در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 8

متن درس






تهذیب وجود: درآمدی بر فلسفه و عرفان اسلامی

تهذیب وجود: درآمدی بر فلسفه و عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه هشتم)

دیباچه

فلسفه و عرفان اسلامی، چونان دو بال معرفت، انسان را به سوی قله‌های حقیقت رهنمون می‌سازند. این دو دانش، با ریشه در حکمت الهی و متکی بر تأمل عقلانی و شهود باطنی، راهی به سوی فهم ژرف وجود می‌گشایند.

بخش نخست: ادراک وجود و گذر به سوی اعرفیت

شناخت اجمالی وجود: سرآغاز فلسفه

فلسفه، چونان علمی وجودی، با ادراک اجمالی هستی آغاز می‌شود. این ادراک، که در ابتدا به صورت کلی و مبهم (اعمیت) در ذهن انسان شکل می‌گیرد، با تعمق و تأمل فلسفی به سوی شناخت تفصیلی و دقیق (اعرفیت) تحول می‌یابد. استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، این فرآیند را به مثابه سفری از ظلمت نادانی به سوی نور معرفت توصیف می‌کنند. انسان، در هر سن و با هر نوع تفکری، به طور اجمالی به هستی دست می‌یابد، اما این شناخت ابتدایی، چونان بذری است که نیازمند پرورش در باغستان تأمل است.

درنگ: ادراک وجود، نقطه عزیمت فلسفه است که از شناخت اجمالی (اعمیت) به سوی شناخت تفصیلی (اعرفیت) حرکت می‌کند. این گذر، مبنای روش‌شناختی فلسفه اسلامی است.

نقد ورود مستقیم به اعرفیت

استاد فرزانه تأکید دارند که ورود مستقیم به شناخت تفصیلی (اعرفیت)، بدون گذر از مرحله اعمیت، روشی ناکامل است. در متونی چون «اسفار اربعه» ملاصدرا و «منظومه» حاجی سبزواری، که به تبع «تجرید الاعتقاد» خواجه نصیرالدین طوسی نگاشته شده‌اند، گاه کوشش شده تا بی‌درنگ به اعرفیت دست یابند. اما این روش، چونان شتاب در برداشتن میوه‌ای نارس، به درک ناقص منجر می‌شود. فلسفه، نیازمند طی مراحل تدریجی است، مانند رودی که از سرچشمه‌های کوچک به سوی دریای معرفت جاری می‌شود.

ناکافی بودن گفتار ذهنی

در حکمت و فلسفه، گفتار و افکار ذهنی به تنهایی کافی نیست. فیلسوف، اگر بخواهد در مسائل معقول فلسفه و عرفان رشد کند، باید چونان کاوشگری که در جست‌وجوی گنج است، با هستی گلاویز شود. این تعامل عمیق، نیازمند صرف وقت و عمر است تا انسان به دردمندی وجودی دست یابد. بدون این دردمندی، فلسفه به لفاظی و اصطلاحات بی‌روح تقلیل می‌یابد، مانند کاخی که بر پایه‌های سست بنا شده باشد.

درنگ: فلسفه و عرفان، فراتر از گفتار ذهنی، نیازمند تعامل عمیق و تجربی با هستی است. بدون این درگیری، مباحث فلسفی به لفاظی بی‌محتوا فرو می‌کاهد.

دردمندی و روش‌های وجودی

رشد در فلسفه و عرفان، مستلزم دردمندی و تعامل عمیق با هستی است. استاد فرزانه، راه‌های تجربه‌شده‌ای چون خلوت، تنهایی، تاریکی، سجده و عبادت را پیشنهاد می‌کنند. این روش‌ها، چونان کلیدهایی برای گشودن درهای معرفت، ذهن و قلب را برای درک حقیقت آماده می‌سازند. دوری از کثرت‌های دنیوی، به ویژه در آغاز راه، ضرورتی بنیادین است. زیرا کثرت، مانند گردبادی است که ذهن را از تمرکز بر حقیقت بازمی‌دارد.

نقد لفاظی و آلودگی به کثرت

مطالعه طولانی‌مدت فلسفه، بدون تعامل با هستی، به مباحثی بی‌محتوا و مشابه ادبیات وجودی منجر می‌شود. آلودگی به کثرت‌های دنیوی، بزرگ‌ترین مخرب در مسیر وصول به حقیقت است. استاد فرزانه، این کثرت را به مثابه سدی در برابر جریان زلال معرفت می‌دانند که ذهن را از انس با وحدت بازمی‌دارد. در مقابل، اشتغال به وحدت، چونان نوری در تاریکی، راه انس با مباحث فلسفی و عرفانی را هموار می‌سازد.

درنگ: آلودگی به کثرت، مانع اصلی فهم فلسفی و عرفانی است، در حالی که انس با وحدت، راه را برای درک حقیقت هموار می‌کند.

