در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 65

متن درس





مبدأ آغاز فلسفه: وجودشناسی یا معرفت‌شناسی

مبدأ آغاز فلسفه: وجودشناسی یا معرفت‌شناسی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۵)

دیباچه: درآمدی بر مبدأ تأملات فلسفی

فلسفه، چونان سفری است به سوی حقیقت، سفری که آغازش نقشی تعیین‌کننده در مقصدش دارد. تعیین مبدأ آغاز مباحث فلسفی، پرسشی بنیادین است که مسیر تأملات عقلانی را روشن می‌سازد. آیا باید از وجود و چیستی هستی آغاز کرد یا از معرفت و ابزارهای شناخت انسان؟ این پرسش، که در درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره مورد کاوش قرار گرفته، نه تنها به روش‌شناسی فلسفه، بلکه به پیوند عمیق میان انسان، هستی و حقیقت اشاره دارد.

بخش نخست: ضرورت تعیین مبدأ فلسفه

اهمیت نقطه آغاز

تعیین مبدأ آغاز تأملات فلسفی، چونان انتخاب راهی است که فیلسوف را به مقصد حقیقت هدایت می‌کند. این انتخاب، نه تنها ساختار مباحث فلسفی را سامان می‌دهد، بلکه بر نتایج و دستاوردهای آن نیز تأثیر می‌گذارد. فلسفه، به‌عنوان دانشی نظام‌مند، نیازمند مبنایی است که مباحثش بر آن استوار شود، و این مبنا، مسیر کاوش عقلانی را مشخص می‌سازد.

درنگ: تعیین مبدأ آغاز فلسفه، مسیر و نتایج تأملات فلسفی را شکل می‌دهد.

خطاپذیری انسان و نقش حکمت

انسان، موجودی خطاپذیر است که نمی‌تواند ادعای عصمت کند. این واقعیت بنیادین، ضرورت بهره‌گیری از ابزاری برای حفظ از خطا را برجسته می‌سازد. حکمت، چونان سپری است که انسان را در برابر گمراهی و خطا محافظت می‌کند و با استحکام یقین، او را به سوی حقیقت هدایت می‌نماید. حکمت، نه تنها خرد نظری، بلکه بصیرت عملی را نیز در بر می‌گیرد و انسان را به تعادل میان معرفت و عمل سوق می‌دهد.

درنگ: حکمت، ابزار حفظ انسان خطاپذیر از گمراهی است و معرفت و عمل را توأمان در بر می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش نشان داد که تعیین مبدأ آغاز فلسفه، ضرورتی روش‌شناختی است که مسیر تأملات عقلانی را مشخص می‌کند. انسان، به‌عنوان موجودی خطاپذیر، نیازمند حکمت است تا از خطا مصون ماند و به حقیقت دست یابد. این حکمت، چونان مشعلی است که راه فلسفه را روشن می‌سازد.

بخش دوم: رویکرد فلسفه اسلامی به مبدأ آغاز

آغاز از وجودشناسی

در فلسفه اسلامی، مباحث فلسفی معمولاً از وجود و عدم آغاز می‌شود. آثار برجسته‌ای مانند نجات و اشارات ابن‌سینا، منظومه حاج ملاهادی سبزواری، اسفار اربعه ملاصدرا و تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی، همگی با مباحث وجودشناختی شروع می‌شوند. برای نمونه، در تجرید، امور عامه و وجود و عدم به‌عنوان نقطه آغاز مطرح شده‌اند، و در منظومه، بحث از بداهت وجود، تعریف وجود، اشتراک وجود و اصالت وجود آغاز می‌گردد. این رویکرد، وجود را به‌عنوان بنیادی‌ترین مفهوم هستی‌شناختی قرار می‌دهد.

درنگ: فلسفه اسلامی، با تأکید بر وجودشناسی، مباحث وجود و عدم را به‌عنوان مبدأ آغاز تأملات فلسفی برگزیده است.

ساختار تقسیمی فلسفه اسلامی

در آثار فلسفی اسلامی، پس از بحث از وجود، موضوعاتی مانند اصالت وجود، تشکیک وجود و وجود ذهنی مطرح می‌شوند. این مباحث، به‌عنوان بخش‌های تقسیمی فلسفه، وجود را به وجود خارجی و وجود ذهنی تقسیم می‌کنند و به موضوعاتی مانند قضایا، صدق و کذب و احوال نفس وجود می‌پردازند. این ساختار، نظام‌مندی فلسفه اسلامی را نشان می‌دهد و وجود را محور اصلی تأملات قرار می‌دهد.

