متن درس
موقعیت علمی انسان و کاوش در مبحث شناخت: مقایسه فلسفه اسلامی و فلسفه آزاد
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۶)
دیباچه
شناخت، چونان کلیدی زرین برای گشودن درهای معرفت بشری، در کانون تأملات فلسفی قرار دارد. این کتاب، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در جایگاه مبحث شناخت در دو سنت فلسفی متمایز، یعنی فلسفه اسلامی و فلسفه آزاد (اروپایی)، میپردازد. در فلسفه اسلامی، شناخت ذیل مباحث وجودی و بهصورت متشتت بررسی شده، در حالی که فلسفه آزاد آن را بهعنوان مبحثی مستقل و مقدم بر سایر مسائل فلسفی مورد توجه قرار داده است. این اثر، با زبانی فاخر و علمی، به تحلیل تفاوتهای روششناختی این دو سنت پرداخته و بر ضرورت بررسی دقیق موقعیت علمی انسان در وصول به حقایق تأکید میورزد.
بخش نخست: جایگاه شناخت در فلسفه اسلامی
شناخت بهمثابه بخشی از مباحث وجودی
در فلسفه اسلامی، شناخت چونان شاخهای از درخت تنومند هستیشناسی، ذیل تقسیمبندی وجود به خارجی و ذهنی بررسی میشود. استاد فرزانه میفرمایند که فلاسفه اسلامی، شناخت را بهعنوان یک بحث وجودی مورد کاوش قرار داده و آن را در پیوند با وجود ذهنی تحلیل میکنند. این دیدگاه، با بیان «لَشَيْءٍ غَيْرُ الْكَوْنِ فِي الْأَعْيَانِ كَوْنٌ بِنَفْسِهِ لَدَى الْأَذْهَانِ»، بر این نکته تأکید دارد که هر چیز در خارج، دارای وجودی ذهنی نیز هست.
این رویکرد، شناخت را به فرآیند فهم ماهیت ذهن و ادراکات آن فرومیکاهد و به جای تردید در واقعیت، به تبیین رابطه ذهن و خارج میپردازد. چنین نگرشی، شناخت را بهعنوان واقعیتی مسلم فرض کرده و به تحلیل وجود ذهنی در برابر وجود خارجی مینشیند.
تشتت مباحث شناخت در فلسفه اسلامی
برخلاف فلسفه آزاد که شناخت را در یک چارچوب واحد بررسی میکند، فلسفه اسلامی این مبحث را چونان جویبارهایی پراکنده در مباحث گوناگون، از جمله وجود ذهنی، اتحاد عاقل و معقول، معرفت نفس، مقولات عشر، ماهیت، نفسالامر، و صدق و کذب قضایا، مورد کاوش قرار داده است. استاد فرزانه تأکید دارند که این تشتت، نشاندهنده فقدان یک نظام جامع معرفتشناختی در فلسفه اسلامی است.
برای مثال، در بحث وجود ذهنی، شناخت با استناد به تصور عدم اثبات میشود، زیرا عدم در خارج وجود ندارد، اما در ذهن تصور میگردد. این استدلال، وجود ذهن را بهعنوان واقعیتی که قادر به تصور مفاهیم غیرخارجی است، تأیید میکند. همچنین، در مقولات عشر، علم بهعنوان یک کیف نفسانی (مانند درد و لذت) تحلیل شده و بهعنوان ادراکی نفسانی مورد توجه قرار میگیرد.
شناخت در مباحث معرفت نفس و اتحاد عاقل و معقول
در معرفت نفس، شناخت چونان آینهای که نفس را بازمیتاباند، بهعنوان فرآیند ادراک نفس و ارتباط آن با حقایق خارجی بررسی میشود. استاد فرزانه میفرمایند که در بحث اتحاد عاقل و معقول، شناخت بهعنوان اتحاد میان ذهن (عاقل) و حقیقت خارجی (معقول) تحلیل میگردد. این دیدگاه، شناخت را بهعنوان یک فرآیند نفسانی و وجودی معرفی میکند که نفس را با واقعیت پیوند میدهد.
این رویکرد، شناخت را بهعنوان یک فرآیند وجودی معرفی کرده و بر نقش نفس ناطقه در فهم حقایق تأکید دارد. در این چارچوب، ادراکات بهعنوان قوای نفسانی تحلیل شده و پرسشهایی درباره ماهیت مجرد یا مادی نفس مطرح میگردد.
