در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 84

متن درس





بررسی نسبت حد با وجود و ماهیت

بررسی نسبت حد با وجود و ماهیت

برگرفته از درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۸۴)

دیباچه

بحث بنیادین نسبت حد با وجود و ماهیت، از مسائل محوری فلسفه اسلامی است که در این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به گونه‌ای علمی و نظام‌مند بررسی می‌شود. این موضوع، که در پی تبیین رابطه میان وجود، ماهیت و مفهوم حد است، از منظری تحلیلی و با تمرکز بر تقریر تصوری موضوع اصالت وجود یا ماهیت، به کاوش در ذهنیت بدوی و تحلیلی انسان در مواجهه با این مفاهیم می‌پردازد. پرسش اصلی این است که آیا حد به وجود بالذات تعلق دارد یا به اضافه‌ای که بر وجود عارض می‌شود؟ این نوشتار، با نگاهی دقیق به تمایز میان ادراک عامه و حکما، و با استناد به آیات قرآن کریم و تحلیل‌های فلسفی، وجود را به‌عنوان تنها حقیقت اصیل و ماهیت را به مفهومی ذهنی و انتزاعی معرفی می‌کند.

بخش نخست: تقریر تصوری اصالت وجود و ماهیت

مفهوم‌سازی بنیادین

در فلسفه اسلامی، بحث اصالت وجود یا ماهیت، پیش از ارائه استدلال‌های منطقی، نیازمند تقریر تصوری دقیق است. این تقریر، به روشن‌سازی مفاهیم بنیادین می‌پردازد و از شتاب‌زدگی در استدلال جلوگیری می‌کند. در این راستا، ذهن انسان، در مواجهه اولیه با اشیاء، به عناوین ماهیتی نظیر انسان، حیوان، زمین و آسمان گرایش دارد. این گرایش، که در ادراک بدوی عامه مشهود است، ماهیت را به‌عنوان مفهومی غالب در ذهن قرار می‌دهد، در حالی که وجود، به‌عنوان حقیقت اصیل، در پس‌زمینه باقی می‌ماند. این تمایز، چارچوبی برای درک فلسفی موضوع فراهم می‌کند و زمینه‌ساز تحلیل‌های عمیق‌تر است.

درنگ: تقریر تصوری اصالت وجود یا ماهیت، به‌عنوان گام نخست، ذهن را از شتاب در استدلال بازمی‌دارد و با روشن‌سازی مفاهیم، زمینه را برای تحلیل دقیق فراهم می‌سازد.

غلبة ماهیت در ذهن عامه

در ادراک عامه، شئیت اشیاء، که به صورت عناوین ماهیتی مانند انسان، حیوان، زمین و آسمان ظاهر می‌شود، ابتدائاً به ذهن می‌آید. این غلبة ذهنی، نشان‌دهنده تأثیر ادراک بدوی است که ماهیت را مقدم بر وجود می‌بیند. برای مثال، هنگامی که فردی در نانوایی می‌گوید: «یک نان بدهید»، نان به‌عنوان ماهیت در ذهن او نقش می‌بندد، نه مفهوم «نان موجود». این مثال، به روشنی تمایز میان ادراک بدوی و تحلیلی را نشان می‌دهد. عناوین ماهیتی، که به مثابه حدود در ذهن ظاهر می‌شوند، وجود را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند و برخی را به باور اصالت ماهیت سوق می‌دهند.

درنگ: غلبة ماهیت در ذهن عامه، ریشه در ادراک بدوی دارد که عناوین ماهیتی را مقدم بر وجود می‌بیند، اما این غلبة ذهنی، مانع از شناخت حقیقت اصیل وجود است.

نقد دوگانگی اصالت

نمی‌توان دو امر، یعنی وجود و ماهیت، را هم‌زمان اصیل دانست. وحدت مبدأ حقیقت، ایجاب می‌کند که تنها یکی از این دو اصیل باشد. تعریف فلسفی ماهیت، که به صورت «المَاهِیَّةُ مِنْ حَیْثُ هِیَ هِیَ لَیْسَتْ إِلَّا هِیَ» بیان شده، نشان می‌دهد که ماهیت، بالذات، فاقد تحقق است و بدون وجود، هیچ واقعیتی ندارد. این وابستگی، ماهیت را به مفهومی ذهنی تقلیل می‌دهد و وجود را به‌عنوان تنها حقیقت خارجی و اصیل معرفی می‌کند.

استناد به قرآن کریم

قرآن کریم، در آیه‌ای روشنگر، به مفهومی بودن ماهیت اشاره دارد: ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ﴾ (نجم: ۲۳)؛ «اینها جز نام‌هایی نیست که شما و پدرانتان آنها را [مطلب حذف شد] ). این آیه، ماهیت را به اسماء و غالب‌های ذهنی تقلیل می‌دهد و وجود را به‌عنوان تنها حقیقت خارجی تأیید می‌کند.

درنگ: آیه ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ﴾، با تأکید بر مفهومی بودن اسماء، ماهیت را به غالب ذهنی تقلیل داده و وجود را تنها حقیقت اصیل معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تمرکز بر تقریر تصوری اصالت وجود یا ماهیت، نشان داد که ادراک بدوی عامه، ماهیت را غالب می‌بیند، اما تحلیل فلسفی، وجود را به‌عنوان تنها حقیقت اصیل معرفی می‌کند. استناد به قرآن کریم و نقد دوگانگی اصالت، این دیدگاه را تقویت می‌کند که ماهیت، مفهومی ذهنی است و بدون وجود، هیچ تحققی ندارد.

