متن درس
کتاب معرفت انسانی: تأملاتی در کمالات و موانع شناخت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۹)
دیباچه
معرفت انسانی، چونان دریایی ژرف و پرتلاطم، همواره در کانون تأملات فلسفی قرار داشته است. این دریای بیکران، گاه انسان را به سوی ساحل حقیقت رهنمون میسازد و گاه با امواج موانع درونی و بیرونی، او را از مقصود بازمیدارد. در این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی ظرفیتهای ذاتی انسان برای وصول به واقعیتها و موانعی که این مسیر را دشوار میسازند، پرداختهایم. همانند باغبانی که نهال معرفت را با دقت میپرورد، این متن نیز با افزودن تحلیلهای تفصیلی و تمثیلات ادبی، به غنای محتوای اصلی میافزاید، بیآنکه از روح و پیام آن فاصله گیرد.
بخش یکم: اقتضای معرفت و موانع آن
امکان وصول به حقیقت
انسان، بهمثابه موجودی برخوردار از قوای شناختی، توانایی ذاتی برای دستیابی به واقعیتها را داراست. این اقتضا، چونان نوری در نهاد آدمی نهاده شده که میتواند تاریکیهای جهل را بشکافد. بااینحال، موانع متعددی این نور را در هالهای از ابهام فرومیبرند. این موانع، در چهار گونه دستهبندی میشوند: کمالی، نقصی، داخلی و خارجی. موانع کمالی، چونان ابزارهایی دوسویهاند که گاه راه به حقیقت میگشایند و گاه انسان را در هزارتوی خیال و وهم سرگردان میکنند. موانع نقصی، مانند جهل و نادانی، ریشه در کاستیهای ذاتی یا اکتسابی دارند. موانع داخلی، چون شک و ظن، از درون نفس برمیخیزند، و موانع خارجی، مانند تأثیرات محیط، جامعه و سنتها، از بیرون بر انسان سایه میافکنند.
موانع نفسانی و نقصهای شناختی
از جمله موانع نفسانی که انسان را از حقیقت بازمیدارند، میتوان به جهل، نادانی و بیاطلاعی اشاره کرد. این نقصها، چونان غباری بر آینه ذهن، مانع از انعکاس روشن واقعیتها میشوند. جهل، بهمثابه تاریکیای است که نور علم را در خود فرومیبلعد، و نادانی، چونان زنجیری است که قوای شناختی را به بند میکشد. این موانع، ریشه در محدودیتهای وجودی انسان دارند و رفع آنها نیازمند کوشش عقلانی و تعلیم است.
کمالات انسانی و تنوع آنها
خداوند متعال، در نهاد انسان، قوایی چون شک، وهم، خیال، ظن، علم، عشق، عاطفه و احساس نهاده است. این قوا، چونان ستارگانی در آسمان نفس، هر یک بهنحوی درخشاناند، اما نه به یک اندازه و نه به یک شیوه در افراد توزیع شدهاند. در یکی عقل غالب است، در دیگری خیال، و در سومی ظن یا یقین. این تنوع، اگرچه کمال است، اما گاه به مانعی در مسیر شناخت بدل میشود. مثلاً، خیال، چونان پرندهای است که گاه انسان را به اوج حقیقت میرساند و گاه در وادی گمراهی رهایش میکند. شک نیز، گاه چون کلیدی است که درهای حقیقت را میگشاید، و گاه چون دیواری است که راه را بر معرفت میبندد.
دوگانه بودن نقش قوای شناختی
قوای شناختی انسان، چونان شمشیری دو لبهاند. شک، در یک جا انسان را به سوی حقیقت هدایت میکند و در جایی دیگر او را در گرداب گمراهی فرومیبرد. خیال نیز، گاه چون پلی است به سوی واقعیت، و گاه چون مهی غلیظ، انسان را از حقیقت دور میسازد. این دوگانگی، نشان از پیچیدگی نفس انسانی دارد که هم توانایی شناخت دارد و هم در معرض خطاست. مدیریت این قوا، چونان هدایت کشتیای در دریای طوفانی، نیازمند هوشیاری و دقت است.