نقد ملاصدرا به ابن‌سینا

استاد فرزانه به نقد ملاصدرا بر ابن‌سینا اشاره می‌کنند که معتقد بود ابن‌سینا، به دلیل اشتغال زودهنگام به امور دنیوی پیش از رسیدن به کمال معنوی، در فهم برخی مسائل فلسفی ناکام ماند. این در حالی است که ارسطو، پس از دست‌یابی به کمال معنوی، به امور دنیوی پرداخت و موفق‌تر بود. اما استاد، این نقد را نادرست می‌دانند، زیرا ملاصدرا به شرایط زمانی و مکانی ابن‌سینا توجه کافی نداشته است. این نکته، چونان آینه‌ای است که لزوم توجه به زمینه‌های تاریخی در نقد آرای فلسفی را نشان می‌دهد.

نقش خلوت و صبر در انس با حقیقت

ترک کثرت و تمرکز بر وحدت، خلوت، تنهایی و تاریکی، زمینه‌ساز انس با حقیقت است. استاد فرزانه تأکید دارند که این مسیر، نیازمند صبر و تأمل است، زیرا معرفت، چونان درختی است که با شتاب به بار نمی‌نشیند. بیداری شبانه و سحرخیزی، به ویژه، چونان مشعلی در تاریکی، ذهن را برای دریافت حقایق وجودی آماده می‌کند. قرآن کریم نیز در این باره می‌فرماید:

إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُنْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

این آیه، ابراهیم را به عنوان امتی واحد معرفی می‌کند که به تنهایی حامل حقیقت یک امت است، نشان‌دهنده امکان رسیدن انسان به مقام جامعیت عرفانی.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین ادراک وجود و گذر از اعمیت به اعرفیت، بر اهمیت تعامل عمیق با هستی تأکید دارد. نقد روش‌های مستقیم ورود به اعرفیت، ناکافی بودن گفتار ذهنی، و لزوم دردمندی و دوری از کثرت، از جمله اصول کلیدی این بخش‌اند. خلوت، تنهایی، و عبادت، به عنوان روش‌هایی برای انس با حقیقت، راه را برای فهم عمیق فلسفی و عرفانی هموار می‌سازند.

بخش دوم: موضوع علم و جایگاه آن در فلسفه و عرفان

موضوع علم: محور مباحث فلسفی

بحث از موضوع علم، یکی از مسائل بنیادین فلسفه است که در متون مختلف، از جمله «اسفار» و «منظومه»، بررسی شده است. استاد فرزانه، این بحث را به عنوان موضوع دوم فلسفه مطرح می‌کنند، پس از تبیین وجود و مراتب آن. موضوع فلسفه، وجود بما هو وجود است که مسائل آن را به بررسی عوارض ذاتی وجود محدود می‌سازد. این موضوع، چونان ستونی است که بنای فلسفه بر آن استوار می‌گردد.

درنگ: موضوع فلسفه، وجود است که مسائل آن را به بررسی عوارض ذاتی، مانند وحدت و کثرت، محدود می‌کند. این موضوع، فلسفه را از سایر علوم متمایز می‌سازد.

تمایز علوم حقیقی و اعتباری

علوم به دو دسته حقیقی (مانند فلسفه، ریاضیات، و هندسه) و اعتباری (مانند فقه و اصول) تقسیم می‌شوند. علوم حقیقی، مانند فلسفه که به وجود و ریاضیات که به عدد می‌پردازد، موضوعی مشخص دارند. اما علوم اعتباری، مانند فقه، به دلیل تنوع مسائل، موضوع واحدی ندارند. فقه، چونان کشکولی از مسائل مکلفین، از طهارت تا قصاص را در بر می‌گیرد، اما محور آن غرض (تکلیف مکلفین) است، نه موضوع واحد.

نقد الزام موضوع برای همه علوم

استاد فرزانه، دیدگاه الزام موضوع برای هر علم را نادرست می‌دانند. علوم حقیقی، مانند فلسفه و ریاضیات، نیازمند موضوع‌اند، اما علوم اعتباری، مانند فقه، به دلیل ماهیت غرض‌محور، نیازی به موضوع واحد ندارند. این تمایز، مانند خطی است که علوم را از یکدیگر جدا می‌سازد و از خلط مباحث جلوگیری می‌کند.

درنگ: علوم حقیقی نیازمند موضوع‌اند، اما علوم اعتباری مانند فقه، به دلیل تنوع مسائل و ماهیت غرض‌محور، موضوع واحدی ندارند.

