‌های منسجم ارائه دهند، و با تخلق به حقایق، جامعه را از ظلمات جهل به سوی نور معرفت هدایت کنند.

با نظارت صادق خادمی