موانع داخلی و خارجی
موانع داخلی، مانند ظن، وهم و شک، از درون نفس سرچشمه میگیرند و چونان ریشههایی در خاک ذهن، گاه رشد میکنند و مانع از شکوفایی معرفت میشوند. موانع خارجی، مانند تأثیرات محیط، جامعه، والدین، مربیان، سنتها و قومیتها، چونان بادهاییاند که مسیر حرکت به سوی حقیقت را منحرف میکنند. ادیان منسوخ، مانند یهودیت و مسیحیت، در زمان خود کمال بودند، اما پس از نسخ، چونان نسخهای کهنه، دیگر نمیتوانند راهنمای حقیقت باشند و گاه مانعی در برابر شناخت میشوند.
جمعبندی بخش یکم
در این بخش، به اقتضای ذاتی انسان برای وصول به حقیقت و موانعی که این مسیر را دشوار میسازند، پرداخته شد. انسان، با قوای گوناگون خود، توانایی شناخت حقیقت را دارد، اما موانع کمالی، نقصی، داخلی و خارجی، این توانایی را به چالش میکشند. تنوع قوای شناختی، اگرچه کمال است، اما گاه به مانعی در برابر حقیقت بدل میشود. ادیان منسوخ و تأثیرات محیطی نیز، بهعنوان موانع خارجی، نقش مهمی در این فرآیند ایفا میکنند. برای رفع این موانع، نیاز به ابزارهای عقلانی و روشهای استدلالی است که در بخش بعدی بررسی میشوند.
بخش دوم: برهان، ابزار رفع موانع معرفت
شک و تردید در مسیر شناخت
انسان، در مواجهه با واقعیتها، گاه در صحت معرفت خود دچار تردید میشود. این شک، چونان سایهای است که بر نور یقین میافتد و انسان را به پرسش از حقیقت وامیدارد. آیا آنچه دریافتهام واقعیت است یا وهم؟ این تردید، نتیجه تعارض میان اقتضای معرفت و موانع آن است. انسان، با آگاهی از وجود این موانع، درمییابد که توانایی ذاتی او برای شناخت، بهتنهایی کافی نیست و نیازمند ابزاری است که او را به ساحل یقین برساند.
پیچیدگی هویت شناختی انسان
انسان، چونان باغی است که در آن گلهای گوناگون شک، ظن، گمان، علم، جهل و یقین روییدهاند. این تنوع، اگرچه نشانهای از غنای وجودی اوست، اما گاه به پیچیدگی و گمراهی منجر میشود. اگر همه انسانها تنها از عقل برخوردار بودند، شاید گمراهی به حداقل میرسید، اما خداوند متعال، با حکمت بیکران خود، قوای گوناگونی چون شک، ظن و خیال را نیز در نهاد انسان نهاده است. این قوا، نه به یک اندازه و نه به یک شیوه در افراد توزیع شدهاند، و همین تنوع، انسان را در برابر خطا آسیبپذیر میسازد.
نقش برهان در دستیابی به یقین
برای رفع موانع معرفت، انسان به عصای برهان، یقین و استدلال نیازمند است. قرآن کریم، با اشاره به دو حجت ظاهری و باطنی، بر نقش استدلال تأکید دارد:
«إِنَّ ٱللَّهَ عَلَى ٱلنَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَحُجَّةً بَاطِنَةً»
(برگرفته از مضمون آیات قرآنی). برهان، چونان میزان و پرگاری است که سخنان را میسنجد و حقیقت را از باطل جدا میکند. انسان باید باورهای خود را در کفه این میزان قرار دهد تا صحت آنها آشکار شود.
چالشهای کاربرد برهان
حتی فیلسوفان بزرگی چون ابنسینا، که منطق و برهان را آموزش دادهاند، گاه در عمل به آن خطا کردهاند. این خطا، نه از نقص منطق، بلکه از عدم رعایت دقیق قواعد آن ناشی میشود. منطق، چونان شمشیری است که تنها در دستان ماهر کارآمد است. اگر قواعد آن رعایت نشود، به خطا منجر میشود. این نکته، بر اهمیت دقت و احتیاط در استدلال تأکید دارد.
خطاها در قیاس و ضرورت رعایت منطق
خطاها در استدلال، گاه از نقص در شکل، ماده یا شرایط قیاس ناشی میشوند. برای نمونه، دو قیاس متضاد مانند «العالم متغیر، کل متغیر حادث، پس العالم حادث» و «العالم اثر القدیم، اثر القدیم قدیم، پس العالم قدیم» نمیتوانند هر دو درست باشند. یکی از این قیاسها، یا هر دو، باید نقصی در مقدمات یا شکل داشته باشند. این مثال، نشان میدهد که منطق، تنها در صورت رعایت دقیق قواعد خود، به حقیقت رهنمون میشود.