موضوع اصول فقه: حجت انتزاعی

در اصول فقه، موضوع به عنوان حجت مطرح می‌شود، اما این حجت، عنوانی انتزاعی است که بر مصادیق متباینی چون آیات، روایات، و استصحاب اطلاق می‌گردد. این انتزاع، نشان‌دهنده ماهیت اعتباری اصول فقه است که وجود خارجی ندارد، بلکه بر مصادیق آن مبتنی است. استاد فرزانه، این نکته را به مثابه آینه‌ای می‌دانند که تفاوت علوم حقیقی و اعتباری را نمایان می‌سازد.

بحث از عوارض ذاتی در علوم

در علوم حقیقی، بحث از عوارض ذاتی موضوع علم است، نه خود موضوع. این اصل، در فلسفه و اصول فقه، از ورود به بحث‌های غیرمرتبط جلوگیری می‌کند. استاد فرزانه، به نقل از حاجی سبزواری و آخوند خراسانی، تأکید دارند که موضوع علم در علم اعلی (فلسفه اولی) بررسی می‌شود، نه در خود علم. این دیدگاه، مانند نقشه‌ای است که حدود هر علم را مشخص می‌سازد.

تأثیر فلسفه بر اصول فقه

آخوند خراسانی، با تأثیر از فلسفه، در «کفایه الاصول» بحث عوارض ذاتی را مطرح کرده و چاشنی فلسفی به اصول فقه افزوده است. این تأثیر، نشان‌دهنده پیوند عمیق فلسفه و اصول در سنت علمی شیعه است. استاد فرزانه، این نکته را به مثابه پلی می‌دانند که علوم را به یکدیگر متصل می‌کند.

جدی بودن تحصیل در گذشته

تحصیل علوم در گذشته، با جدیت و عمق بیشتری انجام می‌شد. علمای پیشین، مانند آخوند، با تمرکز و دقت، علوم را فرا می‌گرفتند، برخلاف زمان حاضر که ممکن است مطالعه طولانی‌مدت به تخصص کامل منجر نشود. این نکته، چونان گوهری است که ارزش تعهد علمی را نشان می‌دهد.

نقد الزام عوارض ذاتی در عرفان

عارف، برخلاف فیلسوف و اصولی، معتقد است که در علم می‌توان از خود موضوع بحث کرد، نه فقط عوارض ذاتی. این دیدگاه، انعطاف عرفان را در برابر قواعد سخت‌گیرانه فلسفه نشان می‌دهد. استاد فرزانه، این تفاوت را به مثابه دو راهی می‌دانند که فلسفه به سوی کلیات و عرفان به سوی جزئیات می‌رود.

درنگ: عرفان، برخلاف فلسفه، به بحث مستقیم از موضوع (حق‌تعالی) می‌پردازد و از محدودیت‌های عوارض ذاتی فراتر می‌رود.

تفاوت فلسفه و عرفان: کلی و جزئی

فلسفه به کلیات (مانند وجود و عوارض آن) می‌پردازد، در حالی که عرفان به جزئیات (حق‌تعالی) متمرکز است. عارف، وجود کلی را رد کرده و هستی را به یک حقیقت جزئی (حق‌تعالی) محدود می‌داند. این تفاوت، مانند دو بال است که یکی به سوی آسمان عقل و دیگری به سوی حقیقت شهود پرواز می‌کند.

انسان به عنوان عالم اکبر

انسان می‌تواند با سیر و تعمق، به مقام عالم اکبر دست یابد که در آن، حقیقت هستی در او متجلی می‌شود. این مقام، نتیجه سیر و سلوک عرفانی است که انسان را به آیینه تمام‌نمای حقیقت تبدیل می‌کند. استاد فرزانه، این مفهوم را به مثابه قله‌ای می‌دانند که تنها با صبر و تأمل قابل فتح است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین موضوع علم و جایگاه آن در فلسفه و عرفان، بر تمایز علوم حقیقی و اعتباری تأکید دارد. فلسفه، به عنوان علم اعلی، مسئول اثبات موضوعات سایر علوم است، اما عرفان، با رویکرد شهودی، از این قواعد فراتر می‌رود. نقد الزام موضوع و عوارض ذاتی، همراه با تفاوت فلسفه و عرفان، این بخش را به منبعی غنی برای فهم معرفت اسلامی تبدیل می‌کند.

نتیجه‌گیری

این کتاب، با بازنویسی درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، سفری عمیق به سوی فهم فلسفه و عرفان اسلامی ارائه می‌دهد. ادراک وجود، نقد روش‌های فلسفی، لزوم دردمندی و دوری از کثرت، و تمایز علوم حقیقی و اعتباری، از جمله محورهای کلیدی این اثرند. فلسفه، با تکیه بر عقل و کلیات، و عرفان، با تأکید بر شهود و جزئیات، دو مسیر مکمل برای رسیدن به حقیقت‌اند. این اثر، چونان چراغی در مسیر معرفت، خواننده را به تأمل و تعمق در حقیقت وجود دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی