در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 77

متن درس





اصالت وجود و ماهیت و ترکیب ممکنات

اصالت وجود و ماهیت و ترکیب ممکنات

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۷)

دیباچه: درآمدی بر چیستی حقیقت اشیاء

بحث از اصالت وجود یا ماهیت و ترکیب ممکنات، یکی از مسائل محوری فلسفه اسلامی است که به کاوش در حقیقت اشیاء و رابطه میان وجود و ماهیت می‌پردازد. این پرسش، که آیا حقیقت اشیاء را باید وجود نامید یا ماهیت، و چگونه این دو در قالب ممکنات ترکیب می‌یابند، در کانون مباحث وجودشناختی قرار دارد. حقیقت اشیاء، چونان گوهری است که در آیینه ذهن تحلیل می‌شود، اما آیا این تحلیل، بازتابی از واقعیت خارجی است یا صرفاً ساخته ذهن؟ این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی این موضوع پرداخته و با رویکردی نظام‌مند و آکادمیک، ابعاد آن را می‌کاود.

بخش نخست: چیستی وجود و ماهیت

پرسش از حقیقت اشیاء

پس از نفی امکان تبیین واقعیت توسط عدم و مفهوم، پرسش بنیادین این است که حقیقت اشیاء را باید وجود نامید یا ماهیت؟ وجود، چونان هستی‌ای است که اشیاء را به ظهور می‌رساند، و ماهیت، چونان چیستی‌ای است که هویت آن‌ها را مشخص می‌کند. این پرسش، به تمایز مفهومی میان وجود (هستی) و ماهیت (چیستی) و اولویت یکی بر دیگری در تحلیل واقعیت اشاره دارد. در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در اختلاف میان مشائیان، اشراقیان و صدراییان، این مسئله از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

درنگ: پرسش از اصالت وجود یا ماهیت، بنیادی‌ترین مسئله در تبیین حقیقت اشیاء است، زیرا به چیستی و هستی موجودات و رابطه آن‌ها می‌پردازد.

فرض اصالت ماهیت

اگر ماهیت اصیل فرض شود، وجود یا تبعی خواهد بود یا صرفاً مفهومی ذهنی تلقی می‌شود. این دیدگاه، که در فلسفه اشراقی سهروردی و برخی آرای مشائی ابن‌سینا ریشه دارد، ماهیت را به‌عنوان حقیقت اصلی اشیاء در خارج مقدم می‌داند. در این نگاه، وجود، چونان سایه‌ای است که بر ماهیت افتاده و از آن هستی می‌یابد. این فرض، ماهیت را چونان ریشه‌ای می‌بیند که شاخه وجود از آن می‌روید.

فرض اصالت وجود

در مقابل، اگر وجود اصیل باشد، ماهیت یا فرعی است یا صرفاً مفهومی ذهنی که در خارج واقعیتی ندارد. این دیدگاه، که در فلسفه ملاصدرا و نظریه اصالت وجود و تشکیک در آن متبلور است، وجود را حقیقت اصلی اشیاء می‌داند. ماهیت، در این نگاه، چونان نقشی است که بر بوم وجود نگاشته شده و بدون آن، هیچ هویتی ندارد.

نفی اتحاد هویت در اصالت وجود

در صورت اصالت وجود، نمی‌توان گفت وجود و ماهیت در هویت متحدند، بلکه وجود اصیل و ماهیت مفهومی است. ملاصدرا، اتحاد هویت را در خارج نفی کرده و ماهیت را مرتبه‌ای ذهنی از وجود می‌بیند. این دیدگاه، وجود را چونان جویباری می‌داند که ماهیت در آن جریان می‌یابد، اما خود، مستقل از ماهیت است.