آموزش مغالطه برای اجتناب از آن
ابنسینا در کتاب شفا میفرماید که مغالطه را نه برای استفاده، بلکه برای شناخت و اجتناب از آن میآموزیم، مانند کسی که زهر را میشناسد تا از خوردن آن پرهیز کند. مغالطه، چونان زهری است که در لباس عسل به ذهن عرضه میشود، و تنها با هوشیاری و آگاهی میتوان از آن دوری جست.
کمیابی یقین و تأکید قرآن کریم
قرآن کریم، با آیاتی چون
«أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ»
[مطلب حذف شد] : «بیشترشان تعقل نمیکنند»)، بر کمیابی یقین تأکید دارد. یقین، چونان گوهری نایاب است که در میان انبوه ظن و خیال، بهسختی یافت میشود. روایات نیز یقین را کمیابترین مخلوق الهی دانستهاند، که نشان از دشواری دستیابی به آن دارد.
تخلیه ذهن از غیر یقین
برای دستیابی به معرفت حقیقی، باید ذهن را از خرافات، خیالات و ظن پاک کرد، چونان باغبانی که علفهای هرز را از باغ میزداید تا گلهای حقیقت برویند. بسیاری از ذهنها، به دلیل غلبه خیال و ظن، برای برهان مناسب نیستند و نیازمند پالایشاند.
تفاوت تخلیه در معرفت و عمل
تخلیه در باب معرفت، دشوارتر از تخلیه در باب عمل است. کنار گذاشتن گناه، چونان رها کردن باری سنگین است، اما کنار گذاشتن غیر یقین از ذهن، چونان پالایش آبی است که ذرهای ناخالصی در آن راه ندارد. این فرآیند، نیازمند دقت و کوشش عقلانی است.
استفاده بهجا از قوای شناختی
انسان باید از قوای خود، مانند ظن، شک و یقین، بهجا استفاده کند و جهل را با علم جایگزین نماید. این استفاده بهجا، چونان تنظیم سازی است که نواهایش هماهنگ باشد تا آهنگ حقیقت نواخته شود. مدیریت این قوا، کلید دستیابی به معرفت یقینی است.
دشواری جمعآوری یقین
جمعآوری یقین، چونان یافتن مروارید در اعماق اقیانوس است. نمیتوان یقین را بهآسانی انباشت کرد، زیرا معرفت یقینی، نادر و ارزشمند است. انسان باید با احتیاط و دقت، این گوهر نایاب را جستجو کند و از انباشتن باورهای نادرست پرهیز نماید.
جمعبندی بخش دوم
در این بخش، نقش برهان بهعنوان ابزار اصلی رفع موانع معرفت بررسی شد. شک و تردید، اگرچه انگیزهای برای جستجوی حقیقتاند، اما بدون برهان به یقین نمیرسند. پیچیدگی هویت شناختی انسان، او را در برابر خطا آسیبپذیر میسازد، اما با استفاده از برهان و رعایت دقیق قواعد منطقی، میتوان این موانع را رفع کرد. قرآن کریم و روایات، بر کمیابی یقین تأکید دارند و پالایش ذهن از غیر یقین را ضروری میدانند. استفاده بهجا از قوای شناختی و احتیاط در استدلال، کلید دستیابی به معرفت حقیقی است.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
معرفت انسانی، چونان سفری است در مسیری پرپیچوخم، که گاه به قلههای حقیقت میرسد و گاه در درههای گمراهی فرومیغلتد. انسان، با اقتضای ذاتی برای شناخت، توانایی وصول به واقعیتها را دارد، اما موانع کمالی، نقصی، داخلی و خارجی، این مسیر را دشوار میسازند. قوای شناختی، مانند شک، خیال و یقین، اگرچه کمالات الهیاند، اما تنوع و عدم تعادل آنها میتواند به خطا منجر شود. برهان، چونان چراغی است که این مسیر را روشن میکند، اما تنها در صورت رعایت دقیق قواعد منطقی کارآمد است. قرآن کریم، با تأکید بر کمیابی یقین و لزوم تعقل، انسان را به پالایش ذهن و استفاده بهجا از قوای شناختی دعوت میکند.