پیوند وجودشناسی و معرفت‌شناسی

وجود ذهنی، به‌عنوان یکی از مباحث کلیدی فلسفه اسلامی، پیوند میان وجودشناسی و معرفت‌شناسی را برقرار می‌کند. این مفهوم، نشان‌دهنده تلاش فیلسوفان اسلامی برای یکپارچه‌سازی مباحث وجود و معرفت است. بااین‌حال، مباحث معرفت‌شناختی در فلسفه اسلامی، اغلب به‌صورت تقسیمی و پس از وجودشناسی مطرح می‌شوند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش نشان داد که فلسفه اسلامی، با تأکید بر وجودشناسی، مباحث وجود و عدم را به‌عنوان مبدأ آغاز برگزیده و سپس به مباحث تقسیمی مانند وجود ذهنی و قضایا می‌پردازد. این رویکرد، وجود را محور اصلی فلسفه قرار داده و معرفت‌شناسی را در مرتبه بعدی بررسی می‌کند.

بخش سوم: رویکرد فلسفه غربی و تقدم معرفت‌شناسی

اولویت معرفت‌شناسی

در فلسفه‌های غربی، به‌ویژه پس از دکارت، مباحث معرفت‌شناختی مقدم بر وجودشناختی هستند. پرسش‌هایی مانند امکان شناخت واقعیت، میزان انطباق معرفت با واقعیت، و توانایی انسان در واقعیت‌یابی، در مرکز توجه قرار دارند. این رویکرد، معرفت را به‌عنوان ظرف شناخت و پیش‌نیاز قضاوت درباره واقعیت‌ها معرفی می‌کند.

درنگ: فلسفه غربی، با تأکید بر معرفت‌شناسی، شناخت را پیش‌نیاز بررسی وجود می‌داند.

دور منطقی میان وجود و معرفت

پرسش از تقدم وجود یا معرفت، به یک دور منطقی منجر می‌شود: برای شناخت انسان، باید وجود را شناخت، و برای شناخت وجود، باید معرفت را شناخت. این دور، چونان گردابی است که فیلسوف را در پیچیدگی رابطه میان هستی، انسان و حقیقت فرو می‌برد. فلسفه اسلامی با تأکید بر وجودشناسی، و فلسفه غربی با تأکید بر معرفت‌شناسی، هرکدام به شیوه‌ای این دور را حل کرده‌اند.

نقش ابزارهای معرفتی

ابزارهای معرفتی انسان، مانند ذهن و ادراک، سرمایه اصلی او در شناخت واقعیت‌ها هستند. بدون شناخت این ابزارها، ادعاهای وجودشناختی فاقد پشتوانه خواهند بود. این ابزارها، چونان پرگارهایی‌اند که دایره معرفت را ترسیم می‌کنند و میزان دقت و اعتبارشان، بنیان فلسفه را شکل می‌دهد.

درنگ: ابزارهای معرفتی انسان، مانند ذهن و ادراک، پیش‌نیاز قضاوت درباره واقعیت‌ها هستند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش نشان داد که فلسفه غربی، با تأکید بر معرفت‌شناسی، شناخت را پیش‌نیاز وجودشناسی می‌داند. دور منطقی میان وجود و معرفت، چالش اصلی این بحث است که فلسفه‌های غربی با تمرکز بر ابزارهای معرفتی به آن پاسخ داده‌اند.

بخش چهارم: مقایسه فلسفه اسلامی و غربی

برتری فلسفه اسلامی در وجودشناسی

فلسفه اسلامی در مباحث وجودشناختی، به‌ویژه در تبیین وجود و ربوبیت، از عمق و پختگی برخوردار است. آثار ابن‌سینا و ملاصدرا، نمونه‌هایی از این دقت و غنا هستند که در مقایسه با فلسفه‌های دیگر، برتری دارند. این برتری، چونان درخشش خورشیدی است که نور وجود را بر هستی می‌افکند.

درنگ: فلسفه اسلامی در مباحث وجودشناختی، از عمق و پختگی بی‌نظیری برخوردار است.

ضعف فلسفه اسلامی در معرفت‌شناسی

در مباحث معرفت‌شناختی، فلسفه‌های غربی پیشرفت بیشتری داشته‌اند و مباحث فلسفه اسلامی در این حوزه چندان پخته نیست. مباحثی مانند وجود ذهنی و قضایا، گاه به‌صورت ابتدایی باقی مانده‌اند و نیازمند بازنگری‌اند.