شناخت در نفسالامر و صدق و کذب قضایا
در بحث نفسالامر و صدق و کذب قضایا، شناخت چونان معیاری برای سنجش تطابق ادراکات ذهنی با واقعیت خارجی یا نفسالامر بررسی میشود. استاد فرزانه میفرمایند که نفسالامر، بهعنوان معیاری غیرمشروط به ذهن یا خارج، امکان ارزیابی صحت قضایا را فراهم میکند. قضایای صادقه یا کاذبه، بر اساس تطابق یا عدم تطابق با نفسالامر سنجیده میشوند.
این دیدگاه، شناخت را بهعنوان فرآیندی معرفتشناختی معرفی میکند که توانایی ذهن در سنجش صحت ادراکات را مورد توجه قرار میدهد. نفسالامر، بهعنوان واقعیتی غیرمشروط، امکان تحلیل عمیقتر رابطه ذهن و خارج را فراهم میسازد.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، شناخت را در فلسفه اسلامی چونان جویباری زلال در میان مباحث وجودی ترسیم کرد. بررسی متشتت شناخت در موضوعاتی چون وجود ذهنی، معرفت نفس، مقولات عشر و نفسالامر، نشاندهنده پیوند عمیق آن با هستیشناسی است. با این حال، فقدان یک نظام جامع معرفتشناختی، تحلیل یکپارچه شناخت را در فلسفه اسلامی دشوار ساخته است. این رویکرد، با تأکید بر تبیین و تقرر، شناخت را بهعنوان واقعیتی مسلم فرض کرده و کمتر به نقادی پرداخته است.
بخش دوم: شناخت در فلسفه آزاد
شناخت بهمثابه مبحثی مستقل و مقدم
در فلسفه آزاد، شناخت چونان دروازهای به سوی پرسشهای فلسفی، بهعنوان مبحثی مستقل و مقدم بر سایر مسائل بررسی میشود. استاد فرزانه تأکید دارند که این سنت، پیش از ورود به مباحث وجودی، به کاوش در توانایی انسان در شناخت واقعیت میپردازد و پرسشهایی بنیادین درباره وجود واقعیت و رابطه انسان با آن مطرح میکند.
این رویکرد، با طرح پرسشهایی چون «آیا واقعیتی وجود دارد؟» و «آیا ادراکات ما با واقعیت تطابق دارند؟»، شناخت را بهعنوان پایهای برای فلسفهورزی قرار میدهد. این دیدگاه، برخلاف فلسفه اسلامی، به جای تبیین، بر نقد و تردید متمرکز است.
رویکرد انکاری و شکاکانه
فلسفه آزاد، چونان کاوشگری در تاریکی شک و تردید، شناخت را با رویکردی انکاری و نقادانه بررسی میکند. استاد فرزانه میفرمایند که فلاسفه آزاد، به جای تبیین ماهیت ذهن، وجود واقعیت یا رابطه ادراکات با آن را زیر سؤال میبرند و پرسشهایی درباره صدق یا کذب ادراکات مطرح میکنند.
این رویکرد، با تأکید بر پرسشهایی چون «آیا ادراکات ما خیالی هستند؟» یا «چه میزان از واقعیت را میتوانیم درک کنیم؟»، شناخت را بهعنوان یک فرآیند پرچالش معرفی میکند که نیازمند نقادی عمیق است.
نقد مثال عصا در فلسفه آزاد
در فلسفه آزاد، ادراکات انسانی به عصای یک نابینا تشبیه شده که تنها ابزار محدودی برای شناخت است. استاد فرزانه این تشبیه را نقد کرده و میفرمایند که عصا تنها کارکرد چشم را جبران میکند، نه ذهن یا نفس را. نابینا، با تکیه بر حس و نفس خود، از عصا بهره میجوید، و ادراکات انسانی نیز فراتر از ابزار حسی، به نفس ناطقه وابستهاند.
