متن درس
کتاب تجرد نفس و اندیشه انسانی: کاوشی در هویت غیرمادی انسان
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۵)
دیباچه
بحث تجرد نفس و اندیشه انسانی، چونان گوهری درخشان در گنجینه فلسفه اسلامی، به کاوش در ماهیت غیرمادی هویت انسانی و قوای ادراکی آن میپردازد. این موضوع، با ریشه در استدلالهای عقلی، استقلال نفس از ماده را تأیید کرده و تمایز آن از آثار مادی را آشکار میسازد. همانند باغبانی که نهالی را با دقت در خاک معرفت میکارد، این کتاب کوشیده است تا با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، تمامی جزئیات و مفاهیم این بحث را با زبانی فاخر و ساختاری علمی به مخاطبان فرهیخته تقدیم نماید.
بخش یکم: تجرد نفس و هویت غیرمادی انسان
ماهیت تجرد نفس
نفس انسانی، چونان نوری مجرد در کالبد مادی، هویتی غیرمادی دارد که از ماده مستقل است، اگرچه با آن تعلق دارد. این هویت تجردی، انسان را از دیگر موجودات متمایز ساخته و تواناییهای ادراکی او را به منصه ظهور میرساند. استدلالهای عقلی متعددی برای اثبات تجرد نفس ارائه شده است که برخی، چونان ستونهای استوار، خالی از هرگونه خدشهاند، و برخی دیگر ممکن است به نقد و بررسی نیاز داشته باشند. در این میان، چهار دلیل محکم، به دلیل استحکام و فقدان شبهه، مورد تأکید قرار گرفتهاند و از پرداختن به دلایل مشکوک پرهیز شده است.
تمایز عقل و نفس
عقل و نفس، اگرچه هر دو مجردند، اما در نحوه ظهور و کارکرد متفاوتاند. عقل، چونان خورشیدی بینیاز از ابزارهای مادی، ذاتاً و فعلاً مجرد است و برای ادراک به چشم، گوش یا دیگر حواس جسمانی وابسته نیست. اما نفس، هرچند ذاتاً مجرد است، در فعل خود به ابزارهای مادی، مانند دست و پا، نیازمند است. این تمایز، چونان خطی است که میان دو ساحت وجودی انسان کشیده شده: یکی مستقل از ماده و دیگری در تعامل با آن. این رابطه، نشاندهنده تعلق نفس به بدن است، بدون آنکه مادیت نفس را اثبات کند.
وحدت حقیقت نفس
نفس انسانی، چونان جوهر واحدی است که مراتب گوناگونی چون عقل، روح، احساس، وجدان، عاطفه، نفس اماره، ملهمه و مطمئنه را در خود جای داده است. این مراتب، نه حقایق متعدد، بلکه جلوههای مختلف یک حقیقت تجردیاند. همانند رودی که در مسیر خود به شاخههای گوناگون تقسیم میشود، اما سرچشمهای واحد دارد، نفس نیز در مراتب مختلف ظهور مییابد. در برخی افراد، نفس اماره غالب است، در برخی نفس ملهمه، و در برخی دیگر، قوای فهم یا حافظه قویترند. این تنوع، نشان از غنای وجودی نفس دارد که در هر فرد بهگونهای خاص متجلی میشود.
تنوع مراتب و ظهور قوای نفسانی
قوای نفسانی، مانند عقل، فطرت، طبیعت و طینت، از حیث ظهور، قوه و فصلیت متفاوتاند، اما همگی به یک حقیقت تجردی بازمیگردند. این تفاوتها، چونان رنگهای گوناگون در یک تابلوی نقاشی، جلوههای متنوعی از یک جوهر واحد را به نمایش میگذارند. در برخی، عقل غالب است و در برخی دیگر، خیال یا ظن. این تنوع، اگرچه به غنای وجودی انسان میافزاید، اما احتمال خطا را نیز افزایش میدهد، زیرا قوای نفسانی در افراد یکسان نیست و هرکس بهگونهای از این قوا متأثر میشود.
نقد مادیگرایی در تحلیل نفس
مادیگرایان، چونان کسانی که با ابزار نجاری به سراغ بریدن آهن میروند، به دلیل ضعف در آگاهی از فلسفه الهی و قواعد منطق الهی، ناتوان از تحلیل صحیح مباحث متافیزیکیاند. دانشمندان مادی، که در علوم تجربی چون زیستشناسی یا پزشکی مهارت دارند، به دلیل عدم مطالعه فلسفه الهی، تحلیلهایی ناقص ارائه میدهند. این نقص، چونان تلاش برای سنجش آسمان با معیارهای زمینی است که به نتیجهای جز خطا نمیانجامد. فلسفه الهی، با ابزارهای عقلی، به تبیین حقیقت نفس میپردازد، درحالیکه علوم تجربی تنها به مراتب مادی محدودند.