بخش دوم: تحلیل رابطه حد، وجود و ماهیت

حد و اضافه در وجود

وجود، بالذات، فاقد حد است و حد به اضافه‌ای تعلق دارد که بر وجود عارض می‌شود. ظهورات وجود، مانند انسان، حیوان یا آب، به دلیل قیود و مراتب، محدود می‌شوند، اما وجود مطلق، از هر قید و حدی آزاد است. این تمایز، کثرت را به ظهورات وجود نسبت می‌دهد و وحدت را به خود وجود. برای مثال، هنگامی که می‌گوییم «انسان» یا «حیوان»، این عناوین، به تکه‌ای از وجود اشاره دارند که با خصوصیات خاص، در ذهن متمایز می‌شوند. اما در خارج، این خصوصیات نیز وجودند و ماهیت، صرفاً مفهومی ذهنی است.

درنگ: حد، نه به وجود بالذات، بلکه به اضافه و ظهورات آن تعلق دارد. وجود، حقیقتی مطلق و فاقد قید است، و کثرت، از مراتب و ظهورات آن ناشی می‌شود.

تمثیل گدا و نان

برای تبیین دشواری ادراک وجود مطلق، تمثیلی زیبا ارائه شده است: گدایی که نان درسته را با شک و تردید می‌پذیرد، اما نان شکسته را به راحتی قبول می‌کند. این تمثیل، نشان‌دهنده تمایل ذهن به ادراک مقید و شکسته است که وجود مطلق را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. وجود، مانند نان درسته، حقیقتی کامل و غیرقابل‌تقسیم است، اما ذهن، به دلیل عادت به مفاهیم مقید، در ادراک آن دچار دشواری می‌شود.

مفهوم و حقیقت

مفهوم، آن چیزی است که در ذهن شکل می‌گیرد و حکایت از خارج می‌کند، مانند علم، صورت، ماهیت یا وجود. این تعریف، ماهیت را به‌عنوان مفهومی ذهنی معرفی می‌کند که بدون وجود، هیچ تحققی ندارد. به قول حاجی سبزواری، تجرید ماهیت از وجود، خود نوعی تخلیط است، زیرا حتی در ذهن، ماهیت بدون وجود قابل تصور نیست. این وابستگی، وجود را به‌عنوان حقیقت خودبسنده و ماهیت را به مفهومی وابسته معرفی می‌کند.

درنگ: ماهیت، بدون وجود، لاشه‌ای بی‌جان است و حتی در ذهن، از وجود جدایی‌ناپذیر است. وجود، حقیقتی خودبسنده و غیرقابل‌تقلیل است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تحلیل رابطه حد با وجود و ماهیت، نشان داد که حد، به اضافه و ظهورات وجود تعلق دارد، نه به وجود بالذات. تمثیلات و تحلیل‌های فلسفی، این دیدگاه را تقویت می‌کنند که وجود، حقیقتی مطلق و غیرقابل‌تقسیم است، در حالی که ماهیت، مفهومی ذهنی و وابسته به وجود است.

بخش سوم: تمایز ادراک بدوی و تحلیلی

ذهن بدوی و تحلیلی

ذهن بدوی، به غالب‌های ذهنی نظیر انسان، حیوان و زمین بسنده می‌کند، اما ذهن تحلیلی، با گذر از این غالب‌ها، به حقیقت وجود می‌رسد. این تمایز، روش حکما را از ادراک عامه متمایز می‌کند. فیلسوف، با تحلیل، وجود را به‌عنوان مبدأ حقیقت می‌شناسد، در حالی که عامه، به عناوین ماهیتی اکتفا می‌کنند. برای مثال، وقتی گفته می‌شود «انسان»، مراد انسان موجود است، نه ماهیت محض یا معدومه.

مثال حیات و حیّ

تمثیل حیات و حیّ، که در فصوص‌الحکم نیز به آن اشاره شده، رابطه مشتق و مبدأ را به زیبایی نشان می‌دهد. حیات، به‌صورت مستقیم دیده نمی‌شود، اما از مشتق، مانند شکوفه بازشده، به مبدأ حیات پی برده می‌شود. این تمثیل، ادراک غالب ذهنی را مقدمه شناخت حقیقت وجودی می‌داند.

درنگ: ادراک بدوی، غالب‌های ذهنی را می‌بیند، اما تحلیل فلسفی، با گذر از این غالب‌ها، وجود را به‌عنوان حقیقت اصیل شناسایی می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با بررسی تمایز ادراک بدوی و تحلیلی، نشان داد که فیلسوف، با تحلیل، به حقیقت وجود می‌رسد، در حالی که عامه، به غالب‌های ذهنی بسنده می‌کنند. تمثیلات، این فرآیند را به زیبایی روشن می‌سازند.

نتیجه‌گیری کل

این نوشتار، با بررسی دقیق نسبت حد با وجود و ماهیت، یکی از مسائل کلیدی فلسفه اسلامی را کاوش کرد. غلبة ماهیت در ذهن عامه، ریشه در ادراک بدوی دارد که عناوین ماهیتی را مقدم بر وجود می‌بیند. اما تحلیل تحلیلی، با استناد به قرآن کریم و استدلال‌های فلسفی، نشان می‌دهد که ماهیت، مفهومی ذهنی و وابسته است و وجود، تنها حقیقت اصیل و مطلق است. حد، نه به وجود بالذات، بلکه به اضافه و ظهورات آن تعلق دارد. این تحلیل، با تأکید بر اصالت وجود، فلسفه را به انسجام هستی‌شناختی هدایت می‌کند و ماهیت را به‌عنوان مفهومی ذهنی نفی می‌نماید.

با نظارت صادق خادمی