بخش دوم: رابطه وجود و ماهیت

طرح‌های ممکن در رابطه وجود و ماهیت

دو طرح ممکن در تحلیل رابطه وجود و ماهیت مطرح است: نخست، اصالت یکی (وجود یا ماهیت) با فرعیت دیگری، و دوم، اصالت یکی و نفی دیگری به‌عنوان مفهوم ذهنی. در طرح اول، وجود و ماهیت هر دو در خارج حضور دارند، اما یکی اصیل و دیگری فرع است. در طرح دوم، تنها یکی در خارج اصیل است و دیگری صرفاً مفهومی ذهنی است. این چارچوب‌ها، چونان دو مسیرند که فیلسوف را به سوی تبیین حقیقت هدایت می‌کنند.

امکان اصالت بدون فرعیت

اگر وجود اصیل باشد و هیچ چیز دیگری در خارج وجود نداشته باشد، نیازی به فرعیت ماهیت نیست. این دیدگاه، که در فلسفه ملاصدرا برجسته است، ماهیت را به مفهومی ذهنی تقلیل می‌دهد و وجود را تنها حقیقت خارجی می‌داند. در این نگاه، وجود، چونان خورشیدی است که همه چیز را روشن می‌کند، و ماهیت، چونان سایه‌ای است که در پرتو آن پدیدار می‌شود.

درنگ: در دیدگاه اصالت وجود، ماهیت به مفهومی ذهنی تقلیل می‌یابد و وجود، تنها حقیقت خارجی است که همه چیز از آن هستی می‌یابد.

سازگاری اصالت و فرعیت

اصالت وجود با فرعیت ماهیت سازگار است، به این معنا که وجود اصیل و ماهیت فرع بر آن است. در این دیدگاه، ماهیت از وجود هستی می‌یابد، مانند گلی که در خاک وجود ریشه دارد. این سازگاری، در فلسفه ملاصدرا با مفهوم تبعیت ماهیت از وجود تبیین شده و مراتب وجودی را برجسته می‌کند.

تمایز وجود و ماهیت در فرعیت

در این حالت، وجود و ماهیت هر دو در خارج حضور دارند، اما وجود از خود هستی دارد و ماهیت از وجود. این تمایز، چونان تفاوت میان نور و آیینه است: نور، از خود می‌درخشد، اما آیینه، تنها بازتاب‌دهنده آن است. در فلسفه ملاصدرا، این دیدگاه با نظریه تشکیک وجود همخوانی دارد که مراتب وجودی را تبیین می‌کند.

دیدگاه شیخ اشراق در اصالت ماهیت

شیخ اشراق، در اصالت ماهیت، وجود را فرعی نمی‌داند، بلکه آن را مفهومی ذهنی می‌بیند. در این نگاه، ماهیت، چونان جوهر اشیاء است که وجود، به‌عنوان صفتی ذهنی، بر آن عارض می‌شود. این دیدگاه، با فلسفه اشراقی سهروردی و تأکید بر ماهیت به‌عنوان حقیقت اشیاء مرتبط است.

بخش سوم: تمایز ماهیت و مفهوم

تمایز ماهیت و مفهوم در ذهن

در ذهن، می‌توان ماهیت و مفهوم را متمایز کرد. برخی مفاهیم، مانند عدم یا شریک‌الباری، فاقد ماهیت‌اند، اما مفهوم دارند. برای مثال، مفهوم انسان در ذهن، هم ماهیت (چیستی انسان) و هم مفهوم (تصور ذهنی) دارد. این تمایز، چونان جداسازی نور از سایه در ذهن است: هر ماهیت، مفهومی دارد، اما هر مفهوم، لزوماً ماهیت ندارد.

درنگ: هر ماهیت، مفهوم دارد، اما هر مفهوم، ماهیت ندارد؛ این تمایز، نقش ذهن در تحلیل چیستی و هستی را برجسته می‌کند.

رابطه عام و خاص میان ماهیت و مفهوم

هر ماهیت، مفهوم دارد، اما هر مفهوم، ماهیت ندارد؛ مانند عدم که مفهوم است اما ماهیت ندارد. این رابطه، چونان رابطه دریا و جویبار است: دریا، همه جویبارها را دربرمی‌گیرد، اما هر جویبار، دریا نیست. این دیدگاه، با نظریه مفاهیم منطقی و وجود ذهنی در فلسفه اسلامی مرتبط است.

محدودیت مفاهیم در خارج

هر چیزی که در ذهن است، لزوماً در خارج وجود ندارد، اما هر ماهیت، مفهوم ذهنی دارد. این محدودیت، چونان مرزی است که ذهن را از خارج جدا می‌کند. مفاهیم، در ذهن آزادند، اما ماهیات، به واقعیت خارجی وابسته‌اند. این دیدگاه، با نظریه وجود ذهنی ابن‌سینا و ملاصدرا همخوانی دارد.

ماهیت و مفهوم در اصالت وجود

اگر وجود اصیل و ماهیت فرع باشد، ماهیت و مفهوم در ذهن متمایزند، اما مفهوم در خارج وجود ندارد. در این نگاه، ماهیت، چونان سایه‌ای است که در ذهن از وجود ترسیم می‌شود، اما در خارج، تنها وجود است که واقعیت دارد.

نفی ماهیت در خارج

اگر وجود اصیل باشد و ماهیت در خارج وجود نداشته باشد، ماهیت صرفاً مفهومی ذهنی است. این دیدگاه، وجود را چونان حقیقت یکتایی می‌بیند که ماهیت، تنها در ذهن از آن انتزاع می‌شود. این نظریه، با اصالت وجود ملاصدرا و نفی وجود خارجی ماهیت همخوانی دارد.

تبدیل کلیات خمس به مفاهیم خمس

در صورت اصالت وجود، کلیات خمس (جنس، فصل، نوع، عام، خاص) به مفاهیم خمس تبدیل می‌شوند، نه ماهیات. این تبدیل، چونان تغییر لباس اشیاء در ذهن است: ماهیات، به مفاهیم ذهنی تقلیل می‌یابند و وجود، تنها حقیقت خارجی است.

بخش چهارم: ترکیب ممکنات و چالش‌های آن

بیان منظومه حاجی سبزواری

حاجی سبزواری می‌فرماید: «اعلم أنَّ کل ممکن زوجٌ ترکیبیٌّ من الماهیة و الوجود»، یعنی هر ممکن، مرکب از ماهیت و وجود است. این بیان، چونان کلیدی است که در قفل ترکیب ممکنات می‌چرخد، اما پرسش از نوع این ترکیب را برمی‌انگیزد. آیا این ترکیب، حقیقی است یا اعتباری؟

تفسیر زوج در بیان حاجی

زوج، به معنای دو جزء است، اما چگونه هر ممکن، که یک واحد است، دو جزء دارد؟ این پرسش، چونان پارادوکسی است که ذهن را به چالش می‌کشد: یک واحد، چگونه می‌تواند دو باشد؟ این مسئله، در فلسفه اسلامی با تحلیل ترکیب ذهنی و اعتباری پاسخ داده شده است.

درنگ: ترکیب ممکنات، نه حقیقی و خارجی، بلکه تحلیلی و ذهنی است ciment است؛ هر چیز در ذهن به چیستی و هستی تقسیم می‌شود.

چالش وحدت و کثرت

چگونه یک موجود واحد، دو جزء (ماهیت و وجود) دارد، در حالی که یک واحد نمی‌تواند دو باشد؟ این چالش، چونان معمایی است که وحدت و کثرت را در تحلیل ممکنات به هم می‌پیوندد. در فلسفه ملاصدرا، این مسئله با نظریه وحدت تشکیکی وجود پاسخ داده شده است.

ترکیب حقیقی و اعتباری

ترکیب حقیقی، مانند آب و خاک که گل تولید می‌کند، مولد است و نیازمند سه جزء است: دو مؤلف و یک محصول. اما ترکیب اعتباری، مانند خانه، مولد نیست و اجزای آن پس از جداسازی باقی می‌مانند. این تمایز، چونان خطی است که میان واقعیت و اعتبار کشیده شده است.