نقد اظهارنظرهای غیرتخصصی
برخی علما، مانند فقها، بدون تخصص در فلسفه یا عرفان، به اظهارنظر در این حوزهها میپردازند، گویی که با دانش صرف و نحو بخواهند اسرار متافیزیک را بگشایند. این رویکرد، چونان تلاش برای خواندن کتابی در تاریکی است که جز به گمراهی نمیانجامد. تخصص در فلسفه، نیازمند سالها مطالعه و تحقیق است، و اظهارنظر بدون پشتوانه علمی، به خطا منجر میشود.
نقش اعدادی بدن در ادراک
وجود مغز و مخچه، بهعنوان ابزارهای اعدادی، انکار نمیشود، اما علم در نفس انسانی جای دارد، نه در این ابزارها. مغز، چونان قلمی است که نفس با آن مینویسد، اما نویسنده، خود نفس است. شرایط مادی، مانند سردرد یا درد پا، ممکن است بر حافظه یا فهم اثر بگذارند، اما این تأثیر، مادیت نفس را اثبات نمیکند. روح صافی، چهره را نورانی میکند و دل پژمرده، رخسار را دگرگون میسازد، اما این تعاملات، به معنای مادیت نفس نیست.
جمعبندی بخش یکم
در این بخش، به ماهیت تجردی نفس انسانی و تمایز آن از ماده پرداخته شد. نفس، بهعنوان جوهر واحد، مراتب مختلفی چون عقل، روح و قوای نفسانی را در خود جای داده و در افراد مختلف بهگونهای متنوع ظهور مییابد. عقل، ذاتاً و فعلاً مجرد است، اما نفس، هرچند ذاتاً مجرد است، در فعل به ابزارهای مادی وابسته است. مادیگرایی، به دلیل محدودیت در فهم فلسفه الهی، از تبیین حقیقت نفس ناتوان است، و اظهارنظرهای غیرتخصصی نیز به خطا میانجامد. مغز و بدن، تنها ابزارهای اعدادیاند و علم در نفس جای دارد. این مباحث، زمینه را برای بررسی وجود علمی و اندیشه فراهم میکنند.
بخش دوم: وجود علمی و مراتب ادراک
ماهیت وجود علمی
وجود علمی یا اندیشه، چونان انعکاسی از وجود خارجی در آینه نفس، پرسشی بنیادین را پیش میکشد: این وجود از چه نوع است؟ آیا مشابه وجود خارجی است، ضعیفتر از آن است، یا انعکاسی از آن؟ وجود علمی، به اعتبار وجود خارجی تعریف میشود و نه در تقابل با آن. این وجود، چونان سایهای است که از نور وجود عینی برمیخیزد، اما خود بخشی از همان حقیقت است. وجود ذهنی، در مقایسه با وجود خارجی، علمی نامیده میشود، اما این تمایز، به معنای جدایی کامل نیست.
تمایز وجود ذهنی، علمی و عینی
وجود ذهنی، علمی و عینی، مراتب مختلفی از ادراکاند. وجود ذهنی، چونان حفظ مطلبی در حافظه است؛ وجود علمی، در جان انسان جای دارد و چونان بخشی از وجود او میشود؛ و وجود عینی، حقیقت خارجی است. این مراتب، مانند پلههای نردبانیاند که هر یک انسان را به مرتبهای از معرفت نزدیکتر میکنند. تفاوت در شدت و ضعف این مراتب، به تنوع ادراکات در افراد منجر میشود. برخی در مرتبه قویتری از علم قرار دارند و برخی ضعیفتر.
تصور و تصدیق
اندیشه انسانی، به دو نوع تصور و تصدیق تقسیم میشود. تصور، چونان نقشی است که در ذهن ترسیم میشود بدون آنکه حکمی بر آن مترتب باشد. تصدیق، اما، چونان قضاوت است که حکم را به تصور میافزاید. هر دو علماند، اما از حیث ذهنیت متفاوتاند. این تمایز، مانند تفاوت میان دیدن یک منظره و قضاوت درباره آن است. پرسش این است که آیا تصدیق، قوهای از تصور است یا چیزی افزون بر آن؟ این موضوع، در منطق فلسفی نیازمند بررسی دقیقتر است.