این نقد، ضعف فلسفه آزاد را در فهم نقش نفس در شناخت نشان میدهد و بر محدودیت دیدگاه مادیگرایانه آن تأکید دارد. ادراکات انسانی، به دلیل پیوند با نفس، تواناییهای عمیقتری نسبت به ابزارهای حسی دارند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، شناخت را در فلسفه آزاد چونان سفری پرمخاطره در دریای شک و تردید ترسیم کرد. فلسفه آزاد، با قرار دادن شناخت بهعنوان مبحثی مستقل و مقدم، به نقد وجود واقعیت و رابطه ادراکات با آن پرداخته است. با این حال، تأکید بیشازحد بر انکار و فقدان تبیین مثبت، این سنت را از ارائه یک نظریه جامع معرفتشناختی محروم کرده است. نقد تشبیه عصا، ضعف مادیگرایی در فلسفه آزاد را آشکار ساخت.
بخش سوم: مقایسه فلسفه اسلامی و آزاد در مبحث شناخت
مزایا و معایب فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی، چونان باغی پربار، شناخت را با تبیین و تقرر قوی تحلیل کرده است. استاد فرزانه میفرمایند که این سنت، با فرض مسلم بودن وجود ذهن و نفس ناطقه، به تبیین ماهیت ادراکات پرداخته، اما به دلیل فقدان نقادی کافی، گاهی به سادهانگاری منجر شده است.
این رویکرد، با پذیرش وجود ذهن و تحلیل آن در چارچوبهای وجودی، شناخت را بهعنوان واقعیتی مسلم فرض کرده و کمتر به اشکالات معرفتشناختی پرداخته است. این سادهانگاری، فلسفه اسلامی را از تحلیل عمیق مشکلات شناختی محروم کرده است.
مزایا و معایب فلسفه آزاد
فلسفه آزاد، چونان کاوشگری بیپروا، با نقادی قوی و طرح اشکالات متعدد، شناخت را بهصورت عمیق بررسی کرده است. استاد فرزانه تأکید دارند که این سنت، با طرح پرسشهایی درباره وجود ذهن، رابطه آن با خارج، و تجرد یا مادیت ذهن، به شناسایی مشکلات معرفتشناختی کمک کرده، اما به دلیل تأکید بر انکار، کمتر به تبیین مثبت پرداخته است.
این نقادی، فلسفه آزاد را به سوی تحلیل دقیقتر ادراکات هدایت کرده، اما عدم ارائه راهحلهای مثبت، آن را ناقص میسازد. برای مثال، برخی فلاسفه آزاد، ذهن را ماده دانسته و تجرد آن را انکار کردهاند، که نشاندهنده محدودیتهای مادیگرایانه این سنت است.
نقد سادهانگاری و رویکرد تعبدی
استاد فرزانه، رویکرد تعبدی در فلسفه اسلامی را نقد کرده و میفرمایند که حل مسائل معرفتشناختی با روشهای تعبدی، مانند حل تعارض احادیث در فقه، در فلسفه ناکارآمد است. این رویکرد، مسائل فلسفی را بهصورت سطحی حل کرده و از نقادی عقلانی فاصله میگیرد.
این نقد، بر ضرورت استفاده از روشهای عقلانی و نقادانه در فلسفه تأکید دارد تا از سادهانگاری جلوگیری شود. فلسفه، برخلاف فقه، نمیتواند به جمعبندیهای تبرعی اکتفا کند و نیازمند استدلالهای عمیق است.
نقد نظریه ماهیت و تشبیه لباس
برخی فلاسفه اسلامی، ماهیت را بهعنوان واقعیتی در خارج و ذهن فرض کردهاند و وجود ذهنی را به لباسی تشبیه کردهاند که در خارج و ذهن پوشیده میشود. استاد فرزانه این دیدگاه را نقد کرده و میفرمایند که ماهیت وجود ندارد و این تشبیه، رابطه ذهن و خارج را بهدرستی تبیین نمیکند.
این نقد، فلسفه را به سوی وجودگرایی هدایت کرده و از مفاهیم ماهیتگرایانه فاصله میگیرد. وجود ذهنی و خارجی، یک چیز نیستند و نمیتوان آنها را با تشبیهات سادهانگارانه تحلیل کرد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با مقایسه فلسفه اسلامی و آزاد، تفاوتهای بنیادین آنها را در تحلیل شناخت آشکار ساخت. فلسفه اسلامی، با تبیین قوی اما فقدان نقادی کافی، و فلسفه آزاد، با نقادی عمیق اما فقدان تبیین مثبت، هرکدام مزایا و معایبی دارند. نقد رویکرد تعبدی و تشبیهات نادرست، بر ضرورت ترکیب تبیین و نقادی در فلسفه تأکید دارد تا نظریهای جامع برای شناخت توسعه یابد.