ترکیب ماهیت و وجود

اگر ماهیت و وجود ترکیب شوند، باید ممکن به‌عنوان سومین تولید شود، اما این چگونه ممکن است؟ این پرسش، چونان راهی پرپیچ‌وخم است که به ضرورت تبیین نوع ترکیب منجر می‌شود. در فلسفه ملاصدرا، ترکیب ممکنات، تحلیلی و ذهنی است، نه حقیقی.

بخش پنجم: آیات قرآنی و نقد استناد

نقل آیه قرآنی اول

آیه وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ [مطلب حذف شد] : «و از هر چیزی دو جفت آفریدیم، باشد که شما متذکر شوید») برای تبیین زوجیت آورده شده است. اما این آیه، به نر و ماده در طبیعت اشاره دارد، نه ماهیت و وجود.

نقد استناد آیه اول

استناد این آیه به ترکیب ماهیت و وجود نادرست است، زیرا به خلقت نر و ماده برای تکامل و تولید مثل اشاره دارد. این نقد، چونان هشداری است که از خلط مفاهیم قرآنی با مسائل فلسفی جلوگیری می‌کند.

نقل آیه قرآنی دوم

آیه سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِکُمْ وَمِمَّا [مطلب حذف شد] : «منزه است آن که همه جفت‌ها را آفرید از آنچه زمین می‌رویاند و از خودشان و از آنچه نمی‌دانند») نیز برای زوجیت ذکر شده است. اما این آیه نیز به نر و ماده اشاره دارد.

نقد استناد آیه دوم

این آیه نیز به خلقت نر و ماده برای تکامل و عشق اشاره دارد و ربطی به ترکیب ماهیت و وجود ندارد. این نقد، بر ضرورت انطباق معنایی آیات با مباحث فلسفی تأکید دارد.

احدیت مختص خدا

احدیت و وحدت مختص خداوند است که شریک یا زوجی ندارد، اما این به معنای نفی ماهیت نیست. این دیدگاه، چونان آیینه‌ای است که وحدت الهی را در برابر کثرت ممکنات قرار می‌دهد.

درنگ: آیات زوجیت قرآن کریم، به نر و ماده در طبیعت اشاره دارند و استناد آن‌ها به ترکیب ماهیت و وجود، از نظر روش‌شناسی فلسفی نادرست است.

بخش ششم: نقد و تحلیل ترکیب ممکنات

چالش تبیین ترکیب ممکن

بیان «کل ممکن زوجٌ ترکیبیٌّ من الماهیة و الوجود» این پرسش را برمی‌انگیزد که چگونه هر یک، دو جزء دارد؟ این چالش، چونان گرهی است که وحدت و کثرت را در تحلیل ممکنات به هم می‌پیوندد. در فلسفه ملاصدرا، این ترکیب، تحلیلی و ذهنی است.

ترکیب ذهنی در تحلیل

ترکیب ممکن، نه خارجی و مادی، بلکه تحلیلی و ذهنی است. هر چیز در ذهن به چیستی (ماهیت) و هستی (وجود) تقسیم می‌شود، اما در خارج، این تقسیم‌بندی الزاماً نیست. این دیدگاه، چونان کلیدی است که قفل واقعیت خارجی را از تحلیل ذهنی جدا می‌کند.

اتحاد هویت در تحلیل

اتحاد هویت، به معنای اتحاد دو جزء (ماهیت و وجود) در خارج است، که توسط حاجی سبزواری به متصل و غیرمتصل توصیف شده است. این اتحاد، چونان پلی است که ذهن و خارج را به هم متصل می‌کند، اما در فلسفه ملاصدرا، این اتحاد در خارج نفی می‌شود.