علم حصولی و حضوری
علم، به دو نوع حصولی و حضوری تقسیم میشود. علم حضوری، چونان دیدار بیواسطه حقیقت است، درحالیکه علم حصولی، با واسطه و از طریق مفاهیم ذهنی حاصل میشود. پرسش این است که آیا علم حصولی، به معنای واقعی وجود دارد یا صرفاً مرتبهای ضعیفتر از علم حضوری است؟ اگر علم را نحوهای از وجود عینی بدانیم، علم حصولی به معنای مستقل از علم حضوری قابل تصور نیست. این نقد، علم حضوری را بهعنوان مبنای معرفت حقیقی برجسته میکند.
علم کلی و جزئی
علم کلی، مانند علم به مفهوم انسان، و علم جزئی، مانند علم به زید، به اعتبار خارج تعریف میشوند. این تمایز، چونان تفاوت میان دیدن جنگل و تکتک درختان آن است. کلی و جزئی، وصف نفس نیستند، بلکه به متعلق علم بازمیگردند. علم، از حیث ذات خود، نه کلی است و نه جزئی، بلکه به اعتبار متعلقش چنین توصیف میشود. این دیدگاه، نشان میدهد که علم در نفس، به نحوه وجود خود وابسته است.
ابواب معرفت
مباحث معرفت، چونان شاخههای درختی تنومند، در ابواب مختلفی چون تجرد نفس، وجود ذهنی، صدق و کذب، نفسالامر، معقولات اولیه و ثانویه بررسی میشوند. هر یک از این ابواب، چونان دریچهای به سوی حقیقت، مسائل پیچیدهای را در بر میگیرند که نیازمند تحلیل دقیقاند. این ساختار، نشاندهنده گستردگی و عمق معرفتشناسی در فلسفه اسلامی است.
ارتباط اندیشه و خارج
اندیشه انسانی، چونان آینهای است که حقیقت خارجی را منعکس میکند، اما خود حقیقتی تجردی دارد. این اندیشه، هرچند با خارج مرتبط است، اما مستقل از آن است و احتمال خطا در آن وجود دارد. تنوع قوای نفسانی، مانند خیال، عقل، شک و ظن، و تفاوت آنها در افراد، این احتمال را افزایش میدهد. از اینرو، توسل به برهان، چونان چراغی در تاریکی، برای رفع خطا ضروری است.
ورود به مباحث وجودی
پس از اثبات تجرد نفس، میتوان به مباحث وجودی وارد شد. پرسشهایی چون چیستی وجود، اصالت وجود یا ماهیت، وحدت یا کثرت، و مراتب وجود، چونان دروازههایی به سوی فهم عمیقتر هستیاند. این انتقال، مانند حرکت از شناخت نفس به شناخت کل هستی است که فلسفه را به اوج خود میرساند.
ارزیابی منابع فلسفی
بررسی کتابها و سخنان فلسفی، چونان غربال کردن گندم از کاه است. باید مباحث محکم از ضعیف تمییز داده شوند تا تقریری درست و جامع ارائه گردد. این رویکرد، میراث فلسفی را پالایش کرده و به نتایج کلی و معتبر میرساند.
جمعبندی بخش دوم
در این بخش، به ماهیت وجود علمی و مراتب ادراک پرداخته شد. وجود علمی، مرتبهای از وجود عینی است که در نفس انسان جای دارد. تمایز میان وجود ذهنی، علمی و عینی، و همچنین تصور و تصدیق، ساختار ادراکات انسانی را روشن میسازد. علم حضوری، بهعنوان مبنای معرفت حقیقی، بر علم حصولی اولویت دارد. علم کلی و جزئی، به اعتبار متعلق تعریف میشوند و ابواب معرفت، گستردگی این حوزه را نشان میدهند. اندیشه، با وجود رابطه با خارج، مستقل است و برای رفع خطا به برهان نیاز دارد. این مباحث، زمینه را برای ورود به مسائل وجودی فراهم میکنند.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
تجرد نفس و اندیشه انسانی، چونان گوهری است که در کالبد مادی انسان میدرخشد. نفس، بهعنوان جوهر واحد، مراتب مختلفی چون عقل، روح و قوای نفسانی را در خود جای داده و در افراد بهگونهای متنوع ظهور مییابد. استدلالهای عقلی محکم، تجرد نفس را تأیید میکنند، و مادیگرایی، به دلیل محدودیت در فهم فلسفه الهی، از تبیین آن ناتوان است. وجود علمی، مرتبهای از وجود عینی است که در مراتب تصور، تصدیق، حصولی و حضوری تعریف میشود. علم کلی و جزئی، به اعتبار خارج معنا مییابد، و ابواب معرفت، گستردگی این حوزه را نشان میدهند. با اثبات تجرد نفس، میتوان به مباحث وجودی وارد شد و با بررسی منابع، تقریری جامع ارائه داد.