بخش چهارم: ضرورت بررسی موقعیت علمی انسان
موقعیت علمی انسان و وصول به حقایق
استاد فرزانه تأکید دارند که پیش از ورود به مباحث وجودی، باید موقعیت علمی انسان و میزان موفقیت او در وصول به حقایق بررسی شود. این کاوش، چونان نقشهای برای سفر معرفتی، تواناییها و محدودیتهای شناختی انسان را روشن میسازد.
این دیدگاه، شناخت را بهعنوان مبحثی مقدماتی قرار داده و از سادهانگاری در پذیرش واقعیتها جلوگیری میکند. پرسشهایی چون «آیا ادراکات ما با واقعیت تطابق دارند؟» و «چه میزان از واقعیت را میتوانیم درک کنیم؟»، مسیر فلسفهورزی را هموار میسازد.
تقسیمبندی کلیات و نقش آن در شناخت
کلیات، به دو نوع فلسفی (وجود سعي) و منطقی (وجود ذهنی) تقسیم میشوند. استاد فرزانه میفرمایند که کلی طبیعی، در خارج وجود ندارد و وجود آن بهصورت سعي است، نه مفهومی ذهنی. این تقسیمبندی، شناخت را بهعنوان فرآیندی برای فهم مفاهیم کلی در ذهن تحلیل میکند.
این دیدگاه، بر تمایز میان مفاهیم ذهنی و وجود عینی تأکید دارد و شناخت را بهعنوان پلی میان این دو حوزه معرفی میکند. کلیات، بهعنوان مفاهیمی ذهنی، امکان فهم حقایق را فراهم میسازند.
نقد سادهانگاری در فلسفه اسلامی
استاد فرزانه، سادهانگاری در فلسفه اسلامی را نقد کرده و میفرمایند که پذیرش مسلم وجود ذهن و نفس ناطقه، بدون نقادی کافی، فلسفه را به رویکردی تعبدی نزدیک کرده است. این سادهانگاری، از تحلیل عمیق مشکلات معرفتشناختی جلوگیری میکند.
این نقد، بر ضرورت نقادی عقلانی در فلسفه اسلامی تأکید دارد تا از سطحینگری در تحلیل شناخت جلوگیری شود. فلسفه، نیازمند استدلالهای عمیق و نقادانه است تا به نظریهای جامع دست یابد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، ضرورت بررسی موقعیت علمی انسان را چونان مشعلی برای روشن ساختن مسیر معرفتشناسی ترسیم کرد. تقسیمبندی کلیات، نقش مفاهیم ذهنی را در شناخت روشن ساخت، و نقد سادهانگاری، بر نیاز به نقادی عقلانی در فلسفه اسلامی تأکید کرد. این کاوش، فلسفه را به سوی تحلیل دقیقتر تواناییهای شناختی انسان هدایت میکند.
خاتمه
این اثر، چونان آینهای که دو سوی معرفتشناسی را بازمیتاباند، جایگاه شناخت را در فلسفه اسلامی و آزاد کاوش کرد. فلسفه اسلامی، با تبیین قوی اما پراکنده، شناخت را ذیل مباحث وجودی تحلیل کرده، در حالی که فلسفه آزاد، با نقادی عمیق اما فقدان تبیین مثبت، آن را بهعنوان مبحثی مستقل بررسی مینماید. نقد سادهانگاری و تشبیهات نادرست، بر ضرورت ترکیب تبیین و نقادی تأکید دارد تا نظریهای جامع برای شناخت توسعه یابد. این کتاب، پژوهشگران را به تأمل در محدودیتها و امکانات شناختی انسان دعوت میکند تا در پرتو نقد و تبیین، به سوی معرفتی عمیقتر گام بردارند. آیات قرآن کریم، مانند وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ [مطلب حذف شد] : «و او با شماست هر کجا که باشید»)، بر حضور خداوند در فرآیند شناخت تأکید دارند و راه را برای معرفت الهی هموار میسازند.