لزوم مطالعه تطبیقی

اشکالات معرفت‌شناختی در فلسفه‌های غربی، بسیار گسترده‌تر از فلسفه اسلامی است و باید مورد توجه قرار گیرند. مطالعه تطبیقی و انتقادی، می‌تواند به غنای فلسفه اسلامی در حوزه معرفت‌شناسی منجر شود. این مطالعه، چونان پلی است که فلسفه اسلامی را به دستاوردهای معرفت‌شناختی غرب متصل می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش نشان داد که فلسفه اسلامی در وجودشناسی از برتری برخوردار است، اما در معرفت‌شناسی نیازمند بازنگری و بهره‌گیری از دستاوردهای فلسفه غربی است. مطالعه تطبیقی، راهی برای رفع این کاستی و غنای فلسفه اسلامی است.

بخش پنجم: تقدم معرفت‌شناسی و ابزارهای شناخت

تقدم طبیعی معرفت‌شناسی

به‌طور طبیعی، انسان ابتدا خود را می‌شناسد و سپس به واقعیت‌های دیگر می‌پردازد. این سیر طبیعی، معرفت‌شناسی را به‌عنوان مبدأ آغاز فلسفه پیشنهاد می‌کند. انسان، چونان آیینه‌ای است که ابتدا خود را در آن می‌بیند و سپس به تأمل در جهان می‌پردازد.

درنگ: معرفت‌شناسی، به دلیل سیر طبیعی شناخت انسان از خود، بر وجودشناسی مقدم است.

ابزارهای معرفتی در قرآن کریم

قرآن کریم، انسان را دارای سمع، بصر و فؤاد معرفی می‌کند: إِنَّ ٱلسَّمْعَ وَٱلْبَصَرَ وَٱلْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْـُٔولًا (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] : «گوش و چشم و قلب، که هم از آن‌ها درباره‌اش بازخواست خواهد شد»). این ابزارها، مبنای معرفت انسانی‌اند و مسئولیت انسان در استفاده از آن‌ها را برجسته می‌کنند.

اعتماد به ابزارهای معرفتی

میزان اعتماد به ابزارهای معرفتی انسان، مانند سمع، بصر و فؤاد، و توانایی آن‌ها در یافتن واقعیت‌ها باید بررسی شود. آیا معرفت انسان با واقعیت خارجی مطابق است؟ آیا شبیه به آن است یا مخالف آن؟ این پرسش‌ها، چونان کلیدهایی‌اند که درهای معرفت‌شناسی را می‌گشایند.

درنگ: بررسی اعتبار ابزارهای معرفتی انسان، پیش‌نیاز هر تأمل فلسفی است.

تفاوت انسان با حیوان

تفاوت انسان با حیوان، در توانایی‌های معرفتی و اندیشگی اوست. شعور و معرفت، هویت انسان را تشکیل می‌دهند و او را به سوی تأمل فلسفی هدایت می‌کنند. این تفاوت، چونان نوری است که انسان را از دیگر موجودات متمایز می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش نشان داد که معرفت‌شناسی، به دلیل سیر طبیعی شناخت انسان از خود، بر وجودشناسی مقدم است. ابزارهای معرفتی، مانند سمع، بصر و فؤاد، مبنای شناخت انسانی‌اند و بررسی اعتبار آن‌ها، پیش‌نیاز تأملات فلسفی است. تفاوت انسان با حیوان در شعور و معرفت، اهمیت این ابزارها را برجسته می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در پرسش بنیادین مبدأ آغاز فلسفه پرداخت. فلسفه اسلامی، با تأکید بر وجودشناسی، مباحث وجود و عدم را به‌عنوان نقطه شروع برگزیده، در حالی که فلسفه غربی، معرفت‌شناسی را مقدم می‌داند. این تفاوت، به دور منطقی میان وجود و معرفت منجر شده که هر رویکرد به شیوه‌ای آن را حل کرده است. فلسفه اسلامی در وجودشناسی از عمق و پختگی برخوردار است، اما در معرفت‌شناسی نیازمند بازنگری و بهره‌گیری از دستاوردهای غربی است. معرفت‌شناسی، به دلیل سیر طبیعی شناخت انسان از خود، به‌عنوان مبدأ منطقی فلسفه پیشنهاد شد. ابزارهای معرفتی، مانند سمع، بصر و فؤاد، که در قرآن کریم نیز بر آن‌ها تأکید شده، سرمایه اصلی انسان در این مسیرند. این تحلیل، بر لزوم تلفیق وجودشناسی و معرفت‌شناسی در یک نظام فلسفی منسجم تأکید دارد تا راه به سوی حقیقت هموار گردد.

با نظارت صادق خادمی