نقد ترتیب بحث در اسفار و منظومه

نقد بر این است که در اسفار و منظومه، ابتدا باید مفهوم ترکیب روشن شود، سپس ادله آن بررسی شود. این نقد، چونان هشداری است که بر اهمیت روش‌شناسی منطقی در فلسفه تأکید دارد.

عرضیت وجود بر ماهیت

وجود، در تصور، عارض بر ماهیت است (مانند «الإنسان موجودٌ»)، اما اتحاد هویت در خارج نیازمند اثبات است. این تمایز، چونان خطی است که تحلیل ذهنی را از واقعیت خارجی جدا می‌کند.

نفی عرضیت وجود در خارج

وجود در خارج عارض بر ماهیت نمی‌شود، و ادعای وجود دو جزء در خارج نیازمند اثبات است. این نفی، چونان پاک‌کنی است که تصورات نادرست را از صفحه واقعیت محو می‌کند.

دیدگاه حاجی سبزواری در نعمت

حاجی سبزواری معتقد است هر دو (ماهیت و وجود) نمی‌توانند اصیل باشند، اما وجود آن‌ها پذیرفته شده و یکی باید اصل باشد. این دیدگاه، چونان ترازویی است که وزن اصالت را میان وجود و ماهیت می‌سنجد.

نفی اصالت توأمان

اصل نمی‌تواند دو باشد، زیرا مبدأ واحد است و کثرت در مبدأ ممکن نیست. این نفی، چونان مشعلی است که وحدت مبدأ را روشن می‌کند.

درنگ: اصل نمی‌تواند دو باشد، زیرا مبدأ واحد است و کثرت در اصل، تناقضی منطقی است.

چالش اصالت هر دو

اگر هر دو اصیل باشند، یک واحد به دو تبدیل می‌شود، که حتی با فرعیت یکی، همچنان پارادوکس باقی است. این چالش، چونان معمایی است که ذهن فیلسوف را به تأمل وا می‌دارد.

نیاز به شک فلسفی

فلسفه نیازمند شک دقیق و تحلیل عمیق است تا همه پیش‌فرض‌ها مورد بررسی قرار گیرند. این تأکید، چونان چراغی است که مسیر حقیقت‌جویی را روشن می‌کند.

نقد تشبیه مرگ

مرگ، نه به معنای خروج روح از بدن مانند لباس، بلکه قطع ارتباط نفس با بدن است. این دیدگاه، چونان آیینه‌ای است که تصورات مادی مرگ را اصلاح کرده و تجرد نفس را برجسته می‌کند.

بخش هفتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

بحث اصالت وجود یا ماهیت و ترکیب ممکنات، به تحلیل حقیقت اشیاء و رابطه میان چیستی و هستی می‌پردازد. اگر وجود اصیل باشد، ماهیت یا فرع است یا مفهومی ذهنی، و اگر ماهیت اصیل باشد، وجود تبعی یا مفهومی است. تحلیل ذهنی، هر چیز را به چیستی و هستی تقسیم می‌کند، اما در خارج، وحدت حقیقت غالب است. ترکیب ممکنات، نه حقیقی و مولد، بلکه تحلیلی و ذهنی است. آیات قرآنی زوجیت، به نر و ماده اشاره دارند و ربطی به ماهیت و وجود ندارند. اصالت توأمان وجود و ماهیت ممکن نیست، زیرا مبدأ واحد است. این تحلیل، بر ضرورت استدلال عقلی، شک فلسفی، و روش‌شناسی دقیق در تبیین مسائل متافیزیکی تأکید دارد.

حقیقت اشیاء، چونان جویباری است که در بستر وجود جاری است، و ماهیت، چونان نقشی است که ذهن بر این جویبار می‌نگارد. فلسفه، با شک و تأمل، این نقش را از حقیقت جدا می‌کند و وجود را به‌عنوان تنها واقعیت خارجی می‌شناساند.

با نظارت صادق خادمی